مولای هر سرا تویی یا باقرالعلوم
از نسل هل اتی تویی یا باقرالعلوم
یک جلوه ات به ظاهر و باطن بیانگر است
پیدای هر کجا تویی یا باقرالعلوم
با آن همه روایت سبزت مشخص است
پـروازِ تا خـدا تویی یا باقرالعلوم
دیگر پی طبیب و دوایش نمیرویم
درد و دوای ما تویی یا باقرالعلوم
با لطف تو همه سرِ این سفره آمدیم
بانـیِ روضه ها تویی یا باقرالعلوم
ما نوکریم و بر دل عالم نوشته ایم؛
مـولا و مقتدا تویـی یا باقرالعلوم
در چهره ات همیشه دعا موج میزند
منظومه ی دعا تویی یا باقرالعلوم
ما غصه ی عذاب جزا را نمیخوریم
تا شافـع جــزا تویی یا باقرالعلوم
ذکر مصیبتی کن و ما هم به سر زنیم
راوی ماجـرا تویـی یا باقرالعلوم
از کوفه و خرابه و دروازه ها بگو
مشروح غصه ها تویی یا باقرالعلوم
ازکربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
در بند دست و پا تویی یا باقرالعلوم
#امام_باقر سلام الله علیه
#مدح
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
خونِ خدا می چکد از گل روی حسین
هستی این هست و بود بسته بـه موی حسین
اشک همه اولیاست وقف لب خشک او
خون دل انبیاست خون گلوی حسین
در همه کائنات از ملک و جن و انس
کیست بـه عالم کـه نیست مست سبوی حسین؟
زخم تن او زند خنده بـه شمشیرها
یا کـه خدا میزند خنده بـه روی حسین
#امام_حسین سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
هر جا تو باشی خواهرت آنجاست بیتردید
هر جا تو باشی ردّ پایی از برادرهاست
اما تو پنهانی در این پیداییِ روشن
اینگونه پیدا بودنِ پنهان عجب زیباست!
تو زینبی تو ام کلثومی... یکی هستید
«صغری» و «کبری» چیدن تاریخ بیمعناست...
در خطبههایت خطبههای فاطمه جاریست
در خطبههایت خطبههای مرتضی پیداست
تو خطبه خواندی کوفه و شام از نفس افتاد
این حرفها تیز است، برندهست، بیپرواست
از شعلههای شعرهایت سوخت جان شهر
در سینۀ مردم هنوز از گریهات غوغاست
از آن روایتهای سوزان میشود فهمید
در سینهات تا لحظۀ پرواز عاشوراست...
#حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
خدا به فاطمه بنت حسن گلی بخشید
که عطر باغ حسینی از او رسد به مشام
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم
قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم
غیر از گناه و معصیت انگار اصلا
کاری نمی آید از این چشمان تارم
حرف جدایی را نزن، دق می کنم من
من که به جز این خانه جایی را ندارم
چیزی به جز بار گنه بر شانه ام نیست
بار مرا بردار که افتاده بارم
هی قول توبه می دهم اما چه سودی
دیگر به قول خویش اطمینان ندارم
من را بسوزان اعتراضی که ندارم
نا اهلم و می دانم اصلا اهل نارم
بد جور دلتنگ غروب کربلایم
ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم
این روزه ها، روضه به پا کردند در من
این روزها یاد لب خشک نگارم
قربان آن خواهر که پای نیزه می گفت:
حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم
یک روز عباسِ علی دور و برم بود
حالا به شمر و حرمله افتاده کارم
#مناجات_با_خدا
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
#صلی_الله_علیک_یا_بن_فاطمه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
وقتی خدا وجود تو را چون خدا کشید
ما را برای دورِ تو بودن گدا کشید
تا اینکه این زمین به نظر جلوه گر شَوَد
از جنس نور با قلم اش سامرا کشید
هرچه که دورِ توست یقینا گرانبهاست
حتی غبارِ صحن تو را از طلا کشید
این جامعه ز «جامعه» ی تو کبیر شد
باید که خط به دورِ غیر از شما کشید
رحمت کند خدا پدرم را که از قدیم
دست مرا گرفت و به سمت شما کشید
رنگ تن ات عوض شده و آب رفته ای
یک نصف روز ... آن قد و بالا ... نمیشود
اینگونه روی خاک دگر دست و پا نزن
راه گلوی تو به خدا وا نمیشود
#امام_هادی سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
باز خواهم عقده های کهنه دل وا کنم
باز خواهم جام دل پر از مِیِ زهرا کنم
باز میخواهم سکوت لحظه ها را بشکنم
خرمن صبر و شکیب شیعه را آتش زنم
باز خواهم از ملال فاطمـه انشاء کنم
دشمن زهرا به اذهان جهان رسوا کنم
از چه نام قاتل زهرا به پشت پرده است
نام آن کس که خیانت در امانت کرده است
کس نمی گوید عمر دست خیانت باز کرد
از حسادت فتنه زهرا کُشی آغاز کرد
کس نمی گوید زحیدرحق گرفت و دست بست
درگهش آتش زد و پهلوی زهرا را شکست
کس نمی گوید عمر بر آل طاها کرد پُشت
در بغل قرآن گرفت و کوثر قرآن بکُشت
کس نمی گوید پیمبر گوهری برجا گذاشت
روی آن گوهرچرا از کینه ثانی پا گذاشت
کس نمی گوید پیمبر لاله نیلی نداشت
روی زهرای معّزا طاقت سیلی نداشت
غاصبان حق زهرا وحشیانه تاختند
بر خدا سوگند ، قدر فاطمه نشناختند
فاطمه معنای در خون ولایت خفتن است
فاطمه تا پای جان از حب حیدر گفتن است
فاطمه یعنی علی را ذوالفقاری در مصاف
فاطمه یعنی دل بشکسته را کردن طواف
فاطمه یعنی عقیده فاطمه یعنی یقین
فاطمه یعنی خدا را سایه ای اندر زمین
فاطمه یعنی تجلی فاطمه یعنی جلی
فاطمه یعنی محمد فاطمه یعنی علی
فاطمه یعنی شریعت فاطمه یعنی شرف
فاطمه یعنی حقیقت فاطمه یعنی هدف
فاطمه یعنی همان مرآت مصدومِ به سنگ
فاطمه یعنی یگانـه یـاسمین سـرخ رنگ
فاطمه یعنی همان گوهر که نشناسد محک
فاطمه یعنی گـل پـژمـرده بـاغِ فـدک
فاطمه یعنی شهادت بهرشیعه مذهبی
فاطمه یعنی شـرار انقـلاب زینبـی
فاطمه یعنی مـیان شعلـه در سـوختن
فاطمه یعنی به زینب سوختن آموختن
فاطمه یعنی نبوت فاطمه یعنی معـاد
فاطمه یعنی امامت فاطمه یعنی جهاد
فاطمه یعنی مسّرت فاطمه یعنی سرور
فاطمه یعنی به جنّت شیعه را رمز عبور
فاطمه یعنی ملال و گریه و افغان و آه
فاطمه یعنی شبانه درد دل گفتن به چاه
فاطمه یعنی بقیع سرد و قبر بی نشان
فاطمه یعنی دلیل غیبت صاحب زمان
فاطمه یعنی طراوت فاطمه یعنی ربیع
فاطمه یعنی سرشگ پشتِ دیوارِ بقیع
در مقام دخت طاها جستجوها شد بسی
همچو قبرش قدر زهرا را نمی داند کسی
قطره ای گفتم ز بحر شرح حال فاطمه
خارجم از حیطه درک جلال فاطمه
یا اباصالح تو میدانی نشان مادرت
توفقط آگاهی از قبر نهان مادرت
خود بگو یابن الحسن زهرا چرا مقتول شد
دفن او آخر چرا بر نصف شب موکول شد
آه از وقتی که چشمان علی در خون نشست
فاطمه وقت غروب از این زمانه چشم بست
مرتضی قلب پریشانش بدست صبر داد
پیکر محبوبه اش را روی یک مغسل نهاد
دلبر بی جان زحیدر باز هم دل می ربود
پرده از رخسار نیلی گشته زهرا گشود
چهره زهرای خود را قبله گاه راز کرد
درد دل با همسر مجروحه اش آغاز کرد
نوح را در بحر درد خود شگفتی فاطمه
کشتی عمرم ز چه پهلو گرفتی فاطمه
منکه درمان بهر دردت می توانستم چرا؟
زخم پهلوی شکستت را ندانستم چرا؟
باید از هجران تو جان می سپردم فاطمه
ای عجب مرگ تو را دیدم نمردم فاطمه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
عاشق فقط به دیده ی گریان دلش خوش است
هجران زده به حال پریشان دلش خوش است
عشق است هرچه را بپسندی برای من
دلداده ات به غربت و هجران دلش خوش است
"گفتی بسوز در غم من…اِی به روی چشم"
دلسوخته به لذت درمان دلش خوش است
با فقر محض آمدنم عیب و نقص نیست
وقتی که مور هم به سلیمان دلش خوش است
محتاج یک نگاه کریمانه ی تو ام
قحطی زده به قطره ی باران دلش خوش است
در پشت در نشستن من بی دلیل نیست
سائل فقط به لطف کریمان دلش خوش است
با دست مهربان خودت لقمه ای بگیر
خیلی گدا به لقمه ای از نان دلش خوش است
اینجا بساط شاه و گدا فرق می کند
اینجا خود کریم به مهمان دلش خوش است
گیرم که خشک هم بشود چشم نوکرت
بر ابر رحمت تو کماکان دلش خوش است
می گفت عاشقی که زیارت نرفته بود
تنها به لطف شاه خراسان دلش خوش است
وقتی دلت گرفت فقط فابک للحسین
نوکر به روضه ی شه عطشان دلش خوش است
ای شهریار نیزه نشین آیه ای بخوان
دردانه ات به آیه ی قرآن دلش خوش است
#امام_حسین سلام الله علیه
#مناجات
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
تنها ترین امام زمین، مقتدای شهر
تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟
وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر
تو گریه میکنی و صدایت نمی رسد
گم می شود صدای تو در خنده های شهر
تهمت، ریا و غیبت و رزق حرام و قتل
ای وای من چه می کشی از ماجرای شهر
دلخوش نکن به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا
با این همه گناه نگیرد دعای شهر
اینجا کسی برای تو کاری نمی کند
فهمیده ام که خسته ای از ادعای شهر
گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند
شرمنده ام! از این همه کذب و ادای شهر
هر روز دیده می شوی اما کسی تو را
نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر
جمعه… غروب… گریه ی بی اختیار من…
آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر
#امام_زمان سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است
به دنبال نامی به جز عشقم اما
سرانجام هر جستوجویم حسین است
شب آرزوها شب جمعه باشد
و کتمان کنم آرزویم حسین است؟
به سجاده گفتم که مایل بیفتد
که از این سحر سمتوسویم حسین است
سرآغاز عالم... سرانجام عالم...
خلاصه بخواهم بگویم، حسین است
#امام_حسین سلام الله علیه
اشعار #اهل_بیت سلام الله علیهم اجمعین
https://eitaa.com/joinchat/890830900C1804fcdf9d