eitaa logo
به وقت شاعری
660 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علي مُفرّج الکربات السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنی بتاب و رخ بنما که مُنوّرُ الظُلماتی فدای اسم شریفت، مُفرّجُ الکُرُباتی کدام لفظ تواند که وصف خُلقِ تو گوید؟! زبان زبون ز مدیحت، که ماورای لغاتی زمین به یُمن تو روید، زمان ز شوق تو پوید تو قطب عالم امکان و منشاء برکاتی به خنده ای همه دل ها اسیر لطف تو گردد فدای خُلقِ لطیفت، که مصطفی سکناتی مسیر گردنِ گردنکشان به تیغ تو افتد که ذوالفقار به کف داری و علی وَجناتی در این تلاطم دوران، در این زمان‌ پریشان تویی که مایه آرامشی و اصل ثباتی بیا که تشنگی ام کُشت در کشاکش دنیا در این سیاهی عالم، فقط تو آب حیاتی امیدِ وصل به سر دارم عاقبت که بیایی "مضی الزمان و قلبی یقول: اِنّک آتی"* *مصراع از سعدی شیرازی
فاغفر لنا فیما بقی منه این کوه گناه را نبخشی چه کنم؟! گر آخر ماجرا نبخشی چه کنم؟! نزدیک شده موسم ماه رمضان شعبان برود، مرا نبخشی چه کنم؟!
چشمی که به نور معرفت آگاه است زندانِ جهان، برایش عبرتگاه است یک رنگی برف، بِین دنیایی رنگ یادآورِ لا اله الا الله است
نزدیک شده موسم ماه رمضان شعبان برود، مرا نبخشی چه کنم؟!
وَأَنَّکَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَکَ؛ از غفلت خود همیشه حیران ماندیم از ظلمت خود سخت پریشان ماندیم حاشا که جمالِ تو شود پوشیده ماییم که در حجاب عصیان ماندیم
بعد از هزار دور به من هم  عجب رسید جانم به لب رسیدکه جامم به لب رسید روز نخست  موقع  تقسیم  تاب  و  تب تابش به موی‌تو، به منِ‌خسته تب رسید وصل تو واجبست و خیال تو مستحب صدشکر دست‌ِمن به‌همین مستحب‌رسید
فَتَجاوَز یا رَبِّ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِیلِ مَا عِنْدَکْ بر کرده ی ناصحیح، ستّاری کن هرچند شدم وقیح، ستّاری کن یارب ز گناهِ خلوتم می ترسم یا مَن سَتَرَ القَبیح! ستّاری کن
مِنْ أَيْنَ لِىَ الْخَيْرُ يَا رَبِّ وَلَا يُوجَدُ إِلّا مِنْ عِنْدِكَ؟ وَمِنْ أَيْنَ لِىَ النَّجاةُ وَلا تُسْتَطاعُ إِلّا بِكَ؟ در دام گنه پیش و پسی دارد؟ نه در غربت خود همنفسی دارد؟ نه او را ز درت مران به جای دگری یا رب! عاصی جز تو کسی دارد؟ نه
فَأَغِثْنِى وَفَرِّجْ عَنِّى يَا مَنْ يَفُكُّ الْأَسِيرَ وَيَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ دلبسته اندوه خودم، شادم کن بیچاره شدم، بیا و امدادم کن آزاد کننده ی اسیرانی تو من نیز اسیر نفسم، آزادم کن
أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیتُ، وَ سَتَرْتَ عَلَی فَمَا اسْتَحْییتُ مهلت دادی، دعا نکردم یا رب خود را ز گنه جدا نکردم یا رب از لطف و کرامتت، گناهانم را پوشاندی و من حیا نکردم یا رب
برون شد از حد و اندازه، عصیانی که من دارم مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم نه با خالق سَر و سِرّی، نه با مخلوق احسانی نمی ارزد به کُفری، سُست ایمانی که من دارم چنان این سینه مالامال از آمال و غفلت شد که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم به شانه نظم دادم گیرم این زلف پریشان را چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟! چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم