#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام خوب هستین به خانم فرجام پور، بگید ک این دو روز رو دارم با روش ایشون پیش میرم فعلا ک همه چیز آروم و عالیه😁
واقعا دستشون طلا یه امید بخش هستن تو زندگیمون❤️❤️❤️❤️❤️❤️
┄┅─✵💝✵─┅┄
خدایا
آغازی که تو
صاحبش نباشی
چه امیدیست به پایانش؟
پس با نام تو
آغاز می کنم روزم را
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
سلام امام زمانم🌹
سلام صبحتون پر نور🌺
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
#جهاد_و_شهادت
✨حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند:
بهترین مردم کسی است که خود را وقف در راه خدا کند، با دشمنان خدا جهاد نماید و خواهان مرگ و شهادت در صحنههای نبرد است. ✨
#التماس_دعا_برای_ظهور
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💝✵─┅┄
#انگیزشی💪
ما انسان ها مثل مدادرنگی هستیم
شاید رنگ مورد علاقه یکدیگر نباشیم
اما روزی برای کامل کردن نقاشیمان،
به دنبال هم خواهیم گشت👌
یکدیگر را دوست بداریم
و از کنار هم بودن لذت ببریم💞
یادمان باشد،
خیلی زود دیر می شود✅
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
سلام عزیزان شبتون بخیر🌺
ایام به کام
و دلتون خوش باشد ان شاءالله🌺🌺🌺
حال و احوالتون چطوره؟
البته یادم هست
که قول دادم
تربیت فرزند زیر هفت سال هم داشته باشیم✅
و حتما به زودی اماده می کنم
ان شاءالله
خب
اول یک #سوال
اولین سوالها را پاسخ خواهم داد
بزرگترین دغدغه تون در بحث همسرداری چیه⁉️⁉️⁉️
یا به زبان ساده تر
مایلید درباره چه مشکلی در همسرداری صحبت کنیم⁉️⁉️
لطفا زودتر پاسخ بدید
می تونید جواب سوال را برای ادمین بفرستید👇👇
@asheqemola
یا ناشناس پاسخ بدید👇
لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅
لینک ناشناس👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
🎥 #ببینید
🎀 همسرم، منو دوست نداره چیکار کنم؟
🎤 #استاد_پناهیان
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۱،،،نه عزیزم اگر با اطلاعات و اگاهی کامل و البته شناخت کامل نسبت به فرد مقابل، وارد زندگی متاهلی بشید
ان شاءالله که موفق و خوشبخت خواهید شد✅
حتما حتما برای ازدواج موفق تلاش کنید👌
۲،،،دقیقا هدفم در این کانال و مشاوره ها همینه✅
که بتونم کمکتون کنم عشق و محبت و لذت در زندگی هاتون روز به روز بیشتر بشه
حتما مطالب کانال را دنبال کنید و دوره های ما را شرکت کنید
ان شاءالله نتیجه خوبی خواهید گرفت👌
۱،،،سلام علیکم،گلم سعی کنید، شما تمرکز کنید روی خوب همسرداری کردن و
تمرکز کنید روی صفات خوب همسرتون و بابت خوبیهاشون تشکر کنید
وقتی از شما رضایت داشته باشند، هرگز حرفی نمی زنن یا کاری نمی کنند که شما ناراحت بشید.
مطمینا از درخواستشون کوتاه میان فقط به خاطر شما و ارامشی که از شما می گیرند.
۲،،،گلم سعی کنید، به هیچ عنوان منزل را ترک نکنید و همسرتون را تنها نگذارید❌
توی منزل خودتون استراحت کنید
و مطمین باشید همسرتون کمکتون می کنند.
یک جمله #طلایی👇
فاصله فیزیکی، فاصله عاطفی میاره✅
#همسرداری
🔺مشکلی که اکثر خانم ها با ان درگیرند،
اینه که
نمی توانند بین روابط شون با خانواده شون و همسرشون،
تعادل ایجاد کنند❌
🔸اکثر اقایان هم شاکی هستند، ولی
متاسفانه اقایان زیاد اهل شکایت کردن و نق زدن،
ولی
متاسفانه، به شدت اهل تلافی کردن هستند
و متاسفانه، برخی اقایان کینه ای هم هستند
🔸خانم گلم،
قبل از اینکه ازدواج کنی،
باید
باور کنی که
شما داری یک زندگی مستقل را تشکیل میدهی✅
🔸پس،
باید زندگی مستقل تشکیل بدهی.
با
همسرت، که قراره یک عمر کنارش باشی.
جمله #طلایی👇
اولویت هر فرد همسرش است✅
⛔️هیچ وقت و به هیچ عنوان، همسرت را تنها نگذار.
اجازه نده کسی پشت سرش حرف بزند.
اجازه نده کسی به او بی احترامی کند.
اجازه نده،حتی اگر ایرادی دارد، کسی جلوی شما به زبان بیارد❌
✅همیشه و همه جا و در همه شرایط،
شما
باید
پشتیبان،
همراه،
حمایتگر،
و تکیه گاه همسرت باشی.
فقط و فقط
همسرت
همسرت
همسرت ...
🔸اگر فقط روی همین نکته
دقت کنید
فکر کنید
تامل کنید
و برای این مطلب تلاش کنید
مطمئن باشید
تا اخر عمر خوشبختی تون تضمینه✅✅✅✅
💞اگر طالب عشق و محبت و لذت دائمی در زندگی هستید،
حتما
حتما
صحبتهام را جدی بگیرید
و به هیچ وجه حمایت و عشق به همسرتون را
دست کم نگیرید✅
جمله #طلایی👇
اگر سعادت دنیا را می خواهید، خوب همسرداری کنید
اگر آخرت خوی می خواهید خوب همسرداری کنید
✅✅✅
حالا خود دانید👌😊
لپ مطلب را بهتون گفتم
🔸خانم عزیزی که خانه مادرت جا خوش کردی،
با دوستات هر هفته بیرون می ری.
مرتب
این جلسه و ان مجلس و...
حواست هست همسرت تنهاست⁉️
تنهایی هایش را باید با کی یا با چی پر کند⁉️⁉️⁉️
دیگه خود دانی🤔
نمی خوام بگم توی مشاوره ها چقدر با خانمهایی صحبت می کنم
که از تنها گذاشتن همسرشون به شدت پشیمان هستند و متاسفانه پشیمانی سودی ندارد.
💞خانم گلم، زندگی را دریاب.
همسرت را دریاب.
عشق و محبتت را دریاب
فرزندت را دریاب.
خانه و زندگیت را دریاب.
فقط به خاطر خودت که به ارامش برسی👌
موفق باشید✅
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_27
آن شب هم برای امید به سختی گذشت. هنوز افکار آشفته آزارش می داد. دم دم های صبح خوابش برد.
ساعتی نگذشته بود که با صدای در زدن های مادرش بیدار شد.
در از بیرون باز نمی شد به ناچار و با زحمت خودش را از تخت خواب جدا کرد تا در را باز کند.
مانند همیشه مادرش با لبخند آمده بود تا بیدارش کند.
تشکر کرد و نگاهی به ساعت انداخت.
به یادِ محسن و پروژه افتاد. سریع آماده شد. هنوز از در بیرون نرفته بود، که مادر برای صبحانه صدایش زد.
تشکر کرد و گفت دیرش شده و سریع از خانه بیرون رفت.
درب خودکار حیاط به کار افتاد و امید داخل ماشین منتظر بود تا کاملا باز شود و حرکت کند که مادر را جلوی ماشین دید! با یک لقمه بزرگ و یک استکان چای سریع به طرف پنجره آمد و با اشاره خواست تا آنها را بگیرد.
امید می دانست که مقاومت فایده ای ندارد. شیشه را پایین کشید. تشکر کرد و چای را داخل جالیوانی کنار گیربکس گذاشت و لقمه را هم در دست چپش گرفت.
مادر با لبخند مهربانش نگاهی کرد و گفت که برای عصر که مهمان دارند حتما خودش را برساند.
امید سری تکان داد و خداحافظی کرد. مادر با مهربانی بدقه اش کرد و برایش دست تکان داد.
با خودش فکر می کرد اگر این محبت های مادرانه نبود، در این دنیا دلش را باید به چه چیزی خوش می کرد!؟
دنیایی که برایش پر از درد و رنج بود و خاطراتِ تلخ.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_28
عصر خسته به خانه برگشت. روز پر کاری را با محسن گذرانده بود.
وقتی وارد باغ شد، از دیدن اتومبیل جدیدی که در پارکینگ بود، تعجب کرد. تازه یادش افتاد که مادر گفته بود مهمان دارند.
برای او اهمیت زیادی نداشت؛ چون معمولا زیاد مهمان داشتند. مخصوصا وقت هایی که پدرش نبود، مادر مرتب دوستانش را دعوت می کرد.
اما امید اصلا حوصله شان را نداشت. با خودش فکر کرد کاش می توانست به نحوی بدون دیده شدن وارد شود و مستقیم به اتاقِ خودش برود؛ اما راهی به جز در اصلی به سمت راه پله ها وجود نداشت و راه پله هم درست کنار پذیرایی بود.
او برخلاف مادرش، خلوت و تنهایی را بیشتر دوست می داشت.
عرقی سرد. از داخل داشبرد، یک برگه دستمال کاغذی بیرون کشید و پیشانی و کف دست هایش را که مثل همیشه خیس عرق شده بود، خشک کرد.
کیفش را برداشت و به سمت ساختمان رفت.
عطر گل های رز، در باغ پیچیده بود. بی اختیار به سمت بوته گل ها رفت. سرش را نزدیک گلهپ ها برد و با یک نفس عمیق بو کشید.
رایحه خوش گل رز را به ریه هایش هدیه داد. دلش طاقت نیاورد و شاخه گلِ رزِ سرخی را که کاملا باز شده بود، چید.
جلوی بینی اش گرفت و چشم هایش را بست. باز هم خاطرات خانه مادربزرگ و حیاط و باغچه نقلی آن در خاطرش نقش بست. گویا غیر از آن، خاطره خوش آیندی نداشت.
یادش آمد که چقدر زهرا گل رزِ سرخ دوست داشت. خوب به یاد داشت روزی را که زهرا در بین بازی، یک شاخه غنچه رز سرخ چیده بود. همان موقع دایی علی از راه رسید. با ناراحتی، زهرا را دعوا کرد.
ولی امید قهرمانانه جلو رفته بود و گفته بود که من این را برایش چیدم!
دایی علی هم که معلوم نبود دلش از کجا پر بود، کتک مفصلی به او زد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#نظر_شما
#مشاوره_تلفنی
سلام وقت شما هم بخیر.
من در مورد مدیریت کردن روابط بین خودم و همسرم با خانواده هامون و اصلاح مزاج مشاوره گرفتم. خیلی از خانم فرجام پور متشکرم که با آرامش بهم امید دادن و الان حالم کمی بهتر هست. إن شاء الله با اجرا کردن راهکارهاشون مشکلات زودتر حل بشه.
البته من مشکلات دیگری هم دارم که إن شاء الله در مورد اون موضوعات هم دوباره مشاوره میگیرم ازشون.
18.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در حرم امام رضا علیه السلام و صحن گوهرشاد ولحظه غروب آفتاب و صدای نقاره خانه حضرت، به یادتون بودم.
جای همتون خالی....
آرامشی از جنس بودن در این صحن باصفا رو براتون آرزو کردم🤲🤲🤲
الهی به زودی زود قسمتتون بشه🤲🤲🤲
#ارسالی_شما
زیارت قبول🌺