eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
279 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. برای خادم الرضا شهید ابراهیم رئیسی . خبر دروغ نشد اتفاق افتاده که ماه در شب مه در محاق افتاده خبر دروغ نشد اتفاق روشن بود تو زنده تر شده‌ای اشتباه از من بود شبی گذشت که چشمم گمان نداشت سحر... شبی گذشت که گوشم به انتظار خبر... شبی که هق هق ما در گلو معطل بود و هر چه حرف زدیم از سکوت جنگل بود تو صبح می شوی آخر شب سترون را که دست رد زده ای خواهش نرفتن را خبر دروغ نشد این روایت از آه است که صبح "دولت خدمت" همیشه کوتاه است کدام کوه صدای تو را تداوم داد عبای سوخته ات را  به دوش مردم داد نشان خادمی ات باز رو سپیدت کرد و آتشی که گلستان شد و شهیدت کرد و جز برای تو این صبح، صبح عید نبود چرا که زائر خورشید جز شهید نبود ✍ .
. برای مملکت این عید بی تو عید نشد برات هر چه دعا کرد باز دید، نشد به زنده بودنت ای سرو! امید داشت خبر خبر برای تو هر چه بهانه چید، نشد دلم برای تو می‌خواست صبر پیشه کند ولی مصیبتت از بس که شد شدید، نشد تویی پدیده‌ی خدمت که عکس لبخندت ز قاب خاطره‌ها هیچ ناپدید نشد دوباره باعث شوق دوباره‌ای نشدی دوباره دیده‌ی ملت تو را ندید، نشد میان این همه رنگ و سیاهیِ لشکر کسی شبیه تو این گونه روسفید نشد دوباره شعله کشید از مصیبتت اما دل پرآتش این قوم ناامید نشد به انتخاب خودم تا همیشه می‌بالم شدی شهید ولی رای من شهید نشد ✍ .
. مشهد الرِّضا ، جایگاه ابدی خادم الرِّضا علیه السَّلام رئیس جمهور شهید آیت الله سَیِّد ابراهیم رئیسی ------------ ای شهید امروز و فردا می روی می روی امّا چه زیبا می روی می روی بر دوش امواج نسیم مثل رود و مثل دریا می روی سَیِّد ابراهیم ، ای از نسل نور چون شهیدان نزد مولا می روی بوی سیب و بوی کوثر می دهی نزد مادر ، نزد زهرا می روی خادم کوی رضا بودی که باز بهر خدمت نزد آقا می روی می روی همسایه ی مولا شوی در جنان ، در نزد طوبا می روی ای شهید خدمت و اخلاص و عشق تا حریم سبز گلها می روی کوله باری داری از خدمت به خلق این چنین از دار دنیا می روی جامه ی سرخی به تن داری عزیز چون شهیدان سوی عقبا می روی خانه ی نورانی ات در مشهد است تا بگیری منزل آنجا ، می روی «یاسر» از وصف تو گفت ای مردِ مرد سرو قامت ، سبز و رعنا می روی ** محمود تاری «یاسر»✍ .
ابتدای کلاسهای شرح و تفسیر زیارت عاشورا @zameneashk1
ابتدای_مبحث_مقتل_شناسی_دهه_سنتی_محرم @zameneashk1
ابتدای داستان_های_عاشورایی @zameneashk1
. السلام علیک یا امام الرئوف آن که نفَس از نفْس خودآرای گرفت از توسن شیطانِ هَویٰ پای گرفت آن کس که دلش پر شده از عشق رضا آغوش امام مهربان جای گرفت ✍ .
. ◾به بهانه‌ی شهادت ◾سیدالشهدا خدمت و شهدای همراه خبر آمد که گم شده بدنت شرر افتاد و سوخت پیراهنت سرشب تا سحر همه بدنبالت بفدای تو و غم و محنت تا شهادت ز حق تراست نصیب میروی پای بوس شاه غریب مزد خدمت به حضرت سلطان این بود.... میروی به نزد طبیب این طبیب تمام خسته‌دلان این به شاهان همه شده سلطان این امام رئوف و شاه همه‌ست روضه خوان شهید تشنه لبان تو ز ساقی گرفته‌ای باده بهر خدمت تو گشته آماده خادم حضرت رضا برگو لحظه‌ی آخرت چه رخ داده در دل شب بخاک افتادی من ندانم چگونه جان دادی یاد طفل سه ساله افتادم که شده در کمند صیادی تا که افتاد بین آن صحرا نیم شب داد زد که ای بابا لرزه افتاده بود بر تن من آمده پیش دخترت زهرا زجر با تازیانه تا آمد گوئیا نیمه شب بلا آمد داد میزد مزن یتیمم من ناگهان ضربه بی هوا آمد دور افتاده بود نیمه‌ی شب... از پدر.... تا که جان آمدش بر لب در کشاکش میان آن صحرا داد میزد که عمه جان زینب .
ایران حرم است محترم باید بود جان بر کف خیمه و علم باید بود تا جان به تن است وقت سربازی ماست پر کار و قوی و مغتنم باید بود
در قامت دیپلمات دیدش دنیا در عرصه بین المللی بی همتا بنویس "وزیرخارجه" بود ولی اینگونه بخوان "مدافع الاقصی"
محراب برای تو عزادار شده تبریز به غم نشسته خونبار شده دل خون شده در عزای آل هاشم وای از غم روضه های تکرار شده
. تضمین غزل سعدی ----------- پیچید سمت صحرا آوای بی قراران برخاست بوی ماتم از اشک رهگذاران می گویم از غم گل اندوه گلعِذاران بگذار تا بگریم چون ابرِ در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران در کوی بی قراری هر کس رسیده باشد تصویری از رخ گل بر دل کشیده باشد از وصل روی یارش باید شنیده باشد هر کو شراب فُرقت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران از هجر روی گلها خون شد گلاب چشمم لبریز باد و باران گشته سحاب چشمم شبنم ز رخ چکیده در اضطراب چشمم با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران افتاده دل ز هجران در پیچ و تاب حسرت بر دیده ها نتابد جز آفتاب حسرت مانده درین بیابان تنها سراب حسرت بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران بر دوشِ رازداران بار ملامت آمد بگذشت شام حسرت صبح سعادت آمد چون روشنای عالَم با این اشارت آمد ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران تا دیده و دل من شد آشنای عشقت افتاد بر سر من حال و هوای عشقت با اشتیاق گفتم من از وفای عشقت چندین که بر شمردم از ماجرای عشقت اندوه دل نگفتم الّا یک از هزاران «یاسر» اگر که تیری آید ز دهر بر دل افتد شرار بر جان سوزد ز هجر گر دل گوییم از رخ یار آئينه گشت هر دل «سعدی» به روزگاران مهری نشسته در دل بیرون نمی توان کرد الّا به روزگاران دارم ز هجر یارا اندوه بی نهایت از تو نگویم ای گل از خود کنم شکایت خون کرده قلب ما را هر جمله زین روایت چندت کنم حکایت شرح این قدَر کفایت باقی نمی توان گفت الّا به غمگساران ** «یاسر» .