خاکم به باد رفت و زِ یادم نمیروی
عشق آن خیال نیست که از دل بُرون شود
#حزین_لاهیجی
ياد او کردم زِ جان صد آهِ درد آلود خاست
خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
#وحشی_بافقی
کرامت پیشهای بی مِثل و بی مانند میآید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند میآید
کسی که نسل او را میشناسد، خوب میداند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند میآید
همان تیغی که برقش میشکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را میدهد پیوند میآید
همه تقویمها را گشتهام، میلادی و هجری
نمیداند کسی او چندِ چندِ چند میآید
جهان میایستد با هرچه دارد روبروی او
زمان میایستد، بوی خوش اسفند میآید
ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گرچه بعضی بر نمیتابند، میآید
بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهبها
برای بیعت با او نمیآیند، میآید
برای یک سلام ساده تمرین کردهام عمری
ولی میدانم آخر هم زبانم بند میآید
بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند میآید
به در میگویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند... میآید
#محمدحسین_ملکیان
سطحیان را نیست از مغز حقیقت اطلاع
کف ضمیر بحر اخضر را چه می داند که چیست
#صائب_تبریزی
اذان بگو - سنُصلی - رجز بخوان - سنُقاوم -
به عشق صبح ظهوری همیشگی و مداوم
نوشته اند رسائل ، هزار عالم و فاضل
مدرّسان فضائل ، معلّمان مکارم
که ظلم بر لب گور است ، مقدّمات ظهور است
نمان که وقت عبور است ، بُروز کرده علائم
غمین مباش فلسطین که راز آیه ی والتّین
برآمد از دل یاسین به مدّ واجب و لازم
ولَو نشا لَطَمسنا ، ولَو نشا لَمَسخنا
فمااستطاع و مضیّا ، بگو به کافر و ظالم
حماسه است و حماسش ، خروش دشنه و داسش
یهود ماند و هراسش در این شب متلاطم
اگر زمانه منافق ، نبود اگر که موافق
تو در نگاه خلایق غیور باش و مقاوم
غمین رنج تو ماییم ، نگو نپرس کجاییم
قسم به قدس می آییم ، به نام نامی قاسم
#محسن_ناصحی
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی
ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالَمسوزیم
با ما منشین اگر نه بدنام شوی
#حافظ
در بزمِ ما به باده و جام احتیاج نیست
ما را بس است مستیِ ذکر مدام دوست
#صائب_تبریزی