فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروزتون پر از خیر و خنده.....
_بیرون چی میبینی؟
(از پنجرهی پشت سرش به بیرون نگاه میکنم.)
+درختها، آسمون و یه کم ابر میبینم؛
و چند پرنده روی شاخههای درخت.
_هیچ چیز غیر عادی نیست، درسته؟
+درسته
_ولی اگر میدونستی فردا صبح،
دیگه نمیتونی اینها رو ببینی،
همه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد
و ارزشمند میشد، نه؟
#شکر_گذاری
#جزئیات
امشب وارد یک ماهی میشیم که خدا در موردش میگه
هرکس این ماه ازم چیزی بخواد بهش
میدم ، حتی اگر خود من رو بخواد....
#یادآوری
تموم میشه.
ناراحتیات، گریه هات، بی پولیات، دوندگیهات، دوستیات، درسات، مشکلاتت، بیماریت، تنهاییت، نگرانیات، خستگیهات، دلتنگیات، خندههات، ذوقت، پولت، تفریحاتت.
همهی چیزای خوب و بدی که حسشون میکنی تموم میشن و تو نباید توشون غرق شی.
كانال#اسماء_سرايي
https://eitaa.com/asmasaraeii
#دل_نبند
#غرق_نشو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما تنهائیم در این عالم
دل به اونی ببند که میمونه
كانال#اسماء_سرايي
https://eitaa.com/asmasaraeii
#و_هو_معکم
صبحِ زود برخاستن، طعمِ تمامِ روز را عوض میکند، کارها هم چقدر جلو میافتد. میدانی؟
صبح زود، عطرِ غریبی دارد؛
عطری که در انتهای صبحِ زود، تمام میشود و هرگز به مشامِ آنها که تا کمرکشِ ظُهر میخوابند نمیرسد.
کسالت، کسالتْ میآورد، خواب، خواب...
كانال#اسماء_سرايي
https://eitaa.com/asmasaraeii
#صبح_بخیر
#نادر_ابرهیمی
اگر از شما تعریف شد،خوشحال نباشید
و اگر شما را تحقیر کردند، ناامید نشوید.
-امام باقر (علیه السلام).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«در پایان روز متوجه میشید
که روزهای پرمشغله، شما رو
از توجه به مسائل بیاهمیت
محافظت میکنه...
خلاصه اینکه بیکار نمونید ...
بیکاری و بی برنامگی بدِ
#برنامه_ریزی
#دختران
وقتي مادربزرگ زنگ میزد و با خبر آمدنش ما را ذوقزده میكرد حتما سؤال میكرد: چه میخواهيد؟ بس كه دوستمان داشت، بس كه برای لبخندها و بالا پريدنها و خوشحالیمان دلتنگ بود. مادر ابرو بالا میانداخت و اشاره ميكرد كه بگوييد: خودتان را ميخواهيم! اما دل توی دلمان نبود كه مادربزرگ وقتی قربان صدقهمان میرود دوباره بپرسد: چی ميخواهيد؟ و ما همه فكر و ذكرمان سوغاتیهای رنگارنگ بود.
وقتی هم كه يكی دو روز بعد بابا ميرفت ترمينال يا فرودگاه دنبالشان باز فقط چشممان دنبال سوغاتیها بود و حتى وقتی مادربزرگ ما را بغل كرده بود و به سينه میچسباند باز هم از گوشه چشممان به چمدان و ساكش نگاه میکرديم كه بابا كجا میگذاردشان و باز هم وقتی دور هم مینشستيم و مادر چای میآورد بيتاب بوديم كه مادربزرگ احوالپرسیهايش را بكند و چايش را بنوشد و حرفهايش با بزرگترها تمام شود و زودتر برود سراغ سوغاتیها و مادربزرگ هم كه خوب اين را ميفهميد نشسته و ننشسته استكان چای را نصفه رها ميكرد و میرفت مینشست كنار چمدانش و هر چی مامان حرص میخورد با محبت نگاهمان ميکرد و میگفت من خسته نيستم، چای من ديدن اين بچههاست! و وقتی از سروكولش بالا میرفتيم و مامان ناراحت میشد و دعوايمان میكرد مادربزرگ اخم ميكرد و میگفت: چه كارشان داری؟ "نوههای خودم هستند"! آه كه چه قدر توی اين یک جمله آرامش بود و چه قدر اين عتاب و خطاب مادربزرگ برای ما امنيت داشت كه میگفت: "به كسي ربطی ندارد! نوه های خودم هستند!"
آن وقت با مهربانی و لبخند سوغاتیها را تقسيم ميكرد، و آن چند روز كه مادربزرگ پيش ما بود سختگيریهای مادر و پدر هم قدري كم ميشد چون یک بزرگتر قوی و مهربان بود كه میگفت: نوههای خودم هستند! و ما میدانستيم هر وقت بخواهيم خودمان را لوس كنيم میتوانيم به آغوشش پناه ببريم. میگفت: اين چند روز كه من اينجا هستم با اين بچهها كاری نداشته باشيد!
مادربزرگ را دوست داشتيم به خاطر مهربانیهايش، به خاطر قصههايش، به خاطر تحمل و مُدارايش، به خاطر سوغاتیهايش و او خوب ميفهميد كه گرچه خودش را دوست داريم ولی قد وقواره ما عمق مفهوم خودتان را میخواهيم نيست! اين حرف گرچه از عمق جان مامان و بابا در میآمد اما برای ما تعارف بود، چون بچه بوديم!
...حالا حكايت ماست و پدری كه میگويد "ما عبدتك خوفا من نارك/ خدايا به خاطر ترس از آتش عبادت نمیكنم" و ما بچههایی كه گرچه به تعارف میگوييم:"و لا طمعا في جنتك/ به طمع بهشت عبادت نمیکنيم" اما چشممان دنبال چمدان سوغاتیهایی است كه قرار بوده با رسيدن ماه رجب گشوده شود و خدایی كه آغوش مهر و محبتش را باز كرده و برای همه ابرو بالا میاندازد و اخم میكند كه فضولی موقوف! چه كار داريد ؟ "الشهر شهری والعبد عبدی و الرحمة رحمتی/ ماه ماه من است و بنده هم بنده من و رحمت هم رحمت من است"!
هر كه را بخواهم - هر چه گنهكار و بدكار- ميبخشم! ما قد وقوارهمان قد و قواره پدر امت اميرالمؤمنين نيست كه بگوييم: خدا را برای خودش میخواهيم! ما كودكان معرفت و ايمان، يكسال چشم به راه بودهايم تا ماه رجب برسد و خودمان را برای خدا لوس كنيم و خستگیها و دلتنگیهايمان را در آغوش محبت و لطفش بياندازيم. يكسال منتظر ماه رجب بودهايم تا خرابكاریها و بدرفتاریهايمان را درست كند و ببخشايد. يكسال منتظر ماه رجب بودهايم تا خدا با چمدان سوغاتیهايش برسد و مغفرت و رحمت و رضوان و غفرانش را بر سر و رويمان بريزد و بگويد: " بنده های خودم هستند، به كسی هم ربطی ندارد!"
كانال#اسماء_سرايي
https://eitaa.com/asmasaraeii
#محمدرضا_زائری
#ماه_رجب
مربی و سخنران یه مجموعه است
زنگ زده بود گله و گله گذاری
اعتراض و ناراحتی که آدمها خیلی بی وفا و بی معرفتن
نه احترام سرشون میشه نه قدر دانن
من وقت و عمر و زندگیم رو برای اینا گذاشتم اما اینا خیلی بی معرفتن
نه مسئولیت پذیرن نه اصلا میفهمن که من دارم چقدر در حقشون خوبی میکنم
چیزی نگفتم
شنیدم و چند تا راهکار الکی بهش دادم
آره الکی ،چون تو دلم داشتم با خودم میگفتم بچه ها اونی نمیشن که ما میگیم یا میخواییم بچه ها همونی میشن که ما هستیم ...😔
من وتو با بزرگترای خودمون چه کردیم؟
کجا معرفت به خرج دادیم؟
کجا حقشون رو به جا آوردیم؟
کجا قدرشون رو دونستیم؟
کجا ؟؟؟؟
بیخیال همون راه کار ها رو انجام بده
استادپناهیان میگفتن :
منتظر باشی تا به فراوانی آگاهی برسی،
تا به فروانی ایمان برسی،
تا به فراوانی عشق برسی،
بعد عمل کنی،غلط است!
كانال#اسماء_سرايي
https://eitaa.com/asmasaraeii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از چراغونی و انتقام سخت دیشب
حالا وقت چیه ؟
كانال#اسماء_سرايي
https://eitaa.com/asmasaraeii
دخترایی که پیام میدید و دنبال اعتکافید
براتون یه سری از اعتکاف ها ی کرج و ساوجبلاغ و ماهدشت و فردیس رو میفرستم
که دوستان نازنینم دارن برگزار میکنن....
👇👇👇👇👇👇