•
ای ماهیِ سرخِ دور از آب افتاده
ای اَلـعـطـــــشِ بِـلاجـــواب افتاده
بالای سرت کبوتران سینهزناند
ای جــودِ به زیــــر آفتـــاب افتاده
#علیرضا_مهران
وَ هست از تنِ در آفتابمانده خجل
کبوتری که به جسمِ تو سایه افکنده
#محمود_مربوبی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
#قاسم_صرافان
گفتند جواد است سر راه نشستیم
در جمع گدایان خبری بهتر از این نیست
#علی_اکبر_لطفیان
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
سایهسار خلقی اما پیکرت در آفتاب...
سرپناه عالمی و بیپناه عالمی
در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری
تشنهای اما نداری غیر اشکت زمزمی
خط به خط روضهها در بیت بیت نوحهها
گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی
گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر
بر تمام زخمهایت میگذارد مرهمی
#فاطمه_معصومی
هستند کریمان دو عالم سر خوانت
یکبار نخورده است گره کیسهٔ نانت
#علیاکبر_لطیفیان
هزارشُکر که جسمِ تو نامرتب نیست
هزارشُکر که بر بام، جای مَرکب نیست
#حسن_لطفی
سلام بر تنِ بی احترام افتاده!
به ماهِ تشنهی بر پُشت بام افتاده
#عباس_شاه_زیدی
مثل جدّت، لحظهی آخر تنت بی تاب شد
تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد
#امیر_عظیمی
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
#محسن_حنیفی