eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
271 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.✳️ خلق کرده حق به پاس ناز تو احساس را در نگاه دیگران کردی تداعی یاس را اوج احساساتی وُ دارم یقین در خلقتت خرج کرده حضرت رب واژه ی وسواس را نازهای دخترانه داری و با خنده ات میتوانی بر سرِ ذوق آوری عباس را فاطمه در قاب کوچک بودی و زینب شدی برده ای در قعر حیرت فکر خلق الناس را طرز رفتار پدر با تو به ما اثبات کرد بسته ای از پشت دست آدم حساس را برق زد تا چشمت از شوق ملاقات حسین از نوا انداخت بی شک ارزش الماس را دوش عباس است جایت مطمئنا که عمو ثبت کرده پای تو این جایگاه خاص را صبر را بیچاره کردی شام را ویرانه تر بر زمین کوبانده ای قوم خدانشناس را از حجاب و صورت وُ قَدِّ خم تو روشن است حمل کردی با خود از صدیقه این میراث را علی اکبر نازک کار
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ سرمشقِ صبر ، صبرِ جمیل رقیّه است همواره دست عشق ، دخیلِ رقیّه است مثل عموش ، مَنصب باب الحوائجی در باب قُرب ، اَجر جزیل رقیّه است دیدیم پادشاه ستمکار شهر شام هنگام جنگ نرم ، ذلیل رقیّه است با منکرِ رقیّه به محشر طرفْ حساب بالله قسم، خدایِ جلیل رقیّه است حاتم که از چهل درِ خانه ، کرم کند از روی عجز ، اِبنِ سَبیل رقیّه است آبی که اهل شام بلا غرق شد در آن در کنج چشم ، جاریِ نیل رقیّه است بااینکه بیشتر شده قربانیِ حسین این اشک چشم ، گاه ، قتیل رقیّه است باید کفالت دو جهان را به او دهند بنتُ الاسد چرا که کفیل رقیّه است پرونده های حاجت ما، اولویّتش با شیرخوار شاه ، وکیل رقیّه است از رفتن حسین به مقتل که بگذریم داغِ بزرگِ قلبِ عقیله ، رقیّه است محمد قاسمی
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ آنکه مرا به اشک غمش استحاله کرد دل را به فیض خون جگر دشت لاله کرد با سر سپرده هاش مرا هم پیاله کرد بر آستان خویش سرم را حواله کرد دل از ازل ، اسیر غم و اشک و ناله بود قربانی نگاه نگاری سه ساله بود درهای عشق رو به دلم گر که باز شد از لطف این سه ساله ی سائل نواز شد دستم گدای عشق شد و بی نیاز شد “ذاکر” اگر که صاحب این امتیاز شد از لحظه ی نخست دلش با رقیّه بود یک عمر گرم زمزمه ی یا رقیّه بود این خانمی که در دل سقّا علم زده ست با خنده ای نظام جهان را به هم زده ست هر بار در خیال دو چشمم قدم زده ست فوراً بساط شاعری ام را رقم زده ست او پیر عاشقی ست ؛ نگویید کودک است “انگار فاطمه ست که در قاب کوچک است” جایی که شانه های علمدار جای اوست بی شک حسین فاطمه هم مبتلای اوست استاد حُجب و عفّت و شرم و حیای اوست زینب که عرش ذرّه ای از خاک پای اوست او در جلالت و عظمت بی قرینه شد آیینه ی تمام نمای سکینه شــد در جاودانگیّ خودش ، بیکرانه است حال وهوای هر نفسش شاعرانه است زیباترین بهانه ی هر عاشقانه است لعنت بر آنکه منکر این نازدانه است درد دل همه به نگاهش دوا شده ست حاجات ما کنار ضریحش روا شده ست چشمی به یاد حضرت شیب الخضیب ، تر چشمی ز داغِ گونه ی خدّ التّیب ، تر بود از تمام اهل حـرم بی شکیب تر مثل پدر غریـب ولی نه ، غریب تر گنج حسین بوده و در خاک می رود دارد از این خرابه به افلاک می رود با سر پدر رسیده کنارش ، عجب سری ! در کربلا گذاشته از خود چه پیکری ! صورت بهشتِ زخم ، بمیرم چه منظری ! بالای دست دخترکش ، بر چه منبری … چشمش که بسته بود پُر از شرم اشک شد در دامن سه ساله ی خود گرم اشک شد جایی که سیّدالشّهدا گریه می کند با گریه هاش ارض و سما گریه می کند بر حال شام ؛ کرب و بلا گریه می کند همراه با حسین ؛ خدا گریه می کند او رفت و عشق را به زمین و زمان سپُرد لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپُرد محمدقاسمی
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ در زیر پایت منزلم را آفریدی دل را فقیر روی ماهت برگزیدی اصلاً برای مقدمت، سر قابلی نیست دنیا به پایت آمده وقتی رسیدی مارا زمان ِ خلقتت نوکر نوشتند از روز اول نوکر خود را خریدی نفرین به آنکه منکر اسم تو باشد در کاروبارِ دلبری فردی وحیدی خون در رگم خشکیده باشد بی نشانت شکرِ خدا هستی و در قلبم تپیدی بالای عرش حق نوشته "یا رقیه" پس بی برو برگرد بر جنت کلیدی اینجا تماماً چشمِ گریانم تو باشی از اشک خود بر گوشه ی چشمم چکیدی بی شک بنای مدح تو با روضه باشد وقتی که بابا را به اوج نیزه دیدی پایت که دارد آبله ، اما شتابان در غارت خیمه ز ترست می دویدی از قافله جاماندی و دنبالت آمد با ضربه ی دستش دگر چیزی ندیدی آن شب که از دوری بابا ناله کردی سر را به روی دامنت آخر کشیدی هرکس لقب دارد... منم عبدُ الرقیه محشر نمایان می شود این روسفیدی علی احمدیان ( جنت )
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ نامش چقَدْر در دلم اعجاز میکند پا بر زمین نَهَد ، که زمین ناز میکند عشقش دوباره بندگی آغاز میکند راهِ بهشت را ، نفسش باز میکند رجعت نموده حضرتِ زهرا ، قیام کن برخیز ، بر سُلاله ی او احترام کن بر جنّ و انس و حوریه ، سَرور رقیه است بر خانه ی حسین ، کبوتر رقیه است ساقی عموی اوست ، که کوثر رقیه است واللّه ناجیِ صفِ محشر رقیه است جان میدهم تصدّقِ یک تارِ موی او عالم گرفته روحِ خدایی ، ز روی او سائل تر از همیشه و لبریزِ حاجتم دستم به روی سینه و غرقِ ارادتم مشتاقِ جان سپاری و فیضِ شهادتم من از بزرگواریِ ایشان ، بد عادتم با دست های کوچک و مشکل گشای خود بابُ المراد گشته برای گدای خود لطفش همیشه شاملِ احوالِ عالم است هرچه بگویم از سَرِ الطافِ او کم است آری... رقیه ، بانیِ ماهِ محرّم است بی عشقِ او زمین و زمان سخت درهم است بانوی بی مثالِ مدینه رقیه است نورِ دلِ رباب و سکینه رقیه است چشمش همیشه مثلِ گُلِ یاس بود و بس هر خنده اش تبلورِ احساس بود و بس از کودکی به معجرش حسّاس بود و بس جایش به روی شانه ی عبّاس بود و بس همبازیِ همیشه ی سقّای کربلا «سوزِ جگر کشیده»ی فردای کربلا روزی رسد که ساکنِ ویرانه میشود مویش به دستِ باد ...چه بَد ، شانه میشود دیدن برای چشمِ او افسانه میشود دورِ سرِ حسین ، چو پروانه میشود بانو فدای آن جگرِ پاره ات شوم قربان عمه زینبِ آواره ات شَوَم پوریا باقری
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّه✳️ نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد در آسمان مدینه ستاره پیدا شد همینکه غنچه ی یاسی دگر شکوفا شد خبر رسید دوباره حسین بابا شد سحر شد و شرف الشمسی از سما آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد عروس فاطمه این بار دختر آورده برای حضرت صدیقه کوثر آورده چه کوثری، چه بگویم چه گوهر آورده برای حضرت ارباب، نوبر آورده دهید مژده که نوری ز کبریا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد لباس پولکیِ این بنفشه از یاس است و عطر و بوی تنش از عصاره ی یاس است شبیه فاطمه این نازدانه حساس است و در شگفتی اش این بس، عموش عباس است بشیری آمد و گفتا گل خدا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد به روی دست اباالفضل تا تبسم کرد فرات، از هیجان در خودش تلاطم کرد کبوتری به مناره شد و ترنم کرد فرشته دور و برش، دست و پای خود گم کرد حسین را گلی از باغ هل اتی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد کشیده پای لبش قطره قطره دریا را اسیر خویش نموده وجود سقا را نوشته اند به پایش نگاه زهرا را و زنده کرد به یک یاحسین، دنیا را برای تهنیت از عرش، مرتضی آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد نگین شمسیِ انگشتر علمدار است کنار حضرت ارباب، گرم اذکار است علیِ اکبر لیلا بر او گرفتار است جمال حضرت زهرا در او پدیدار است ستاره ی شب تاریک نینوا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد چه قدر غنچه ی لبهای او عسل دارد گرفته شاخه ای از یاس و در بغل دارد که گفته دختر ارباب ما بدل دارد ؟ به زیر هر قدمش کوهی از زُهَل دارد کسی به شکل بشر با فرشته ها آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد کلام و حرف خدا بوده ذکر آغازش همیشه و همه جا بوده عمه همرازش حسین، از دل و جان می خرد به دل نازش به روی دوش ابالفضل اوج پروازش بهشت گفت، بهشت من از کجا آمد رقیه دختر سلطان کربلا آمد رضاباقریان
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ چِقَدَر خوش قد وبالاست، شبیه بابا چقدر وارث خوبی ست ، برای زهراء چشمهایش آسمانیست به سقا رفته باغ رخ هم ارغوانیست به زهرا رفته دستهایش کوچک وقلبی به پهنای علی عمه زینب میزند بوسه که دنیای منی تا علی اصغربه خنده میکند خواهر صدا گوییا جان رقیه میرود سمت خدا تا رقیه در خطر باشد سرم بی ارزش است این تمنا از برای نوکرت یک خواهش است کاش میشد روح خود سوی حرم شیداکنیم یا برای حفظ مرقد ، جان خود اهدا کنیم مرتضی نوریان
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ بام هایند و کبوترهایشان بال ها و قیمت پرهایشان بیشتر شادند آقاهاي ما وقت خوشحالی نوکرهایشان منت گهواره ای را میکشند عرشیان با سجده ی سرهایشان برکت خانه است دختر داشتن گفته اند این را پیمبرهایشان بیشتر از اهل خانه میخرند این پدرها نازِ دخترهایشان بین دخترها پدر ها دیده اند در یکی رخسار مادرهایشان دختر شاه اند عمو ، قربانشان میدهد مژده به خواهرهایشان. .. دختری آمد سراپا فاطمه این رقیه خانم است یا فاطمه؟ در اصالت کیست طاها اینچنین؟ در جلالت کیست زهرا اینچنین؟ جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار مرتضا را کیست معنا اینچنین دختر اینقدر آیینه شدن جلوه شد زینب شدن را اینچنین با همین چادر نماز کوچکش ناز دارد پیش بابا اینچنین بعد زهرا و پیمبر کس ندید دختری ام ابیها اینچنین با عمو انسی که دارد دیدنی است کس نشد دلبر به سقا اینچنین بین فرزندان اربابم فقط او حرم دارد مجزا اینچنین کهکشان عشق را دنباله است این سه ساله عین هجده ساله است یا رقیه گفتم و بهتر شدم با رقیه آمدم نوکر شدم در حقیقت روضه هایش کیمیا ست خاک بودم تیره بودم زر شدم من شب سوم پرستم تا ابد سومین شب بود دیده تر شدم سرنوشتم را چه دیدی شایدم با رقیه وارد محشر شدم کاش میشد در دفاع از مرقدت مادرم میدید که بی سر شدم یک عروسک نذر خانم کرده ام هر زمان که سایل این در شدم دختر ارباب دستم را گرفت یا رقیه گفتم و بهتر شدم بهتر از این نیست مارا میخرد نوکران را پیش بابا می برد او نمازی عارفانه بود و بس لیله القدری یگانه بود و بس از همان اول که آمد ناز داشت از ولادت ناردانه بود و بس بر زمین هرگز نیامد پای او او همیشه روی شانه بود و بس لایق خوابیدنش گهواره نیست روی دست اهل خانه بود و بس تا عمو دارد نبیند آفتاب سایبانش بی کرانه بود و بس از همان اول که آمد زینت اش گوشواری دخترانه بود و بس او به ویرانه پرش عادت نداشت او که مرغ آشیانه بود و بس آبله چسبید زیر پای او گمشده دیگر عروسکهای او محمد جواد پرچمی
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ باز بیا مصحفی از سر بخوان پیش دلم سوره ی کوثر بخوان خانه ی خورشید پر از همهمه ست منتظر آمدن فاطمه ست فاطمه ی کرب و بلا... بوی یاس فاطمه ی کوچک زهرا شناس فصل شکوفا شدن کائنات لحظه ی خندیدن خیر البنات او که به اندازه ی آغوش خود صاحب ملک دل ارباب شد قدری از آوازه ی قدر امشب است آینه دار قدمش زینب است حُسن حسین است و خدادادی است موسم این جلوه ی زهرائی است خانه مهیاست که دریا شود خاک مصمم شده احیا شود دختر خورشید که این اختراست سر نگذارد به زمین بهتر است در پی گهواره ی شاهانه اش ماه مگر خم بشود شانه اش دختر بابائی والامقام خادم درگاه توام ..السلام سرزده پیشانی ام از خاک تو واردم ای ماه به افلاک تو مرتضی حیدری آل کثیر
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ با فقیران زمین باز خدا راه آمد مژده ای آمده که سوگلی شاه آمد آمد از راه شب ذره نوازی حسین نمک سفره شاهانه این ماه آمد به دل سرد زمین باز امیدی داند یاس خوش عطر و گلاب حرم الله آمد همه ناخواسته گشتند نمک گیر حسین پیش از خواهش ما عیدی دلخواه آمد نیست در هیچ کجایی خبر از تنهایی قبله بی کسی هر دل آگاه آمد کوری چشم بخیل همه عایشه ها همه جا پر شده که فاطمه از راه آمد حضرت زهره زهرای حرم آمده است زینت شانه ی سقای حرم آمده است رفت خورشید ز رو وقت درخشیدن تو ماه بیچاره شد از موقع تابیدن تو کاشف الکرب حسین بعد عموجان هستی می رود غم ز دلش در عوض دیدن تو چه قدر در دل دریای عمو جاداری نشود خسته ابالفضلل ز بوسیدن تو خنده بر صورت زهرایی تو می آید عمه ات هست فقط عاشق خندیدن تو علی ِ اکبر و عباس و حسین و زینب آب گردد دلشان موقع رنجیدن تو مهریان دختر ارباب گدایی به خدا دست خالی نرود موقع بخشیدن تو کودک و این همه اوصاف و جلال و جبروت به خدا نیست غلط معجزه نامیدن تو محشری ، معجزه ای ، بی بدلی غوغایی دختری نیست به اندازه تو بابایی تو طبیبی و به هر درد دوایی داری مرتضی زاده ای و دست شفایی داری به خداوند قسم فاطمه در فاطمه ای چه وقاری چه جلالی چه حیایی داری هر کسی هست کسی بندگی ات را کرده هرکجا ملک خدا هست گدایی داری نام تو معجزه حضرت عیسی دارد مثل بابا دم انگشت نمایی داری چشم ها خیره شد از گریه طوفانی تو مثل زینب دل از ترس رهایی داری آن قدر ناله زدی تا پدر آمد با سر همه دیدند به ویرانه خدایی داری طعنه زد چشم پر از آب تو بر آب فرات پدر از گریه تو گشت قتیل العبرات حضرت فاطمه ی دومِ این ایل و تبار مانده ام من تو کجا ، چادر پُر گرد و غبار ! عاشقی را تو فقط یاد به مجنون دادی یک شبه پیر شدی پای غم دوری یار وای من پیر ترین کودک تاریخ تویی بر یتیمی نشده هیچ کس این قدر دچار دم افطار به یاد شکم خالی تو می شود هر رمضان چشم همه ابر بهار دست سنگین همه شهر به جانت افتاد تا که آب آور لبهای تو شد نیزه سوار دلم از بی کسیت آب شده ای بانو دردل بر و بیابان به تو دادند مزار هر کجا حرف تو شد سوخت تمام جگرم اسوه ی کودک بحرین فدای تو سرم محمدحسین رحیمیان
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ عرش از نورِ خدا غرقِ تلاطُم شُده بود بَسکه می ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود باز هنگامه یِ یک جلوه تَبَسُم شده بود وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است چه شکوهی که خدا نیز تماشا می کرد بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا می کرد جلوه بر چشمِ علی اُمِ اَبیها می کرد یا حسین ابنِ علی بود که غوغا می کرد مثل خورشید دل از آنهمه کوکب می بُرد زینبی آمده بود و دِلِ زینب می بُرد لاله شوریده یِ هر لحظه ی دیدارش بود ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود مِهر، همسایه یِ دیوار به دیوارش بود خوشدبحالِ دلش عباس، علمدارش بود چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت باد پیچیده و از آن شبِ نا پیدا گفت آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت اولین آینه یِ جاریِ کوثر آمد دومین فاطمه یِ خانه ی حیدر آمد آسمان از قدمش تا که شکوفا می شد عشق شیرازه ی هر واژه ی دنیا می شد هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا می شد عالم از یاس ترین عطر مسیحا می شد باغبان با همه آغوش پذیرایَش بود لحظه ی آمدنِ اُمِ اَبیهایش بود کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد به سرِ سینه یِ اَربابِ همه جا دارد تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری بینِ منظومه ی خورشیدیِ دل جا داری زیرِ پا وسعتِ شش گوشه ی دنیا داری که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است حیف از آن یاس که یک روزه بَرو بارَش سوخت دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت پایِ پُر آبله اش با تنِ تبدارش سوخت از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید از همان فاصله یِ دور لبش را بوسید حسن لطفی
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ✳️ با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد دردانه ی حسین شدی و چنین شدی عشق علی اکبرِ لیلا از این به بعد تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد تو گفته ای و عمه ی سادات گفته اند در روضه ها به زینب کبری از این به بعد هم دختر حسینی و هم مادرش،شدی معنای لفظ ام ابیها از این به بعد کم کم در این مسیر می آید به گوشمان لفظی شبیه روضه بفرما از این به بعد پایان این غزل همه روضه ست گریه کن با گوشواره و تَرَک پا از این به بعد مهدی رحیمی(زمستان)
‍ 5 الی 28 شعبان ولادت حضرت رقیّه علیها السلام ولادت آن حضرت در مدینه ی منوّره بوده است. در کتاب های مختلف، سنّ آن حضرت را سه سال، سه سال و شش ماه، چهار سال، و در برخی کتب متأخّر، سنّ آن حضرت را پنج سال، و حتّی هفت سال ذکر کرده اند. (1) البتّه در کامل بهائی به چهار سالگی آن حضرت تصریح شده است. بنابر مشهور سنّ این عُلیا مخدّره سه سال و چند ماه بوده است. در بین اهل ولا و حتّی در بعضی کتاب ها عنوان سه ساله برای آن حضرت مشهور شده است که اشکالی هم ندارد؛ زیرا وقتی در مورد سنّ کسی می گویند «سه ساله است یا چهار ساله» همیشه مرادشان این نیست که سه سال کامل یا چهار سال کامل دارد، بلکه حدّ تقریبی را بیان می کنند. بنابر آن چه در سنّ آن حضرت گفته شده، روز ولادت حضرت از 5 الی 28 شعبان محتمل است و قول قاطعی که به آن استناد شود وجود ندارد. بر همان اساس، سال ولادت یکی از سال های 54 یا 55 یا 56 و یا 57 قمری خواهد بود. البتّه به نظر می رسد قولی که به اطمینان نزدیک تر است، سه سال و شش ماه باشد؛ چه آن که در کتاب های قدیمی مقتل، عنوانِ سه سال، و سه سال و چند ماه مشهور است. طبق آن، احتمال ولادت در پنجم شعبان سال 57 قمری در مدینه ی طیّبه می رود. بر این اساس، می شود در آن ایّام برای بزرگداشت و پاسداشت این امانت سیّدالشهداء علیه السلام در خرابه ی شام، مجلس جشن و سروری بر پا کرد و یاد او را گرامی داشت. 📚 منابع : 1. دائرة المعارف تشیّع : ج 1، ص 77. 2. کامل بهائی : جزء 2، باب 25، فصل 3، ص 179. در چاپ انتشارات مرتضوی : ص 523. @zameneashk1
ای قبله ی نمازگزاران آسمان ای خلق عالم به سر سفره ات مهمان هجر تو کرده قامت اسلام را کمان الغوث یابن فاطمه الغوث الامان ((عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان) ای روح دین حقیقت ایمان بیا بیا ای جان جان و مصلح کل جهان بیا تنها امید عترت و قرآن بیا بیا خورشید تا به کی در پس ابرها نهان (عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان)
السلام علیک یا سفینه النجاه حسین جانم... دَرْ اینْ طوفَانْ کِهْ ماهی هَمْ بِهْ دریا دِلْ نَخواهَدْ زَدْ ..... کُجا با کِشْتی اَتْ بُردی، دِلَمْ را ناخُدایِ مَنْ؟؟ ...
وحیدقاسمی پریوشی که غزل خوان مهربانی هاست سه ساله دخترک خانواده ی زهراست شب ولادت او روز مرگ نومیدی شروع لحظه ی تحویل سال خورشیدی شکوفه های بهاری مرید خنده ی او شکفتن گل مریم نوید خنده ی او چه انعکاس شگرفی نگاه او دارد! از آسمان نگاهش ستاره می بارد نماز پنجره ها سمت کعبه ی چشمش حواس آینه ها پرت جذبه ی چشمش ستاره ها به رقیه سلام می کردند برای دیدن او ازدحام می کردند رجال اهل کهف، خواب ناز امشب را به پلک منتظر خود حرام می کردند زنان پاک سرشت قبیله ی مریم به احترام مقامش؛ قیام می کردند و شاعران علی دوست تمام جهان قصیده گفتن خود را تمام می کردند فرشته ها به قماتش دخیل می بندند فقیرهای بهشتی چه آبرومندند! طواف قاصدکان گرد او تماشایی ست شکوه فاخر اعمال حج شیدایی ست به پای بوسی خاکش هزار سرو بلند بر آستانه ی گهواره سر فرود آرند چکیده شهد گل از غنچه ی تبسم او مسیر باد صبا کوچه ی تبسم او نسیم، شانه ی صبح حریر گیسویش عقاب قلب اباالفضل گیر گیسویش گلِ سرِ شب این کودک شکر شیرین ستاره های درخشان خوشه ی پروین صدای گریه ی او شرح آیه های بهشت رسد ز پیرهنش عطر جانفزای بهشت نگاه فاطمی اش، باغ خاطرات حسین سرشک دیده ی او، باده ی حیات حسین عقیله آمد و قنداقه را به دستش داد حسین ذوق کنان یاد مادرش افتاد به گریه گفت: غم از دیده ی ترم رفته نگاه کن چقدر او به مادرم رفته!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلَامُ عَلَیکِ یَا سَیِّدَتَنَا رُقَیَّه🌸🍃 آن کو در این مزار شریف آرمیده است ام البکاء رقیه ی محنت کشیده است... با طهارت و نیت ، وارد حرم شوید😭 @zameneashk1
بایداین دشمن بداند کیستم من کیستم ثانی زهرا منم شام را ویران نسازم من رقیه نیستم ثانی زهرا منم شام را ویران نسازم من رقیه نیستم خون حیدر در رگ من هست و خون مادرم دیگر سر تو را به کسی پس نمیدهم دیگر بس است ماندن تو زیر دست و پا کاری کنم برا ی همه معجر آورند لفظ کنیز لایق ناموسشان شود دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم گيسو سپيدم احترامم را نگهدار سيلي نزن من با كسي دعوا ندارم باشد بزن، چشم عمو را دور ديدي من هيچ كس را بين اين صحرا ندارم زيبايي دختر به گيسوي بلند است مثل گذشته گيسوي زيبا ندارم اين چند وقته از در و ديوار خوردم ديگر براي ضربه هايت جا ندارم تا گيسوانم را زِ دستانت درآرم غير از تحمل چاره اي اينجا ندارم گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد خسته شدم ميلي به اين دنيا ندارم گيرم كه پس دادند هر دو گوشوارم گوشي براي گوشواره ها ندارم شيرين زبان بودم صدايم را بريدند آهنگ سابق را به هر آوا ندارم در پيش پايم نان و خرما پرت كردند كاري دگر با شام و شامي ها ندارم با ضربه ی پا دنده هايم را شكستند كي گفته من ارثيه از زهرا ندارم نشناختم بابا تو را تغییر کردی امشب دگر راهی به جز افشا ندارم گویی تنور خولی آتش داشت آن شب خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
یاحسین❤️ دلم هوای حرم کرده است می‌دانی.... هوای یک شب جمعه کنار پایین پا
با لطف تو عطش زده سیراب می شود دریای من بدون تو مرداب می شود با یاد روی تو ٬ گل زیبای فاطمی شبهای تار من همه مهتاب می شود در گرد باد زندگی و رعشه ی زمان تنها خیال توست که بیتاب می شود میخواهم از دوباره شوم خوب ٬ خوب من این آرزو بدون تو نایاب می شود در خاطرم نبود که شاعر شوم ولی وقتی غزل برای تو شد ناب می شود عاشق شدم ٬ بهانه تو بودی ٬ همین وبس آخر زمان دیدنت ارباب می شود ؟ ز - حاجیان
🍃از زمستانِ پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرضِ سلام است به یارم برسان 🍃رنگ و رو رفته شد آفاق به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد 🍃آن چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم تو نشنیده بگیر 🍃تو فقط چاره ی هر دردی و بر می‌گردی وعده ی بی برو برگردی و بر می‌گردی 🍃روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن چه شکسته ست قفس خواهد بود 🍃می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که بر می‌گردد #نیمه_شعبان #امام_زمان_علیه_السلام_ولادت #سید_حمیدرضا_برقعی
اگرعبدگنه کارم تورادارم چه غم دارم اگرمرغ گرفتارم تورادارم چه غم دارم اگرآلوده وپستم وگرخالی بوددستم وگرسنگین بودبارم تورادارم چه غم دارم اگرآتش برافروزی تن وجان مراسوزی چه باک ازشعلۀ نارم تورادارم چه غم دارم هم ازلطفت بودهستم هم ازجام توسرمستم هم ازشوق توسرشارم تورادارم چه غم دارم چه درصحراچه دردریاچه درپایین چه دربالا به هرجانب که روآرم تورادارم چه غم دارم کیم من عبدشرمنده سیه روی وسرافکنده که بااین جرم بسیارم تورادارم چه غم دارم تهی ازبرگ وازبارم میان لاله هاخارم نباشدکس خریدارم تورادارم چه غم دارم قرارمن شکیب من طبیب من حبیب من دوایم ده که بیمارم تورادارم چه غم دارم توستّارالعیوب ستی توغفّارالذّنوب ستی الاستّاروغفّارم تورادارم چه غم دارم سیه رویم سیه بختم بدین پروندۀ سختم بدین اشکی که میبارم تورادارم چه غم دارم نه آبی درسبودارم نه نائی درگلودارم نه برروآبرودارم تورادارم چه غم دارم منم"میثم"که پیوسته به احسان تودل بسته به غیرازتوکه رادارم تورادارم چه غم دارم
افتخارات اهل‌البیت(علیهم‌السلام) 🖋موجب شگفتی و حیرت است وقتی می‌شنوم کسی با تردید به وارد شدن در حرفۀ مداحی اهل‌البیت(علیهم‌السلام) می‌اندیشد؛ حرفه‌ای که نه تنها فقط بستگی به صدای خوش و استعدادهای آوازی ندارد بلکه راههای فراوانی پیش روی اوست تا به این منصب پرافتخار نائل آید. اگر کمی به چند مورد ذیل بیندیشیم درمی‌یابیم که برخی افراد چرا به داشتن چنین جایگاهی افتخار می‌کنند:   🍃مداح کسی است که از سوی خدا و اهل‌البیت(علیهم‌السلام) برای امر مقدس مداحی انتخاب شده و اگر قدر این منصب ارزشمند و والا را بداند تا پایان عمر در آن باقی خواهد ماند. 🍃مداح کسی است که در زندگی، بسیار بیشتر از هر قشر دیگری از جامعه اوقات خود را برای ذکر و یاد و ستودن اهل‌البیت(علیهم‌السلام) که ممدوح خداوند هستند قرار می‌دهد. 🍃مداحان مانند ابرهای آسمان، بر مردم باران محبت اهل‌البیت(علیهم‌السلام) می بارند و فکر کنید اگر این باران قطع شود چه می شود؟ 🍃مداح با تزریق عشق اهل‌البیت(علیهم‌السلام) به جامعه، روح عاشقی که احیاگر خصلت‌های پاک الهی است را در جان مردم زنده می‌کند. 🍃مداح، فریادهای اهل‌البیت(علیهم‌السلام) را در آزاد و آزاده بودن و الهی بودن و الهی زیستن را به انتهای تاریخ می‌کشاند. 🍃مداح، جامعه را گام به گام با اهل‌البیت(علیهم‌السلام) در زمان‌ها و مکان‌های زندگی نورانی آنان همراه می‌کند 🍃مداح، روح حماسه و مبارزه با طاغوت و مستکبران را در جامعه زنده می‌کند. 🍃مداح، با زنده کردن دردها و رنج‌های اهل‌البیت(علیهم‌السلام) از تکرار شدن آنها دربارۀ امام زمان(عج) جلوگیری می‌کند و این یعنی دفاع از اهل‌البیت(علیهم‌السلام) 🍃مداح، به جامعه می‌آموزد که نباید در برابر ظالم سکوت کرد و باید تا پای جان جنگید. 🍃مداح، با یاد اهل‌البیت(علیهم‌السلام) اساسی‌ترین خصلت‌های انسانی‌الهی را زنده می‌کند مثل:دین‌دار بودن ـ شیعه و پیروحق بودن ـ پاک بودن ـ صبور بودن ـ شهادت خواستن ـ عابد بودن ـ عالم بودن ـ صادق بودن ـ کاظم بودن ـ رضا بودن ـ جواد و متقی بودن ـ هادی بودن ـ خالص بودن ـ اهل قیام در راه خدا بودن ـ فاضل بودن ـ زینت و افتخاربودن ـ یارو یاور حق بودن 🍃مداح واسطۀ مردم و اهل‌البیت(علیهم‌السلام) است و اهل‌البیت(علیهم‌السلام) واسطۀ رسیدن به خداوند هستند؛ پس مداح با توسل به اهل‌البیت(علیهم‌السلام) با خداوند رابطه برقرار می‌کند. 🍃خداوند حیّ و زنده است و هرکس به درجه‌ای که با او ارتباط دارد حیّ و زنده می‌ماند و مداح کسی است که بسیار این ارتباط را برقرار می‌کند، پس بسیار یادش و راهش زنده خواهد ماند. 🍃کسی که مدح خورشید می‌کند خودش خورشید می‌شود و نور می‌دهد. 🍃مداح پیوند زنندۀ عشق و عقل است 🍃مداح ، فرهنگ اهل‌البیت(علیهم‌السلام) را زنده می کند. 🍃مداح، خود یک سرباز اهل‌البیت(علیهم‌السلام) است. 🍃مداح، نمونه‌ای از کسانی است که مورد نوازش اهل‌البیت(علیهم‌السلام) قرار گرفته‌اند 🍃مداحی یکی از تأثیرگذارترین امور از امورتبلیغی است. 🍃مداح، بیانگر صفات جمال الهی است و کسی که بیانگر چیزی است ممکن نیست از آن بهره‌ای نبرد. 🍃کسی که از بلند مرتبگی سخن می‌گوید خود نیز بلند مرتبه می‌شود. 🍃واژۀ مداح، نمی‌تواند بار معنایی این حرفه را بر دوش خود بکشاند؛ زیرا قطره‌ای از دریا است. 🍃قطره هر چند وجودش ارزشمند باشد چون به دریا می‌پیوندد دیگر قطره نیست بلکه دریا است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
(ع) در آینہ ڪلام پیامبراسلام 🌿رسول اللهـ(ص) می‌فرمایند: لاتقوم الساعہ حتے یقوم القائم الحق منّا و ذلڪ حین یأذن اللّہ عزّوجلّ لہ و من تبعہ نجا و من تخلّف عنہ هـلڪ. اللّہ اللّہ عباد اللّہ فأتوہ و لو علے الثلج فانّہ خلیفہ اللّہ عزّوجلّ و خلیفتی. روز قیامت فرا نمی‌رسد مگر آنڪہ از بین ما، قائم حقیقے قیام نماید؛ و آن قیام، زمانے خواهـد بود ڪہ خداے عزوجل او را اجازہ فرماید. هـرڪس پیرو او باشد، نجات می‌یابد و هـر ڪہ از فرمانش تخلف ورزد، هـلاڪ می‌شود. اے بندگان خدا، خدا را، خدا را، بر شما باد ڪہ بہ نزدش آیید، اگرچہ بر روے یخ و برف راہ روید. زیرا او خلیفہ خداے عزوجل و جانشین من است. 📚بحارالانوار ج ۵۱ص۶۵ حرم هـاے بیقرار👉
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهـِ الَّذِے ضَمِنَهـُ سلام بر تو اى وعدہ الهـى كہ خدا آن را ضمانت كردہ است. امام مهـدى عليہ السلام: من يادگار خدا در زمين و جانشين و حجّت او بر شما هـستم. كمال_الدّين ؛ ص331 حرم هـاے بیقرار
هدایت شده از کانال امین الله : ویژه تلاوت ، ادعیه و زیارات معصومین
🌹مژده 🌹مژده کانال زیارت امین الله تأسیس شد https://eitaa.com/joinchat/2395013167Cdd29461dd7 سلام علیکم این کانال فقط مخصوص زیارات و ادعیه ۱۴ معصوم است (صوت و متن pdf ) 🌹🌹🌹به همراه ادعیه ویژه ماه مبارک رمضان (زیارت امیرالمومنین ع از تمام زیارتگاهها)