eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. زینب رسیده پای پیمبر بایستد از شوق روی فاطمه حیدر بایستد زینب رسیده باز که قرآن بخواند و چشمش به روی سوره کوثر بایستد زینب رسیده است که وقت تنزلش قلب فرشته در صف محشر بایستد زینب رسیده زینت اسم علی شود اسمش کنار واژه ی مادر بایستد زینب که جمعِ پنج تن از نور داور است باید قبول کرد که زهرای دیگر است قرآن یکی، حساب یکی و خدا یکی زهرا یکی، علی یکی و مصطفی یکی در ازدحام ِ دور و بر خانه ی علی این دستِ خالی است یکی و گدا یکی زنجیره های عشق حسینیم و زینبیم `ما عاشقیم غالباً از هر دو تا یکی” تنها قنوت فاطمه خیرش به ما رسید می گیرد از هزار دم ربنا یکی با او یکی یکی به خدا می رسیم ما دور ضریح کرببلا می رسیم ما باید دلیل، آیه ی قرآن بیاورند یعنی به پای مردی ات ایمان بیاورند از سر گذشته آب، اگر حرف غیر توست سر را برای چه؟ تو بگو جان بیاورند موران کنار بارگهت صف کشیده اند بانو اشاره کن که سلیمان بیاورند وقتی تویی مدافع حرم آل فاطمه اصلا” چرا که زیره به کرمان بیاورند دوران غربت تو گذشته اشاره کن عباس های لشکر دوران بیاورند ما را هنوز این دم و این نوحه برلب است بعد از حسین، قافله سالار زینب است ✍ .
. نبود و نیست و دیگر هم از مادر نمی آید یقین دارم که دختر مثل این دختر نمی آید زنی مانند زینب زاده ی حیدر نمی آید عقیله یک نفر بوده است پس دیگر نمی آید علی خورشید و زهرا ماه و کوکب می‌شود زینب به منهای الوهییت بگو رب می‌شود زینب نبوت در امامت به توان عصمت این گردد حسن در توامانی با حسینی اینچنین گردد اگر خمسه رکاب دهر باشد او نگین گردد زنی آمد که تالی تلو رب العالمین گردد زنی را همچنان معصوم میبینم که زن باشد زنی را قبله میخوانم که کل پنج تن باشد نمیفهمیم شأنش را و میگوییم فضلش را نمیدانیم جاهش را و میخوانیم وصلش را ندارد درک ما در خلقت عالم محلش را عقیله یک نفر بود و ندارد عقلی عقلش را همه فرعیم در عالم اگر این شخصیت اصل‌ست اگر مسندنشین ، زینب ؛ حمایتگر ابالفضل ست زبان الکن ما را کسی اینجا نمیفهمد زبان عشق سنگین است پس اصلاٰ نمیفهمد بجز تو حال من را هیچ کس حالا نمیفهمد ببین که دوستت دارم ، ولی دنیا نمیفهمد من از مردم بریدم وصل میخواهم کنار تو قرارم با تو این بوده که باشم بی قرار تو ببین کمبود دارم من ببین کمبود دارم من ببین افتاده از پایم ببین تحت فشارم من ندارم من ندارم من ندارم من ندارم من ولیکن صورتم را زیر پایت میگذارم من شلوغی های دنیا را برایم خوب خلوت کن گدایی آمدم امروز پس قدری محبت کن بلندا ! بی کرانا ! درد داریم و دوا داری زمانه زخمی ام کرده ولی قطعا شفا داری ببین دنیا گرفته سخت بر ما …. راه ها داری به گریه آمدم پیشت برایم کربلا داری ؟ پشیمانم اگر رفتم مسیر اشتباهی را پناهم باش وقتی که چشیدی بی پناهی را بمیرم بی حمایت عصر عاشورای خواهر را بمیرم تکه تکه های عریان برادر را نمیفهمیم و میخوانیم روضهْ روضهْ معجر را به روی ناقه میبردند اولاد پیمبر را سنان میبرد تا خورجین اسبش هست زینب را طناب شمر میبندد غروبی دست زینب را جدال کل حق و کل باطل بوده انگاری سپاه ظلمت و یک زن که مانده بی کس و یاری صدای دختر زهرا و گوش ابن سعد ؟ آری ندیده چشم او در طول عمرش کوچه بازاری ز داغ اوست که این روضه ها مکشوفه میگردد زنی بر چارپا دارد درون کوفه میگردد زنی با این جلالت چشم ها از این و آن خورده زنی با این شکوه از دست خولی تازیان خورده زنی با این سخاوت چوب دستی از سنان خورده زنی با این مقاماتش بگویم خیزران خورده ؟ نباید حالت زینب چنان آواره ها باشد چرا ذریه بین مجلس میخواره ها باشد ؟ ✍ .
. برای « ٣ » که بزودی انجام خواهد شد . ------------ موشک ما می رود تا باز هم جولان کند می رود تا کاخ اسرائیل را ویران کند موج موشک های ما در یک تلاطم بنگرید بهر نابودی دشمن کار صد توفان کند بی محابا « محو » باید گردد از روی زمین هر که بهر خلق عالَم این چنین طغیان کند قدرت ایران اسلامی ست با یاران خود آن که اسرائیل را با خاک ها یکسان کند می کنیم آنگونه ویران ، بلکه ویران تر ز قبل آنچه اسرائیلِ دون با غزّه و لبنان کند آنچه می سازیم بُحران از برای اهل ظلم در توان کس نباشد حلّ این بُحران کند بی نصیب از موشک ایرانیان هرگز مباد هر که خود را وارد میدان این عصیان کند می خورد در قلب اسرائیل موشک بر زمین لیک آمریکا و کاخش را همه لرزان کند بنگرید و بشنوید ایرانِ اسلامی کنون می رود با ساز و کار خویش کارستان کند «یاسر» آنجا که سپاه و ارتش ما می زند چشم هر بیننده را یک پارچه حیران کند ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. ایام نذر حضرت زینب کبری ( س ) ------------- ای جلوه ی بی کرانه زینب زیبایی هر ترانه زینب ای سوره ی مصحف صلابت ای گوهر روشن نجابت از روی تو ماه آفریدند گل بینِ گیاه آفریدند ای دختر کوثر محمّد زهرای مکرّر محمّد حق چون تو صنوبری ندارد مانند تو گوهری ندارد خورشید امید و باوری تو سرشار ز نور حیدری تو ای رؤیت مهر و ماه زینب بر عشق تویی پناه زینب ای مکتب تو پُر از کرامت درس تو قیام و استقامت تفسیرِ صریح عزّتی تو برداشتی از حقیقتی تو ای روح طواف مثل زهرا بانوی عفاف مثل زهرا ای جاری نور در طوافت جان مُحرم کعبه ی عفافت ای شهپر طایر ولایت ای نور سپهرِ بی نهایت ای شرح بلند آیه ی نور در گلشن آفتاب محصور ای همچو نسیم عطر و بویت همسایه ی آفتاب رویت گنجینه ی ناب زینبی تو بانوی حجاب زینبی تو ای دختر روشن سپیده چون نور ز آسمان دمیده آورده بهشت گل برایت خورشید نشسته زیر پایت از چشم تو ماه آفریدند تصویر پگاه آفریدند مانند تو دختری نباشد چون چشم تو گوهری نباشد در کُلِّ جهانِ آفرینش چون فاطمه مادری نباشد مانند تو ای عزیز زهرا آئینه ی کوثری نباشد از بهر حسین و مجتبی نیز مانند تو خواهری نباشد در دامن آسمان شبیه ات مهر و مه و اختری نباشد جز چهره ی در حجابت ای گل خورشید مکرّری نباشد از چشم تو و سرشک پاکت سرچشمه ی بهتری نباشد بر فُلکِ نجاتِ اهل عالَم جز نام تو لنگری نباشد در گلشن عشق غیرِ حُسْنَت گلهای معطّری نباشد مانند تو ای مدافع حق بانوی دلاوری نباشد ای بانوی اقتدار زینب تصویر گل و بهار زینب ای دختر قهرمان حیدر اِستاده به پیش هر ستمگر تو آینه دارِ هَلْ اَتایی بانوی قیام کربلایی ای بُرده به سمت نور جان را برچیده بساط ظالمان را بر نخل وفا تو ریشه باشی فریادگرِ همیشه باشی ای واژه ی مصحف حقیقت وی وارث اقتدار عترت زینب دلِ بی قرار دارد چون فاطمه اقتدار دارد بانوی حجاب زینب است و سرچشمه ی ناب زینب است و یک شیر زن از تبار هاشم ویرانگر کاخ ظلم و ظالم مردان جهان که با خدایند باید به وی اقتدا نمایند چون شیر خدا سخن بگوید جز راه خدا رهی نپوید اِستاده چو کوه پیش دشمن غم دید ولی نکرد شیون بانوی مدافع حرم اوست آتش زنِ پیکر ستم اوست در هیبت باب خویش حیدر اِستاد مقابل ستمگر بر عزّت دین فزود زینب همراه حسین بود زینب او بنده ی حضرت کریم است در نهضت کربلا سهیم است آنجا که خیِام بی ستون شد پیغامبرِ قیام خون شد در عالَم عشق رو سفید است چون مادر و خواهر شهید است هم باغ دلش به خون کشیدند هم مادر و باب او شهیدند غم گشت همیشه جرعه نوشش شد پرچم کربلا به دوشش ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
❤️🌹🥀 با زدن هشتک بالا در کانال ضامن اشک مطالب و موالید حضرت زینب س را ببینید @zameneashk1
. آنکه از وصفش زبان گردیده الکن زینب است آنکه نطقم در مدیحش گشته کودن زینب است آنکه بعد از نهضت سرخ حسین بن علی پیکردین خدارا بود جوشن زینب است آنکه باایراد نطق آتشین خویشتن مشعل دین خدا را کرده روشن زینب است آنکه با تیغ زبان، کار دوصد شمشیرکرد تاکه گردد از خطر، اسلام، ایمن زینب است آنچنان جنگید با دشمن که ازآن ابتکار دشمنش از پرده دل گفت احسن زینب است آنکه بافکر بلند خویش کرد ازبُن خراب کاخ استبداد رابرفرق دشمن زینب است لاف نَبود گر بگویم بعد زهرای بتول در جهان آفرینش بهترین زن زینب است مرحوم ✍ .
به نام زینت مولا، به نام سیده زینب شهنشاهان به قربان ِ غلام سیده زینب به نام شیربانوی ِ مجاهدهای هر دوران خدا زد استقامت را به نام سیده زینب نیاورده به ابرو خم ، در آن دریای طوفان ها که ترس از ظالمان باشد ، حرام سیده زینب فراوان دیده این عالم ، قیامت آفرین اما قیامت کرده در عالم ، قیام سیده زینب ندیده غیر زیبایی ، به رغم میل دنیایی که یک لحظه نچرخیده ، به کام سیده زینب نه حَوا هست و آسیه ، نه مریم هست و نه هاجر بُوَد بالاتر از این ها ، مقام سیده زینب پس از زهرا به زن های دو عالم برتری دارد کسی که گردن سبطین ، حق مادری دارد به نام این همه ایمان ، به نام غیرت زینب غلامم من ، غلامم‌ من ، غلام همت زینب به نام نافله خوان ِ سحرهای پر از ظلمت به نام این همه تقوا ، به نام عصمت زینب نزاید مادری دیگر ، خدیجه تر از این بانو شده خرج خدا یک عمر ، کل ثروت زینب امیر المومنین در دین ما تنها بُوَد مردی که دارد یادگاری در  ، جهان چون حضرت زینب چو عباس است در عالم، همیشه پرچمش بالا بگیرد هر که بر شانه ، لوای نصرت زینب هزار و چار صد سال است در دنیا حرامی ها نمی خواهند باشد الگوی زن عفت زینب الا ای دشمن دین ، جنگ با حق درد سر دارد بدان با چادر زینب ، در افتادن خطر دارد حماسه آفرینی های زینب آفرین دارد چو زهرا مادرش حق گردن دنیا و دین دارد الا ای مردم عالم ، علی تنها نمی ماند اگر زهرای اطهر مثل زینب جانشین دارد تمام شیر زن های جهان قربان آن زن که کفیلی چون یل شیر افکن ِ ام البنین دارد چه باید گفت از آن بی معلم عالمه وقتی که مداحی گرامی مثل زین العابدین دارد زبانش لال هر که دست بسته خوانده آن را که چو بابایش علی دست خدا در آستین دارد به فردوس برین فردای محشر می بَرَد ما را همین بانو که در سوریه فردوس برین دارد اگر هستی حسینی یاد فردا غم نخور دیگر به محشر حضرت زهرای سوریه کُنَد محشر سلام ای حضرت ریحانه ی ریحانه ی طه سلام ای قدر بسیارت ، فراتر از معماها سلام ای مَحرم ِ درد دل عباس و قاسم ها ز مادر با محبت تر ، برای پور لیلا ها که پای قول خود مانده است مثل تو در این عالم؟ که پای اعتقاد خود ، چنین زد دل به دریاها تو با فرعون شامی کرده ای کاری که تا محشر بُوَد بالاتر از درک ِ همه هارون و موسی ها سلام ای آخر آزادگی ، دریای آزادی ذلیل عزم تو بانو ، اگر ها گشت و اماها به تو رو میزنم هر وقت ، دلتنگ نجف هستم که دختر جور دیگر قرب دارد پیش ِ باباها دو عالم بر علی نازد ، علی نازد بر این دختر ندیدم زینبی تر از ، امیرالمومنین حیدر علی با چادر زهرا ، چه غوغایی ، چه تصویری حسین بن علی دارد ، عجب همشیره ی شیری من از آن خطبه هایی که ، عقیله خواند فهمیدم حریف حرف حق هرگز ، نخواهد گشت شمشیری زنی با دست بسته کرد مشت حیله‌ ها را رو زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری به هر جمله که می گوید ، به روی منبر محمل ز سرهای بریده می رسد آوای تکبیری زنان کوفه این بانو ، که قرآن یادتان داده نباشد حق الطافش ، به قرآن سنگ تکفیری بریز ای چوب محمل اشک خون با آسمانی ها نشد خواهر کُنَد بهر برادر گریه ی سیری حسینش رفت در عالم ، چه آمد بر سرش یا رب نمی شد باور ام حبیبه ، این بُوَد زینب
ای ز دیدارِ رُخَت جان پیمبر روشن دیدۀ حق‌نگر ساقی کوثر روشن در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن آیت لطف خدایی و به هر دل تابی گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن «زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس که شد از نام دلارای تو دفتر روشن در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو تربیت‌ یافتۀ دامن زهرایی تو زینت قامت دین، زیور رخسار شرف مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو... عبرت‌آموز زنانی به حجاب و به وقار برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو در صف حشر که هنگام شفاعت باشد مادرت فاطمه را همره و همپایی تو در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
تقدیم به حضرت زینب سلام الله علیها ************ السلام ای دخترِ والا مقامِ فاطمه زینب ای آیینه دارِ صبح و شامِ فاطمه جلوه کرده در وجودِ تو تمامِ فاطمه آمدی دنیا و دنیا شد به کامِ فاطمه گرچه ای بانو تو سر تا پا شبیهِ مادری در زمین و آسمان زینت برای حیدری جمعِ زهرا و علی ، بالاتر از باور تویی وارثِ حجب و حیا و عصمتِ مادر تویی کوهِ صبری که بُوَد از کوه محکم تر تویی زینتِ حق حیدر است و زینتِ حیدر تویی نامِ زیبای تو را خالق معین کرده است با تو یا زینب ، ولایت را مزیّن کرده است کیستی بانو؟ تویی جمعِ صفاتِ پنج تن در شجاعت چون حسین و در کرامت چون حسن دیده ی تاریخ مثل تو ندیده شیر زن کفر می لرزد به خود هر گاه می گویی سخن هر زمان مثلِ علی تفسیر قرآن می کنی با کلامت نامسلمان را مسلمان می کنی دفترِ عمرِ تو غرقِ عشق باشد خط به خط هر زمان حرفِ فداکاری است می آیی وسط بارها و بارها در وصفِ تو گفتم غلط چون که اوصافِ تو را معصوم می فهمد فقط انبیا و اولیا را برده صبرت زیرِ دین ما کجا و مدح تو! مدحِ تو باشد با حسین ثبت گشته مدحِ تو در متنِ دیوانِ حسین آمدی دنیا که باشی روح و ریحانِ حسین روز اول تا رسیدی روی دامانِ حسین رازِ لبخندِ تو را فهمید چشمانِ حسین بینِ آغوشِ حسینت چشم هایت باز شد از همان دم عاشقی بینِ شما آغاز شد با نگاهت قول دادی تا که باشی یاورش عهد بستی با حسینت تا شوی پیغمبرش نذر کردی تا شوی پروانه ای دورِ سرش هم که بعد از فاطمه باید تو باشی مادرش کربلایی شد دلم با اشک می گیرم وضو یادم آمد از وداع و بوسه ی زیر گلو یادم آمد جای مادر بوسه بر حنجر زدی یا که در گودال بر او مادرانه سر زدی ناله ها با دیدن آن لاله ی پرپر زدی رو به یثرب حرف هایی را به‌ پیغمبر زدی یا رسول الله، یا جَدّا ، حسینت را ببین زینتِ دوش تو افتاده رها روی زمین **********************
. مدح حضرت زینب(س) تضمین از استاد علی اکبر لطیفیان امشب شب ولادت خاتون محشراست یعنی که نور دیده ی زهرای اطهر است از وصف هرچه مادح و شاعر فراتر است مانند مادر و پدرش ذره پرور است نامش به غیر خالق اکبر نمی دهد شاگرد مکتبش همه شب زنده دارها دادند دست او همه ی اختیارها معنای واقعیِّ حیا و وقارها درخطبه ها شبیه همان ذوالفقارها تکیه به غیر شانه ی حیدر نمی دهد* زینب همین بس است به مدحش که زَینِ اَب زینت گرفته از ادبش عفت و ادب هم فاطمی خصائل و هم حیدری نسب بی شک به دشمنان علی می کند غضب یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد* هرقطره ای که وصل به دریا نمی شود هر دختری تجلی بابا نمی شود جایش میان دامن زهرا نمی شود هر زینبی که زینب کبری نمی شود بیخود خدا به فاطمه دختر نمی دهد* درس وفا ز مکتب زهرا گرفته است نطق و بیان زحضرت بابا گرفته است در حنجرش صدای علی جا گرفته است از خطبه اش حقیقت حق پا گرفته است میدان به هیچ کافر ابتر نمی دهد* اصلا بیان نگشته تمام فضیلتش خواهر چنین ندیده به خود بار محنتش می بوسم آن لبی که چنین گفته مدحتش زینب همان کسی است که در راه عفتش* عباس می دهد نخ معجر نمی دهد* ✍ *ابیات استاد لطیفیان .
. گمان کن که با کعبه همسایه ای پی حفظ چندین هزار آیه ای و حتی اگر غرق سرمایه ای بدان بی علی پست و بی مایه ای خود کعبه هم می رود صبح و شام به دیدار حیدر علیه السلام علی نزد حق است و حق با علیست مسیر الی الله تنها علیست مپرس از چه ذکر لب ما علیست عبادت همین گفتن یا علیست اگر که خدا خواندن او بد است بشر خواندنش کفر صد در صد است همیشه خدا بود هم صحبتش به محراب خم شد فقط قامتش خدا نیز در پاسخ طاعتش به او دختری داد شد زینتش ندیده فلک اینچنین دختری که بر خلق عالم کند سروری از افلاک تا خاک پرواز کرد برای برادر کمی ناز کرد در آغوش او چشم را باز کرد سپس پرده برداری از راز کرد چنین گفت چشمش به ماه منیر امیری حسینٌ و نعم الامیر نگاهش دوای تب پنج تن حضورش چراغ شب پنج تن چه بنویسم از کوکب پنج تن شده قبله ام زینب پنج تن به طغیان کشانده جنون مرا به پایش بریزید خون مرا چه خوب است امشب خدا خواستن طلا نه دل مبتلا خواستن هر آنچه که خوب است را خواستن خلاصه فقط کربلا خواستن تمام سحر ذکر یا رب بگو همه حاجتت را به زینب بگو چنان مادرش عالمه زینب است به بیت علی قائمه زینب است به غم های او خاتمه زینب است پس از فاطمه، فاطمه زینب است زمان دعا نوحه دم داده ام خدا را به زینب قسم داده ام چو با او کسی همنشین می شود یکی از بزرگان دین می شود یکی مثل ام البنین می شود که روزی قمر آفرین می شود به ام البنین مرحمت کرده است ابالفضل را تربیت کرده است اباالفضل حالا هوادار اوست اباالفضل ماه شب تار اوست ابالفضل امروز علمدار اوست و کار دفاع از حرم کار اوست خوشا آنکه او انتخابش کند فدایی زینب خطابش کند .
. ما را بخوان که ما غزلی عاشقانه‌ایم ما شرح حال روشنی از این زمانه‌ایم از هفت خان عشق گذشتیم بارها ما رستم حقیقی این شاهنامه‌ایم پشت همیم نسل به نسل از قدیم‌ها در تنگنای حادثه شانه به شانه‌ایم گاهی میان آتش و خون، تیغ بی‌نیام گاهی به لطف تیغ بلا جاودانه‌ایم گاهی عقیق سرخ سلیمان و پیش چشم گاهی به خاک غربت خود بی‌نشانه‌ایم هفت‌آسمان به زیر پر ماست غم مخور امروز را اگر چه که بی آب و دانه‌ایم.. ما هم‌دلیم و هم‌قسمیم و حماسه‌ساز! رزمندگان این کمک مؤمنانه‌ایم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷