eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
612 دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
116 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ -آره آقاحامد!... باشه داداش نوبت شمام میرسه! -طفره نرو برادرمن! جواب بده وگرنه سبیل آتشین میکشم! علی سر تکان میدهد: عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست! -نه دیگه نشد! یعنی میگی نفهمیدی منظورم جماعت مونثه! علی آب دهانش را فرو میدهد: عه... چیزه... -د آخه اگه نشدی عین بچه آدم بگو !معلومه علی آقا... علی چشم غره میرود و شاخ و شانه میکشد: بعدا بهت میگم! آدم به آدم میرسه برادر من! حامد شاد و خندان به حاج مرتضی میگوید: حاج آقا بکشم سبیل آتشین رو؟ حاج مرتضی میخندد و سر تکان میدهد؛ حامد بیرحمانه سبیل آتشین میکشد؛ اما کاش نمیکشید که اینبار قرعه به نام خودش افتاد و شجاعت را انتخاب کرد؛ علی نگاهی به دور و بر می اندازد و با بدجنسی چشم تنگ میکند برای حامد! لبخند حاصل از پیروزی بر لبان حامد میخشکد! حاج مرتضی لبخندی ملیح تحویلش میدهد: چنین است رسم سرای درشت... حامد دست میبرد بین موهایش: گهی پشت به زین، گهی زین به پشت! و با مظلومیت علی را نگاه میکند: علی جون... داداش!... خوب آقا حامد! باید منو کول کنی ببری تا اون نیمکت که اونجاس زود باش آقاحامد! نگفتم آدم به آدم میرسه؟ حامد میایستد و کفشهایش را میپوشد: وخی بلندشو تا کولت کنم! بذار بعداشهید شدم میگی چرا اذیت کردم بچه به این خوبی رو! علی قهقهه میزند: بادمجون بم آفت نداره! و با ذوق کنار حامد میایستد، لاغرتر از حامد است؛ حامد با آمادگی حیرت انگیزی علی را از روی زمین برمیدارد و شروع میکند به دویدن! همه هاج و واج مانده ایم بجز راضیه خانم: وای مواظب دستش باش! حتی خود علی هم حواسش نبود که دستش هنوز در آتل است، قاه قاه میخندد و گاهی از درد دستش ناله میکند: آخ دستو بپا برادر! همه میخندند به کل کلهای پسرانهاشان؛ به دو برادر دوقلو شبیه اند، اما من خوشم نیامده؛ اخمهایم را درهم میکشم؛ عمه ماجرا را میفهمد: بذار جوونیشونو بکنن! مدافع حرم هام دل دارن! سرم را پایین میاندازم، عمه رو به راضیه خانم میکند: از قدیم گفتن خواهر دلش به برادر خوشه، همیشه بند برادره! ولی برعکسش خیلی درست نیست! چرا درباره این دوتا برعکسشم هست! حامد میرسد به ما، نفس نفس زنان علی را بر زمین میگذارد؛ علی به سختی تعادلش را حفظ میکند، بازویش درد گرفته و حالا بخود میپیچد؛ کمی دلم خنک میشود؛ مینشیند روی زمین؛ نمیدانم از درد صورتش منقبض شده یا خنده؟! بلندبلند میخندد و مینالد و بریده بریده میگوید: دادا شما تو سوریه فقط مجروح جابه جا نکن بدون آمبولانس! بنده خدا اگرم امیدی بهش باشه با این طرز حمل شهید میشه! خوبه مجروح شی اینطوری بیارنت عقب؟ حامد حسابی عرق کرده و نفس نفس میزند، درحالی که روی کمرش خم شده وکتفهایش را ماساژ میدهد میگوید: نترس دادا ما زحمت نمیدیم به غیورمردان مقاومت! نفسش بریده و قهقهه میزند، برای اینکه بیشتر دلم خنک شود دست حامد را میگیرم و مینشانمش، از کیفم لیوانی درمیآورم و از بطری آب میریزم؛ آب را به طرف حامد میدهم. حامد با نگاه تشکر میکند و آب را مینوشد، اما از خنده آب از بینی اش بیرون میپاشد! دیگر تلاش نمیکنم نخندم! صدای پچ پچاشان نمیگذارد بخوابم؛ دیشب نخوابیده ام و حالا هم به قول عمه دارم خواب مرگ میشوم از صدایشان. عمه و راضیه خانم هم طبق معمول دوتایی و مجردی(!) تشریف برده اند خرید و بعد حرم! سعی دارند آرام حرف بزنند؛ از خیر خواب میگذرم و گوش تیز میکنم که بفهمم چه میگویند؛ صدای آرام حاج مرتضی میآید: شما به هرحال بزرگترشون هستید، البته حاج خانم احترامشون واجب ولی خواستم اول قضیه مردونه مطرح بشه، الانم انتظاری نداریم از شما؛ حق میدم عصبانی بشید، دلخور بشید... علیام نمیخواست مطرح بشه ولی من گفتم بهتون بگیم بهتره. خواب به طور کلی از سرم میپرد؛ از شدت کنجکاوی درحد انفجارم! این چه مسئلهایست که حامد را عصبانی میکند؟ صدای حامد میآید: باید همه جوانب رو سنجید؛ عقاید و انتظارات و حال روحی دوطرف رو؛ من نمیتونم بهتون جوابی بدم، باید باخودشون صحبت کنید، اما انتظار هرچیزی رو داشته باشید چون خیلی دل نازکند؛ من بهجای کسی تصمیم نمیگیرم ولی... باید فکر کنم دربارش. و لحن شرمگین یا شاید ترسیده علی: آقاحامد داداش من شرمندتم؛ بخدا نمیخواستم چیزی بگم، االنم فقط میتونم بگم شرمندم؛ هیچ توقعیام ندارم؛ خواهش میکنم مالحظه نکن؛ رفاقت ما به اندازه خوشبختی و آینده همشیره شما ارزش نداره! ✍ :(فرات) ↩️ .... •┈┈••☆•♥️☆••┈┈• @asganshadt •┈┈••☆••☆••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📋 | قهرمان افول! 🤕 👀 دوست دارید بدونین که آمریکا تو چیا اوله؟ آمارهای بین‌المللی رو ببینید ➕ «انصافاً رژیم آمریکا به شدت دچار انحطاط سیاسی و انحطاط مدنی و انحطاط اخلاقی است. این که میگویم تحلیل هم نیست، این را خودشان میگویند. این حرف سخنگویان خودشان و نویسندگان خودشان و صاحبان فکر از خود داخل آمریکاست. در این چندسال، چند تا کتاب نوشته‌اند با تیراژهای بالا در داخل آمریکا منتشر شده است که برخی پرده‌ها را این کتابها بالا میزند. یکی از این کتاب‌ها را که به فارسی ترجمه شده بنده خواندم. پر از شواهد همین انحطاط است. یعنی واقعاً کسی آن کتاب را بخواند از اول تا آخر کتاب نشان‌دهنده‌ی انحطاط نظام سیاسی آمریکا با حرکات رئیس جمهور آمریکاست. این امپراطوری این‌جوری دیری نخواهد پایید. این معلوم است وقتی که به اینجا رسید کار یک رژیم، خیلی عمر طولانی نخواهد کرد و منهدم خواهد شد البته بعضی‌هایشان هستند که اگر سر کار بیایند زودتر منهدم می‌کنند. بعضی هستند که اگر سر کار بیایند یک خورده دیرتر ممکن است منهدم بشود لکن به هر حال این حقیقت است.» ۱۳۹۹/۰۸/۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بار خدایا! تو میدانۍ کھ کار دنیا و آخرتِ مـرا چه چیز به صلاح مۍآورد پس حاجت‏ هایم را عطـا فرما .. - صحیفہ‌سجادیھ -
+دیروز طی یک حمله تروریستی به دانشگاه کابل، چندین دانشجو شهید شدن...🥀 وقتی گوشی شهدا رو چک میکردن، این پیام از یک پدر اومده بود↓ °•جـانِ‌پـدر‌ڪجـاسـتــے؟•° 〰️〰️〰️〰️🥀〰️〰️〰️〰️ +با انتشار این پیام، را ترند میکنیم و ضمن محکومیت قاطع عاملان این قبیل حوادث تروریستی، به خون خواهی قربانیان آن ها می ایستیم...🖐 @asganshadt
زک بلخند خدا از زمین رفت یک بخندی که جوانان و نوجوانان این دوره و زمونه با دیدن این لبخند عشق به شهدا و شهادت پیدا کردند کاش لیاقت هم پیدا می کردند 😔 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️ @asganshadt
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
🔴 فوری 📣 تا اینجای کار درباره نتیجه انتخابات آمریکا ، آنچه مسلم و قطعی است به شرح زیر اعلام می‌شود: 🔺در تمام ایالت‌های امریکا سگ زرد برادر شغال است و مهم نیست چه کسی پیشتاز است 🔺 دل بستن به آمدن این و رفتن آن یکی ، نشانه نشناختن آمریکا و درس نگرفتن از تاریخ است 🔺 با ترامپ یا بایدن ، سرنوشت محتوم نظام آمریکا نابودی است . روی الاغ یا فیل بازنده شرط بندی نکنید 🔺 علاج مشکلات کشور در داخل است و آنکه آدرس واشنگتن دی‌سی می‌دهد ، خودش را به خواب زده است . ◾️🍃🌱↷ 『 @modarese_novin 』🏴
🍃ناله جامانده ها به گوش می رسد .حسرت بر دلشان و بغض دلتنگی بر گلویشان مهمان شده است. شهادت را هنوز باور نکرده اند و جای خالی تلنگر دل های شکسته است.اشک می ریزند و میان هق هق هایشان ، دعای روسفیدی می کنند😔 . 🍂دلتنگی های همسر روح الله از پشت گوشی و حرف های همسفر زندگی اش برای آرام کردنش قصه هرروز است.عملیات تمام شده و روح الله بار سفر برای بازگشت بسته است🌱 . 🍃دقایق آخر است و فرمانده گردان امام حسین آرزوی شهادت را تا می کند و در چمدان امید می گذارد برای بازگشت مجدد به سرزمینی که برای آرزویش آمین می گوید. را میگویم.مدافعی که میخواهد قبل از رفتن ،امانتی های لشکر را تحویل دهد مبادا مدیون شود🌿 . 🍃قدم بر می دارند برای برگشت اما دل کندن از سرزمینی که صدای از آن به گوش می رسد سخت است. سنگینی دل کندن همچون وزنه ای به پایشان زنجیر شده است.هوای دلشان ابری شده و برای آرزوی چندسالشان می خوانند.به قول روح الله اگر خدا بخواهد جلوی مقر هم شهادت روزی می شود❣ . 🍂دعایشان مستجاب شد.ماشین منفجر شد ، بوی می آمد و . روضه در دلشان زمزمه میشد. بقیه که آمدند به یاد ناله کردند. از روضه علمدار گفت و دست های قطع شده. خواند و به رسم تکه های بدن را روی پتو جمع کرد.امان از دل عمار و روضه 😞 . 🍂حرف از که می شود دل می لرزد و چشم بر جای خالی می بارد.او هم سوخت.در شب جمعه ای، شد . حال، دست قطع شده و انگشترش، روضه روزهای بدون او شده است😭 شکر خدا مونده توی دستت شکر خدا که اونطرف‌ها نیست . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت سالروز شهادت و . 📅تاریخ شهادت: ۱۳ آبان ۱۳۹۴ . 📅تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۹ @asganshadt