eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
6هزار دنبال‌کننده
278 عکس
204 ویدیو
44 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱۹ رمضان ضربت خوردنِ حضرت علی علیه السلام چه آمده سرِ بابا عصایِ او حسن است دوباره غصّه و غم قسمتِ حسینِ من است چکیده خونِ سرِ او به رویِ اَبرویش تحیُّرِ حسن از لرزه‌هایِ این بدن است دوباره بسترِ غم بینِ خانه پهن شود دوباره سهمِ دلِ بی‌قرار سوختن است نگو فراق که از هجر و داغ می‌ترسم نگو که کوفه پس از تو برایِمان وطن است تمامِ قصّه همین است کوفه نامرد است تمامِ روضه همین که حسین بی‌کفن است تو می‌روی و به کوفه اسیر می‌آیم وَ سایه‌سارِ حریمت سرِ نگارِ من است مَلیکه‌یِ حَرمت می‌شود خرابه‌نشین کنایه روزیِ این ندبه‌خوانِ انجمن است ................................................. کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. آمدی خانه ام دلم خوش شد آفتاب یگانۀ زینب چقدر خوب شد سری زده ای دم افطار خانۀ زینب باز امشب دوباره مثل قدیم با هم از هر دری سخنی گفتیم دخترانه تو را بغل کردم پدری دختری سخن گفتیم گفتی امشب دگر به شمع سحر پر پروانۀ تو نزدیک است از برای وصال فاطمه ام دخترم خانۀ تو نزدیک است حرف رفتن زدی دلم خون شد طاقتم را محک بزن ، باشد شیر را پس بزن نمک بردار روی زخمم نمک بزن باشد.. گریه ات بی قرار زهرا کرد.. آسمان و ستاره هایش را شب آخر چقدر می بویی تکه ی گوشواره هایش را خاطرات مدینه تازه شدند میخ در که گرفت به شالت یاد آن کوچۀ شلوغی که مادرم می دوید دنبالت .... مادرم می دوید، می افتاد دور او را سر و صدا برداشت از تو دستش جدا نمی شد که قنفذ اما قلاف را برداشت رفتی و آمدی چه آمدنی حق بده غم مرا عذاب کند چه کسی اینچنین دلش آمد صورتت را به خون خضاب کند پیش من بی رمق به خاک نَیُفت ای پدر خاک بر سرم پاشو گوشۀ خانه دق کنم خوب است؟ اسداللهِ مادرم پاشو زخم فرق تو هم نمی آید مجتبی هر قدر که می بندد تا می آیم بلند گریه کنم ابن ملجم بلند میخندد صبرم از دست می رود بی تو پس برای دلم نیایش کن واجب الاحترامیِ من را تو به این کوفیان سفارش کن این طرف نزد خود حسن دارم آن طرف هم حسین پیش من است گریۀ من برای بی کسی قتلگاه و شهید بی کفن است قاتل آنقدر بددهن شده بود حرفهای زننده ای می زد شمر از پشت سر به گردن او ضربه های کشنده ای می زد شاعر: .................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. با مولا امام زمان ( عج ) در شب ١٩ ماه رمضان ------------- مرغ دلم پریده و آمده در هوای تو دانه ز اشک چیده و ناله کند برای تو کاش که در کنار تو بودم و ، بی قرار تو یا نگرم عذار تو یا شنوم صدای تو عاشق خسته ات منم خوارم و خار گلشنم کن نظری که افکنم چهره به خاک پای تو جان به طلب که جان دهم سر به طلب که آن دهم دیده ی خون فشان دهم تا نگرم لقای تو شب شب اشک و آه شد یوسف دل به چاه شد هستی من تباه شد می طلبد دوای تو دل شده بی پناه تر عمر شده تباه تر نامه ی من سیاه تر منتظر عطای تو عشق تو آب و گل مرا آتش مشتعل مرا جذب کند دل مرا چهره ی دلربای تو کوفه شده به جُنب و جوش ناله مسجدش خموش قَد قُتل آیدم به گوش آه ازین عزای تو فرق علی شکافته درد شفا نیافته شال عزا که بافته بهر عزا برای تو فتاده مرتضی خدا گشته جبین دو تا خدا می زند او صدا خدا صبر دهد خدای تو دیده گرفته ژاله ها سوخته قلب لاله ها شعله زده به ناله ها «یاسر» آشنای تو ** «یاسر»✍ ......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه‌یِ در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه‌یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه‌ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می‌خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین .......................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مزن ای تیغ، این آقا غریب است غریب عالم ست و بی شکیب است اگر چه درد او را تو دوایی ولی او درد عالم را طبیب است نصیب او هماره داغ و غم بود غمش دانم که بر زینب نصیب است چه خونی بر محاسن گشت جاری که از خون سرش شیب الخظیب است دلش دارد هوای دیدن یار دلش خونین دل از داغ حبیب است .............. قطعه غزل شب نوزدهم در آخرین نماز به محراب مسجدی سجاده ای زنور به خون غوطه ور ببین آوای فزت می رسد از نای یک غریب در آسمان کوفه تو شق القمر ببین چشمی که تا به صبح نخفته ز خوف حق حالا بیا و خفته به خون این سحر ببین دستی که دست هر دل دلخسته را گرفت اینک چه ناتوان، تو به دست پسر ببین مردی که بود باب یتیمان غصه دار گریان به حال کودک دور از پدر ببین آن تیغ جان ستان به گمان راحتش نمود اما تو فارغ از غم دیوار و در ببین ✍ ............................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. امشب شب قدر است و دلم کرده هوایت این دل شده با یاد غمت بزم عزایت یا حیدر مظلوم (۳) غم بر دل من با غم تو گشته شکوفه با یاد غمت رفته دلم مسجد کوفه یا حیدر مظلوم آن دشمن دیرینه ی تو از ستم و کین زد ضربه ای بر فرق تو بن ملجم بی دین یا حیدر مظلوم آمد به کنار بدنت نور دو عینت همراه حسن بود ابوالفضل وحسینت یا حیدر مظلوم بیهوش فتادی تو ای در یگانه بردند تو را نور دو چشمان ،سوی خانه یاحیدر مظلوم از دیدن تو جان حسن آمده بر لب می سوزد و می‌گرید حسین همره زینب یا حیدر مظلوم .
. ۲۱۴ شهر کوفه از نوا افتاده ام کن تماشا من ز پا افتاده ام اینکه من از عالمی تنهاترم اوّلین مظلوم عالم حیدرم همچو زهرایم غریب و بی معین مثل او دستم به دیواری ببین گرچه خون می ریزد از فرق سرم یاد خون سینه و میخ درم تاکه زهرا بود یاری داشتم هم بهار ولاله زاری داشتم کِی رود از خاطر من بین دود یاورم در موج خون افتاده بود اشک من جاری بود از هر دوعین شهر غم،جان تو و جان حسین شهر کوفه گرشنیدی نای نی کن مدارا با سر بالای نی با سرِنیزه به رخ چنگش مزن شهر کوفه تو دگر سنگش مزن با تو گویم می رود هستش ز دست بین سرها یک سر ششماهه است قلب من از ماتمش در پیچ و تاب گر بیفتد بر زمین،وایِ رباب شهر کوفه گرچه جانم بر لب است اشک من جاری برای زینب است شائق ار خواهی خدا بخشد تورا گریه کن بهر حسین و کربلا .
. قرآنِ زینب! سوره ات کوتاه تر شد بابا چرا افطارت امشب مختصر شد نان و نمک خوردی به زخم من نمک خورد دختر شدن خیلی برایم دردسر شد من دختری بابایی ام دلشوره دارم در خواب دیدم که سرت شَقّ القمر شد امشب زمین و آسمان کرد التماست امشب دعاهایم تماماً بی اثر شد حتی همین نعلین پُر از وصله پینه گفتند آقا جان نرو مسجد اگر شد اصلاً خبر داری دلم خیلی گرفته دیدی که سردردم از امشب بیشتر شد یادم نرفته خانه ای که در مدینه آتش گرفت و معبر آن چِل نفر شد یادم نرفته کوچه دستان تو را بست مادر زمین خورد و شهیدِ میخ در شد یک وقت دیدی کوفه هم شد دشمن ما یک وقت دیدی ناله هایم پر شرر شد یک وقت دیدی که سرِ دروازه شهر خیرات این مردم به اطفالِ تو شَر شد یک وقت دیدی که اراذل سر رسیدند صدها جسارت از حرامی ها به سر شد چه فکرهایی که نکردم از سر شب بازار و چوبِ محملِ خونی زینب ✍ .
. محراب و تیغ می زند خصم دنی بر فرق حیدر تیغ را می کند گلگون ز خون از پایْ تا سر تیغ را مرتضی نَفْسِ پیمبر بود و ایمان تمام می کِشد ابلیس بر نَفْسِ پیمبر تیغ را می شود سجّاده و محراب هر دو غرقِ خون می زند بر فرق حیدر خصم کافر تیغ را قبل از آن هم در مدینه ، در میان کوچه ها دیده بر فرق علی زهرای اطهر تیغ را کوفه بر پیشانی حیدر زنَد شمشیر خصم کربلا دشمن نَهد بر روی حنجر تیغ را کوفه زینب روی گلگون دیده و ، شمشیر نه دیده امّا روز عاشورا مکرّر تیغ را کوفه تنها روی گلگون را تماشا کرده است کربلا امّا به روی جسمِ بی سر تیغ را یا علی در کربلا ، در روز عاشورا ز غم دیده خواهر بر تن پاک برادر تیغ را می کند خواهر تماشا ، خصم امّا از گلو بر نمی دارد چرا در پیش خواهر تیغ را کس نبود آنجا که گوید قاتل بی رحم را بر گلوی او بِکَش ای خصم کمتر تیغ را یا علی یک ضربه زد بر فرق تو دشمن ولی زد فراوان بر تن گلگون اکبر تیغ را هر شهید از خون دهد "یاسر" به تیغ عشق آب شستشو کی می دهد از آبِ دیگر تیغ را oo حاج محمود تاری " یاسر"✍ .
. در آن سحر که تیغ به قتلت شرر گرفت عالم ز خون تو شرفی معتبر گرفت شب های قدر از تو گرفتند آبرو حتی ملک به عشق تو قران به سر گرفت تسبیح و مهر و منبر و محراب غرق خون سجاده خونِ پاک علی را به بر گرفت نهج البلاغه دامن قران گرفته بود جبریل ختمِ ناد علی تا سحر گرفت زینب به دیدگان گُهَربار تا سحر امّن یُجیب ختم ، به چشمان تر گرفت هنگام رفتن تو به مسجد سما گریست مرغابی از تو دامن، عبا از تو در گرفت در نیمه های شب چو نبردی طعام ، صبح هر کودک یتیم سراغ از پدر گرفت در دست هر کدام یکی کاسه پُر ز شیر هر یک به لب ز حال علی یک خبر گرفت قاتل گرفت کاسه ی شیر و به طعنه گفت تنها سرش نه ، زهر جگر را دگر گرفت نازم به ضربتی که حسن زد به فرق او آن سان که انتقام پدر را پسر گرفت خوش آن زمان که حک شده بر تیغ ذوالفقار خیر انتقام مادر خود را ز شر گرفت .