به مادرم...
بیا و شانه بزن گیسوان پیچکیام را
که روی سر بگذارم تل عروسکیام را
بیا و شعر برایم بخوان شبیه گذشته
به یاد خانه بیاور دوباره کودکیام را
چقدر ماهی قرمز به تُنگ چشم نشاندی
برای اینکه بدوزی لباس پولکیام را
چقدر در پس هر قهر و آشتی زمانه
گرفت دامن تو دست های کوچکیام را
قسم به شعر که تنها تو بودهای و تو هستی
همان که دیده همیشه غم یواشکیام را
#عاطفه_جعفری
چال می افتد کنار گونه ات وقتی تبسم میکنی
نامسلمان ، شهر را این چاله کافر کرده است
#علی_خدابنده
والله که قصدم، زدنِ حرف دلم بود
هربار که در محضرِ تو، حاشیه رفتم...🥀🍂
#طلا_کاظمی
ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیدهست
#صائب_تبریزی
من و تنهایی و عزلت چه صمیمی شده ایم
جمع ما حاصل غایب شدن یک نفر است
#حسین_شفیع_زاده
خسته ام اما هنوز آهسته در راه توام
من همان شعر غم انگیز شبانگاه توام
#محمدجواد_جلالی
با داده قناعت کن و با داد بزی
در بند تکلف مشو، آزاد بزی
در بِه ز خودی نظر مکن، غصه مخور
در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی
#رودکی