eitaa logo
به وقت شاعری
386 دنبال‌کننده
374 عکس
377 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب غمی جانکاه، مهمان قلوب است حال همه از غصّه، همرنگ غروب است از "ضاحیه" ای کاش می آمد ندایی می گفت مژده! حالِ "نصرالله" خوب است...
جهان روی لبش سبّوح و یا قدوس می‌بیند خدا را در کلامش هرکسی ملموس می‌بیند دلش دریاست اما وای از روز غضب‌هایش تلاطم سینه‌ی آرام اقیانوس می‌بیند سیاهی پرده بر دنیا کشیده، فصل بی‌داد است جهان در دست او این روزها فانوس می‌بیند فلسطین غوطه‌ور در خون و ساکت جمع اعرابند تن آنها جهانی خرقه‌ی سالوس می‌بیند فقط چشم امید غزه حزب الله لبنان است فقط یک مرد را در جنگ اختاپوس می‌بیند همان مردی که می.خوانند او را «سید الصادق» و صهیون از نگاهش تا سحر کابوس می‌بیند تمام فتنه‌ها از گور صهیون است و این عالم خودش را در شرارت‌های او محبوس می‌بیند همیشه غم نمی ماند بهاری تازه در راه است که شادی را جهان با قلب خود مانوس می‌بیند به امید خدا دنیای آدمها جهانی را از این پس بی‌وجود غده‌ی منحوس می‌بیند
ای چرخ کج‌ نهاد که دلبسته‌ای به باد! ما راست پرچمی به گران سنگی حدید قائم به فرد نیست قیام مقاومت فرمانده‌ایست در پس فرماندۀ شهید
بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.
انا للّه و انا الیه راجعون شهادت عالم شهید و فخر تشیع آیت الله سید حسن نصر الله را به حضرت بقیه الله الاعظم(عج)، رهبر معظم انقلاب و همه شیعیان و استکبار ستیزان عالم تسلیت عرض می کنم ان شاء الله خون سید عزیز در نابودی اسرائیل موثر باشد و انتقام خون ایشان و شیعیان مظلوم لبنان و حزب الله گرفته شود
آن کس که سکوت را هم‌آوازی کرد تاریخ نخوانده، قصه‌پردازی کرد یک سمت یزیدیان و یک سمت حسین جنگ است؛ وسط نمی‌توان بازی کرد!
آنان که دمی رحم به قاتل کردند یک عمر جهاد خویش زایل کردند خون تو به گردن کسانی‌ست که باز در موقع انتقام دل دل کردند
اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست اشک کباب موجب طغیان آتش است
عشق می خواست مرا صید کند اما من بر خلاف جهت آب شنا می کردم
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تل‌آویو است, تهران نه
"ای فصل با بارانِ ما، بَر ریز بر یاران ما چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ما ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما بر خاک و دشت بی‌نوا گوهرفشان کرد آسمان زین بی‌نوایی می‌کشند از عشق طراران ما این ابر چون یعقوبِ من، وان گل چو یوسف در چمن بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما یک قطره‌اش گوهر شود یک قطره‌اش عبهر شود وز مال و نعمت پر شود کف‌های کف خاران ما…
درد دارم سلاح من بغض است باید این شهر را تکان بدهم یک شهادت برای من بس نیست زنده ام کن دوباره جان بدهم
امشب دلم انبار باروت است آتش‌فشان داغ ‎بيروت است افتاده یک‌سو شاخهٔ زیتون یک‌سو در آتش، ساقهٔ توت است تور عروس شرق، گلدوزی با دانه‌های سرخ یاقوت است مانند قایق‌های سرگردان جاری به هر سو خیل تابوت است‌ ای خطه‌ی زیبا ! شکیبا باش جان جهانی با تو مبهوت است آیندهٔ لبنان و اسراییل چون قصهٔ طالوت و جالوت است این زخم چرکین، رو به نابودی‌ست این غدهٔ بدخیم، فرتوت است طاقت بیاور باز هم لبنان! دیگر زمان محو طاغوت است ‌‌
کاش میشد شهید را فهمید او که از این زمانه جست و رهید او که با هیبت و مقاومتش غیر مظلوم های شیعه ندید من غلام دمی که نصر خدا گشت همراه دوستان شهید تا شفاعت شوم به دست شهید گویم این شعر مملو از امّید غزلم پر شد از شهادت و عشق اشک از چشم شاعری لغزید
در پیش روی ما خیابانی که باریک است پر می‌زنی اما جهان پشت ترافیک است اخبار صبح شنبه از خون تو می‌گوید خون تو یعنی جمعۀ دیدار نزدیک است اخبار می‌گوید تو را کشتند و در گوشم این جمله مثل آخرین دستور شلیک است خون تو چون انبار باروت است، خواهد زد آتش به سر تا پای دنیایی که تاریک است آری، شهادت عین آزادی‌ست مرد، ای مرد! این بیت‌ها تنها برای عرض تبریک است
با بال وپرِ سوخته معراج چه زیباست رفتی وغمت سخت ترین درد به دل هاست ای سوخته دل،سوخته جان ازغم قاسم پرپرشدی و نوحه گرت حضرت زهراست
باغ ما این است؛ طوفان شد، صنوبر ایستاد سروی از پا اوفتاد و سرو دیگر ایستاد روی نی می‌رفت بی سر آفتاب کربلا باغ شاهد بود از آن پس نخل، بی‌سر ایستاد حال ما را خوب می‌دانند عاشورائیان هر زمان اکبر زمین افتاد، اصغر ایستاد یک اُحد دردیم آری؛ حمزه رفت امّا چه باک! مصطفی هر وقت تنها ماند، حیدر ایستاد «قل هو الله أحد» را دست بستند و چه غم هر کجا قرآن در آتش رفت، کوثر ایستاد عین تسلیم و رضائیم؛ این تمام حرف ماست زیر خنجر رفت اسماعیل، و هاجر ایستاد أین نصرالله؟ نزدیک است اذان آمد، ببین! روی بام خانه با الله اکبر ایستاد
💔 رفتی و به دل شبیه یک آه شدی رفتی و به ما چراغ این راه شدی مصداق "رجال صدقوا" گردیدی رفتی و مهاجر الی الله شدی