"رنگ و رو رفته شد آفاق ، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آن چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم ، تو نشنیده بگیر
...
"هر کجا می نگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصه ست ، حکایت باقی ست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی ست
مینویسم که شب تار سحر می گردد
یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد.."
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ❤
#سیدحمیدرضا_برقعی
لذتِ وصل نداند مگر آن سوختهای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد
#امیرخسرو_دهلوی
چه دردی بدتر از اینکه بخواهی و نخواهد او
تو تا پیری کنی یادش ولی اصلا نداند او
#مسلمرحیمی
باد می آید و از قافیه ها می گذرد
از غزل های من زخم نما می گذرد
باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر
نرم می آید و از بغض خدا می گذرد
بوی آویشن کوهیست که می آید یا...
باد از خرمن موهای رها می گذرد؟
زنده رودیست پریشان وسط پیچ و خمش
شب جدا می گذرد... شعر جدا می گذرد
چند قرن است که یلدای من کهنه چنار
به غزلخوانی چشمان شما می گذرد
باد می آید و «رخساره برافروخته است»
شاید «از کوچه معشوقه ی ما می گذرد»
#حامد_عسکری
عشق بازی همه کس کرد و کسی عیب نگفت
تَشتِ رسوایی ما بود که از بام افتاد
#عارف_قزوینی
تو بیا به من بده یک لحظه دست
تا بجوشد شعرم از بالا و پست
لحظه ای از دلبری هایت بگو
می نخورده می شوم من مست مست
برق چشمان تو آشوب من است
بد به حال آنکه از آشوب رست
شعرهایم را نمی خواند کسی
زنده می مانم اگر امّید هست
زور بازویم حریف عشق نیست
باز بی تابم من از این ضرب شست
دفتر شعر مرا سوزاند و رفت
آنکه چشم مست ما را باز بست
زنده ماندم بعد از این ایام سخت
می توان از تلخی ایام جست
#محمدجواد_جلالی
در انـدرونِ مـنِ خستـه دل ندانـم کیـست
که من خموشم و او در فَغان و در غوغاست
#حافظ
چنان كه خواسته بودى گُلى نزد به سرت
گُلى نزد به سرت، اى دريغ! گُلپسرت!
مرا به خشكىِ طبعم ببخش اى مادر
نداشتم غزلى در رثاى چشمِ ترت
مرا ببخش درختِ عظيمِ ديرينسال!
اگر نبود شبيهِ تو آخرين ثمرت
اگر نشد كه جگردارتر از اين بشود
اگر كه كرد به عصيان و جور، خونجگرت
فداى آنچه كه يک عمر با دلت كردى
دل، اين شكستهى از من هميشه باخبرت
بسا كه سالِ نويى آمد و خجل بودى
شروع شد ز شبِ عيد، سيزدهبهدرت
بسا كه سفرهی خالى به شرم گستردى
مرا مكن خجل از خويشتن، فداى سرت!
دوباره باز گناهِ مرا به گردن گير
همان هميشه تهى، واىِ من! ز سيم و زرت
ببين چگونه كمر راست مىكند امروز
جوانِ تو، به فداى جراحتِ كمرت...
بيا به كشورِ آغوشِ خود پناهم دِه
غريب مانده در اين شهر، مادرم! پسرت...
#پیمان_طالبی
تُهمتِ سُرمه به آن چَشمِ سیَه، عینِ خَطاست
سرمه گَردی است که خیزد زِ صفِ مُژگانَش
#صائب_تبریزی