۴: دیدگاه استاد پیشوایی:
برخی از محققان به استناد به گزارشی از طبری( تاریخ طبری ج۵ ص۳۸۸) و امان گرفتن عبدالله بن جعفر از عمرو بن سعید بن عاص والی مکه برای امام حسین(ع) اصل این اقدام را تامل بر انگیز دانسته اند و چنین اقدامی را گامی فراتر از مشاوره و خیر خواهی دانسته و به نوعی تعیین تکلیف برای امام و مخالفت با نظر ایشان می دانند، و در صدد این معنا هستند که عبدالله بن جعفر با حرکت امام حسین(ع) مخالف بوده است. بنابراین، دو احتمال را مطرح می نمایند که یا امان خواهی او از بنی امیه یک دروغ تاریخی است و یا در بصیرت و درایت سیاسی عبدالله بن جعفر تردید وجود دارد( تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (ع) ج۲ص۵۲۴).
فارغ بررسی سندی نقل طبری می توان در این وجه ، سه صورت را احتمال داد:
الف:گزارش امان خواستن عبدالله بن جعفر از عمرو بن سعید درست بوده اما نه با این گزارشی که طبری آورده است ،چرا که در این گزارش مضامینی جسارت آمیز و بی ادبانه نسبت به امام حسین (ع) وجود دارد که با شیوه رفتاری و منش اخلاقی و دلداگی عبدالله بن جعفر به اهل بیت (ع) همخوانی ندارد، بلکه تنها اصل این امان خواستن درست بوده و تفاصیل نقل شده دراین گزارش از دروغ های تاریخی و ساخته ی بنی امیه باشد، چرا که در این گزارش امام حسین (ع)را عامل تفرقه دانسته و هدایت او را از خدا طلب کرده است!
ب: امان خواهی درست بوده و این گزارش را با تفصیلش درست بدانیم؛ که اشکال پیشین در اینجا مطرح می گردد.
ج: اصل امان خواهی عبد الله بن جعفر را دروغ بدانیم؛ در واقع هم وجه اول و هم وجه سوم هر دو محتمل می باشند و نمی توان با قاطعیت درباره آنها نظر داد هرچند وجه اول به دلیل روحیه صلح طلبی عبدالله بن جعفر به ذهن نزدیکتر است.
۵: دیدگاه مختار:
عبد الله بن جعفر در دوران زندگانی خود، روابط خوبی با بنی امیه داشت، مورخان نقل کرده اند که معاویه سالیانه یک میلیون درهم مقرری برای او تعیین کرده بود و یزید در دوره خلافت خود این مقرری را تا دو برابر افزایش داد( انساب الاشراف ج۲ص۳۰۰) درواقعه حره رابط میان معترضان شهر مدینه و یزید بن معاویه بود( همان ج۵ ص۹۵)دور از انتظار نیست که این روحیه مصلحت اندیشی و صلح طلبی عبدالله بن جعفر و اینکه نمی خواسته وجه ی خود را میان بنی امیه از دست بدهد، موجبات این امر را فراهم کرده باشد، تا به همراه امام حسین(ع) راهی نشود؛ این احتمال نیز قابل مناقشه است، چرا که اگر عبدالله بن جعفر چنین محذوراتاجتماعی برای خود قائل بوده و نمی خواسته وارد جریانات ضد حکومتی شود، به چه دلیلی همسر خود{زینب کبری (س)}و دو فرزندانش را همراه امام حسین(ع) اعزام کرده و به این کار مباهات نموده است؟ مضافا بر اینکه مصلحت اندیشی و تعامل با حکومت جائر برای حفظ بنی هاشم و یا یاری رساندن به افرادی که توان مقاومت در برابر حکومت را ندارند برای افرادی چون عبدالله بن جعفر که وجه ی اجتماعی و مذهبی امامان شیعه و همچنین معذوریت آنها را نداشتند، با حفظ عقائد و باورهای دینی ، امری ممدوح و معقول به نظر می رسد؛ بنابر این در مجموع آنچه که گذشت به خوبی روشن می گردد که دلیل عدم حضور عبدالله بن جعفر در میان کاروان حسینی روشن و مشخص نیست و صورتهای مطرح شده دراین موضوع همگی خالی از اشکال نمی باشند.
@ashoora_61
امام حسین (ع) برای مشورت کردن نزد عبدالله بن عباس رفت و اورا از تصمیمی که گرفته بود، آگاه نمود، عبدالله بن عباس به او گفت: آهنگ عراق کرده ای، در حالی که آنان افرادی فریب کار هستند، اگر می اندیشی که با یزید وارد پیکار می شوی و نمی توانی در مکه بمانی، به یمن برو که دور افتاده است و تورا در آنجا یار و برادرانی می باشد، در آنجا بمان و سفیرانت را به سوی کوفه گسیل دار و از آنها بخواه که فرماندارشان را بیرون کنند، اگر آنها این کار را انجام دادند و دیگر کسی نبود که با تو دشمنی نماید، به سوی آنها برو و اگر چنین نکردند، در جایگاه خود مانده ای که یمن، دژ ها و غارهایی ایمن دارد؛ امام حسین(ع) فرمود: ای پسر عمو،من می دانم که تو خیرخواه و نگران من هستی، ولی مسلم بن عقیل به من نوشته که مردم کوفه، بر بیعت و یاری من هماهنگ شده اند و من تصمیم دارم به سوی آنها حرکت کنم، عبدالله بن عباس بعد از شنیدن این سخنان گفت: آنان کسانی هستند که آنهارا آزموده ای، آنان همان یاران پدر و برادرت هستند که فردا با امیرشان تو را خواهند کشت، تو اگر بیرون بروی و ابن زیاد از حرکت تو آگاه شود مردم کوفه را بر ضد تو بسیج خواهد نمود و کسانی که به تو نامه نوشته اند، از دشمنت سخت تر خواهند بود، اگر هم سخن مرا نمی پذیری و از رفتن خودداری نمی کنی، زنان و فرزندانت را با خویش مبر، که به خدا سوگند، بین دارم که همچون عثمان در برابر زنان و فرزندانت کشته شوی و اگر بر من عیب نبود دستانم را در موهایت چنگ می انداختم و نمی گذاشتم بروی، اما امام حسین(ع) فرمود: به خدا سوگند، اگر در آنجا کشته شوم، برایم دوست داشتنی است تا اینکه خونم در مکه ریخته شود؛ عبدالله بن عباس با شنیدن این پاسخ از امام حسین (ع) قانع شد و سکوت اختیار کرد.
مروج الذهب ج۳ص۶۴
المصنف ج۸حدیث ۲۵۶
کنزالعمال ج۱۳حدیث ۳۷۷۱۶
المعجم الکبیر ج۳حدیث ۲۸۵۹
مقتل خوارزمی ج۱ص۲۱۹
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم های ساده را دوست دارم ...بوی ناب آدمیت می دهند🌹🌹🌹🌹
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما صدای عبدالزهرا کعبی را می شنوید🌹
مقتل قمربنی هاشم علیه السلام
@ashoora_61
ابوالعباس، عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، مادرش ام فضل، لبابه الکبری دختر حارث بن حزن بن بجیر هلالیه ، خاله خالد بن ولید( اسدالغابه ج۳شماره ۳۰۳۵) و خواهر میمونه همسر رسول خدا(ص) ( سیر اعلام النبلا ج۴ص۴۴۱) که هنگام محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب، سه سال پیش از هجرت دیده به جهان گشوده است( انساب الاشراف ج۴ص۳۹)از ابن عباس نقل شده : هنگامی که رسول خدا (ص) و اهل بیتش در شعب گرفتار بودند، پدرم عباس نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد : ای محمد! ام فضل باردار است و نزدیک فارغ شدنش است، رسول خدا فرمودند: امیدوارم خداوند چشمان شما را روشن گرداند ، من را نزد رسول خدا آوردند در حالی که در پارچه ای پیچیده و رسول خدا با آب دهانش کام از من برداشت( معجم الکبیر ج۵ص۱۹۹)بیشتر علمای شیعه، شخصیت عبدالله بن عباس را به عنوان یکی از یاران با وفای امیرالمومنین (ع) دانسته اند و پرشمار بودن روایات ابن عباس به ویژه در تفسیر قرآن را ناشی از استفاده او از امیرالمومنین (ع) می دانند، علامه حلی در این باره می آورد : عبدالله بن عباس از یاران رسول خدا(ص) و دوست دار و شاگرد امیر المومنین (ع) بوده است ، بزرگی و اخلاص او نسبت به امیر المومنین (ع) مشهورتر از آن است که پنهان باشد( خلاصه الاقوال شماره ۵۸۶) عبدالله بن عباس پس از شهادت امیرالمومنین (ع) به حجاز نقل مکان نموده و سی سال آخر عمرش را در آنجا گذراند، برخی مورخان بر این عقیده هستند که در طی این سالها مکتب حدیثی خودش را بنا گذاشت و مدرسه ای ایجاد نمود که شاگردان در آن از علوم گوناگون بهره می بردند( مقاله عبدالله بن عباس ، جواد علی ، الرساله شماره ۷۵۷ص۲۳) گاهی خانه ابن عباس در حجاز چنان از جمعیت پر می شد که دیگر جای رفت و آمد در آن نبود به همین سبب ابن عباس، هر ساعت را به یک علم اختصاص می داد، ساعتی را برای کسانی که به دنبال تفسیر و شأن نزول و قرآن بوده اند، ساعاتی را برای کسانی که برای یادگیری حلال و حرام می آمدند، ساعتی را برای بیان دیدگاه ها و فتواهای صحابه اختصاص داده بود و ساعتی دیگر از مغازی و سیره رسول خدا(ص) درس می گفت و در همه این ساعت ها، خانه او چنان شلوغ می شد که جای رفت و آمد نبود( حلیه الاولیا ج۱ص۳۲۰) عبدالله بن عباس حدود سن 70 سالگی در سال 68 قمری در طائف بدرود حیات گفت و بعد از اقامه نماز توسط محمد بن حنفیه به خاک سپرده شد( نیل الاوطار ج۴ص۹۹) احمد بن حنبل به اسنادش از ابوصالح نقل می کند هنگامی که مرگ عبدالله بن عباس نزدیک شد، می گفت: بار خدایا به ولایت علی بن ابی طالب بتو تقرب می جویم( فضائل الصحابه حدیث ۲۵۳).
@ashoora_61
تحلیل دوم در گزارش ۳۰ :
چرا عبدالله بن عباس در کربلا حضور نداشت؟
به تصریح منابع عبدالله بن عباس از دوران معاویه بینایی خود را از دست داد و به همین دلیل در کاروان حسینی حضور نداشته است( الطبقات الکبری ج۱ص۱۳۶/ مروج الذهب ج۲ص۴۳۵) به طوری که در مجلسی که معاویه نیز حضور داشت به طعن به ابن عباس گفت: شما بنی هاشم گرفتار نابینایی می شوید، ابن عباس نیز در پاسخ او گفت: شما بنی امیه هم گرفتار بی بصیرتی هستید( المعارف ابن قتیبه ص۳۲۵).
@ashoora_61
4_5778379821000169476.mp3
5.02M
🎧 لیلا بگفتا ای شها...
🎙مداح: مرحوم جهانبخش کردی زاده (بخشو)
@ashoora_61
هنگام خروج امام حسین(ع) از شهر مدینه ، محمد بن حنفیه نزد حضرت آمدو به ایشان عرض کرد: برادر تو محبوب ترین و عزیزترین افراد نزد من هستی و از همه شایسته تری که من آنچه پند و اندرز می دانم ، برای تو بیان کنم ، ازبیعت با یزید بن معاویه و از شهرها تا آنجا که می توانی چشم پوشی کن و در شهرهای بزرگ اقامت نکن، بلکه به روستاها و کوهها برو و سفیرانی به سوی مردم روانه کن و آنها را به بیعت با خود دعوت نما اگر مردم از تو پیروی کردندو به بیعت تو در آمدند، خدا را حمد و سپاس گو،و اگر با شخص دیگری غیر از تو بیعت کردند ، هیچ نقصانی در دین و عقل تو پدید نمی آیدو فضل و کمال تو محفوظ می ماند، من نگرانم که به یکی از این شهرها وارد شوی و مردم دچار چند دستگی شوند؛ عده ای با تو باشند و گروهی بر ضد تو و با یکدیگر نبرد کنند و تو هدف نخستین نیزه باشی و در آن صورت، بهترین همه این امت از نظر فردی و پدر و مادر ، خونش از همه پایمال تر و خانواده اش از همه خوار تر شود، امام حسین(ع) فرمود: ای برادر، من عازم سفرم ، محمد بن حنفیه گفت: پس به مکه برو، اگر آنجا برای تو امن بود، راه نجات برای تو است واگر جای مطمئنی برای تو نبود به کوه و صحرا برو، از شهری به شهر دیگر مسافرت کن تا ببینی عاقبت این امر به کجا می انجامد و درست ترین تصمیم گیری تو زمانی است که به استقبال حوادث و رخداد ها بروی، امام حسین (ع) بعد از این سخنان به محمد بن حنفیه فرمود: ای برادر، تو پند و اندرز خود را بیان کردی و مهربانی و شفقت خود را ابراز نمودی، امیدوارم که نظر تو صائب و همراه با موفقیت باشد( الارشاد ج۲ص۳۴/ تاریخ طبری ج۵ص۲۰/ الکامل فی التاریخ ج۵ص۲۰) اما تو ای برادر ، مانعی نیست که در مدینه بمانی و در غیاب من ، آمد و رفت بنی امیه را زیر نظر بگیری و مرا از کارها و امور آنها مطلع کنی( الفتوح ج۵ص۲۱/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۸۷) بعد از آن امام حسین(ع)کاغذ و قلم خواست و وصیت نامه خود را این گونه نوشت و آن را به محمد بن حنفیه تسلیم نمود:
بسم الله الرحمن الرحیم
این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد معروف به ابن حنفیه، حسین بن علی گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوندو گواهی می دهد که برای خدا شریکی نیست و شهادت می دهد که محمد بنده و فرستاده اوست و آیین حق را از جانب خدا آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد رسید و خداوند همه انسان ها را در چنان روزی زنده خواهد کرد و من برای خوش گذرانی و از روی خود خواهی و برای فساد و ستمگری خروج نکردم ،بلکه هدف من، اصلاح فساد هایی است که در امت جدم به وجود آمده است، می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده ، به سنت جدم و راه و روش پدرم علی بن ابیطالب عمل نمایم، پس هرکس این حقیقت را از من بپذیرد راه خدا را پذیرفته است و هر کس آن را رد نماید، من با صبر و استقامت راه خود را در پیش خواهم گرفت تا خدا میان من و میان این مردم به حق داوری کند و او بهترین داوران است ، ای برادر، این وصیت من است به تو و توفیق از جانب خدا است و بر او توکل می کنم و به سوی او باز می گردم و درود بر تو و بر کسانی که راه هدایت را پیش گرفتند و هیچ توان و قدرتی نیست مگر از ناحیه خداوند برتر و بزرگ( الفتوح ج۵ص۲۱/ مقتل خوارزمی ج۱ص۱۸۸) بعدها امام حسین (ع) از مکه نامه ای به محمد بن حنفیه که در مدینه بود نوشت که در آن نامه آمده بود :
بسم الله الرحمن الرحیم
از حسین بن علی به محمد بن علی و گروهی از بنی هاشم ، اما بعد کسی که به من ملحق گردد به شهادت می رسدو کسی که از این کار سرباز زند،فتح و ظفر را درک نخواهد کرد، والسلام. هنگامی که کاروان حسینی از مکه خارج شد و به سمت عراق در حرکت بود ، خبر به محمد بن حنفیه در مدینه رسید، در حالی که ابن حنفیه در تشتی وضو می گرفت، با شنیدن این خبر به قدری گریست که اشک هایش بر تشت می ریخت( تاریخ طبری ج۵ص۳۹۴/ انساب الاشراف ج۳ص۳۷۷).
@ashoora_61
ابوعبدالله یا ابوالقاسم محمد بن علی بن ابیطالب قرشی هاشمی، مادرش خوله دختر جعفر الحنفیه از اسیران یمامه در زمان ابوبکر بود، محمد در همان سالی که ابوبکر وفات کردبه دنیا آمد،هرچند برخی تولد او را در اوائل خلافت عمربن خطاب دانسته اند ، ابراهیم بن جنید گفته است: کسی را همانند به ابن حنفیه ندیده ام که به کلام علی استناد کند و هیچ سندی صحیح تر از سند ابن حنفیه نیست، در جنگ جمل و صفین در کنار امیرالمومنین (ع) بود و در نبرد صفین علمدار سپاه بشمار می آمد، در دوران عبدالله بن زبیر ، او را دعوت کردند که با ابن زبیر بیعت کند اما ابن حنیفه اباء کرد، با این کار عبدالله بن زبیربنی هاشم را در شعب محاصره نمود تا اینکه مختار با فرستادن ابو عبدالله جدلی آنها را از محاصره آزاد کرد و بالاخره در سال هشتاد ، هشتادو یک و یا هشتاد و سه وفات نمود( الطبقات الکبری ج۳شماره ۶۷۷/ عمده الطالب ص۴۳۲/ سیراعلام النبلا ج۵شماره ۴۰۳) شیخ صدوق به اسنادش از امام صادق (ع)روایت کرده است که : محمد بن حنفیه وفات ننمود، مگر اینکه اقرار به امامت علی بن حسین (ع)کرد( کمال الدین و تمام النعمه ج۱ص۷۱).
@ashoora_61
Shiayan Mahe Muharam (320).mp3
6.67M
جهانبخش کردی زاده ( بخشو) .....
@ashoora_61
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠
🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام
🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا
🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی
🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا
🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل
🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین
🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل
🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی
اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇
🆔 @ashoora_61
May 11
هر شب کربلا به نام کدام یک از شهداست ؟
@ashoora_61
https://eitaa.com/maddah_yar
محمد بن حنفیه از شخصیت های برجسته بنی هاشم و از فرزندان امیر المومنین علیه السلام بشمار می آمد که حضور او در مجامع و حرکت های اجتماعی بدون تاثیر نبوده است، اما چرا چنین شخصیتی در میان کاروان حسینی نبوده است؟ و تنها نقش یک مشاور و ناصح را در این واقعه بزرگ ایفا کرده است، برای پاسخ به این غیبت، محققان احتمال های گوناگونی را مطرح نمودندکه بعد از طرح آنها به بررسی این دیدگاه ها خواهیم پرداخت:
۱: دیدگاه علامه مجلسی :
علامه مجلسی در بحارالانوار نقل می کند که سید مهنا بن سنان از علامه حلی درباره چرایی عدم حضور محمد بن حنفیه در کربلا سوال نمود که علامه در پاسخ گفت: شان محمد بن حنفیه ، عبدالله بن جعفر و امثال آنها اجل از آن است که اعتقاداتشان بر خلاف حق باشد ، اما درباره تخلف محمد از یاری حسین (ع)نقل شده که او بیمار بوده است( بحارالانوار ج۴۲باب ۱۲۰ص۱۱۰)
در کتاب حکایت المختار فی اخذ الثار که به ضمیمه لهوف چاپ شده است آمده است که دست محمد به گونه ای آسیب دیده بود که توان نگه داشتن شمشیر را نداشت( حکایه المختار فی اخذ الثار ص۳۳) و علامه مقرم ، بیماری چشم را عذر ابن حنفیه از غیبت در کربلا ذکر کرده است( مقتل الحسین (ع) ص ۱۳۵) مرحوم مامقانی با تشکیک در بیماری ابن حنفیه آن را صحیح ندانسته و بر این نظر متمایل است که احتمالا این بیماری پس از شهادت امام حسین (ع) و هنگام بازگشت اهل بیت به مدینه باشد( تنقیح المقال ج۳ص۱۱) بعد از بیان نظرات و دیدگاه های محققان در این باره لازم است به این نکته اشاره شود که اساسا اشاره ی به بیماری ابن حنفیه در منابع کهن و دسته اول اشاره نشده است و به روشنی مشخص نیست که دیدگاه علامه مجلسی و نویسنده مجهول کتاب حکایه المختار این علت را از کدام ماخذ و منبع پذیرفته اند و از جانب دیگر نیز احتمال مرحوم مامقانی مبنی بر بیماری ابن حنفیه پس از شهادت امام حسین (ع) نیز بدون مستند تاریخی بوده و وجه این بیماری پس از شهادت مشخص نیست ، بنابر این نمی توان این احتمال را دلیل بر عدم حضور او در کربلا دانست.
۲:دیدگاه ابن اعثم :
در میان منابع متقدم ، ابن اعثم کوفی نقل کرده است : حسین بن علی (ع) به ابن حنفیه دستور داد تا در مدینه بماند و رفت و آمد بنی امیه را زیر نظر بگیرد( الفتوح ج۵ص۲۱) اما برخی محققان با تشکیک در این گزارش بر این نظر هستند که : اگر این گزارش صحیح باشد ، چون محمد هیچ تمایلی به همراهی امام نشان نداده است، امام هم او را مجبور نکرد و به او فرمود: عامل اطلاعاتی من در مدینه باش ، اگر محمد اظهار همراهی می کرد ، به طور حتم امام از همراهی او استقبال می کرد( تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (ع) ج۲ص۵۲۹) این دیدگاه خالی از اشکال نیست چرا که اولا محقق ارجمند مشخص نکرده اند که به چه دلیلی نقل ابن اعثم را کنار گذاشته و آن را نپذیرفته اند ثانیا عدم تمایل ابن حنفیه را بنابر کدام مستند تاریخی دانسته اند ؟ که امام حسین (ع)قصد اجبار و اکراه او را نداشته است؛ به نظر می رسد وجود این دلیل ، آن هم در منابع قدیمی چون الفتوح ابن اعثم کوفی خود می تواند قوت این احتمال را نسبت به احتمال های دیگر درباره ی چرایی عدم حضور ابن حنیفه در کربلا بیشتر نماید، هرچند خواهیم گفت که به احتمال قوی اساسا ،ابن حنفیه به راه و مرام امام حسین(ع) در مقابل با ظلم معتقد نبوده است.
۳:دیدگاه مامقانی:
مرحوم مامقانی درباره چرایی عدم حضور ابن حنفیه در کربلا می نویسد: جواب درست آن است که یاران شهید امام حسین (ع) افراد معینی بودند و شمار آنها هفتاد و دوتن بود که در تقدیر الهی به این افتخار رسیده بودند، این سخن از خود محمد بن حنفیه نیز نقل شده است( تنقیح المقال ج۳ص۱۱۲) منظور مامقانی از سخنان ابن حنفیه، این کلماتی است که او درباره عدم حضورش ایراد کرده است: یاران حسین(ع) با نام و نام پدر، نزد ما نوشته و از پیش تعیین شده بودند( مناقب آل ابی طالب ج۴ص۶۰) این احتمال نیز نمی تواند.جوابی بر چرایی عدم حضور ابن حنفیه در کربلا باشد ، چرا که تقدیر الهی امری است که نزد خداوند وجود دارد که امام معصوم نیز با اتصال علم او به منبع لایزال الهی ازآن آگاه است ، بنابراین، نمی توان چنین ادعا نمود که ابن حنفیه نیز از آن آگاه بوده و دیگر تلاشی برای همراهی با کاروان حسینی نکرده است ، ثانیا اگر این سخن را بپذیرم، دیگر چرا امام حسین (ع)در طول مسیر به سمت کوفه ، افراد گوناگون و مختلفی را دعوت به همراهی با خود نمود،اگر تعداد یارانش معلوم بود دیگر اعزام سفیر ، بیعت گرفتن از مردم، دعوت به همراهی دیگران، عبث و بی فایده بود ، بله در علم خداوند ، پایان کاروانیانی که آن حضرت را یاری رساندند معلوم و ثابت بود و امام نیز از آن آگاهی داشت، اما این سخن بدین معنا نیست که افراد جامعه ی آن زمان نسبت به حرکت حسینی هیچ گونه وظیفه ای نداشتند.
ادامه دارد....
@ashoora_61
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا ابن شبیب اِنْ بَکَیْتَ عَلَی الحُسَینِ علیه السّلام حَتّی تَصیرَ دُمُوعُکَ عَلی خَدَّیْکَ غَفَرَ اللّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتَهُ صَغیرا کانَ اَوْ کَبیراً قَلیلا کانَ اَوْ کثیراً.
ای پسر شبیب اگر بر حسین(ع) گریه کنی تا اینکه اشکهایت بر گونههایت جاری شود، خداوند گناهانی که مرتکب شدی، چه بزرگ و چه کوچک، چه کم و چه زیاد را میبخشد.
عیون أخبارالرضا(ع)، ج1 ص 299
@ashoora_61
۴: دیدگاه مختار:
در منابع علم انساب برای محمد بن حنفیه بیست و چهار فرزند ذکر شده است که چهارده تن از آنها اولاد ذکور محمد بن حنفیه بودند( المجدی فی انساب الطالبین ص۴۲۸/ عمده الطالب ص۴۳۳)اما با مراجعه به اسامی شهدا کربلا، مشاهده می شود که هیچ یک از اولاد و فرزندان ابن حنفیه در کربلا حضور نداشتند و در میان متون تاریخی نامی از این افراد در نهضت عاشورا به میان نیامده است، علت این غیبت چیست؟ اگر بپذیریم که ابن حنفیه به دلیل ماموریت از سمت امام (ع) در مدینه باقی مانده است و یا بنابر احتمال برخی از محققان به دلیل بیماری در کربلا حاضر نبوده است، چرا از فرزندان او خبری در دست نیست، بلکه بنابر گزارش برخی منابع، این گونه برداشت می شود که ابن حنفیه آن گونه که باید و شاید به حرکت امام حسین(ع) ایمان نداشته و در مقابل رای و دیدگاه امام (ع)، خود را صاحب نظر می دانسته است، منابع نقل کرده اند که: امام حسین(ع) قاصدی به مدینه فرستاد و از بنی عبدالمطلب، هرکس که با او کوچ نکرده بود، بر او وارد شدند که تعداد آنها نوزده مرد به همراه زنان و کودکان بودند و از جمله آنها خواهران او و همچنین دختران وزنان وی نیز بودند، محمد بن حنفیه نیز به دنبال آنها حرکت کرد و در مکه به امام رسید، ابن حنفیه به حضرت اعلام کرد که خروج در این زمان مناسب نیست، اما امام حسین (ع) این نظر را نپذیرفت، محمد بن حنفیه فرزندانش را نگه داشت و هیچ یک را با امام حسین (ع) نفرستاد، تا بدان جا که امام در دلش از ابن حنفیه ناراحت شد و فرمود: فرزندانت را از جایی که من در آن آسیب می بینم، باز می داری؟ ابن حنفیه گفت: دوست ندارم به شما و آنها آسیبی وارد شود، اگر چه مصیبت شما برای ما از همه عظیم تر است( تهذیب الکمال ج۶ص۴۲۱/ الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۱/ سیراعلام النبلا ج۳ص۳۰۴) به نظر می رسد عدم حضور ابن حنفیه و فرزندان او در نهضت عاشورا و همراهی نکردن آنها با حرکت امام حسین (ع)، نشات گرفته از عدم درک صحیح و منطقی از مقام امامت و چرایی قیام امام حسین(ع) دارد؛ مضافا براینکه از لحاظ شخصیتی در نقلی متهم به ترس نیز بوده است ، مسعودی می آورد : هنگامی که در جنگ جمل ، مبارزه به اوج خود رسید ، ابن حنفیه توقف کرد و از جنگ خودداری نمود ، امیرالمومنین (ع) به سوی او آمد و با غلاف شمشیر به او زد و فرمود : رگی از مادرت در تو تاثیر گذاشته است( مروج الذهب ج۲ص۳۷۵) این دو عامل یعنی عدم اعتقاد به شیوه ی مبارزه ی امام حسین (ع) و ترس درونی هنگام قطعی شدن خطر ، موجبات عدم همراهی او را با کاروان حسینی فراهم کرده است ، طبیعی است که وقتی امام حسین (ع) از حضور ابن حنفیه با خود نا امید گردید ماموریتی به او می دهد تا حداقل زمان حضورش در مدینه بتواند برای آن حضرت کاری انجام داده باشد واگرنه عدم حضور او در کاروان حسینی بدون توجیه است.
@ashoora_61