جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (1).mp3
1.92M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠این طفل علی ابن حسین ابن علی است
یا اینکه محمد ابن عبد الله است....
🎤حاج #میثم_جهدی
👌مدح حضرت علی اکبر(ع)
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (2).mp3
6.96M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠شب عشقه،عشقه شب مراده
اومد اکبر،اکبر ارباب که شاده
🎤حاج #میثم_جهدی
👌سرود
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (3).mp3
3.49M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠گل بریزید که بازهم دل و دلدار اومده...
🎤حاج #میثم_جهدی
👌شور
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (4).mp3
3.11M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠ای جان مستم ز می باده جانانه ات ارباب ای جااان👌
🎤حاج #میثم_جهدی
👌شور
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (5).mp3
5.22M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠تولد،تولدت مبارک ای تولد دوباره ی پیامبر👌
🎤حاج #میثم_جهدی
👌شور شنیدنی
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (6).mp3
5.31M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠شب عشق است بیارید همه دلها را
🎤حاج #میثم_جهدی
👌مدح حضرت علی اکبر
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (7).mp3
3.65M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠ملائکه خبر دادند عمو شد عباس...
🎤حاج #میثم_جهدی
👌شور شنیدنی
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (8).mp3
3.66M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠ذخر الحسین نور دوعین فارس العرب ابوفاضل...
🎤حاج #میثم_جهدی
👌شور طوفانی حضرت قمربنی هاشم
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (9).mp3
3.46M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠فرمود گذاشتم علی نامش را
تا کور شود هرآنکس که نتواند دید...
🎤حاج #میثم_جهدی
👌مدح امیر المومنین
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (10).mp3
2.5M
#من_یک_سپاهی_ام
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠خدا باشد گواه #پاسداران
که جز حق نیست راه پاسداران
🎤حاج #میثم_جهدی
👌شعرخوانی زیبا
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (11).mp3
3.89M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠با نام نامی #حسین با اذن زهرا
پای پیاده میرویم ما جان به کف ها
🎤حاج #میثم_جهدی
👌مناجات پایانی
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
جشن باشکوه ولادت حضرت علی اکبر(ع)1398هیئت عاشقان روح الله (12).mp3
5.1M
📢 #گزارش_صوتی
🌹🌹جشن ولادت #حضرت_علی_اکبر_ع_
💠دست خدا و نفس پیامبر فقط علی است...
🎤کربلایی #سعید_سلیمانی
👌شعرخوانی
✅پیشنهاد دانلود
📆چهارشنبه28 فروردین ماه1398
#هیئت_عاشقان_روح_الله_ره_
🚩 eitaa.com/asheghaneruhollah
💢احیای شب نیمه شعبان
✅حضرت محمد صلی الله علیه و آله:
یک شب، جبرئیل نزدم آمد و گفت:
«امشب را نخواب»
پرسیدم :
«مگر امشب چه شبی است؟»
جبرئیل پاسخ داد:
«امشب ، شب نیمه شعبان است. شبی است که تمام درهای آسمان باز می شود. امشب، شبی است که هر دعایی مستجاب می شود.
کسی که این شب را با گفتن «الله اکبر»، «سبحان الله» و «لا اله الا الله» و خواندن «دعا» و «نماز» و «قرآن» و «استغفار»، زنده نگه دارد، گناهانش بخشیده می شوند.
کسی که از خیر این شب محروم شود، از خیر بزرگی محروم شده است.
📚بحارالانوار ، جلد ۹۸ ، صفحه ۴۱
🆔 @asheghaneruhollah
🔹 در شب نيمه ی شعبان 21 مرتبه اين دعا را مابين نماز مغرب و عشاء، قبل از آنكه سخني بگویند خوانده می شود
☘أللّهُمَّ إنَّکَ عَلیمٌ حَلیمٌ ذوُ أناتٍ وَلا طاقَةَ لَنا بِحُکمِکَ یَااللهُ یَااللهُ یَااللهُ ألأمَانُ ألأمَانُ ألأمَانُ مِنَ الطّاعونِ وَ الوَبَاءِ وَمَوتِ الفُجأةِ وَ سُوءِالقَضَاءِ وَ شَمَاتَةِ الأعداءِ رَبَّنَا اکشِف عَنَّا العَذَابَ إنَّا موُقِنوُن
همانطور که از متن دعا مشخص است برای امان از مرگ ناگهانی و مبتلا شدن به بیماری های لاعلاج و... مفید است و
#مجرب است ان شاءالله...
📚 از كتاب عنوان الكلام مرحوم ملا محمدباقر فشاركي ص 210
🆔 @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
✍رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت 🔻 #قسمت_شانزدهم نسیم خنکی که از سوی خلیج فارس خود را به سینه ساحل
✍رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🔻 #قسمت_هفدهم
با تعجب پرسیدم:😳
_«یعنی براش مهم نبود بیاد مسجد اهل سنت نماز بخونه؟!!!»
و او پاسخ داد:
_«نه، خیلی راحت اومد مسجد و سرِ حوض وضو گرفت. حالا همه داشتن نگاش میکردن، ولی انگار اصلاً براش مهم نبود. خیلی عادی وضو گرفت و اومد تو صف کنار من نشست.»😊
سپس نگاهم کرد و با هیجانی که از یادآوری آن شب به دلش افتاده بود، ادامه داد:
_«حالا من مونده بودم برای مُهر میخواد چی کار کنه! بعد دیدم یه مُهر کوچیک با یه جانماز سبز از جیبش در آورد وگذاشت رو زمین.»😯
از حالاتی که از آقای عادلی تعریف میکرد، عمیقاً تعجب کرده بودم و عبدالله در حالی که خندهاش گرفته بود، همچنان میگفت:
_«اصلاً عین خیالش نبود. حالا کنارش یه پیرمرد نشسته بود، چپ چپ نگاش میکرد. ولی مجید اصلاً به روی خودش نمیآورد. من دیدم الانه که یه چیزی بهش بگه، فوری گفتم حاجی این همسایه ما از تهران اومده و اینجا مهمونه! پیرمرده هم روش رو گرفت اونطرف و دیگه هیچی نگفت.»😄
از لحن عبدالله خندهام گرفته بود،😁 ولی از اینهمه شیعهگریاش، دلم به درد آمده و آرزویم برای هدایت او به مذهب اهل سنت و جماعت بیشتر میشد که با صدایی آهسته زمزمه کردم:
_«آدم باید خیلی اعتماد به نفس داشته باشه که بین یه عدهای که باهاش هم عقیده نیستن، قرار بگیره و انقدر راحت کار خودش رو بکنه!»
که عبدالله پاسخ داد:
_«به نظر من بیشتر از اینکه به خودش اعتماد داشته باشه، #به_کاری_که_میکنه #ایمان_داره!»😇👌
از دریچه پاسخ موجزی که عبدالله داد، هوس کردم به خانه روحیات این مرد شیعه نگاهی بیاندازم که عبدالله نفس بلندی کشید و گفت:
_«می دونی الهه! شاید خیلی اهل مستحبات نباشه، مثلاً شاید خیلی قرآن نخونه، یا بعد از نمازش خیلی اهل ذکر و دعا نباشه، ولی یه چیزایی براش خیلی مهمه.»
کنجکاوانه پرسیدم:
_«چطور؟»
و او پاسخ داد:
_«وقتی داشتیم از مسجد میاومدیم بیرون، یه ده بیست جفت کفش جلو در بود. کلی به خودش عذاب میداد و هِی راهش رو کج میکرد که مبادا روی یکی از کفشها پا بذاره!»😟
و حرفی که در دل من بود، بر زبان عبدالله جاری شد:
_«همونجا با خودم گفتم چی میشد آدمی که اینطور ملاحظه حق الناس رو میکنه، یه قدم دیگه به سمت خدا برداره و سُنی شه!»
که با بلند شدن صدای اذان از مسجد
🗣 اهل سنت محله که دیگر به چند قدمیاش رسیده بودیم، حرفش نیمه تمام ماند، صلواتی فرستاد و با گفتن
_«بعد نماز جلو در منتظرتم.» به سمت در ورودی مردانه 👤رفت و از هم جدا شدیم.
در وضوخانه مسجد، وضو گرفتم و مقابل آیینه چادر بندریام را محکم دور سرم پیچیده و مرتب کردم. به نظرم صورتم نشسته در طراوت رطوبت وضو، زیبایی دیگری پیدا کرده بود. حال خوشی که تا پایان نماز همراهم بود و این شب جمعه را هم مثل هر شب جمعه دیگری برایم نورانی میکرد.
سخنان بعد از نماز مغرب امام جماعت مسجد، در محکومیت جنایات گروههای تروریستی در سوریه در قتل زنان و کودکان و همچنین اعلام برائت از این گروهها بود.
شیخ محمد با حالتی دردمندانه از فتنهی عجیبی سخن میگفت که در جهان اسلام ریشه دوانده و به شیعه و سُنی رحم نمیکند. با شنیدن سخنان او تمام تصاویری که از وحشیگریهای آنها در اخبار دیده و شنیده بودم، برابر چشمانم جان گرفت و دلم را به قدری به درد آورد که اشک در چشمانم حلقه زد
و نجات همه مسلمانان را عاجزانه از خدا طلب کردم.😢🙏
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
✍رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🔻 #قسمت_هجدهم
در مسیر برگشت به سمت خانه،
عبدالله متأثر از سخنان شیخ محمد، بیشتر از حوادث سوریه و آلوده بودن دست اسرائیل و آمریکا به خون مسلمانان میگفت.
سرِ کوچه که رسیدیم،با نگاهش به انتهای کوچه دقیق شد و با صدایی مردد پرسید:
_«اون مجید نیس؟»😟
که در تاریکی شب، زیر تابش نور زرد چراغها، آقای عادلی را مقابل در خانهمان دیدم و پیش از آنکه چیزی بگویم،عبدالله پاسخ خودش را داد:
_«آره، مجیده.»
بیآنکه بخواهم قدمهایم را آهسته کردم تا پیش از رسیدن ما، وارد خانه شده و با هم برخوردی نداشته باشیم،
ولی عبدالله گامهایش را سرعت بخشید که به همین چند ماه حضور آقای عادلی در این خانه، حسابی با هم رفیق شده بودند.
آقای عادلی همچنانکه کلید را در قفلِ در حرکت میداد، به طور اتفاقی سرش را چرخاند و ما را در نیمه کوچه دید،دستش از کلید جدا شد و منتظر رسیدن ما ایستاد.
ای کاش میشد این لحظات را از کتاب طولانی زمان حذف کرد که برایم سخت بود طول کوچهای بلند را طی کنم در حالیکه او منتظر، رو به ما ایستاده بود و شاید خدا احساس قلبیام را به دلش الهام کرد که پس از چند لحظه سرش را به زیر انداخت.
عبدالله زودتر از من خودش را به او رساند و به گرمی دست یکدیگر را فشردند.
نگاهم به قدر یک چشم بر هم نهادن بر چشمانش افتاد و او در همین مجال کوتاه سلام کرد. پاسخ سلامش را به سلامی کوتاه دادم و خودم را به کناری کشیدم، اما در همان یک لحظه دیدم به مناسبت شب اول محرم، 💚پیراهن سیاه💚 به تن کرده و صورتش را مثل همیشه اصلاح نکرده است.
با ظاهری آرام سرم را پایین انداخته و به روی خودم نمیآوردم در دلم چه غوغایی به پا شده که دستانم آشکارا میلرزید. او همسایه ما بود و دیدارش در مقابل خانه، اتفاق عجیبی نبود، ولی برای من که تمام ساحل را با خیال تشرف او به مذهب اهل تسنن قدم زده و تا مسجد گوشم به انعکاس روحیاتش بود،
این دیدار شبیه جان گرفتن انسان خیالم برابر چشمانم بود.
نگاه لبریز حسرتم به کلیدهایی که در دست هر دوی آنها بازی میکرد، خیره مانده و آرزو میکردم یکی از آن کلیدها دست من بود تا زودتر وارد خانه شده و از این معرکه پُر شور و احساس بگریزم که بلاخره انتظارم به سر آمد.
قدری با هم گَپ زدند و اینبار به جای او، عبدالله کلید در قفلِ در انداخت و در را گشود.
در مقابل تعارف عبدالله، خود را عقب کشید تا ابتدا ما وارد شویم و پشت سر ما به داخل حیاط آمد. با ورود به حیاط دیگر معطل نکرده و درحالی که آنها هنوز با هم صحبت میکردند، داخل ساختمان شدم.
چند ساعتی که تا آخر شب در کنار خانواده به صرف شام و گپ و گفت گذشت، برای من که دیگر با خودم هم غریبه شده بودم، به سختی سپری میشد تا هنگام خواب که بلاخره در کنج اتاقم خلوتی یافتم.
😥دیگر من بودم و یک احساس گناه بزرگ!😥
خوب میفهمیدم در قلبم خبرهایی شده که خیلی هم از آن بیخبر نبودم.💓😔خیال او بیبهانه و با بهانه، گاه و بیگاه از دیوارهای بلند قلبم که تا به حال برای احدی گشوده نشده بود، سرک میکشید و در میدان فراخ احساسم چرخی میزد و بیاجازه ناپدید میشد، چنان که بیاجازه وارد شده بود و این همان احساس خطرناکی بود که مرا میترساند.😥😔
میدانستم باید مانع این جولان جسورانه شوم،
هر چند بهانهاش دعا برای گرایش او به مذهب اهل تسنن باشد که آرزوی تعالی او از مذهبی به مذهبی دیگر ممکن بود به سقوط قطعی من از حلالِ الهی به حرام او باشد!
با دلی هراسان از افتادن به ورطه
#گناهِ_خیال_نامحرم به خواب رفتم، خوابی که شاید چندان راحت و شیرین نبود، ولی مقدمه خوبی برای سبک برخاستنِ هنگامه نماز صبح بود. سحرگاه جمعه از راه رسیده و تا میتوانستم خدا را میخواندم تا به قدرتِ شکست ناپذیرش، حامی قلب بیپناهم در برابر وسوسههای شیطان باشد و شاید به بهانه همین مناجات بیریایم بود که پس از نماز صبح توانستم ساعتی راحت به خوابی عمیق فرو روم.😴
⏪ ادامه دارد...
رمان زیبای 📚 #جان_شیعه_اهل_سنت
🎀دوستاتون رو تو لذت این داستان دعوت کنید تا داستان رو بخونن، حیفه خیلی قشنگه😍🎈🎀
🌹🌹🌹🌹🌹
✍ نویسنده:خانم #فاطمه_ولی_نژاد
🌟🌟🌟🌟
منتظر نظرات وپیشنهادهای شماهستیم❤️🌹
🔶 @asheghaneruhollah 🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال و هوای مسجد مقدس جمکران در شب میلاد ولی عصر (عج)
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🆔 @asheghaneruhollah
nagah rahimane emam zaman.mehrabian.mp3
4.79M
○ نگاه با محبت امام زمان عجل الله تعالی ○
🎤حجت الاسلام #محرابیان
#ویژه_نیمه_شعبان
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🆔 @asheghaneruhollah
1_4603679.mp3
2.84M
💢 #مناجات در شب نیمه شعبان
👈 ماجرای #توبه_جوان اهل بغداد...
🎤حاج #منصور_ارضی
خدایا دیگ دوری بسه😭
#احیا_نیمه_شعبان
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🆔 @asheghaneruhollah
مناجات شعبانیه (2).mp3
4.03M
💢 #مناجات در شب نیمه شعبان
👈فرازی از #مناجات_شعبانیه
🎤حاج #منصور_ارضی
#احیا_نیمه_شعبان
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🆔 @asheghaneruhollah
emam zaman - haj hasan khalaj.mp3
6.71M
ابر بهارم یابن الزهرا
تا کی ببارم یابن الزهرا😭
ای آخرین مسافر دنیا کجایی؟😔
ای یوسف صحرایی زهرا کجایی؟
#آقا_بحق_زینب_بیا
🎤حاج #حسن_خلج
👈مناجات با آقا جانمون
#احیا_نیمه_شعبان
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
🆔 @asheghaneruhollah