eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
662 ویدیو
32 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوازدهمین شماره ی نشریه پیک سلامت منتشر شد 😍🤩 ••✦•••┈•••❅﷽❅•••┈•••✦•• ❇️نشریه پیک سلامت در این شماره میخوانید: 💎آموزش خودمراقبتی: کار با فشارسنج 💎ویتامین دی ؛ معجزه ای برای زندگی سالم 💎از پزشکان نمی گویم... 💎به شماره افتادن نفس های اصفهان 💎و...
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
دوازدهمین شماره ی نشریه پیک سلامت منتشر شد 😍🤩 ••✦•••┈•••❅﷽❅•••┈•••✦•• ❇️نشریه پیک سلامت در این شما
‌ 😊شعرطنز به مناسبت روز پزشک😊 از پزشکان نمی‌گویم... گفتم ،بگویم از پزشکان نیز چیزی البته قدری با مزاح و طنزِ ریزی وجدان من اما به من فرمود ناگاه شوخی نکن با او که در وقت مریضی درمان کند با دانش خود دردها را با مبلغی ناچیز در حدِ پشیزی او که‌ نمی‌گوید تمام ثروتت را باید در آن هنگام بر پایش بریزی او که ندارد هیچ رسمِ گربه‌بازی وقتی که جایی باز باشد درب دیزی اویی که کاری می‌کند در ناتوانی گیری توان و روی پایت بر بخیزی او که به تن پوشیده روپوش سفیدی هست از لباس و کار از اهل تمیزی افسردگی‌ها را کند درمان، به خوبی از جمله‌اش،مردم‌ستیزی، خودستیزی پایی شکسته گاه اگر در چاله چوله یا در زمستان در زمان لیز‌لیزی ایشان بچسباند به لطف خویش آن را او نرم سازد هر کت و کولی به فیزی چون یو ترابی جا نشد در بیت قبلی مشکل شده با این‌چنین ترفند ایزی او که برایت قرص و شربت می‌نویسد وقتی به سر داری صدای ویز ویزی وقتی که معتادی به گوشی و مرتب این سو و آن سو در پیِ شارژ و پریزی وقتی ز قوز و چشم درد و زخمِ بستر یا دیگر آفات مجازی مستفیضی درمان کنند این دردها را با محبت دکتر خدا وردی نشد، دکتر حفیظی کم کردم از تیزیِ بعضی حرف‌هایم وقتی که دیدم توی دست اوست تیزی در اوج نامردی‌ست هی گویی گلایه از این‌چنین لطفِ خدادادِ عزیزی او که نمی‌گوید: تویی دکتر؟ و یا من تا آنکه در درمان خود گویی تو چیزی اما فقط یک جمله می‌گوییم طبیبا!!! لطفا نگیر از دردمندان ، زیر میزی چون بعد حال و هولِ این دنیای فانی حتما به پاگردد بساطِ رستخیزی ... با طنز گفتم شعری از آنان ولیکن از ذکر خوبی‌شان کجا باشد گریزی؟ ممنونم از آنان که رد کردند ما را با لطفشان از دوره‌ی ویروس‌خیزی @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️دوستت دارم...❣️ ای همیشه هم‌نفس در غصه و در شادی‌ام ای که از نو با نگاهت زندگانی دادی‌ام عصر آن روز بهاری که گرفتارت شدم تازه شد آغاز فصلِ روشنِ آزادی‌ام تا شدم یک‌دم خرابِ جام چشمِ روشنت شد از آن دم این خرابی مایه‌ی آبادی‌ام تا زدی لبخند معتادش شدم ، شکر خدا مستمر بوده‌ست عمری دوره‌ی معتادی‌ام فوق‌العاده بودنت عادی‌ست از بس بی‌ریاست فوق‌العاده عاشق این حس و حال عادی‌ام آی شیرین‌خنده‌یِ شیرین‌محبت گوش کن می‌رسد از بیستون بانگ دلِ فرهادی‌ام می‌نگارم گوشه‌ی هر برگه‌ی تقویمِ خویش دوستت دارم همیشه همسرِ مردادی‌ام! @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی تاب بیان غم را حتی قلم ندارد دفتر توان این‌قدر اندوه و غم ندارد یاران بی‌وفایش، خنجر در آستینند یاران این‌چنینی افسوس کم ندارد از کوفیان نوشتند بسیار... در مدینه مظلوم دوم دهر یک هم‌قسم ندارد او حضرت کریم است اما برای درکش دل‌های مرده‌ی شهر یک‌ جو کرم ندارد بیرون خانه دشمن دارد ولی عجب نیست آن‌ جا عجب که یاری در خانه هم ندارد باز این چه رستخیزی‌ست در جان کائنات است مصراع نیمه جان ماند، او محتشم ندارد روی کفن سپاهی با تیر می‌نوشتند دنیا غریب دارد، از این رقَم ندارد قلبم حضور در صحن، دستم ضریح می‌خواست یک لحظه یادم افتاد، آقا حرم ندارد.... در غربت بقیعت ای کاش جان سپاریم عین بقاست این مرگ، اصلا عدم ندارد @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌ بهانه‌ی شهادت شهیدان رجایی و باهنر شورِ عشقِ تو عجب حال‌وهوایی دارد عاشقِ وصلِ تو بودن چه صفایی دارد عاشقان را چه غم از کشته شدن در ره تو هر که شد عاشق تو کرب‌وبلایی دارد هر که سر داد به راهِ تو سرافرازی یافت قصه‌یِ عشقِ تو بسیار فدایی دارد پُست‌ها مال زمین‌اند و زمین دارِ فناست خُرّم آن بنده که در پیشِ تو جایی دارد هر چه جز عشق بهانه‌ست، از آن باید رَست پی آن باش که چون عشق بهایی دارد گر ز هر سو برسد تیر بلا آماده‌ست آنکه در سینه‌ی خود شوقِ رهایی دارد به که در راهِ خداوند قدم بر داریم کار زیباست اگر رنگِ خدایی دارد یک‌دم از خاطر مردم نرود مسئولی که به دستش هنرِ کارگشایی دارد باهنر باش که در بی‌هنری خیری نیست خُرّم آن دل که به دلدار رجایی دارد @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سگ‌های ولگرد، مشکلی که..‌‌‌..... هست در شهرمان فراوان، سگ بیشتر هست گاه از انسان، سگ مرد و زن با هراس در گذرند نیست یک ذره هم هراسان سگ همه از بیم سگ گریزانند نیست از آدمی گریزان سگ می‌زند پرسه خیلی آسوده توی هر کوچه و خیابان، سگ بی‌خیال صدایِ ماشین‌ها خواب رفته‌ست کنج میدان سگ یک نفر هم مزاحمِ او نیست می‌کند زندگانی آسان ، سگ چه غمش چون به شهر ما دارد جایِ خواب و خوراکِ ارزان سگ سر سطل زباله‌ای آرام می‌خورد با دو توله‌اش نان، سگ هست در شهرِ کوچکِ بنده قدرِ شهرِ بزرگِ تهران، سگ عدلِ ظهر است در دلِ گرما داده لم توی جویِ چون وان، سگ می‌شود شهر پر ز جیغِ بنفش می‌رود چون به سوی نسوان سگ تا مبادا که کم شود در شهر به دلیلی و با هر عنوان سگ می‌رسانند عده‌ای بر شهر ماهیانه یکی دو نیسان سگ هیچ کس نیست فکرِ وردنجان می‌دهد توی شهر جولان، سگ شهردارا، بدان پس از حمله هیچ جایی نداده تاوان سگ نیست شرمنده از خطایِ خودش پیش این شهر و مردمش آن سگ تا دِرَد آبروی‌تان گویا کرده بسیار تیز ،دندان ،سگ همتی! تا به شهر نگرفته‌ست از عزیزان شهرمان ،جان ،سگ @asharahmadrafiei
مغازه دار قمی چه جمله‌ی خوبی در ورودی مغازه‌اش نصب کرده است!
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
✍مغازه دار قمی چه جمله‌ی خوبی در ورودی مغازه‌اش نصب کرده است! #حجاب #کاسب_غیرتمند
‌ ⚘️حجاب⚘️ خیمه‌ی تقوای ما را می‌کُند برپا حجاب پرچم ایمان ما را می‌بَرَد بالا حجاب می‌رود با عفت از دنیای‌مان آلودگی می‌کُند دنیایِ ما را گلشنی زیبا حجاب می‌شود شیطان اسیر عفت و حجبِ بشر چاره‌ی آرامش دل‌های انسان‌ها حجاب شور پروازی خدایی می‌دهد بر جان ما می‌برد ما را به سویِ جنتِ اعلی حجاب خویش را محصور بین پوشش پاکت ندان می‌کُند لبریزِ نورِ عشق دل‌ها را حجاب دشمنانت دوستت دارند در وادادگی هست همچون خنجری بر دیده‌ی اعدا حجاب بنده‌یِ خوبِ خدایِ مهربان آگاه باش دوستت دارد خدایِ مهربانت با حجاب❣️ @asharahmadrafiei
فرصت پرواز... راهی جاده‌ست هرکس اذن مولا داشته هر که قصد رستن از اندوه دنیا داشته دل به این رود خروشان داده دارد می‌رود هر که همچون قطره قصد قرب دریا داشته مادری با اشک چشم و کاسه‌ای آب آمده موکبی در گوشه‌ای از راه برپا داشته پیرمردی ثروتش را نذر مولا کرده است او فقط از زندگی یک ظرف خرما داشته این پسر بچه که مشغول است اینجا، موکبش هست میراثی که از اموال بابا داشته دردمندان غالبند این جا که عمری دیده‌اند هر که هر دردی که آورده مداوا داشته عشق باعث می‌شود آسان فراموشش کند هر کسی راهی شده هر مذهبی را داشته عشق اینجا مذهب دلدادگان خالص است عاشقان را عشق بر راهی شدن واداشته فرصت راهی شدن داده به او از لطف، دوست هر که وصل دوست را در دل تمنا داشته داده از کف شوق دیدار شکوه شمع را هر که در پروانه‌گی از شعله پروا داشته خوش به حال هرکه در حال و هوای اربعین فرصت عازم شدن در راه حق را داشته @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوابِ رود شبیه قطره‌ام و خوابِ رود می‌بینم دوباره خوابِ فراز و فرود می‌بینم شبیه ذره‌ای از کائنات خویشم را دوان به سویِ حریم وجود می‌بینم دوباره در دل این رودْ، خویش را جاری به سمت ساحل دریای جود می‌بینم میان آن‌همه زائر دوباره دستم را به سینه وقتِ سلام و درود می‌بینم به سویِ من در باغِ بهشت وا شده است سرم به صحن تو گرم سجود می‌بینم در آتشم ز فراغ تو، بیت‌هایم را میان آتش سوزان و دود می‌بینم عمودها ز شمارش گذشته اما باز به جاده‌ی نرسیدن، عمود می‌بینم به خویش می‌نگرم ، روسیاهم و در خویش دلی ز جور گناهان کبود می‌بینم تو مهربان‌تر از آنی که نگذری از من دوباره لطف تو را زودِ زود می‌بینم @asharahmadrafiei
کنجِ ندامتگاه یاران همه رفتند و من با آه ماندم درگیرِ خود در حسرتی جانکاه ماندم بیخود دلم دلبسته‌ی بیراهه‌ها شد این‌گونه شد وقت سفر از راه ماندم لعنت به فکرِ گندم ری باد ،لعنت از لشکرِ یاران ثارالله ماندم در ورطه‌یِ گمراهی‌ام بی‌کَشتیِ دوست در ظلمت تردید بی‌مصباح ماندم دستی شدم لبریز، از مشتی نباید دردا که از دامانِ تو کوتاه ماندم در حسرت پرواز با بالی شکسته در خانه نه، کنجِ ندامتگاه ماندم @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای نسیم.... می‌روی چون سوی او صحرا به صحرا ای نسیم می‌شوی هر لحظه از این شوق، شیدا ای نسیم بر لبت هر لحظه می‌روید گل سرخِ سلام هدیه کن آنجا سلام خاص ما را ای نسیم در میان جاده چون با رهروان راهی شدی یاد کن از هرکه چون من مانده تنها ای نسیم می‌شود چون لحظه‌ی جوشیدن لبیک‌ها یاد کن از جمعِ در یالیتناها ای نسیم چون گرفت از ما سراغ از لطف آقامان حسین(ع) شرح حالی گو به او از غصه‌ی ما ای نسیم از کویر ما بگو پیغامی از لب تشنگی می‌رسی وقتی که با شوقت به دریا ای نسیم جای ما هم قطره‌ی اشکی بریز از چشم خویش می‌کنی وقتی حریمش را تماشا ای نسیم چون به جانت می‌نشنید بوی سیب آن حرم تربت او را ببوس از جانب ما ای نسیم @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌سوزم پرنده‌ام به قفس در فراق می‌سوزم به یادِ شورِ دل‌انگیزِ باغ می‌سوزم پرنده‌ها همه راهی شدند اما من میانِ محبسِ کنجِ اتاق می‌سوزم پرنده‌ها همه در باغِ عشق و من اینجا میانِ آتشی از درد و داغ می‌سوزم چرا نمیرم از این اتفاقِ حسرت‌بار؟ چرا فقط من از این اتفاق می‌سوزم؟ نشد که پر بکشم، هرچه بود، جا ماندم فقط بدان که از این اشتیاق می‌سوزم دلم کبوتر جلدِ حریمِ آن یار است نگیرد او اگر از من سراغ می‌سوزم ز روسیاهی خود از کبوتری ماندم به یادِ شور حرم چون کلاغ می‌سوزم چه فرق می‌کند این‌که،کی‌ام، مهم این است که لحظه‌لحظه در این احتراق می‌سوزم چه فرق می‌کند این‌که کجای ایرانم به یادِ حال و هوایِ عراق می‌سوزم @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
39.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذکر توسل به امام رضا و امام‌ حسن علیهم السلام ایوان مقصوره مسجد جامع گوهرشاد حرم مطهر رضوی بانوای: حاج محمدجواد جامعی شعر : حقیر( احمدرفیعی‌وردنجانی) ۱۴۰۲/۰۶/۰۴ @asharahmadrafiei