eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
596 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
276 فایل
✅ ارتباط با مدیر کانال: @a_m_k_m_d جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
تا یار سفرکردهء مابرگردد بایادحسین دیده ها ترگردد با نالهء اربعینان دنیا گوش فلک ازروزازل کرگردد این سیل پیاده ازنجف هرساله تاکرب وبلا چه باصفاتر گردد هرکس که بجای مانده زین قافله ها با پای دلش حرم رود برگردد درروضهء اربعین قدم بگذارد تامورد لطف خاص کوثر گردد برسینه وسر زند بپای زینب تاهمنفس احمد و حیدر گردد این فضل خدا بود که عمرت صرف برپایی اشک وآه و منبر گردد 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
shab charom06.mp3
3.29M
اینجا عالم روزی همه عشقه اینجائیم و دلیلش رقص من مال دنبال حسینم ممنون حسینم مجنون حسینم ❤️ ✅پیشنهاد دانلود 🏴 @asheghaneruhollah
MaAsheghaneHeidarim.mp3
860.4K
هرکس ز گوشه ای آمده اما شبیه یکدیگریم دور از نژاد و رنگ و زبان گویا همه ز یک با هر زبان با هر نژاد ما عاشقان ❤️ 🎤حاج 🔺زمینه شنیدنی 🏴 @asheghaneruhollah
۷ آبان نزدیکه و عزیزان باستان گرا دوباره شروع کردن .... این متن رو بخوانید قشنگه 🔸 پسر: پدر چرا بعضیا با اسلام مخالف هستن؟! 🔹 پدر: اسلام کهنه‌ست، مال اعراب ۱۴۰۰ سال پیشه و خرافه‌ست پسرم... فقط گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک. 🔸 پسر: جمله ای که گفتین از کیه؟ 🔹 پدر: زرتشت گفته 🔸 پسر: زرتشت کی هست؟ 🔹 پدر: پیغمبر ایرانیه که ۲۵۰۰ سال پیش زندگی می کرده. 🔸 پسر: این که خیلی کهنه تره! 🔹 پدر : 😕 🔸 پسر: پدر، یعنی الان ما باید زرتشتی باشیم؟ 🔹 پدر: آره دیگه، دین عربا ارزونی خودشون، اونا به ایران حمله کردن و به زور ما رو مسلمون کردن. 🔸 پسر: پس چرا وقتی مغول حمله کرد ما بودایی نشدیم تازه اگه حمله ی یه مهاجم به یه کشور دیگه مساوی باشه با پذیرفتن دین مهاجمین از سوی مردم اون کشور، چرا وقتی ایرانی ها، رومی ها رو شکست دادن مردم روم زرتشتی نشدن؟! از این گذشته اندونزی بزرگترین کشور مسلمونه، عربا که دیگه به اونجا حمله نکردن، پس چه جوریه که همه مسلمونن؟! اونجا که دیگه شمشیری تو کار نبوده! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، این کوروشی که تو این همه ازش تعریف میکنی راستی راستی کبیر بوده؟! 🔹 پدر: آره پسرم، خیلی بیشتر از اونی که فکرشو میکنی کبیر بوده. 🔸 پسر: پس چرا هیچ ادیب و دانشمندی یا هیچ شاعری اسمی ازش نبرده؟! مثلا چرا اسمی ازش تو شاهنامه ی فردوسی نیست، یا تو این همه شعر از حافظ و سعدی و مولوی و سنایی و عطار و رودکی و خیلی های دیگه هیچ اثری از این عمو کوروش نیست؟! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، مگه دیشب اون آقاهه تو ماهواره نمی گفت یه ایرانی اعتقاداتشم باید ایرانی باشه و دین عرب بدرد خودش میخوره؟ 🔹 پدر: آره میگفت، خوبم میگفت. 🔸 پسر: اما پدر، خود آمریکایی ها و اروپایی ها که ادعا میکنن مسیحی هستن؟ 🔹 پدر: خب که چی؟ 🔸 پسر: پس چرا اونا خودشون پیرو دینی شدن (مسیحیت) که منشأش از یک کشور دیگه در آسیا است؟! چرا مسیحیت برای اونا بیگانه نیس، و کلی هم براش تبلیغ میکنن، اما اسلام برای ما باید بیگانه باشه؟! 🔹 پدر: 😕 🔸 پسر: پدر، یه سوال دیگه... 🔹 پدر: نه دیگه کافیه! ♦️ امام علی (ع) : اندکی حقیقت، نابود کننده ی بسیاری از باطل هاست. 🆔 @asheghaneruhollah
😡تبریک کریسمس و ولنتاین و مناسبتای غربی میشه ! تبریک عید غدیر و مبعث و نیمه شعبان شد ! 😡سفر مکه و کربلا و مشهد کسی بره، میگن چرا پولشو ندادی ! ولی از سفر تایلند و آنتالیای خودش که نمی گذره، بالاخره آدمیزاده هم لازم داره ! 😡 و فحاشی می کنند شد آزادی بیان ! مسلمونا از چیزی انتقاد مودبانه کنن، میشه دیکتاتوری دین ! 😡گلشیفته فراهانی برهنه شد همه گفتن ! الهام چرخنده شد؛ همون آدما گفتن و متظاهر و نون خور حکومته ! 😡طرف علنا بر مقبره کورش کبیر می کنه شد ! اما بوسه بر مبارک حضرت عباس(ع) میگن ! 😡 برای هزاران شهید فلسطین میشه ؛ گل گذاشتن، پشت در سفارت فرانسه برای کشته شدن 12 نفر میشه ! 😡دختره سرمای زمستون با یه میاد خیابون سردش نمیشه! اما گرمای تابستون اگه سر داشته باشه از گرما هلاک میشه ! 😡خانمه با کفش پاشنه بلند داخل خیابون ، جولان میده! اما جمع کردن یا مانتو بلند براش شده ! 😡 گذاشتن برای مد و کلاس میشه ! اما برای محرم و مسجد که باشه میگن ! 😡 نارنجک میزنه دیوار مردم؛ نمی گه کسی مریض داره! بعد در سال فقط سه روز بیرون بیاد میگن مریضا آسایش ندارن ! 😡برای برد باخت الکی فوتبال میاد آرژانتین و عراقو می بنده به بار ! بعد خودش رو از نژاد آریایی و از نسل کوروش و پارسی میدونه ! 😡هر سال بدنش زیر سوزن و جوهر پر از میشه، نیست! اما یکی برای سینه زنی می کنه، میگن چرا به بدن می زنید ! 😡دسته ها و جشن های و شده و دسته های محرم شده رفته تو چشمش ! 😡برای نشر جملات و بی منبع کوروش سر و دست می شکنه و تازه خودشم میره مطالب نهج البلاغه رو به اسم کورش می زنه! اما به نهج البلاغه پر از مولا علی که میرسه سکوت میکنه ! 😡امثال و که به فجیح ترین شکل مُردند، شده اند ! بعد حضرت علی(ع)، و رو یه عرب می دونه ! . ✍ متاسفم برای احساسات مصلحتی بعضی روشنفکرنماهای جامعه ما؛ که " شتر با بارش " را نمی بینند، اما اندر خم " لنگ پشه کوره ای " وا مانده اند 🆔 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 2⃣1⃣2⃣ "باید" اش زیادی محکم بود و استفاده از این
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 3⃣2⃣1⃣ من دیگر چیزی برایِ از دست دادن نداشتم. عصبی ونفس نفس زنان با صدایی بلند خطابش کردم " سرتو بگیر بالا و نگام کن.. " اخمش عمیق تر شد. اما سر بلند نکرد.. این بار با خشم بیشتر فریاد زدم که سرت را بلند کن و خوب تماشا. حیاط امامزاده در آن وقت ظهر خیلی خلوت بود، اما صدایِ بلندم با آن زبانِ غریبِ آلمانی، توجه چند پیرزن را به طرفمان جلب کرد. سینه ی حسام به تندی بالا و پایین می رفت و این یعنی دوز عصبانیتش سر به فلک می کشید. با چشمانی به خون نشسته سر بلند کرد و به صورتم نگاه انداخت. این اولین دیدارِ چشمانش بود.. رنگِ نگاهش درست مثل فاطمه خانم قهوه ای تیره بود. باید اعتراف می کردم " یه نگاه حلاله.. پس خوب تماشا کن.. می بینی، ابروهام تازه دراومده.. ولی خب با مداد پر رنگشون کردم " شالم را کمی عقب دادم " بببین .. موهام واسه خاطره شیمی درمانی ریخته.. البته بگمااا، اگر با دقت به سرم دست بکشی، تارهایِ تازه جوونه زدش رو میتونی حس کنی.. ولی خب، سرطانه دیگه.. یهو دیدی فردا دوباره رفتم زیر شیمی درمانی و هیچی از این یه سانت مو هم نموند.. صورتمو ببین.. عین اسکلت.. از کلِ هیکلم فقط یه مشت استخون مونده و یه جفت چشم آبی که امروز فرداست دیگه بره زیرِ خاک.. پس عقلا این آدم به درد زندگی نمی خوره.. چون علاوه بر امروز فردا بودن.. مدام یا درد داره یا تهوع.. همش هم یه گوشه افتاده و داره روزایِ باقی مونده رو با خساستِ خاصی نفس می کشه که یه وقت یه ثانیه از دستش در نره.. حالا شما لطف کردی.. منت به سرم ما گذاشتی اومدی خواستگاری.. من از شما تشکر می کنم.. و واسه غروره خرد شده تون یه دنیا عذر خواهی.. می خواستی همینا رو بشنوی؟؟ این که اگه جواب منفی بود واسه ایرادهاییِ که خودم داشتم و شما در عین جوونمردی کامل بودی؟؟ باشه.. آقا من پام لبِ گورِ.. راحت شدی؟؟ " ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 4⃣2⃣1⃣ دستانش مشت شد، آنقدر سفت و سخت که سفید شدنشان را می دیدم.. و بی هیچ حرفی با قدم هایی تند چند گام به عقب گذاشت و رفت.. منِ بیچاره از زورِ درد رویِ زمین نشستم و قدم هایِ خشم زده اش را نظاره گر شدم.. آن ظهر، درست در وسط حیاطِ امامزاده شکستم و تکه هایم را به خانه آوردم. هیچ وقت حتی به ذهنم خطور نمی کرد که این قهرمان تا این حد پتانسیلِ خباثت داشته باشد. وقتی به خانه رسیدم چون مرده ای بی حرکت رویِ تخت اتاقم مچاله شدم. و اندیشیدم به حرف هایی که از دهانم پرتاب شد و اَدایِ دِینی که راضی ام کرد. نمی دانم چقدر گذشت که به لطفِ کیسه ی داروهایم، به کمایِ خستگی فرو رفتم. اما وقتی با تکان هایِ دانیال و قربان صدقه هایش بیدار شدم که نجوایِ الله اکبر حس شنوایی ام را قلقلک می داد.. چند ثانیه با پلک زدن هایِ متمادی، تصویر تار برادر را به بازی گرفتم و یادم نبود چه به سر غرورم آمده، که ناگهان برق، وجودم را تحت الشعاع خودش قرار داد.. وجودی پر از تکه های جامانده در حیاط امامزاده.. دانیال دستی نوازش وار به صورتم کشید " خواهر گلم.. پاشو.. رنگ به صورتت نیست.. پروین میگه هیچی نخوری.. چرا اینقدر اذیتم می کنی.. ؟؟ پاشو..پاشو بریم یه چیز بذار دهنت.." و بیچاره برادر که نمی دانست سارایِ یک دنده و کله شق، امروز به حکم دل، بازی را رها کرده بود. باید زندگیِ کوتاهم را پیچیده و پر عذاب نمی کردم. چند ساعت قبل، همه چیز تموم شده بود. خدا مهربانتر از آنی ست که فکرش را می کردم. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 عکس پروفایل #جامونده_های_اربعین 😔 🏴 @asheghaneruhollah
💔میگویند: کربلا قسمت نیست،دعوت است!! 🙏خدایا… من معنی قسمت و دعوت را نمیدانم! اما تو….معنی طاقت رامیدانی…مگر نه؟ 💔دل من لک زده تا کنج حرم 💔بنویس کربلا اربعین 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅پیشنهاد دانلود اربابم سلام میدم به ساحتت حسین دارم میام زیارتت حسین❤️ بازم منو عنایتت حسین 🎤کربلایی 🔺زمینه احساسی 🏴 @asheghaneruhollah
96.05.30 (6) (2).mp3
7.11M
کربلا کربلا کی میطلبی منو؟؟؟؟؟ همه ی باورمه کرب و بلا زیباترین حرمه 😍 🎤کربلایی 🔻شور شنیدنی 😔 بازهم 🏴 @asheghaneruhollah
04_گروه_صدابرداری_صوت_الحزین_ضیاء.mp3
11.44M
📌ازدستش ندهید اشک هات سرازیر شد ✋ خلاصه یادت نره که توی زائرای اربعین 😭 ،حرم پائین پا مگه ما همین نبود 😭 من مگه چی کم دارم آخه از بقیه نوکرها کل کربلا برن من آقا نرم زوره 😔 🎤حاج 🔺شور احساسی فوق العاده زیبا 😔 بازهم 🏴 @asheghaneruhollah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توضیحات جالب کارگردان سریال دلدادگان از بازیگری که به خاطر پول حاضر به حضور در بخش پایانی سریال نشد 🏴 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 #یک_فنجان_چای_با_خدا قسمت 4⃣2⃣1⃣ دستانش مشت شد، آنقدر سفت و سخت که سفید شد
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 5⃣2⃣1⃣ شاید اگر تمام آن حرف ها در امامزاده زده نمی شد، من هنوز هم دلباخته ی آن مرد مغرور بودم و تندیسش میخ می شد بر دیوار قلبم. حداقل حالا غرورش مرا بیزار کرده بود.. لبخند زدم و نشست. به چشمانِ غم زده اش خیره شدم. تا به یاد دارم غصه ام را روزیِ روزهایش می کرد این یگانه برادر.. حالا در اوجِ ناراحتی خوشحال بودم که در باقی مانده ی اندکِ عمرم، خدا.. مادر.. دانیال .. امامزاده ی چند کوچه بالاتر.. و حتی پروینِ چاق و مهربان هست.. رویِ مبل هایِ سالن نشستم. دانیال از پروین خواست تا برایم غذا گرم کند. اما من چای و نان پنیر می خواستم. پروین یک سینی چای با نان و پنیر آورد. دانیال کنارم نشست. چای را شیرین کرد و با مهربانی لقمه ای دستم داد. خوردم.. جرعه ایی از چای و تکه ایی از لقمه.. نه.. هیچکدام طعم خدا نمی داد.. ساده ی ساده ی بود؛ معمولیِ معمولی.. نفسی عمیق کشیدم و لبخندی تلخ بر لبانم نشست. از خوردن دست کشیدم و دانیال اعتراض کرد. فایده ای نداشت. پس در سکوت تماشایم کرد. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
🌷بسم الله الهادی🌷 🔴 قسمت 6⃣1⃣2⃣ باید نماز مغرب و عشا را می خواندم، از جایم بلند شدم تا به اتاقم بروم که صدایم زد. ایستادم. " سارا.. یکی از همکارام بعد از شام، با خوونواده اش میاد واسه شب نشینی.. مادر که مریضه، انتظاری ازش نمیره.. تو رو خدا تو دیگه نرو خودت رو تو اتاق حبس کن. از ظهر تا الانم که خوابیدی، خستگیت هم حسابی در رفته.. بیا و آبرویِ داداشتو بخر و یه ساعت کنار خوونواده اش بشین که یه وقت فکر نکنن که بی کس و کارم. یه لباس شیک و پوشیده تنت کن. میگم پوشیده چون بچه های نظامی همه شون مذهبین. عاشقتم زشتِ داداش.. " لبخند زدم و با تکانِ سر حضورم را برایش محکم کردم. این برادر ارزشش از هر چیز برایم بیشتر بود. دانیالی که به خودش اجازه نداد حتی یک کلمه از مکالمات امروزم با حسام بپرسد. بعد از نماز و شام، به سراغ کمد لباس هایم رفتم. مدتی بود که سعی می کردم حجابم کامل باشد، هر چند که هنوز شیوه ی درستش را نمی شناختم. به پیراهنی بلند و یشمی رنگ که هنرِ دستانِ پروین و فاطمه خانم بود رضایت دادم. اصلا تنها لباسِ پوشیده ام به جز مانتو، همین پیراهنِ ساده و زیبا بود که بعد از محجبه شدن برایم دوختند. حالا باید چیزی سرم می کردم. نگاهی به بساطِ درونِ کمدم انداختم، غیر از چند شالِ معمولی و تیره رنگ چیزی پیدا نمی شد، به جز..... به جز آن روسری که حسام قبل از رفتنش به سوریه هدیه داده بود. نفس هایم تند شد. باید فراموشش می کردم. با خشم در کمد را بستم. و به آن تیکه دادم. اما فعلا ّآبرویِ دانیال از یک دلبستگیِ احمقانه مهم تر بود و این روسری، تنها داراییِ زیبایم برایِ شیک به نظر رسیدن در این شب نشینی دوستانه بود.. پس روسری به دست روبه رویِ آینه ایستادم. بزرگ بود و زیبا، با مخلوطی از رنگهایِ یک بسته مداد شمعیِ بیست و چهار طعم. آن را سر کردم و به شیوه ی لبنانی ها، گوشه ی صورتم سنجاقش زدم. ⏪ ادامه دارد... 🌹🌹🌹🌹🌹 ✍ نویسنده:خانم زهرا اسعد بلند دوست 🌟🌟🌟🌟 منتظرشنیدن نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹 🔶 @asheghaneruhollah 🔷 ‼️این داستان کاملا واقعی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب چهلمت آقا چقدر غمگین است ؛ همین غم است برایم بهای دل تنگی... 🏴 اربعین حسینی بر همه شیعیان تسلیت باد. 🏴 @asheghaneruhollah
🌹اعمال روز اربعین: 1-خواندن زیارت اربعین 2-غسل اربعین وتوبه (قبل از نماز ظهر) 3-بعد از نماز صبح صد مرتبه(لاحول ولاقوة الا بالله علي العظيم) 4-هفتاد مرتبه تسببحات اربعه 5-بعد از نماز ظهر سوره والعصر بعد هفتاد مرتبه استغفار 6-غروب چهل مرتبه لا الة الا الله 7-بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ 🏴 @asheghaneruhollah
... اربعین است می آید زینبی با قامتی از غم خمیده چهل روز است حسینش را ندیده زبان اشک تنها می تواند شرح حالش را بگوید 🏴 @asheghaneruhollah
416-استاد انصاریان.mp3
4.93M
🏴 تسلیت 😭 🔹بابا بلند شو! ما دیگر آب نمی خواهیم... 🔹رسول ترک روضه اربعین را چگونه می خواند 😭 😭 🎤حجت الاسلام ✅پیشنهاد دانلود اشک چشمی آمد 🏴 @asheghaneruhollah
4_5810139132764095225.mp3
9.95M
🏴 تسلیت 😭 خون جگرم چهل روزه دربه درم چهل روزه مثل پر از بال و پرم😔 چهل روزه که بی تو شب شده روز سوزونده عالمی رو آتیش سوز زینب😭 🎤کربلایی 🔻زمینه روضه ای فوق العاده زیبا ✅پیشنهاد دانلود اشک چشمی آمد 🏴 @asheghaneruhollah