eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
276 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#خودباختگی 🔟 💠یک مدت پیش یک مصاحبه ای رو که با خانمایی که حجاب درستی نداشتن گرفته بودن می دیدم 💠با
1⃣1⃣ تا زمانیکه باور خودت رو نسبت به توانایی های خودت مثبت نکنی مطمئن باش هر روز بازنده تر از روز قبل خواهی شد👌 💠حتی اگر شخصی فقیر هم باشه اما باورش نسبت به خودش این باشه که من قطعا میتونم با تلاش و ترک راحت طلبی یک فرد ثروتمند بشم این شخص به مرور در زندگیش پیشرفت میکنه✅ تا باورهات رو درست نکنی روز به روز عقب تر میری و خودباختگی بیشتری پیدا میکنی تا جاییکه دیگه از زندگی و هرچی آدم هست خسته میشی👌 افرادی که با دلی روشن و امید به فضل خدا زندگی میکنن نه تنها آرامش قلبی واقعی دارن بلکه روز به روز در حال پیشرفت هم هستن لذا می بینی وجودشون سراسر آرامش هست و نه ترسی از آینده دارن و نه اضطراب و ترسی 💠باورهات رو درست کن💠 ‼️ ادامه دارد.........↙️ 👈عضویت در 👇 🏴 @asheghaneruhollah
#قدر_جوانیت_را_بدان☝️ زندگی ما حکایت یخ‌فروشیست که از او پرسیدند : فروختی ؟ گفت : نه ! ولی تمام شد ! ! ! ✺ امام علی ؏ ؛ فرصت‌ها همچون ابـ☁️ـر مى‌گذرند 📚 نهج‌البلاغـه 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
#قدر_جوانیت_را_بدان☝️ زندگی ما حکایت یخ‌فروشیست که از او پرسیدند : فروختی ؟ گفت : نه ! ولی تمام ش
هعی😔😔 یک فردی گفت وقتی سالگرد تولدت میرسه بجای جشن گرفتن باید ناراحت بود چون یکسال دیگه از عمرت کم شد و یکسال به مرگ نزدیک تر شدی ✅ البته اونایی که یکسال بندگی خدارو کردن باید جشن بگیرن👌 یک شعر زیبا هم میفرستم بخونین👇 دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ دانی که از آدمی چه ماند پس مرگ عشق است و محبت است و باقی همه هیچ 🏴 @asheghaneruhollah
⭕️آخوندی همچنان طلبکار است 🔻دولت هیچ نظریه راهبردی برای حل مسائل ساختاری اقتصادی ایران نداشت/ شاید تنها اقدامی که صورت گرفت توقف طرح مسکن مهر بود. 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
⭕️آخوندی همچنان طلبکار است 🔻دولت هیچ نظریه راهبردی برای حل مسائل ساختاری اقتصادی ایران نداشت/ شاید
🔻وقتی کسی عباس آخوندی را بخاطر حضور در فتنه ۸۸ محاکمه نکند... 🔻وقتی کسی از این مدیر لیبرال اشرافی نپرسد ثروت نجومی و افسانه ای هزار میلیاردیش را از کجا آورده است... 🔻وقتی کسی عباس آخوندی ناکارآمدترین وزیر دولت غربگرا را بخاطر خسارت ۵ساله وزارتش به کشور مورد بازخواست قرار ندهد... ❌ باید هم منتظر این روز باشیم که وی بجای پاسخگویی در برابر همه ضربه هایش به کشور و انقلاب، بعنوان یک فیلسوف و نظریه پرداز و منتقد وضع موجود بدنبال تطهیر چهره خود باشد😐 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
💠فاز جدید مهناز افشار! این سلبریتی ضد وطن در حالی شعار حب الایران یجمعنا میدهد که حتی حاضر نشد فرزندش را در ایران بدنیا بیاورد تا در شناسنامه اش محل تولد ایران نوشته نشود ‼️سرکار خانم اینکه میگوییم حب الحسین یجمعنا ، جمع خودی ها را گفتیم که آزادگان عالمند. شما چرا به خودت گرفتی سلبریتی اسیر و مغلوب غرب؟ #منم_اربعین_کربلام #حب_الحسین_یجمعنا 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای انقلابی استاد ازغدی دربرنامه ثریا:ترامپ دیوانه یه حرفی میزنه قیمتادرکشور ما بالا پایین میشه! این از بی عرضگی مسئولینه! چرا ارزش پول عراق و سوریه جنگ زده اشغال شده از ارزش پول ما بیشتره؟! 🔹مردم می پرسند چرا در این 40 سال یک وزیر یا نماینده فاسد را اعدام نکرده اید؟ ❌چرا بعد از برکناری یک مسئول بی عرضه و متخلف، دوباره به او پست می دهید؟ 👈 👇 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 0⃣1⃣2⃣ عمری نمانده بود که عیب بگیرم به آن مادر د
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 1⃣1⃣2⃣ این غریبه با شلوار کتانِ مشکی و پیراهنِ مردانه یِ سرمه ای رنگش، زیادی دلنشین نبود؟؟ طبق معمول چشم به زمین چسبانده بود. با همان موهایِ کوتاه اما به سمت بالا مدل داده اش، و ته ریشی که نظمش، جذابیتی خاص ایجاد می کرد. و باز هم سر بلند نکرد. " سلام سارا خانووم. " همین؟؟؟ نمی خواست حالم را بپرسد؟ ؟ حالم دلم را چه؟؟ از آن خبر داشت؟؟ آنقدر عصبی به صورتش زل زدم که زخمِ تازه ترمیم شده ی گوشه ابروهایش هم آرامم نکرد. حتما سوغاتِ آن دو روز سرگردانی در سوریه بود. چند دقیقه پیش در امامزاده از خدا خواستم تا فکرش را نیست و نابود کند.. و خدا چقدر حرف گوش کن بود و نیستش را هست کرد.. بغض گلویم را به دندان گرفت، انگار کسی غرورم را به بازی کشانده بود. زیر لب جوابش را دادم و با پاهایی سنگ شده از کنارش گذشتم. کمی مکث کرد. سپس با قدم هایی بلند در حالی که صدایم می زد، مقابلم ایستاد. دستانش را به نشانه ی ایست بالا برد " سارا خانم.. فقط چند دقیقه.. خواهش می کنم.. " با تعجب نگاهش کردم. پسرِ مذهبی و این حرفها؟؟ لحنش مثل همیشه محترمانه بود " از دانیال اجازه گرفتم تا باهاتون صحبت کنم.. " نفسم را با صدا بیرون دادم. اجازه گرفته بود.. آن هم برای صحبت با دختری که در دل آلمان سانت به سانت قد کشیده بود.. باید حدسش را می زدم. سرش را می بریدی از اصولش نمی گذشت. ابرویی بالا دادم " فکر نمی کنم حرف خاصی واسه گفتن باشه.. پس اجازه بدین رد شم.." ابرویی در هم کشید. این پسر اخم کردن هم بلد بود " اگه حرف خاصی نبود، امروز رو مرخصی نمی گرفتم بیام اینجا.. پس باید.... " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 2⃣1⃣2⃣ "باید" اش زیادی محکم بود و استفاده از این کلمه در برابر سارا نوعی اعلام جنگ محسوب می شد. با حرص نفس کشیدم. تن صدایم کمی خشن شد " باید؟؟ باید چی؟؟ " انگار قصد کوتاه آمدن نداشت. سخت و مردانه جواب داد " باید جوابم سوالم رو بدین.. " کدام سوال؟؟ گیجی به وجودم تزریق شد و حالم را فراموش کردم " سوالِ ؟؟ چه سوالی؟؟ " بدون نرمش در مقابلم ایستاد و دستانش را کنار بدنش پایین آورد " چرا به مادرم گفتین نه؟؟ " این سوال چه معنی داشت؟؟؟ دوست داشتن؟؟ یا عصبانیت برایِ خرد شدنِ غرور جنگی اش؟؟ مخلوطی از احساسات مختلف به سمتم هجوم آورد. او چه می دانست از خرابیِ این روزهایم؟ و فقط زخم خورده ی یک جواب منفی و شکسته شدنِ غرورش بود..؟ کاش می شد پنج انگشتم را روی صورتش حک کنم تا شاید خنک شود این دلتنگیِ سر رفته از ظرفِ وجودم. سوالش را به همان تیزی قبل تکرار کرد. و من پرسیدم که مگر فرقی هم دارد؟؟ و او باز با لحنی سرکش جواب داد که اگر فرق نداشت، وقتش را اینجا تلف نمی کرد. و چه سرمایی داشت حرفهایش.. این مرد می‌توانست خیلی بد باشد.. بدتر از عثمان و زیباتر از صوفی. و چه می خواست؟؟ اینکه به من بفهماند با وجودِ سرطان و عمرِ کوتاه، منت به سرم گذاشته و خواستگاری کرده؟؟ اینکه باید با سر قبول می کردم و تشکر؟؟ زندگی برادرم را به او مدیون بودم. پس باید غرورش را برمی گرداندم؟ ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رسانه‌هایی که در داخل کشور با انتشار اخبار دروغ تلاش کردند بین مردم ایران و عراق تفرقه ایجاد کنند و اهداف آل سعود را محقق کنند، حالا این فیلم را ببینند و خجالت بکشند! الحمدلله هدفتان محقق نشد! کوری چشم دشمنان👊 🏴 @asheghaneruhollah
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌از دستش ندهید 😭اشک چشمانتون جاری شد مارو فراموش نکن 📹فوق العاده زیبا ماجرای زیبا و شنیدنی از نگاه پر مهر و محبت امام حسین (ع) به بانیان موکب‌های اربعین 🎤حاج اینا قصه و افسانه نیست❌ 🏴 @asheghaneruhollah
تا یار سفرکردهء مابرگردد بایادحسین دیده ها ترگردد با نالهء اربعینان دنیا گوش فلک ازروزازل کرگردد این سیل پیاده ازنجف هرساله تاکرب وبلا چه باصفاتر گردد هرکس که بجای مانده زین قافله ها با پای دلش حرم رود برگردد درروضهء اربعین قدم بگذارد تامورد لطف خاص کوثر گردد برسینه وسر زند بپای زینب تاهمنفس احمد و حیدر گردد این فضل خدا بود که عمرت صرف برپایی اشک وآه و منبر گردد 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
shab charom06.mp3
3.29M
اینجا عالم روزی همه عشقه اینجائیم و دلیلش رقص من مال دنبال حسینم ممنون حسینم مجنون حسینم ❤️ ✅پیشنهاد دانلود 🏴 @asheghaneruhollah
MaAsheghaneHeidarim.mp3
860.4K
هرکس ز گوشه ای آمده اما شبیه یکدیگریم دور از نژاد و رنگ و زبان گویا همه ز یک با هر زبان با هر نژاد ما عاشقان ❤️ 🎤حاج 🔺زمینه شنیدنی 🏴 @asheghaneruhollah
۷ آبان نزدیکه و عزیزان باستان گرا دوباره شروع کردن .... این متن رو بخوانید قشنگه 🔸 پسر: پدر چرا بعضیا با اسلام مخالف هستن؟! 🔹 پدر: اسلام کهنه‌ست، مال اعراب ۱۴۰۰ سال پیشه و خرافه‌ست پسرم... فقط گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک. 🔸 پسر: جمله ای که گفتین از کیه؟ 🔹 پدر: زرتشت گفته 🔸 پسر: زرتشت کی هست؟ 🔹 پدر: پیغمبر ایرانیه که ۲۵۰۰ سال پیش زندگی می کرده. 🔸 پسر: این که خیلی کهنه تره! 🔹 پدر : 😕 🔸 پسر: پدر، یعنی الان ما باید زرتشتی باشیم؟ 🔹 پدر: آره دیگه، دین عربا ارزونی خودشون، اونا به ایران حمله کردن و به زور ما رو مسلمون کردن. 🔸 پسر: پس چرا وقتی مغول حمله کرد ما بودایی نشدیم تازه اگه حمله ی یه مهاجم به یه کشور دیگه مساوی باشه با پذیرفتن دین مهاجمین از سوی مردم اون کشور، چرا وقتی ایرانی ها، رومی ها رو شکست دادن مردم روم زرتشتی نشدن؟! از این گذشته اندونزی بزرگترین کشور مسلمونه، عربا که دیگه به اونجا حمله نکردن، پس چه جوریه که همه مسلمونن؟! اونجا که دیگه شمشیری تو کار نبوده! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، این کوروشی که تو این همه ازش تعریف میکنی راستی راستی کبیر بوده؟! 🔹 پدر: آره پسرم، خیلی بیشتر از اونی که فکرشو میکنی کبیر بوده. 🔸 پسر: پس چرا هیچ ادیب و دانشمندی یا هیچ شاعری اسمی ازش نبرده؟! مثلا چرا اسمی ازش تو شاهنامه ی فردوسی نیست، یا تو این همه شعر از حافظ و سعدی و مولوی و سنایی و عطار و رودکی و خیلی های دیگه هیچ اثری از این عمو کوروش نیست؟! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، مگه دیشب اون آقاهه تو ماهواره نمی گفت یه ایرانی اعتقاداتشم باید ایرانی باشه و دین عرب بدرد خودش میخوره؟ 🔹 پدر: آره میگفت، خوبم میگفت. 🔸 پسر: اما پدر، خود آمریکایی ها و اروپایی ها که ادعا میکنن مسیحی هستن؟ 🔹 پدر: خب که چی؟ 🔸 پسر: پس چرا اونا خودشون پیرو دینی شدن (مسیحیت) که منشأش از یک کشور دیگه در آسیا است؟! چرا مسیحیت برای اونا بیگانه نیس، و کلی هم براش تبلیغ میکنن، اما اسلام برای ما باید بیگانه باشه؟! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، یه سوال دیگه... 🔹 پدر: نه دیگه کافیه! ♦️ امام علی (ع) : اندکی حقیقت، نابود کننده ی بسیاری از باطل هاست. 🆔 @asheghaneruhollah
😡تبریک کریسمس و ولنتاین و مناسبتای غربی میشه ! تبریک عید غدیر و مبعث و نیمه شعبان شد ! 😡سفر مکه و کربلا و مشهد کسی بره، میگن چرا پولشو ندادی ! ولی از سفر تایلند و آنتالیای خودش که نمی گذره، بالاخره آدمیزاده هم لازم داره ! 😡 و فحاشی می کنند شد آزادی بیان ! مسلمونا از چیزی انتقاد مودبانه کنن، میشه دیکتاتوری دین ! 😡گلشیفته فراهانی برهنه شد همه گفتن ! الهام چرخنده شد؛ همون آدما گفتن و متظاهر و نون خور حکومته ! 😡طرف علنا بر مقبره کورش کبیر می کنه شد ! اما بوسه بر مبارک حضرت عباس(ع) میگن ! 😡 برای هزاران شهید فلسطین میشه ؛ گل گذاشتن، پشت در سفارت فرانسه برای کشته شدن 12 نفر میشه ! 😡دختره سرمای زمستون با یه میاد خیابون سردش نمیشه! اما گرمای تابستون اگه سر داشته باشه از گرما هلاک میشه ! 😡خانمه با کفش پاشنه بلند داخل خیابون ، جولان میده! اما جمع کردن یا مانتو بلند براش شده ! 😡 گذاشتن برای مد و کلاس میشه ! اما برای محرم و مسجد که باشه میگن ! 😡 نارنجک میزنه دیوار مردم؛ نمی گه کسی مریض داره! بعد در سال فقط سه روز بیرون بیاد میگن مریضا آسایش ندارن ! 😡برای برد باخت الکی فوتبال میاد آرژانتین و عراقو می بنده به بار ! بعد خودش رو از نژاد آریایی و از نسل کوروش و پارسی میدونه ! 😡هر سال بدنش زیر سوزن و جوهر پر از میشه، نیست! اما یکی برای سینه زنی می کنه، میگن چرا به بدن می زنید ! 😡دسته ها و جشن های و شده و دسته های محرم شده رفته تو چشمش ! 😡برای نشر جملات و بی منبع کوروش سر و دست می شکنه و تازه خودشم میره مطالب نهج البلاغه رو به اسم کورش می زنه! اما به نهج البلاغه پر از مولا علی که میرسه سکوت میکنه ! 😡امثال و که به فجیح ترین شکل مُردند، شده اند ! بعد حضرت علی(ع)، و رو یه عرب می دونه ! . ✍ متاسفم برای احساسات مصلحتی بعضی روشنفکرنماهای جامعه ما؛ که " شتر با بارش " را نمی بینند، اما اندر خم " لنگ پشه کوره ای " وا مانده اند 🆔 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 2⃣1⃣2⃣ "باید" اش زیادی محکم بود و استفاده از این
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 3⃣2⃣1⃣ من دیگر چیزی برایِ از دست دادن نداشتم. عصبی ونفس نفس زنان با صدایی بلند خطابش کردم " سرتو بگیر بالا و نگام کن.. " اخمش عمیق تر شد. اما سر بلند نکرد.. این بار با خشم بیشتر فریاد زدم که سرت را بلند کن و خوب تماشا. حیاط امامزاده در آن وقت ظهر خیلی خلوت بود، اما صدایِ بلندم با آن زبانِ غریبِ آلمانی، توجه چند پیرزن را به طرفمان جلب کرد. سینه ی حسام به تندی بالا و پایین می رفت و این یعنی دوز عصبانیتش سر به فلک می کشید. با چشمانی به خون نشسته سر بلند کرد و به صورتم نگاه انداخت. این اولین دیدارِ چشمانش بود.. رنگِ نگاهش درست مثل فاطمه خانم قهوه ای تیره بود. باید اعتراف می کردم " یه نگاه حلاله.. پس خوب تماشا کن.. می بینی، ابروهام تازه دراومده.. ولی خب با مداد پر رنگشون کردم " شالم را کمی عقب دادم " بببین .. موهام واسه خاطره شیمی درمانی ریخته.. البته بگمااا، اگر با دقت به سرم دست بکشی، تارهایِ تازه جوونه زدش رو میتونی حس کنی.. ولی خب، سرطانه دیگه.. یهو دیدی فردا دوباره رفتم زیر شیمی درمانی و هیچی از این یه سانت مو هم نموند.. صورتمو ببین.. عین اسکلت.. از کلِ هیکلم فقط یه مشت استخون مونده و یه جفت چشم آبی که امروز فرداست دیگه بره زیرِ خاک.. پس عقلا این آدم به درد زندگی نمی خوره.. چون علاوه بر امروز فردا بودن.. مدام یا درد داره یا تهوع.. همش هم یه گوشه افتاده و داره روزایِ باقی مونده رو با خساستِ خاصی نفس می کشه که یه وقت یه ثانیه از دستش در نره.. حالا شما لطف کردی.. منت به سرم ما گذاشتی اومدی خواستگاری.. من از شما تشکر می کنم.. و واسه غروره خرد شده تون یه دنیا عذر خواهی.. می خواستی همینا رو بشنوی؟؟ این که اگه جواب منفی بود واسه ایرادهاییِ که خودم داشتم و شما در عین جوونمردی کامل بودی؟؟ باشه.. آقا من پام لبِ گورِ.. راحت شدی؟؟ " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 4⃣2⃣1⃣ دستانش مشت شد، آنقدر سفت و سخت که سفید شدنشان را می دیدم.. و بی هیچ حرفی با قدم هایی تند چند گام به عقب گذاشت و رفت.. منِ بیچاره از زورِ درد رویِ زمین نشستم و قدم هایِ خشم زده اش را نظاره گر شدم.. آن ظهر، درست در وسط حیاطِ امامزاده شکستم و تکه هایم را به خانه آوردم. هیچ وقت حتی به ذهنم خطور نمی کرد که این قهرمان تا این حد پتانسیلِ خباثت داشته باشد. وقتی به خانه رسیدم چون مرده ای بی حرکت رویِ تخت اتاقم مچاله شدم. و اندیشیدم به حرف هایی که از دهانم پرتاب شد و اَدایِ دِینی که راضی ام کرد. نمی دانم چقدر گذشت که به لطفِ کیسه ی داروهایم، به کمایِ خستگی فرو رفتم. اما وقتی با تکان هایِ دانیال و قربان صدقه هایش بیدار شدم که نجوایِ الله اکبر حس شنوایی ام را قلقلک می داد.. چند ثانیه با پلک زدن هایِ متمادی، تصویر تار برادر را به بازی گرفتم و یادم نبود چه به سر غرورم آمده، که ناگهان برق، وجودم را تحت الشعاع خودش قرار داد.. وجودی پر از تکه های جامانده در حیاط امامزاده.. دانیال دستی نوازش وار به صورتم کشید " خواهر گلم.. پاشو.. رنگ به صورتت نیست.. پروین میگه هیچی نخوری.. چرا اینقدر اذیتم می کنی.. ؟؟ پاشو..پاشو بریم یه چیز بذار دهنت.." و بیچاره برادر که نمی دانست سارایِ یک دنده و کله شق، امروز به حکم دل، بازی را رها کرده بود. باید زندگیِ کوتاهم را پیچیده و پر عذاب نمی کردم. چند ساعت قبل، همه چیز تموم شده بود. خدا مهربانتر از آنی ست که فکرش را می کردم. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 عکس پروفایل #جامونده_های_اربعین 😔 🏴 @asheghaneruhollah
💔میگویند: کربلا قسمت نیست،دعوت است!! 🙏خدایا… من معنی قسمت و دعوت را نمیدانم! اما تو….معنی طاقت رامیدانی…مگر نه؟ 💔دل من لک زده تا کنج حرم 💔بنویس کربلا اربعین 🏴 @asheghaneruhollah