eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
251 ویدیو
37 فایل
✨️﷽✨️ . 💚ازاین‌لیست‌کپی‌ #حرومه!❌️ https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/32342 . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون https://daigo.ir/secret/9932746571 . ❤️همه‌ی‌فعالیت‌هامون‌نذرظهورامام‌غریبمون‌مهدی‌موعود‌ عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۸♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بنــام خــداے دلــــــسوخٺــــــگان🌷 🌷رمان کوتاه و 🌷 🌷قسمت ۱۱ تا سه روز کارمون همین بود.. با ایما و اشاره.. یا من روی کاغذ حرفامو مینوشتم.. روز سوم... رفتم بیمارستان دیدن پویام.. آخرین حرفاش هنوز بعداز شش ماه یادمه.. بهش گفتم _پویا پویا واست ابمیوه بیارم تو؟ گفت 🌷_نه عزیزم هست اینجا...ببر خونه خودت بخور همشو.. گفتم چشم.. بعد گفت 🌷_مواظب خودت باشیااا. بعد به عمم اشاره داد..گفت _مامان مواظب مهرناز باشا.. منو عمم خندیدیم..عمم گفت _ببین چه پرروعه... بعد واسش قلب فرستادم و گفت 🌷_مواظب خودت باش عزیزم.. با دستش بوس فرستاد...گفت 🌷_خدافظ چشماش بست دیگه باز نکرد... پویام رفت تو کما... الان که شش ماه... از شهادت پویا میگذره... و عمم و شوهرعمم به درخواست من و خودشون پیگیر تقاص قاتل پویا هستن ب این موضوع فکر میکنم... که پویا اونروز فدا شد... تا هم سن و سال هاش خیلی کمتر برن سراغ مواد مخدر بهار من شروع نشده خزان شد،... تو نوزده سالگی... داغ زندگیم دیدم.. توروخدا نذارید... خون پویا و شهدای هدر بشه... پویای من سوخت که جوون ها با اعتیاد نسوزن ادامه دارد... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✍نویسنده؛ بانو مینودری 🌷telegram,, @Bano_minodari72 🌷 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🌷🌷🌷🌷🌷🌷