_ خانم معتمدی
برگشت به سمت من که پشت سرش بودم، پاش لیز خورد و روی دست راستش فرود آمد و آخ آرومی گفت
نزدیک تر اومدم و سعی کردم پایین تپه را ببینم که سنگ های ریز زیر کتونیم رفتن تعادلم بهم خورد و پرت شدم پایین و رو دست چپم با فاصله ۲ متری از خانم معتمدی روی زمین خاکی و پر از شیشه خورده فرود اومدم هم از دست و پا چلفتی بودنم، و هم از درد بدی که تو دستم پیچید، اخم هایم به شدت تو هم بود.
صدای آروم و بی جانی به گوشم خورد
+ آقای هاشمی ، شما اینجا چیکار میکردید؟؟
تعجب کردم که فامیلیم رو از کجا میدونست ولی نذاشتم این تعجب حالت چهره ام رو تغییر بده سعی کردم صدام رو عادی نگه دارم و گفتم
+ معذرت میخوام....نمیخواستم بترسونمتون
تموم سعیام رو کردم رُک باشم:
_و اینکه آمده بودم شماره پدرتون رو بگیرم
اینو گفتم و چشمام رو که به آسمون خیره شده بود بستم، سعی کردم بلند شم ولی درد بد دستم مانعم شد و مجبور شدم تا پیدا شدن جواد یا مجید همینجوری بمونم . حدس میزدم چشماش الان از تعجب از حدقه بیرون زده باشه....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان نمره قبولی
قسمت ۲۵ و ۲۶
اگه اشتباه نکنم یک ساعت شده بود که گوشیم زنگ خورد. شماره جواد بود
_ الو سلام جواد
+....
_ پایین تپه
+....
_ افتادم پایین
+....
_ خانم معتمدی هم اینجاست دو متر اونور تر افتاده
+....
_ باشه ، یاعلی
تلفن رو که قطع کردم، خانم معتمدی بااخم گفت
= چی شده؟؟
بدون اینکه نگاهش کنم گفتم
+جواد و خواهرش دارن میان اینجا
جواد با دیدن ما انگار ترسید. و بخاطر وضعیت بدی که داشتیم بدون معطلی زنگ زد آمبولانس اومد.
دست چپ من و دست راست خانممعتمدی رو آتل بستن . دکتر گفت فردا ، پس فردا میتونیم بازش کنیم . جواد رفت وسایلمون رو بیاره و کارای ترخیص که تموم شد ما رو برسونه خونه. با چشم بسته سرم رو به دیوار تکیه داده بودم که خانم معتمدی صدام کرد
_ آقای هاشمی
چشمانم رو باز کردم و گوشهامو تیز
+ بله
_ رو میز بغل دستتون یه کاغذه....
با دست راستم کاغذ رو برداشتم. دیدم یه شماره روی اون نوشته شده. وقتی کاغذ رو تو دستم دید گفت
_ شماره پدرمه. لطفا یکم بیشتر حواستون رو جمع کنید ...
متوجه شدم منظورش چی بود. حرفش درست بود . لبخندی زدم و کاغذ رو توی جیب پیرهنم گذاشتم.
هر دو ساکت بودیم. مدتی که گذشت جواد با دوتا ساک و چمدون آمد
_ اینا ساک و چمدون هاتون شماها باید زودتر برگردید منم میرم کارای ترخیص رو انجام بدم
بخاطر کاری که برای جواد پیش آمد. نتونست مارو برسونه. مرخص که شدیم. برای خانم معتمدی تاکسی گرفتم تا بره خونه. خودمم ماشین جدا گرفتم چون مسیرمون جدا بود.
ساعت ۱۲ شب بود که رسیدم از ماشین پیاده شدم و زنگ در رو زدم از پشت آیفون صدای خوابالوی شیوا آمد که گفت :
_الو
سر حال شدم و با خنده جواب دادم
+ مهمون ناخونده نمیخوایید ؟
جیغ بنفشی کشید و بلند گفت
_ محمدددددددد
و در رو زد ، در با صدای چیک باز شد
مامانم جلو در و شیوا تو حیاط بود و تا در رو باز کردم پرید بغلم، درد دستم بیشتر شد. چیزی نگفتم. چقدر دلم براش تنگ شده بود. شیوا ازم جدا شد و مامان آروم بغلم کرد و خوش آمد گفت
تا وارد خونه شدیم و چراغ رو روشن کردیم که مامان و شیوا با تعجب نگاهم کردن...
🍄از زبان شیوا 🍄
_یا ابوالفضل! محمد چرا اینجوری شدی ؟؟؟
مامان با ترس نگاهی به دست محمد کرد و گفت :
_ م....محمد... دستت....
اما محمد با خونسردی و خنده گفت
+ چیزی نیست خوردم زمین، املت شدم
مامان از طنز کلام محمد، خنده اش گرفت و رفت تا برای محمد شام بیاره گفت:
_اخه مادر حواست کجا بوده؟ چیشد افتادی؟ درد هم داری؟
محمد:_ چیزی نیست مامان نگران نشین، نه بابا درد زیاد نداره
شاید مامان بیخیال میشد ولی من تا نمی فهمیدم چی شده طاقت نمیاوردم. رفتم تو اتاقم کتم رو پوشیدم و کلاه کاراگاهیم رو هم گذاشتم رو سرم ذره بینم گرفتم دستم و آمد بیرون
محمد که داشت میرفت اتاقش با دیدن من خندش گرفت و گفت
_ خسته نباشی کاراگاه
دنبالش به اتاق رفتم نگذاشتم چراغ رو روشن کنه بجاش چرا مطالعه رو روشن کردم و چرخوندم سمتش
_ خیلیه خب آقای هاشمی دستت چرا اینجوری شده ها ؟؟
با خنده گفت:
+ گفتم که
_ کامل توضیح بده
خندید هیچی نگفت که باز چراغ مطالعه رو پایین بالا کردم، چرخوندم سمتش، خودکار روی میزش برداشتم گذاشتم روی سرش،
صدامو کلفت کردم:
_اقای هاشمی زود تند سریع جواب بده
نگاهی گذرا بهم کرد، باخنده گفت :
+ دنبال یکی از بچه ها رفتم، افتادیم پایین تپه من دست چپم رو آتل بستم اون دست راستش
خواستم حرفی بزنم که مامان صدام کرد :
_ شیوا بیا، بگذار محمد استراحت کنه خودتم فردا باید بری مدرسه
مجبور شدم بیام بیرون و بعد خداحافظی با مامان رفتم تو اتاقم
ذهنم کلی کنجکاو شده بود. اون رفیقش کی بود؟ من بیشتر دوستای داداش رو میشناختم، یعنی کدومشون بوده؟
کت رو دراوردم و زدم به چوب لباسی و گذاشتم تو کمد کلاهمم آویزون کردم تو کمد و ذره بینم گذاشتم تو کشو
رفتم و پشت میز کارم نشستم،
با به یاد آوردن اینکه یه طراحی داشتم که تا فردا باید تمومش میکردم، دیگه از فکر اومدم بیرون
همین که نشستم صدای در آمد
_ بفرمایید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸﷽🌸
🌱ذکر روز یکشنبه🌱
🌺 ياذ الجلال و الاکرام🌺
📢تاریخ: بیست و نهم بهمن ماه سال ۱۴۰۲، مصادف با هشتمین روز از ماه شعبان معظم سال ۱۴۴۵
♻️مناسبت ها:
🌲سالروز قیام مردم تبریز که مصادف با چهلم فاجعه ۱۹ دی قم بود(سال۱۳۵۶)
🌲سالروز تأسیس حزب جمهوری اسلامی (سال۱۳۵۷)
🌲روز اقتصاد مقاومتی و کارآفرینی
السلام علیک یا امیر المومنین (علیه السلام)
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
🌿آیه روز
آیه وحدت : «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»
و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید
🍃حدیث روز
لِسانُ الْعاقِلِ وَراءَ قَلْبِهِ، وَ قَلْبُ الأحْمَقِ وَراءَ لِسانِهِ
زبان عاقل در پسِ قلب او، و دل نادان پشت زبان اوست.امام علی (ع)
🥀زلال احکام
تصرف در پول ديه متعلق به فرزند
س: پول ديه ناشى از تصادف فرزند (شكستن پا) را پدر او مى تواند صرف تامين مخارج زندگى خود و خانوادهاش نمايد يا خير و آيا لازم است براى آن فرزند نگهدارى نمايد و يا بعداً به او برگرداند و يا براى او خرج نمايد؟
ج) فقط در صرف براى احتياجات بچه مجاز است و در غير آن جايز نيست.
استفتائات مقام معظم رهبری
https://ble.ir/ashaganvalayat
http://eitaa.com/ashaganvalayat
دختره یه جواب به کاسه لیس عبدالحمید داد در حد هدشات(شلیک به سر) :))👌👌👌
🆔ترک.لر.فارس.بلوچ.عرب.کرد.ترکمن.گیلکی.و و و همه و همه ایرانی و یک کشور هستیم. اتحاد اقوام ایران قوی را میسازد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دستشویی داری و برات دیدار دو جانبه میذارن🤣🤣
نخست وزیر انگلیس :)
🆔در آینده ای نزدیک شاهد خروج آمریکا در منطقه و احقاق حق ایران به عنوان کشور مادر و تمدن قدیمی در منطقه خواهیم بود
🔴 مخالفان جمهوری اسلامی رو مشاهده میکنید
انقدر جمعیتشون زیاده که با همین تعداد میتونن تهران رو فتح کنن!😏
🔹 نمازجمعه های ما جمعیتش بیشتر از ایناست👌👌
🆔راهپیمایی ۲۲بهمن حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را اثبات نمود
⬅️ انتشار تصاویری از پسر نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در یک آپارتمان مجلل در فلوریدا در روزنامه دیلیمیل در حالیکه پدرش تعداد بیسابقهای از نیروهای ذخیره را از سراسر جهان برای جنگ غزه به سرزمینهای اشغالی منتقل کرده است.
🆔اسرائیل در نبرد طوفان الاقصی اثبات کرد فقط یک موش ترسو و بزدل است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منطق مشتریای کوروش کمپانی
قسمت شاهین صمدپورش حق بود 👌
🆔قوه قضاییه باید یکبار بدون ترس از بعد ،گوش سلبریتیها را بکشد تا دیگر دست به اقدامات خام و ناآگاهانه یا در راستای غرب نزنند
⬅️یک دختر یمنی
با لباس نظامی
در راهپیمایی های صعده
#اليمن_العزيز
#سپاه_یمانی
🆔یمن،اسلام را معنا نمود و شهادت را هجی
⬅️سید جواد هاشمی یک روز عذرخواهی برای تبلیغ املاک، امروز هم عذرخواهی برای تبلیغ کوروش کمپانی :)😏
سید نمیگی یهو عاشقت میشیم😂
داداش مردم را به خاک سیاه نشاندی اخه معذرت خواهی به چه دردی می خوره
اول تحقیق می کردی بعد تبلیغ
🆔اعتماد به شبکه های بیگانه برابر با نابودی وطن است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بایدن دیشب برای هزارمین بار یاتاقان زد🤣
می گم نکنه ما داریم اشتباه می زنیم!!
نکنه رئیس جمهور باید کسی باشه که حرف زدن بلد نباشه . بجای سیاست مدار بودن حتما شوت شوت باشه
با احترام به بچه های نمایش،یکم هم دلقک....
🆔انگشت جوهری هر ایرانی،قدرت یک سرباز وطن را دارد
کوروش گُمپانی!
مدیر عامل کوروش کمپانی یه سرباز فراری متولد ۷۵ است
🆔هر رایبرابر یک موشک هایپر سونیک است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخی از حکام و بزرگان عرب از حداقلیهای غیرت و شرافت بیبهرهاند... 😏
#فلسطین
🆔فلسطین قبله اول مسلمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«نیایش صبحگاهی»
#پروردگارا ...
به ما بیاموز
که دل آدم عصاره وجود توست،
حرمت دلها را از یاد نبریم...
بیاموز که دوست داشتن را
فراموش نکرده و آنهایي که
دوستمان دارند را از یاد نبریم...
بیاموز که سوگند راست بودن
دروغمان را به نام تو نسازیم...
و بیاموز همان باشیم
که قولش را به تو داده ایم ...
http://eitaa.com/ashaganvalayat
بسوی انتخابات
گفت:
سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن؛ چکار داری به سیاست و انتخابات و راهپیمایی و اینها...!؟
به هیچ چیز و هیچ کس هم فکر نکن، ما بیطرفیم، کار به کسی نداریم...
نمازها و دعاها و زیارت عاشورا رو هم تو خونه میخونیم؛ چون دین یک باور خصوصیه بین خودت و خدا ...
اهل هیچ حزب وجناح هم نیستیم جز حزب خدا ...!
گفتم:
در عالم دو تا خیمه هست
خدا و شیطان
هابیل و قابیل
موسی و فرعون
علی(ع) و معاویه
امام حسین (ع) و یزید
گفتم زیارت عاشورا را خواندهای!؟
گفت:
بله هر روز صبح...
گفتم:
میدانی کل این زیارت بر دو پایه و اساس است؛ سلام و لعن!
سلام به اهل بیت علیهم السلام
و لعن به یزیدیان
پاداشش هم یا بهشت است و یا جهنم.
گفت:
بی طرفها چه؟
گفتم:
در زیارت عاشورا مشخص شده ...
( و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله)
امام صادق علیه السلام، آن بی طرفها را هم لعن کرده...
هر که در لشکر حسین علیه السلام نباشد، در خیمه هرکسی باشد و یا بی طرف باشد یزیدی است.
گفت:
اینکه برای آن دوران بود، الان چی؟
گفتم:
باز هم زیارت عاشورا جوابت را داده:
( و آخر تابع له علی ذلک )
یزیدیها تا آخرالزمان لعن شدهاند.
گفت:
کل یوم عاشورا یعنی چه؟
گفتم:
یعنی حسین زمان و شمر امروزت را بشناسی.
گفت:
حسین زمان، امام زمان هست که در غیبته.
گفتم:
در غیبت حسین، مسلم علیهماالسلام نیابت عام داشت؛ اما کوفیان تنهایش گذاَشتند!
پس اگر میخواهی کوفی نباشی، باید بدانی تا حسین نیامده، مسلم بن عقیل، ولی امر و نایب حسین است.
و تا امام زمان نیامده ولی فقیه نایب عامش هست.
وقتت را هدر نده
ببین در کدام خیمه هستی!؟
خیمهی امام حسین علیهالسلام
یا خیمهی یزید علیه العنه!؟
اگر حسینی هستی الان باید از ولی امر اطاعت و از نایب عام امامت تبعیت و در لشکر حسینی با یزیدیان زمان مبارزه کنی.
و انتخابات برای سرنوشت کشور و یاری انقلاب است و تبعیت از نایب عام امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف، یعنی آمادگی برای ظهور منجی عالم و نجات تمام مظلومان و مستضعفین عالم.
#بصیرت
#انتخابات
#جهاد_تبیین
http://eitaa.com/ashaganvalayat
💠 کلام نورانی «حضرت امام» رضوانالله علیه
* شیطان و زرق و برق دنیا ، موجب تباهی است ...
http://eitaa.com/ashaganvalayat
28.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 اشکهای خبرنگار الجزیره در هنگام گزارش درباره وضعیت غزه
🔺یکی از خبرنگاران شبکه الجزیره در هنگام گزارش درباره وضعیت سخت و دشوار مادران فلسطینی در نوار غزه، نتوانست گریه خودش را کنترل کند.
http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آنقدر برای پدرم کتاب میخواندم که سرم گیج میرفت...
🔹خاطرۀ شنیدنی رهبر انقلاب از انس و علاقه پدرشان به کتاب
http://eitaa.com/ashaganvalayat
#سوپ_شیر_قارچ 🫕 😋
سینه مرغ 1 عدد
جوپرک
هویج 1 عدد
قارچ
آبلیمو
جعفری تازه
شیر
خامه
ادویه ؛ نمک.فلفل سیاه .زردچوبه
سینه مرغ رو با کمی روغن ، پیاز، نمک .فلفل .زردچوبه تفت میدیم بعد آب رو بهش اضافه میکنیم و اجازه میدیم تا کاملا بپزه.حدود 2 ساعت
بعد از پخت ، سینه مرغ رو از قابلمه خارج میکنیم ،، آبِ مرغ رو از صافی رد میکنیم (بدون پیاز)
جوپرک شده و هویج رنده شده (ریز رو بهش اضافه میکنیم ، وقتی که جوپرک لعاب کرد ،مرغ های ریش ریش یا نگینی خرد شده رو اضافه میکنیم در آخر شیر و خامه و جعفری ساطوری شده ،قارچ های ورقه ای که با کمی آبلیمو تفت دادیم رو اضافه میکنیم . بعد از نیم ساعت سوپِ ما آمادس
#با_ ما _حرفه ای _شوید👇👩🍳
http://eitaa.com/ashaganvalayat
#خواص# گیاهان# دارویی
دیر خوابیدن و دیر بلند شدن از خواب، باعث می شود مواد سمی از بدن دفع نشوند.
🌙از نیمه های شب تا سحر (حدود 4 صبح)، مغز استخوان عملیات خون سازی را انجام می دهد
.
📢 برای ارتقاء سلامت نشر دهید
#طب_سنتی
#گیاهان_دارویی
🍎🍎
خواص نوشیدن چای با آبلیمو در صبح:
🔹افزایش سیستم ایمنی بدن
🔹پاکسازی سیستم بدن
🔹شروع ساخت و ساز بدن
🔸برای شروع روزی پرنشاط مخلوط یک لیوان آب و مقداری آبلیمو ناشتا میل کنید.
.
📢 برای ارتقاء سلامت نشر دهید
#طب_سنتی
#گیاهان_دارویی
#دانستنی
🍎🍎
میگو یکی از موثرترين خوراكى در
افزايش قدرت نعوظ آقايان
ضد فشار خون
ضد کمخونی
منبع پروتئین و کلسترول خوب
.
📢 برای ارتقاء سلامت نشر دهید
#طب_سنتی
#گیاهان_دارویی
#دانستنی
🍎🍎
بعد از تولد نوزاد، بند ناف او به تدریج خشک شده و میافتد. افتادن بند ناف دردی ندارد و معمولا طی دو هفته بعد از تولد رخ می دهد. مراقبت خوب و اصولی از بند ناف نوزاد بسیار مهم است.
جنین در داخل رحم، مواد غذایی و اکسیژن لازم را از طریق جفت که به دیواره داخلی رحم مادر متصل است دریافت می کند. جفت از طریق بند ناف به شکم جنین متصل می شود.
پس از تولد، بند ناف با گیره ای بسته شده و از نزدیک بدن نوزاد قطع می شود و به این ترتیب، تکه ای از آن متصل به ناف کودک باقی می ماند که به مرور می افتد.
.
چه موقع بند ناف میافتد؟
بندناف معمولا طی 10 تا 21 روز بعد از تولد خشک شده و می افتد و جای آن بصورت زخم باقی می ماند که آن هم ظرف چند روز خوب می شود.
البته والدین نباید عجله ای برای افتادن بند ناف نوزاد داشته باشند، چراکه ممکن است روند افتادن بند ناف حتی تا 40 روز طول بکشد.
رنگ بند ناف در ابتدا سبز مایل به زرد است و در طی روند خشک شدن و افتادن، رنگ آن قهوه ای و بعد سیاه می شود.
اگر در طول این مدت مقدار کمی خون در محل ناف نوزاد مشاهده کردید، نگران نشوید. این خون، عادی و طبیعی است.
گاهی بعد از افتادن بند ناف، توده گوشتی کوچکی باقی می ماند که ممکن است خودش از بین برود و یا نیاز به درمان داشته باشد. این توده ها که “گرانولوم نافی” خوانده می شوند مشکلی جدی نبوده و در داخل آنها عصب وجود ندارد، بنابراین در صورتی که نیاز به درمان داشته باشند، درمان آنها دردناک نخواهد بود.
پوشک نوزاد را باید زیر بند ناف بست تا بند ناف در معرض هوا قرار داشته باشد و با ادرار تماس پیدا نکند.
.
قدیمی ها یه رسمی داشتن که بندناف که خشک شده می افتاد رو توی دانشگاه یا طلا فروشی یا … میانداختن که مثلا سرنوشتش اونجوری شکل بگیره که تحصیل کرده یا پولدار بشه !؟ 🤪
کیا چنین رسمی داشتن !؟
بعد از چند روز بند ناف دلبندتون افتاد !؟
.
📢 برای ارتقاء سلامت نشر دهید
#طب_سنتی
#گیاهان_دارویی
#دانستنی
👩🔬 👨🔬 ☘
https://ble.ir/ashaganvalayat
#داستانک
🔴خوابی از سردار طهرانی که قفل در بهشت را گشود
⏪سردار حسن طهرانی، پدر موشکی ایران یک هفته قبل از شهادتش خوابی میبیند، خوابی که شنیدنش قلب غبار زده انسان را تکان میدهد.
▪️برادر شهید در دیدار خانم دکتر پاد، دستیار محترم رئیس جمهور با خانواده شهید به مناسبت دهه فجر به نقل از شهید رویای صادقه شهید را تعریف کردند. "خواب دیدم مُردم و داخل قبرم گذاشتند، تاریکی محض بود، با وحشت تمام بدنم میلرزیدم که ملائک سؤال و جواب آمدند، در همان فضای تاریک رعبانگیز به من گفتند که «چهچیزی با خودت آوردی از آن دنیا؟» فکر کردم «حالا چه باید به اینها بگویم؟»، میترسیدم. فکر کردم چه بگویم که نجات پیدا کنم" .با لرز فکر کردم بگویم من جنگ رفتم، «خب، پاسدار بودی، تکلیفت بوده که باید برای امنیت مردم کار میکردی». خیریه داشتم و ...
هرچه فکر کردم وظیفه بوده که باید میکردم.
دیدم خدایا، من هیچچیز ندارم، چه بگویم یکدفعه به ذهنم رسید که بگویم که من هیئت میروم و برای امام حسین علیه السلام اشک میریزم، در روضهها شرکت میکنم برای حضرت زهرا سلام الله علیها اشک میریزم، من خیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست دارم"، میگفت "تا اینها را گفتم، اینها به زبانم آمد یکدفعه نگاه کردم این تاریکی محض تبدیل شد به یک خُرّمی و نور و یک بهشتی را مقابل خودم دیدم."
♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️
#یا_صاحب_الزمان
#به_عشق_شهدا_نشر_بده 🌻
🔅#پندانه
✍️ خوشبختی چیزی جز آرامش نیست
🔹پیرمردی بود که از راه کفاشی گذر عمر میکرد.
او همیشه شادمانه آواز میخواند، کفش وصله میزد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش بازمیگشت.
🔸در نزدیکی بساط کفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود. تاجر تنبل و پولدار که بیشتر اوقات در دکان خویش چرت میزد و شاگردانش برایش کار میکردند، کمکم از آوازخوانیهای کفاش خسته و کلافه شد.
🔹یک روز از کفاش پرسید:
درآمد تو چقدر است؟
🔸کفاش گفت:
روزی سه درهم.
🔹تاجر یک کیسه زر بهسمت کفاش انداخت و گفت:
بیا این از درآمد همه عمر کارکردنت هم بیشتر است. برو خانه و راحت زندگی کن و بگذار من هم کمی چرت بزنم؛ آوازخواندنت مرا کلافه کرده.
🔸کفاش شوکه شده بود، سردرگم و حیران کیسه را برداشت و دواندوان نزد همسرش رفت.
🔹آن دو روزها متحیر بودند که با آن پول چه کنند. از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فکر اینکه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند و تمام فکر و ذکرشان شده بود مواظبت از آن کیسه زر.
🔸پس از مدتی کفاش کیسه زر را برداشت و نزد تاجر رفت. کیسه را به تاجر داد و گفت:
بیا سکههایت را بگیر و آرامشم را پس بده. همان درآمد کم به من لذت بیشتری میدهد.
♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️
#یا_صاحب_الزمان
#نشر_بده_اگه_دوستداشتید
👨✈️خادم حرم امام رضا میگه:داشتم تو صحن ها قدم میزدم و مسئولیتم رو انجام میدادم،که دیدم بیسیم داره صدا میکنه:برید سمت صحن انقلاب،پشت پنجره فولاد خبریِ....
✨میگه:خودم رو رسوندم صحن انقلاب،دیدم ازدحام جمعیت،لحظه به لحظه مردم دارن زیادتر میشن و سلام و صلوات...با چند تا دیگه از خُدام مردم رو شکافتیم،جلو رفتیم،دیدم یه مرد شهرستانی یه بچه ی سه چهار ساله بغلش، داره گریه میکنه،بچه هم داره گریه میکنه،لباس بچه رو تیکه پاره کردن،رسیدم بهش گفتم: چه خَبرِ؟حاجی چی شده؟گفت:بچه ام نابینا بود،کورِ مادرزاد،داره میبینه،میگه:اینجا حرم امام رضاست،چقدر حرم امام رضا قشنگِ...
✨گفتم:حاجی فقط سریع،خیلی جمعیت زیاد شده،کارمون سخت میشه....برگشت سمت گنبد،دیدم داره به امام رضا یه چیزایی میگه،صورتش غرق اشک شد...گفتم: حاجی بیا بریم،چی میگی به امام رضا؟گفت:حاجی بچه هام دوقلو هستند،جفتشون نابینا بودن،ما دو سه روزِ اومدیم مشهد،امروز به زنم گفتم:صبح اینو می برم،بعد از ظهر اونو می برم،من الان با چه رویی برگردم مسافرخونه،به اون بچه ام چی بگم؟ بگم:امام رضا تو رو دوست نداشت؟
✨میگه:رسیدم توی دفتر، کاراشو انجام دادیم،یه ماشین دادم به یکی از خدام، گفتم:ببریمش محلِ اسکانش..گفتم:آدرس رو بلدی؟گفت:آره کارت مسافرخونه توی جیبمِ... پیچیدیم توی فرعی دیدیم تو کوچه ازدحامِ جمعیتِ،از ماشین پیاده شد،خادم میگه منم دنبالش دویدم،از مردم پرسیدم چه خبرِ اینجا؟ گفتن:نمی دونیم،میگن:امام رضا یه بچه ی چهار ساله ی نابینارو توی مسافرخونه شفا داده...
✨همش رو گفتم، بگم که:یا امام رضا! ما همه با هم اومدیم،میوه هم که میخری،میگن:درهم...سوا نکن...آقاجان! مارو با هم بخر،بد و خوب رو با هم....آقا! بهم بر میخوره،میگم:منو دوست نداشتی...
♥️✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜✨📜♥️
#یا_صاحب_الزمان
#به_عشق_آقا_نشر_بده 🌻
https://ble.ir/ashaganvalayat
💢این درختان توسط سمورهای آبی به این روز افتاده اند!
🆔طبیعت را با زباله زشت نکنیم!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتخابات یا #انتصابات؟! 🤔
چه فرقی میکنه به کی رأی بدیم وقتی حکومت هرکی رو که دلشون بخواد سر کار میارن؟
#نزدیک_قله 🏔
🆔انتخابات سالم باعث نشاط و شور در جامعه مدنی می شود
برای پیشگیری از ایجاد آکنه ، در پایان حمام چند دقیقه زیر دوش آب سرد بایستید !👍
آب ســرد باعث میشه روزنه های پوست بسته و از ورود باکتری ها جلوگیری میکنه 👌
🆔اگر می خوای از دست داروهای شیمیایی نجات پیدا کنی،طب سنتی و گیاهان دارویی در کانال عاشقان ولایت را دنبال کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نان کتویی 🍞 😋
جایگزین کرم(پودر تارتار) سرکه یا آبلیمو بریزیید
ترکیبات نان کتوژنیک -پودر بادام 2/1 پیمانه -سفیده تخم مرغ 6 عدد –کرم تارتار (پودر تارتار) نوک ق چ
نکته: پودر تارتار یا کرم تارتار در صنعت شیرینی پزی بسیار مورد استفاده می باشد. موارد استفاده آن در این دستور غذایی کمک به فرم دهی بیشتر سفیده تخم مرغ و همپنین کمک به پف کردن کیک در کنار بیکینگ پودر است. -بیکینگ پودر 4/3 3 ق چ -پودر نارگیل 3 ق غ
#نان_کتویی
🆔خوراکیهای سنتی سالم و اورگانیک