eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
281 عکس
178 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. سجاده ی خویش را که وا می کردی تا آخر شب خدا خدا می کردی اما درِ خانه ی تو را سوزاندند آن ها که برایشان دعا می کردی .‌..........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. این روزها مردم تو را بیمار می­بینند حال و هوای خانه­ ام را تار می­بینند آن ها که این مدت نپرسیدند حالت را حالا تو را با خواهش و اصرار می­بینند بدبین­ترین­ها هم خیالش را نمی­کردند روزی تو را بین در و دیوار می­بینند دیوارهای خانه بیش از پیش می­سوزند وقتی تو را سرگرم استغفار می بینند فرزندهایم خیره بر طرز نماز تو در سجده رفتن­هات را دشوار می­بینند هرچیز جز بیماری­ات را تاب می­آرند هی دست بر پهلوی خود نگذار... می­بینند کمتر صدا کن فاطمه، آرام جان من همسایه­ ها از ناله­ ات آزار می­بینند .‌..........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. آن زهره یی که ماه به مهرش منورست دردانه پیمبر و زهرای اطهرست بر تارک زنان جهان تاج افتخار بر گردن عروس فلک عقد گوهرست بانوی بانوان جهان سرور زنان درج عفاف و عصمت کبرای داورست او را پدر رسول خدا صدر کاینات او را علی ولی خداوند همسرست بحری ست پر در و گهرهای شاهوار یزدان ورا ستوده به قرآن که کوثرست کیهان تابش دو فروزنده آفتاب گردون گردش دو رخشنده اخترست خونی که داد سرور آزادگان حسین مرهون حسن تربیت و شیر مادرست خواندش پدر به ام ابیها که نور او فیض نخست و صادر اول ز مصدرست زین رو ز جمع اهل کسا نام فاطمه در گفته ی خدای تعالی مکررست تا روزگار بوده و تا هست پایدار عرش خدا ز زهره ی زهرا منورست نور مقدسی که به گرداب حادثات کشتی نوح را وسط موج لنگرست نوری که زیب بخش مکان است و لامکان از باختر فروغ رخش تا به خاورست حوراء انسی است و ز مشکین شمیم او گیسوی حور و روضه ی رضوان معطرست شه بانوی حجاز ولی کار خانه را با فضه ی کنیز شریک و برابرست در خانه یی که رد قدم های جبرییل گاه نزول وحی خدا زیب و زیورست از رنج کار ، آبله می زد به دست او دستی که بوسه گاه لبان پیمبرست پیراهن عروسی خود را به مستمند بخشد شب زفاف که مهمان شوهرست در منتهای اوج بلاغت خطابه اش آهنگ ، چون پیمبر و منطق چو حیدرست با آن جلال و رتبه ی والا شنیده ام پهلوی او شکسته به یک ضربت درست آن هم دری که روح الامین اذن می گرفت والله جای گفتن الله اکبرست گویند تهمتی ست که ما شیعه می زنیم پس آتش خیام حسین از چه اخگرست خواهد چو خون بهای جگر گوشه های خویش فردای حشر محشرای کبرای دیگرست خون خداست خون حسین عزیز او هر قطره خونش از دو جهان پربهاترست این افتخار بس که(ریاضی) به درگهش عبد و غلام و بنده و مولا و چاکرست ✍مرحوم حاج محمد علی ریاضی یزدی ‌.‌..........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
 سلام الله علیها منور خواست چون خلاق عالم چهر دنيا را نمود از مشرق ابداع تابان نور زهرا را چه از برج نبوت مشرق آمد چهر اين کوکب ز نور جلوه روشن کرد عقبی را و دنيا را در اين مشکوة ناسوتی از اين مصباح لاهوتی منور کرد يزدان روی ماه و چهر زيبا را از اين دختر که با دست خدا شد پايه‏اش محکم بر آدم تا ابد فخر و شرف باقی است حوا را از آن رو خوانده احمد نور چشم و چشمه نورش که پيش از آفرينش نور بود آن چشم بينا را در اين ام العوالم زاد از وی علم هر عالم که مادر بود پيش از طفل عالم عقل دانا را شد از بحر نبوت گوهری تابان که انوارش چراغ ليل در نه کشتی آمد هفت دريا را هنوز اين نقش کاف و نون بدی در علم حق مکنون اگر بر دفتر امکان نمي‏زد مهر امضا را نقاب افکند بر چهرش فلک چون ديد کاين کوکب برد از جلوه رونق آفتاب عالم آرا را بچهرش پرده بست و عالم از چهرش منور شد بهر کس بنگرد سيماست آن نايده سميا را شهود و غيبش از پاکی ز اوصاف نبی حاکی در اين آئينه خوش ديدی محمد روی زيبا را سزاوار است گر مريم کنيزش را کنيز آيد و يا بهر غلامش گر غلام آرد مسيحا را ز نورش تافت از خلقت حجب يکذره بر موسي درآمد منصعق موسی چه مندک يافت سينا را محمد در علی غایب شد و ظاهر شد از زهرا به اسمی کافرید از وی خدا اسماء حسنی' را در این اسماء حسنی‌ اسم اعظم مستتر باشد تفکر کن که در رجعت بدانی رجع اسما را کسی بر اسم اعظم چون از علم بینا شد که دید از اسمِ اعظم اسم اعظم آن معمّا را ✍استاد فؤاد کرمانی ..‌..........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. بوی خوش می‌آید اینجا، عود و عنبر سوخته؟ یا که بیت اللَّه را کاشانه و در سوخته؟ از چه خون می‌گرید این دیوار و در؟ یا رب مگر گلشن آل خلیل اینجا در آذر سوخته؟ خانه وحی از مَلک یک‌باره شد در ازدحام اندرین غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟ خانه زهراست اینجا، قتلگاه محسن است آشیان قهرمان بدر و خیبر سوخته سینه زهرا شکسته، چهره‌اش نیلی شده مرتضی، خونین جگر قلب پیمبر، سوخته! بر حریم عقل کل، دیوانه‌ای زد آتشی کز غمش هر عاقلی را جان و پیکر سوخته خیمه‌گاه کربلا را آتش از اینجا زدند شد ز داغ محسن آخر کام اصغر، سوخته گر نمی‌کرد اشک چشمانت «حسان» امداد من می‌شد از آه من این اوراق دفتر، سوخته حبیب چایچیان ...........____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
هدایت شده از مدار 01:20
پاسخ به شبهات گرگيج در مورد مادر امام سجاد عليه السلام.pdf
106.5K
پاسخ جامع استاد حاج آقا از شاگردان آیت الله قزوینی به @madare0120
. و توسل ویژۀ ایام و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها ┅═•┄⊰↭⊱•┄═┅ کیست زهرا آن‌ که ختم الانبیا را کوثر است چیست کوثر هدیۀ حق ، هستیِ پیغمبر است لیلةُ القدر خدا ، روحِ دو پهلوی رسول جان قرآن قلب دین رکن وجودِ حیدر است مادر سادات ، ناموس خدا ، کفو علی بانویِ هر دو سرا ، خاتونِ روز محشر است نام او کوثر بدان معنی که او دخت رسول مدح او اُمّ اَبیها کو نبی را مادر است هیچ‌کس جز او نپرورده به دامن دو امام دامن او مشرقِ دو مهرِ گردون پرور است گرچه نامی نامیش در پنج تن آمد علم در میان چارده معصوم زهرامحور است با وجود مریم و حوّا، خدیجه، آسیه از همه زنهای جنّت فاطمه بالاتر است دختری پروده چون زینب که در صبر و رضا صابران را پیشتاز و سالکان را رهبر است کیست زهرا لیلة القدری که قبر مخفیش کعبۀ کعبه، صفای مروه، روحِ مشعر است ماهِ رخسارش علی را وجه ربّ العالمین مصحف رویش محمّد را کتاب دیگر است هرکه راه او نپوید تا ابد گمراهیش هرکه خاک او نشد در حشر خاکش بر سر است کیست زهرا کفو بی‌کفو امیرالمؤمنین آنکه او را اوّلین مرد دو عالم همسر است کیست زهرا آنکه قبر مخفیش در قلب ماست کیست زهرا آنکه مهرش جانِ جان در پیکر است کیست زهرا آنکه در عالم در مزارش گم شده در درون تربتش پنهان جهاد اکبر است سینه و دست و جبینش بوسه گاه مصطفی حجره اش معراج بابا، بیت، بیت داور است روی مستورش سماوات العلی را آفتاب قبر پنهانش به کلّ خلق سایه‌گستر است نسل او روییده همچون گل در اقطاع زمین دامنش چون آسمان هر لاله‌اش یک اختر است بی سبب نبود اگر امّ ابیها خوانیش مکتب ختم رسل پاینده از این دختر است یا محمّد احترامش کن، در آغوشش بگیر کوثر است این، کوثر است این، کوثر است این، کوثر است ملک داور مرتفع، بیتی که زهرا بانویش قلب احمد ژرف دریایی که اینش گوهر است قبلۀ جان نبی باب الولای فاطمه است بی سبب نبود که چشم انبیا بر این در است تازیانه خوردن و پاسِ علی را داشتن در فضیلت فتح احزاب است و بدر و خیبر است فاطمه تنها ولی تنها طرفدار علیست خانۀ او حجرۀ او بستر او سنگر است ای در و دیوار شاهد باش فردا ، فاطمه مادر اوّل شهید از عترت پیغمبر است ای غلاف تیغ شرمی دست ، دست فاطمه است تو نمی دانی که این دست خدا را یاور است ضربۀ دستی که از آن گوشواره بشکند چون کند با صورتی کز برگ گل نازکتر است باورم ناید که زهرا پشت در افتد ز پا کوثر مولاست این یا مرغ بی بال و پر است در وفای فاطمه این بس که تا روز وفات روی سیلی خورده اش مخفی ز چشم شوهر است فاطمه داغ پدر دیده‌ست، دلجویی ببین تازیانه تسلیت، گل، شعله‌های آذر است شاعر : ............____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. سال‌ها بی‌قرار بودم من بی‌قرار نگار بودم من که به حسرت دچار بودم من بسکه چشم‌انتظار بودم من گره‌ام بعد سال‌ها وا شد قسمت من حجاب زهرا شد جلوه‌ی عفت و حیا هستم بین سجاده با خدا هستم با نماز شب آشنا هستم تا سحر غرق ربنا هستم ظلمتم تا به نور مَحرَم شد هر نخَم دستگیر عالم شد روز و شب بی‌قرار زهرایم همدم شام تار زهرایم خوش‌به‌حالم که یار زهرایم تا قیامت کنار زهرایم سعی کردم که محرمش باشم زخم اگر دید مرهمش باشم از وجودم وقار می‌بارد از وقارم قرار می‌بارد از قرارم بهار می‌بارد گرچه از من غبار می‌بارد ریشه‌هایم به خاک حساس است تار و پودم معطر از یاس است راویِ روضه‌های کوچه منم گریه‌ی بی‌صدای کوچه منم شاهد ماجرای کوچه منم علت های‌هایِ کوچه منم دو سه ماه است گریه می‌بارم دو سه ماه است که عزادارم مثل بانو به خاک افتادم حبس شد بین سینه فریادم دست در دست مجتبی دادم گریه‌هایش نرفته از یادم تا قیامت دلی حزین دارم من به این روضه‌ها گرفتارم آسمان داشت تیره تر می‌شد پسری داشت خون‌جگر می‌شد کوچه خالی ز رهگذر می‌شد آتش کینه شعله‌ور می‌شد پای ابلیس نخ‌نمایم کرد روضه‌ی باز کوچه‌هایم کرد سایه‌های سیاه را دیدم اضطراب نگاه را دیدم عامل سدِ راه را دیدم مادری بی‌پناه را دیدم گر چه خوردم شبیهِ او سیلی صورت من ولی نشد نیلی ناگهان حرمت حرم گم شد کوچه هم در غبار غم گم شد راه خانه از آن ستم گم شد از قضا گوشواره هم گم شد آسمان چرخ زد به دور سرم خاک غربت نشست روی پرم داغ پیغمبر و غم بسیار غربت یار و آن همه آزار کوچه و آتش و در و دیوار همه هم دست هم شدند انگار تا که دست امیر بسته شود حرمت خانه‌اش شکسته شود بعد از آن خواب فاطمه کم شد آب شد پیکرش قدش خم شد گریه و ناله‌اش دمادم شد عاقبت رفتنش مسلم شد زخم من تا همیشه کاری شد رنگ من رنگ سوگواری شد فاطمه رفت و بی‌قرار شدم آخرین یادگار یار شدم سرِ زینب که ماندگار شدم باز هم صاحب افتخار شدم فاطمه در برم مجسم شد ناگهان موسم مُحرَم شد کربلا بود و غربت و غم بود گریه‌ها بی‌صدا و نم‌نم بود آسمان هم اسیر ماتم بود نه علمداری و نه مَحرم بود دور زینب سپاه می‌دیدم خیمه را بی‌پناه می‌دیدم دیده‌ام گریه‌های زن‌ها را تن افتاده بین صحرا را جسمی از نیزه اربا اربا را پسری روی دست بابا را خودم او را به خیمه‌ها بردم غصه بهر حسین می‌خوردم بعد اکبر حسین تنها شد بعد عباس از کمر تا شد تک و تنها میان صحرا شد روضه‌خوانِ حسین، زهرا شد دیدم افتاد از روی مرکب می‌کشید آه از جگر زینب دیدم آنجا دوباره مادر را التماس نگاه خواهر را بدنی روی خاک پرپر را شمر دستش گرفت خنجر را لب گودال خواهرش افتاد تهِ گودال مادرش افتاد کربلا از عطش لبالب بود آنکه قد خم نکرد زینب بود شام عصر دهم همان شب بود که تنِ شاه نامرتب بود باز هم گشت شعله‌ور آتش مثل من سوخت خیمه در آتش کربلا را غبار می‌دیدم با همین چشم تار می‌دیدم همه را بی‌قرار می‌دیدم لشکری نیزه‌دار می‌دیدم دیده‌ام روی نیزه قرآن را پیکری روی خاک، عریان را زینب آن لحظه با سرش افتاد پای جسم برادرش افتاد یاد بوسه به حنجرش افتاد گرچه گفتند معجرش افتاد ولی از قامتش حجاب نرفت از سر و روی او نقاب نرفت پاسبان خیام را بردند عزت و احترام را بردند روشناییِ شام را بردند سایه‌ی مستدام را بردند من و زینب سوار بر ناقه نیزه‌ای بود بین هر ناقه راه را بر عقیله سد کردند به یتیم حسین بد کردند از دل قتلگاه رد کردند بدن ماه را لگد کردند سخت بر ما گذشت در آن شب سر شکسته نشد ولی زینب رفت بزم حرام، بودم من بین بازار شام، بودم من در دل ازدحام، بودم من سنگ از پشت بام، بودم من هر کجا رفت با حجابش بود نور حق هر کجا حجابش بود ............____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
‍ ‍ ‍ . . خدا حافظ گلِ بیمار رسیده آخرِ دیدار رُخت نیلی از آن سیلی، تنت زخمِ در و دیوار تو بودی مونسِ جانم، طبیبِ دردِ پنهانم چگونه سر کنم بی تو، بگو ای روح و ریحانم تو رفتی از کنارِ من، ز هجرِ تو پریشانم ز بعدِ رفتنت دیگر، خزان شد باغ و بستانم بمیرم من ز داغِ تو، ز دردِ اشتیاقِ تو به مثلِ شمع می سوزم، من امشب از فراقِ تو بگو جانم کجا گیرم، نشانی یا سراغِ تو کجا بویم گلِ عشقم، شمیمِ عطرِ باغِ تو خدا حافظ گل بیمار، رسیده آخرِ دیدار رُخت نیلی از آن سیلی، تنت زخمِ در و دیوار چه شبهایی کنارِ هم، به سجاده سحر کردیم بگو ما چه دعاهایی، به حالِ همدگر کردیم چه عاشقانه و شیرین، به روی هم نظر کردیم بگفتیم از ملامت ها، به قلبِ هم سفر کردیم ز بعدِ هجرت ای زهرا، بساطِ روزگار این است تمامِ حال و روز من، به مثلِ شامِ غمگین است مرا از خاطراتِ تو، همان بازویِ خونین است چگونه سر کنم عمرم، نفس در سینه سنگین است خدا حافظ گل بیمار، رسیده آخرِ دیدار رُخت نیلی از آن سیلی، تنت زخمِ در و دیوار ندانم آخر ای جانم ،در این عالم چه حکمت بود تمامِ زندگیِ تو، فقط درد و ملامت بود کتابِ خاطراتِ تو، سراسر رنج و زحمت بود بگو ای مونسِ جانم، تو را کی وقت راحت بود؟ کمی آهسته آهسته، دلت رنج و تنت خسته تمامِ غصه ی عالم، دل و جان تو بنشسته خدایا همسرم حالا، چرا رخت از جهان بسته دلِ غمدیده ی ما را، که از این غصّه بشکسته خدا حافظ گل بیمار، رسیده آخرِ دیدار رُخت نیلی از آن سیلی، تنت زخمِ در و دیوار چه روزها و چه شبهایی، کنارِ بسترت بودم غریب و بیکس و تنها، فقط من یاورت بودم از آن ساعت بگو جانم، وداعِ آخرت بودم تو چشم از این جهان بستی و من بالا سرت بودم خداحافظ گلِ بیمار، خداحافظ گلِ بی خار حسینت آمده بهرِ واعِ آخرین دیدار .............____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ✍ این گریز اول روضه است، در آتش گرفت آنقدر هیزم فراهم شد گُذر آتش گرفت در مقاتل می‌نویسد شعله از در هم گذشت آنچنان که متن‌های معتبر آتش گرفت واژه‌ها دارند می‌سوزند پس حق می‌دهم برگ‌های دفتر شاعر اگر آتش گرفت دود از این ماجرا در چشم‌های خلق رفت تا ابد از این مصیبت خشک و تر آتش گرفت این که میخ داغ با پهلو چه کرده جای خود وای معجر بود، اما موی سر آتش گرفت گوش مادر سرخ شد از ضربت سیلی ولی در روایت آمده آنجا پسر آتش گرفت این خبر تا آسمان‌ها رفت شاید هم کسی گفت با فطرس نبودی بال و پر آتش گرفت آه مادر را علی با اشک‌های گرم شست ریخت اسما آب را اما پدر آتش گرفت ام کلثوم سه‌ساله سمت مادر می‌دوید این گریز آخر روضه است، در آتش گرفت .............____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. از عالم لاهوتیان شد با خبر فضه سبقت گرفته تا خدا از هر نظر فضه اکسیرِ عشق فاطمه مس را طلا می کرد پس کیمیاگر بود در چشمِ هنر فضه خدمتگذار خاندان آل عترت شد تا بست از شهر خودش بار سفر فضه مادر، کنیزیِ شما هم قیمتی دارد شد قسمت اسماء، اما بیشتر فضه وَاللهِ در کوچه اگر می بود همراهت سیلی نمی خوردی تو و، می شد سپر فضه شیرِ حلال مادرش کارِ خودش را کرد خیلی کمک حال تو شد در پشت در فضه وقتی که فریاد لبت فضه خُذینی شد فضه خودش هم داد زد، ای خونجگر فضه هر روز زخم بسترت را شستشو می داد با دردِ پهلوی تو می شد دردِ سر فضه چون شمع سوسو می زدی و، با دل مضطر دورِ تو می گردید هرشب تا سحر فضه ......________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. دیده شد دریای اشک و عقده از دل وا نشد ماه گم گردید و امشب هم اجل پیدا نشد آنچنان کاندر جوانی قامت من گشت خم روز پیری هیچکس اینگونه قدش تا نشد تا سحر شب را بسر بردم بحال احتضار هیچکس حتی اجل حال مرا جویا نشد روز روشن خانه‌ام را از جفا آتش زدند این چنین بی حرمتی با خانۀ اعدا نشد بهر ذی القربی موّدت خواست قرآنت ولی جز به قلب من ادا حق ذوی القربی نشد کشته گشتم بارها از خانه تا مسجد ولی شادمانم که سرموئی کم از مولا نشد همسری چون من به راه شوهر خود جان نداد کودکی چون محسنم قربانی بابا نشد بر فراز منبرت گردید حقّم پایمال هرچه نالیدم لبی هم در جوابم وا نشد بر رخ پوشیده‌ام آثار سیلی نقش بست منکه رویم باز پیش چشم نابینا نشد ای قلم بنویس، ای تاریخ در خود ثبت کن یک نفر در موج دشمن حامی زهرا نشد همچو «میثم» دوستان در اشک حسرت گم شدند قبر ناپیدای زهرا عاقبت پیدا نشد ✍️ ۱۴۰۰ ‌..............____________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .