دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلآویو است, تهران نه
#محمدحسین_ملکیان
"ای فصل با بارانِ ما، بَر ریز بر یاران ما
چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما
ای چشم ابر این اشکها میریز همچون مشکها
زیرا که داری رشکها بر ماه رخساران ما
این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر
کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ما
ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما
رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما
بر خاک و دشت بینوا گوهرفشان کرد آسمان
زین بینوایی میکشند از عشق طراران ما
این ابر چون یعقوبِ من، وان گل چو یوسف در چمن
بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما
یک قطرهاش گوهر شود یک قطرهاش عبهر شود
وز مال و نعمت پر شود کفهای کف خاران ما…
#مولانا
درد دارم سلاح من بغض است
باید این شهر را تکان بدهم
یک شهادت برای من بس نیست
زنده ام کن دوباره جان بدهم
#سید_ابوالفضل_مبارز
امشب دلم انبار باروت است
آتشفشان داغ بيروت است
افتاده یکسو شاخهٔ زیتون
یکسو در آتش، ساقهٔ توت است
تور عروس شرق، گلدوزی
با دانههای سرخ یاقوت است
مانند قایقهای سرگردان
جاری به هر سو خیل تابوت است
ای خطهی زیبا ! شکیبا باش
جان جهانی با تو مبهوت است
آیندهٔ لبنان و اسراییل
چون قصهٔ طالوت و جالوت است
این زخم چرکین، رو به نابودیست
این غدهٔ بدخیم، فرتوت است
طاقت بیاور باز هم لبنان!
دیگر زمان محو طاغوت است
#افشین_علا
کاش میشد شهید را فهمید
او که از این زمانه جست و رهید
او که با هیبت و مقاومتش
غیر مظلوم های شیعه ندید
من غلام دمی که نصر خدا
گشت همراه دوستان شهید
تا شفاعت شوم به دست شهید
گویم این شعر مملو از امّید
غزلم پر شد از شهادت و عشق
اشک از چشم شاعری لغزید
#محمدجواد_جلالی
در پیش روی ما خیابانی که باریک است
پر میزنی اما جهان پشت ترافیک است
اخبار صبح شنبه از خون تو میگوید
خون تو یعنی جمعۀ دیدار نزدیک است
اخبار میگوید تو را کشتند و در گوشم
این جمله مثل آخرین دستور شلیک است
خون تو چون انبار باروت است، خواهد زد
آتش به سر تا پای دنیایی که تاریک است
آری، شهادت عین آزادیست مرد، ای مرد!
این بیتها تنها برای عرض تبریک است
#اعظم_سعادتمند
با بال وپرِ سوخته معراج چه زیباست
رفتی وغمت سخت ترین درد به دل هاست
ای سوخته دل،سوخته جان ازغم قاسم
پرپرشدی و نوحه گرت حضرت زهراست
#طوبی_حاجقلی
باغ ما این است؛ طوفان شد، صنوبر ایستاد
سروی از پا اوفتاد و سرو دیگر ایستاد
روی نی میرفت بی سر آفتاب کربلا
باغ شاهد بود از آن پس نخل، بیسر ایستاد
حال ما را خوب میدانند عاشورائیان
هر زمان اکبر زمین افتاد، اصغر ایستاد
یک اُحد دردیم آری؛ حمزه رفت امّا چه باک!
مصطفی هر وقت تنها ماند، حیدر ایستاد
«قل هو الله أحد» را دست بستند و چه غم
هر کجا قرآن در آتش رفت، کوثر ایستاد
عین تسلیم و رضائیم؛ این تمام حرف ماست
زیر خنجر رفت اسماعیل، و هاجر ایستاد
أین نصرالله؟ نزدیک است اذان آمد، ببین!
روی بام خانه با الله اکبر ایستاد
#محسن_ناصحی