eitaa logo
به وقت شاعری
401 دنبال‌کننده
467 عکس
480 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم مرا که مست توام این خمار خواهد کشت نگاه کن که به دست که می‌سپارندم مگر در این شب دیر انتظارِ عاشق‌کُش به وعده‌های وصال تو زنده دارندم غمم نمی‌خورد ایام و جای رنجش نیست هزار شکر که بی غم نمی‌گذارندم سری به سینه فرو برده‌ام مگر روزی چو گنج گم‌شده زین کنج غم برآرندم چه باک اگر به دل بی‌غمان نبردم راه غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم من آن ستارۀ شب زنده‌دار امّیدم که عاشقان تو تا روز می‌شمارندم چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق خیال روی تو بر دیده می‌گمارندم هنوز دست نَشسته‌ست غم ز خون دلم چه نقش‌ها که ازین دست می‌نگارندم کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد که همچو خوشۀ انگور می‌فشارندم
بریز بار تعلّق که شاخه‌های درخت نمی ‌شوند سبکبار تا ثمر ندهند
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم که تو در دلم نشستی و سَرِ مقام داری!
گاهی صدایم کن به لحنِ ابر و باران شاید بشوید مهرت از دل غصه ها را
تو را این قطره‌های اشک روزی نرم خواهد کرد که آب آهسته و آرام می‌پوسانَد آهن را...
در تمام سال های رفته بر ما ، روزگار شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست به شوق شال و کلاه تو برف می آمد و سال هاست از این کوچه ردِّ پای تو نیست نسیم با هوس رخت های روی طناب به رقص آمده و دامن رهای تو نیست کنار این همه مهمان چقدر تنهایم میان این همه ناخوانده،کفش های تو نیست به دل نگیر اگر این روزها کمی دو دلم دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست به شیشه می خورد انگشت های باران،آه شبیه در زدن تو،ولی صدای تو نیست تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد غمی ست باران،وقتی هوا هوای تو نیست
چه سازم که سوی تو راهی ندارم کجایی که جز تو پناهی ندارم چگونه کِشم بار هجرت چو کوهی که من طاقت برگ کاهی ندارم
بر من ببخش گاه چنان دوست دارمت کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد...
تهیدستی ندارد جز خجالت حاصل دیگر که بار بید مجنون سر به زیر انداختن باشد
ای رفته کم کم از دل و جان! ناگهان بیا مثل خدا به یاد ستمدیدگان بیا قصد من از حیات، تماشای چشم توست از چشم زخم بدنظران در امان بیا جام شراب نیست که در کف گرفته است خون می خورد ز دست غمت ارغوان بیا ای لحظه ای که در سر هر شاخه فکر توست ای نوبهار تا به ابد جاودان بیا این صید را به معجزهء عشق زنده کن عیسای من به دیدن این نیمه جان بیا یک عمر آمدم به در خانه ات، تو نیز یکدم به خانه‌ی من بی خانمان بیا
چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود