eitaa logo
به وقت شاعری
461 دنبال‌کننده
502 عکس
541 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
پاییز رفت و باز غم از دل برون نرفت کشتی ما شکسته و از گل برون نرفت افسوس، روزگار جوانی به سر رسید عاشق از این جدایی مشکل برون نرفت
در حسرتم که بین سخن‌ها تصادفا یک‌بار هم به اسم صدایم کنی فقط...
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
باران به شیشه زد دل ما را خراب کرد این ذره را هوایی آن آفتاب کرد پروانه را به شمع جنون مبتلا نمود دلدادگان عشق تو را بی حساب کرد این باده پر ز خستگی و التهاب بود مهر تو آمد و دل ما را شراب کرد رحمت بر آنکه عشق تو را بر دلم نشاند رحمت بر آنکه غیر تو را چون سراب کرد ای ماه دلربا به شب من نگاه کن تاریکیم تمام جهان را عذاب کرد آری غزل به سمت علی رهسپار شد شاعر دوباره میل رخ بوتراب کرد
وفات حضرت ام البنین(س) تسلیت باد
همین که نام مرا می‌برند میگریم از این به بعد من و آه و چشمِ تر شده‌ای چه نام مرثیه‌واری ست "مادر پسران" برای مادر تنهای بی‌پسر شده‌ای
بگیر زیر پر خود، عزیز دار چو جانت چهار دسته گلی را که پیش توست امانت که بوده ای که علی گفت جای فاطمه باشی؟! که بوده ای تو؟! که پیدا نبوده است کرانت چه صادقانه شریک غم علی شده بودی چه عاشقانه شدی مادر امام زمانت رسیده ای به مقامی که راه عرش خدا را به خشت خشتی از این خانه داده اند نشانت چه خانه ای که به هر لحظه در معیت زینب به روی شانه ی جانت خوش است بار گرانت حسین را به ابوالفضل خود سپردی و رفتند فدای حس غریب تو و دلِ نگرانت تو مادر پسرانی و... چشمهای  تو روشن! فدای گل پسر فاطمه ست گل پسرانت چهار فصل بهارت چقدر سبز گذشت و .. چقدر سرخ رسیده چهار فصل خزانت  
صحبت اگر به ساحت ام البنین کشد بر شعر پرده غیرت روح الامین کشد بر عزّتت بس است علی خواستگار توست شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد آهو ز احترام به صحرا نمی رود گر چادر تو پای به اقصای چین کشد ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه ! خاشاک منت از نظر ذره بین کشد 🏴
■ برای ام البنین علیها السلام...مادر ابالفضلی های عالم چگونه وصف کنم، فخر بانوان عرب را زنی که برده ابالفضل از او به ارث، ادب را زنی ز قوم رشادت، ز خاندان شجاعت که شرح داده عقیل از همین قبیل، نسب را یکی از آنهمه عامر که جدّ مادری اوست که خود گرفته به بازی سرِ سنان غضب را بنی کلاب، همان شرزه شیر کز دم شمشیر به بزم رزم، قفاخور کند سگان عرب را مگر ز سفره ام البنین مدد شود این طبع که الکن است قلم گاه مدح، لام لقب را زنی که بر تن عباس کرده بافه ی غیرت چنان که یاد علی کرد هر که دید سلب را مهِ عشیره و عبدلله ست و جعفر و عثمان هماره چارقد ستر، آن عفیفه ی رب را یگانه ای ست که بسته ز چارسوی حوادث چهار فرزندش، راهِ قوم جنگ طلب را به شرح جنگ ابوفاضلش چه گویمت؟ این بس که ذوالفقار علی واکند دومرتبه لب را برید دشمن دون سر، از آن نخیل تناور که مرگ را خوش می داشت، چون عرب که رطب را برید دست و نبرید عهد دوست، گواهم علم که دید یزید و سرود بانگِ عجب را اگر چه او همه صبر و رضاست، شاکر از آنم که چشم مادر غیرت ندید بزم طرب را نگفت جعفر و عباس...گفت وای حسینم به درک او نرسیدم ز من مپرس سبب را گریسته ست همه عمر در هوای محرم چنان که گویی پلکش به صبح دوخته شب را
برف پیری تا به سر ننشسته فکر خویش باش ورنه ره پیمایی اندر برف و باران مشکل است