eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
237 دنبال‌کننده
226 عکس
72 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
حس می‌کنم خیلی به تو نزدیکم از دور یادش به خیر آن سیر عرفانی و آن شور یادش به خیر آن روزها خورشید هم بود خدمت‌گذار زائرت در موکب نور حسی که در مشّایه‌ات در قلب من بود آیا کلیم الله آن را دیده در طور؟ دارد جهان سوی تو می‌آید ولی من... جا مانده‌ام... من کیستم؟ یک قلب رنجور مولای من بانگ تزورونی می آید حس می‌کنم عشق تو را هر چند، از دور
راه می‌آید جهان سوی مزار روشنت تا که بگذارد سرش را گوشه‌ای از مدفنت قصد او شاید شفای چشم‌های جابر است حال که دارد می‌آید از سفر، پیراهنت ما نمی‌بینیم و جابر دید یعنی بی‌گمان چشم سر لازم ندارد داستان دیدنت مثل قرآنی برای دوستان رحمت، ولی جز زیان چیزی ندید از کشتن تو دشمنت بی کفن... نه، قصه را تاریخ بد آورده است بی گمان پیراهنی از زخم بوده بر تنت کل دنیا در نگاه من شبیه هیأت است ابر می‌گرید برایت، موج هم سینه زنت بی گمان خورشید بعد از گاه غمگین غروب گوشه‌ای سر می‌گذارد بر مزار روشنت
آمدم تا چون نسیم از این حوالی بگذرم با تو از خیر جهان لاابالی بگذرم از مسیری که تمام چشمه‌ها ساقی شدند دوست دارم مثل احساس زلالی بگذرم شوق دارم سوی «طبتم فادخلوها خالدین» هم نفس با مردمان این اهالی بگذرم آسمان برداشت مشتی از غبار راه را گفت: می‌میرم اگر با دست خالی بگذرم جز تو از هرچه به دل رنگ تعلق می‌زند دوست دارم در کمال بی‌خیالی بگذرم کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/176
آمدم تا چون نسیم از این حوالی بگذرم با تو از خیر جهان لاابالی بگذرم از مسیری که تمام چشمه‌ها ساقی شدند دوست دارم مثل احساس زلالی بگذرم شوق دارم سوی «طبتم فادخلوها خالدین» هم نفس با مردمان این اهالی بگذرم آسمان برداشت مشتی از غبار راه را گفت: می‌میرم اگر با دست خالی بگذرم جز تو از هرچه به دل رنگ تعلق می‌زند دوست دارم در کمال بی‌خیالی بگذرم کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/176
پهن کردم خستگی‌های دلم را بر زمین ایستادم رو به لبخند امیرالمومنین صف کشیدند اشک‌ها، مأموم لبخندم شدند رو به سوی این جهان زنده‌ی شور آفرین بوسه بودم پر کشیدم سوی آغوش ضریح شد پر و بال من آن شب خنده‌ی روح الامین از ترنم تا تبسم راه من آغاز شد در نفس‌هایم دمید احساس عطری دلنشین اشک‌های روضه‌خوان و نبض‌های سینه‌زن زمزم شوقیم پای کعبه‌ی اهل یقین از تبسم‌های دشت و جنب و جوش خاک‌ها دیده بودم زندگی را در جهان اربعین چای تلخی با حلاوت گفت با لبهای من لذت بی انتهای زندگی یعنی همین کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/518
شوق و حسرت را میان کوله‌ای از غم گذاشت اشک‌هایش را صدا زد پلک را بر هم گذاشت در خیالش کهکشان را چون عصا در دست داشت در خیالش روی چشم آسمان پا می‌گذاشت تکه ابری سایه می‌انداخت بر روی سرش از ملک سرشار می‌شد عالم دور و برش چشمه می‌نوشید از دریا که موکب دار بود دور تا دورش زمان از حس خوش سرشار بود پای خود را داشت جای پای زینب می‌گذاشت در دلش یک ذره از غم‌های زینب می‌گذاشت جانماز خستگی را در خیالش می‌گشود بوسه می‌زد مهر بر پیشانیش وقت سجود روح و جانش بخشی از زیبایی مشایه بود با ملائک در جهانی تازه‌تر همسایه بود هر زمان تسبیح می‌کرد اشک‌های خویش را در جهان می‌دید پژواک دعای خویش را در خیالش زندگی تنها همین احساس بود اشک او بسیار با ارزش تر از الماس بود در جهان تازه‌ی او کربلا نزدیک بود کربلا او را صدا می‌زد صدا نزدیک بود چشم او از دور گنبد را در آغوشش کشید از نسیم آوای «طبتم فدخلوها» را شنید در حرم یک تکه از قلب خودش را جا گذاشت با شمیم سیب از نو پا به این دنیا گذاشت با نوای روضه‌خوان چشم خودش را باز کرد اشک آمد با تبسم گونه‌اش را ناز کرد با زبان اشک می‌گفت ای همه دنیای من نیست غیر از بوسه بر خاک تو در رؤیای من کاش من هم عاشقی از جنس جابر میشدم کاش من هم لااقل یک بار زائر می‌شدم با دل صافش شد از زوار خاص اربعین شاید اصلا نیست معنای زیارت جز همین کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/518