eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. تاریخ آفتاب آغازِ صبحِ بی کران از نیمه ی خرداد شد آری طلوعِ جاودان از نیمه ی خرداد شد وقتی امامِ انقلاب آئينه دارِ نور بود تصویر روی عاشقان از نیمه ی خرداد شد فریادِ روح الله شد آغازِ راه انقلاب نهضت شروعش بی گمان از نیمه ی خرداد شد ملّت ز جا برخاست و خود را چنین آراست و این رویش تاب و توان از نیمه ی خرداد شد تا که شقایق لاله گون بشکفت در گلزار خون فصلِ شکوه ارغوان از نیمه ی خرداد شد وقتی ز خون لاله ها تابید خورشیدِ بقا نورِ تجلّی بخش جان از نیمه ی خرداد شد خون شهیدان این چنین روییده در فصل خزان یعنی که دلها گل فشان از نیمه ی خرداد شد یاران حق برخاستند آزادگی را خواستند فریاد آنان بی امان از نیمه ی خرداد شد خفتند در خون لاله ها آمد به جوشش ناله ها خون در رگ هستی روان از نیمه ی خرداد شد خون جوانان وطن رویید چون گل در چمن آگاهی نسل جوان از نیمه ی خرداد شد صحرا به صحرا کاروان می رفت با مرد زمان رهپویی این کاروان از نیمه ی خرداد شد «یاسر» اگر تاریخ را اکنون به دقّت بنگری ثبت اوّلین فریادمان از نیمه ی خرداد شد ** «یاسر»✍ .............................................................. کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. امام خامنه ای : هر که ایران و منافع ملی را دوست دارد ، باید برای تلاش کند ----------- باید که میان ملت ما ایمان و امید زنده باشد در پویش راه خدمت ما ایمان و امید زنده باشد فرمود عزیز رهبر ما باید که شنید این سخن را با جهد و جهاد و همت ما ایمان و امید زنده باشد برخیز و ز جان و دل بکوشیم از چشمه ی عاشقی بجوشیم یعنی همه جا ز دعوت ما ایمان و امید زنده باشد باید سخن از امید گفتن یعنی همه جا چو گل شکفتن در هر سخن و عبارت ما ایمان و امید زنده باشد در عرصه ی سبز استقامت در راه دفاعِ از کرامت در بِیْن تمام امّت ما ایمان و امید زنده باشد باید که برای حفظ ایران در سایه ی روشنای قرآن هم بهرِ بقای عزّت ما ایمان و امید زنده باشد در حفظ کرامت جهانی ماییم و تلاش جاودانی باید که ز کار دولت ما ایمان و امید زنده باشد جایی که خطر کمین بگیرد از خاتم ما نگین بگیرد در همت و در صلابت ما ایمان و امید زنده باشد آینده ی کشور دلیران یعنی که تمام خاک ایران در آینه ی صداقت ما ایمان و امید زنده باشد هنگام نشست و عافیت نیست اینجا بجز از حضور ما کیست برخیز که با اجابت ما ایمان و امید زنده باشد هر صبحدم امیدواری چون فصل مطهّر بهاری «یاسر» ز طلوع غیرت ما ایمان و امید زنده باشد ** «یاسر»✍ - ١۴ / ٣ / ١۴٠٢ . ............................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. با خاطری آرام...وَ قلبی آگاه رفت و نرسید آن امام ِ دلخواه «عجل لولیک الفرج» بود فقط یک عمر دعایِ حضرت روح الله(ره)! .
. بر کشور ما دست ید الله علی هر راه رَوی خطاست جز راه علی سرباز ولایتیم و فرمان برِ او گور پدر دشمن و بدخواه علی* ✍ *سیدعلی حسینی خامنه ای❤️ .
. خورشید رضا(ع) و رهبر ایران ماه شد باعث افتخار میهن ، «فتّاح» بر عـزم جوانان وطن بایـد گفت لا حول ولا قـوة الا بالله .
. | التجاء شاعر: محمّدحسین قالب: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ز طریق بندگی علی نه اگر بشر به خدا رسد به چه دل نهد به که رو کند به چه سو رود به کجا رسد ز خدا طلب دل مقبلی به علی ز جان متوسلی که اگر رسد به علی دلی به علی قسم به خدا رسد ازلی ولایت او بود ابدی عنایت او بود ز کف کفایت او بود به خدا هر آنچه به ما رسد به علی اگر بری التجا چه در این سرا چه در آن سرا همه حاجت تو شود روا همه درد تو به دوا رسد علی ای تو یاور و یار ما اسفا به حال فکار ما نه اگر به عقده کار ما مدد از تو عقده گشا رسد نه به هرکه هرکه فدا شود چو فدائی تو به جا شود که هر آنکه در تو فنا شود ز چنین فنا به بقا رسد بود ای مربی جان و دل ز تو خیمه گرچه در آب و گل تویی آنکه فیض تو متصل به فرشتگان سما رسد دو جهان رهین عنایتت ره حق طریق هدایتت همه را به خوان ولایتت ز خدا هماره صلا رسد به غدیر خم چو به امر هو بستودت احمد نیک خو به جهانیان ز ندای او همه لحظه لحظه ندا رسد ز رخت که نور خدا از آن بود ای ولی خدا عیان به دل و به دیدۀ عاشقان همه لمعه لمعه ضیا رسد به مؤآلف تو مقر جنان به مخالف تو سقر مکان به تو نیک و بد شود امتحان ز تو خیر و شر به جزا رسد چو منی کجا و ثنای تو که تو را ستوده خدای تو چه بیان کنم به سزای تو که تو را به حد ثنا رسد مگر از زبونی خود زبان بگشایم ای شه انس و جان که کند ز محنت خود بیان به حضور شه چو گدا رسد تو شهی و بنده گدای تو سر و جان من به فدای تو چه شود ز برگ و نوای تو دل بینوا به نوا رسد دل من که غنچه صفت شها شده خون سزد چو گل از صبا ز نسیم لطف تو ذو العطا به کمال لطف و صفا رسد تو به حق ز هرچه مقدمی به قضا تو آمر و حاکمی ز تو بینم آنچه به من همی ز قدر رود ز قضا رسد به صغیر خسته لقای تو بود انتهای عطای تو چو به قائلین ثنای تو ز در تو اجر و عطا رسد 🏷 .
| شمیم شاعر: ( محمّد عابد ) قالب: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در هر کسی که زدم نشد، به مراد کام دلم روا مگر ای شهنشه انس و جان، تو کنی به درد دلم دوا چه اسیر سلسلۀ محن، چه دچار موج ظلام غم بِوِلاءِ ذاتِک إِنْتَجى، بضیاء وَجْهِک اهْتَدَى گل اگر شکفته به گلستان، به جز این نباشدش آرزو که شمیم زلف تو بشنود، مگر از روایح جانفزا أَرَجَى جَنانُ مَنِ الَّذى، هُوَ فِی صِفَاتِک مُنْکِرٌ که نصیبه ای ز حنان حق، رَسدش به عرصه؛ گَهِ جزا مگر از شمائم کوی تو، نفسی شنیده سحرگهان که چو سرخوشان شبانگهی، بگرفته راه چمن صبا همه در هوای اشارتی، که کند قبول خدائیت لِمَ مَا تَقُولُ أَنَا الَّذی، هُوَ مُبْتَدى هُوَ مُنْتَهى به حجاب موج خلاف حق، شده بود تیره جهان همه طَلَعَاتُ وَجْهُ وَجیهک، فَمَحَتْ بِظُلُمْتِ وَالدُّجى به جحیم جنّتیان اگر، تو به اهل خویش رضا شوی فَتَمیلُ شیعَتُکُم بِها، مُتَسَرّعاً مُتَسِرّرا دو نشانه است جهان تو را، به فروغ چهره و جعد مو بِغَداتِها و عَشیّها، به عَشیها و غَداتِها غم اشتیاق جمال تو، زده شعله ها به نهاد ما وَتَسیلُ دَمْعَة عَینِنَا مُتَداوماً مُتَوَالِیا دل «عابد» از ستم فلک، به هراس بودی و درد و غم بظِلالِ رَحْمَتُکُمْ أوَى وَ مِنَ النَّوائِب قَد نَجى 🏷 .
| سپهر طریقت شاعر: ( سیّد محمّدحسن نی‌ریز ) قالب: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خنک آن نسیم عنایتی، که وزد ز کوت علی علی چه خوش آنکه پرده برافکنی، ز رخ نکوت على على من و مهرت ای شه لوكشف، سر و جان نهاده همی به کف نهراسم ار بکشند صف، سپه عدوت على على تو شهی حجاز و عراق را، تو مهی ندیده مَحاق را بنشان شرار فراق را، ز زلال جوت علی علی به ظهور ذاتِکَ مابَدا، بِبَهاء وجهِک مابَها ز زمین گرفته الى السماء، لمعات روت علی علی بِکَ والضُحى بِک والقمر، بِک والنّجوم اذ انتشر بِکُشی اگر نکشیم سر، ز کمند موت علی علی تو شعاع شمس هویتی، تو مه سپهر طریقتی بچشان شراب حقیقتی ز می سبوت علی علی تویی آنکه دم زنی از قِدم، به حدوث اگر چه زنی قَدَم به مشام جان رسد از اِرم، رَوَحات بوت علی علی دل تو کتاب مبین بوَد، همه را عقیده بر این بود که به از بهشت برین بود، نظری به سوت على علی تو وصی احمد مرسلی، ز جهانیان همه افضلی سخنی ز شرح مفصلی، همه گفت و گوت علی علی ز نَفَختُ فِیه تو عالِمی، نه عجب که زنده شود دمی که نوای حق شنود همی، ز لب و گلوت علی علی همه در طلب پی جست و جو، همه در ترنم و گفت‌وگو شنوم همی ز چهار سو، نغمات هوت علی علی تو حیات و ما همه تشنه لب، ظلمات موی تو تیره شب دل ما سکندر و در طلب، پی جست و جوت على على بشکن طلسم حجاب را، بفکن ز چهره نقاب را که به دل نمانده «شهاب» را، به جز آرزوت علی علی 🏷 .
. ای ناخدای کشتی جان ها و ایمان ها رام اند و آرام اند با تو سیل و طوفان ها لبخند تو زیبایی گل های باغ ما شب گریه های تو دلیل هر چه باران ها   چشمان تو دریایی از آرامش و طوفان پیشانی ات روشن ترین ماه شبستان ها در هر کنار و گوشه ای با یاد گیسویت جمعند و سرگرمند هر شب را پریشان ها بالا بلندا جای دارد از تو بنویسند با هر قلم تاریخ دان ها و غزلخوان ها آغوش وا کردی که برگردند از هر سو آری پشیمان اند، از عشقت پشیمان ها تو از تبار آفتابی و شکوهت را آخر چرا باید که نشناسند انسان ها در امتداد چشم تو خورشید را دیدند در اوج ظلمت شبشکن مردان میدان ها  از روزهای عاشقی با ما روایت کن ای یادگار حاج قاسم ها و چمران ها ✍ .
. زائر چشم انتظار به دنبال تو می گردم درین صحن و سرا مولا کنار مرقد پاک علی موسی الرّضا مولا درین وادی قدم بگذاشتم ای یوسف زهرا به اشک زائران جدّ خود بازآ ، بیا مولا منم آهوی سرگردان درین صحرا ، نگاهی کن که صیّاد از پِی ام افتاده با تیر جفا مولا نباشد هیچ جا بهتر ازین وادی ، عنایت کن به دیدار تو نائل گردم اینجا از وفا مولا هوای دیدن رویت به سر دارم ، کرم فرما چه خوش باشد وصال اینجا، درین حال و هوا مولا خراسان آمدم صدها امید و آرزو دارم که باشد جمع آنها دیدن روی شما مولا منم آن زائر لب تشنه ای کز بهر دیدارت ز سقّا خانه اش نوشیده ام آب بقا مولا اگر اینجا به دیدار شما نائل نگردم من کجا باید روم آقا ، کجا مولا  کجا مولا منم سائل ترین سائل برای وصل چشمانت گدای این دَرَم آری ، گدایم من گدا مولا بگیر اینجا دو دستم را ، نجاتم ده ز عصیان ها تو کشتیّ عطا باشی منم غرقِ خطا مولا یقین دارم ز مشهد می روی کرب و بلا آقا بِبَر قلب مرا با خود به سمت کربلا مولا از آنجا که حسین بن علی را جانِ جان هستی بُوَد جان و دلت هم مشهد و هم نینوا مولا برای غربت جدّت رضا خونین جگر داری برای این شهید از کینه ی خصم دَغا مولا چو مرغی در میان حُجره می زد بال و پر امّا نشد از پیکر گلگون سرِ پاکش جدا مولا سرِ پاکی جدا شد از تن و زینب تماشا کرد چه حالی داشت آنجا خواهر خون خدا مولا تأسی می کند هر زائر اینجا با نفس هایت وَ باشد قلب «یاسر» با نوایت همصدا مولا ** «یاسر»✍ ............................................................... کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. مسیر نور در اوج رهایی رسیده تا افق‌های جدایی شنیده شد صدای آشنایی ز اطراف حریم کبریایی... ندا آمد: الا یا اهل العالم چهل شب مانده تا ماه محرم شراب سرخ با پیمانه‌ای گفت کبوتر وقت ترک لانه‌ای گفت جنونِ عشق در دیوانه‌ای گفت شنیدم شمع با پروانه‌ای گفت بسوزی پا‌به‌پای من در این غم چهل شب مانده تا ماه محرم سرِ بازار با قدی خمیده عصای پیری بابا رسیده خودش با شانه‌ای بیرق‌کشیده برایم پیرهن مشکی خریده عجب رختی شود این رخت ماتم چهل شب مانده تا ماه محرم از این دنیای پوچِ هیچ‌مقدار ز دست روزگارِ مردم‌آزار گرفتارم گرفتارم گرفتار اجل دست از سرم بردار..، بردار به من مهلت بده ای مرگ..، این دم چهل شب مانده تا ماه محرم شبیه بادها باشیم ای کاش رهاتر از رها باشیم ای کاش شکوهِ ربنا باشیم ای کاش مُحرم کربلا باشیم ای کاش همین امشب بده اذن مرا هم چهل شب مانده تا ماه محرم ** هبوط ماه، چشمِ روشن تو چه بد بوده‌ست طرز کشتن تو به دست کیست آن پیراهن تو دگر وقتی نمانده تا تن او_ شود در زیر سم اسب درهم چهل شب مانده تا ماه محرم نوشته چکمه رویِ بال بُردند تنت را تا تهِ گودال بردند تو را با نیزه‌ای از حال بردند سرت را بین آن جنجال..، بردند بِگِرید عالمی پای "مُقَرَّم" چهل شب مانده تا ماه محرم چه می‌شد دورِ تو بلوا نمی‌شد برای غارتت دعوا نمی‌شد رقیّه‌خانمت تنها نمی‌شد سنان پایش به خیمه وا نمی‌شد کنارِ زینب تو نیست مَحرَم چهل شب مانده تا ماه محرم ✍ .
. چشم انتظار از هجر رویت ای گل قامت شده کمانی دستی بگیر از من در فصل ناتوانی دیگر توان نباشد تا از پی ات بگردم در راه وصل رویت دادم ز کف جوانی تنها نه شمع چشمم خاموش از فراق است پژمرده شد ز هجرت گلهای شمعدانی چون آب رو که می رفت از دیدگان به حسرت در انتظار طی شد عمرم به این روانی خواهان رؤیت تو بودم ولیکن ای دوست یک دم « تَری » نگفتم از بیم « لَنْ تَرانیِ » پنهان و آشکارا بودم پی وصالت نی دیدم آشکارا ، نی دیدمت نهانی از چشم لاله گونم با عطری از نجابت چیدم برای هدیه گلهای ارغوانی هر جا نشان گرفتم از کوی چون بهشتت گفتند خیمه داری در کوی بی نشانی راهی ست راه عشقش ای دل بیا که «یاسر» ما را به وی رساند زین راه آسمانی ** «یاسر»✍ .