eitaa logo
آستانِ مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
🔳 ◾️ همگامی که امام علیه السلام در کربلا فرود آمد، فرمود: اینجا کجاست؟ گفتند: عقر، امام فرمود : خدایا از عقر ¹ به تو پناه می برم. در تذکرهٔ‌سبط آمده: سپس امام فرمود: این سرزمین چه نام دارد؟ گفتند: کربلا، و به آن نینوا هم می گویند، که دهکده ای به این نام در اینجا هست، امام گریست و فرمود : کرب و بلا ... در ملهوف هم آمده : هنگامی که امام به کربلا رسید فرمود: نام این سرزمین چیست؟ گفته شد: کربلا ، فرمود: خدایا من از کرب و بلا به تو پناه می برم، سپس فرمود: اینجا جایگاه کرب و بلاست، فرود آیید. اینجا جایگاه خیمه هایشان و محل ریختن خونشان است و اینجا قبرشان قرار دارد، این گونه جدم پیامبر برایم نقل کرده، همه فرود آمدند... 📓 برگرفته از کتاب _____________ ۱: عقر یعنی پی کردن ◼️◾️◽️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ زنان خاندان پیامبر ، شهادت پدران را از کودکان پنهان داشته و می گفتند: آنان به مسافرت رفته اند، این حالت ادامه داشت تا اینكه یزید آنان را به خانهٔ خود آورد، امام حسین علیه السلام دختر چهار سالهٔ کوچکی داشت، شبی از خواب برخاست و گفت: پدرم حسین کجاست ؟ من او را هم اکنون در خواب دیدم که مضطرب و ترسان بود. زنان تا این سخنان را شنیدند گریستند، همراه با آنان سایر اطفال هم به گریه افتادند و صدای ناله بلند شد، یزید لعنة الله علیه از خواب برخاست و گفت: چه خبر شده است ؟ وقتی متوجه شد قصه از چه قرار است ، دستور داد سر مقدس را که در دستمالی پوشیده شده بود برای او آورده و جلوی او قرار دادند، دستمال را کنار زد و گفت : این سر کیست ؟ گفتند: سر پدرت می باشد، آن را از داخل طشت برداشت و در آغوشش نهاد و می گفت: پدر جان چه کسی چهره ات را با خون هایت رنگین ساخته..؟ پدر جان چه کسی رگ گردنت را بریده ... ؟ پدر جان چه کسی در کودکی مرا یتیم کرده ...؟ .... این چنین جملاتی گفت ، آنگاه لبش را روی لب او قرار داد و گریهٔ سختی کرد تا بیهوش شد، حرکتش دادند اما روح از بدنش جدا شده بود ، خاندان امام که این منظره را دیدند بلند بلند گریستند و مجلس عزایشان تکرار شد و هر که در آن روز در دمشق بود به گریه و ناله پرداخت. 📓برگرفته از ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر
🔳 ◼️ روایت شده که حُرّ به امام -علیه‌السلام- عرضه داشت : هنگامی که عبیدالله -لعنة الله علیه- مرا نزد تو فرستاد ، از قصر خارج شدم ، کسی از پشت سر به من می گفت: ای حر تو را بشارتِ خیر می دهم، بازگشتم کسی را ندیدم، با خود گفتم : سوگند به خدا این بشارت نیست من به سوی حسین -علیه‌السلام- می روم، و نمی دانستم که به تو ملحق می شوم، امام علیه السلام فرمود: «تو به خیر و نیکی رسیدی». 📓 ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ عبدالله بن حسن بن علی علیهم السلام که نوجوانی بیش نبود به سوی امام علیه السلام دوید زینب سلام الله علیها خواست او را بگیرد، امام علیه السلام فرمود: ای خواهر او را بگیر، کودک به شدت امتناع کرد و گفت :سوگند به خدا که عمویم را رها نمی‌کنم. بحربن کعب لعنة الله علیها شمشیری به سوی امام علیه السلام پایین آورد ،کودک گفت: وای بر تو ای پسر زن خبیث آیا عمویم را میکشی؟ بحر لعنة الله علیه شمشیری به امام علیه السلام زد، کودک دستش را جلو گرفت ،دستش برید و به پوست آویزان شد ،کودک فریاد زد: پدر جان! امام علیه السلام او را به سینه گرفت و گفت: ای پسر برادرم بر آنچه اتفاق می‌افتد صبر کن امید خیر از خدا داشته باش ،خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می کند، به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابیطالب علیه السلام و حمزه و جعفر و حسن بن علی علیهم السلام، آنگاه امام علیه السلام سرش را بلند کرد و فرمود: خدایا قطرات باران آسمان و برکت های زمین را از آنان بازدار، خدایا اگر مدتی آنان را بهره‌مند کردی ، آنان را دچار پراکندگی کن و از میان بردار و حاکمان را از آنان ناخشنود گردان ،چرا که آنان ما را فرا خواندند تا یاری کنند ، اما بر ما حمله ور شد و ما را کشتند. سرانجام حرملة بن کاهل ای پرتاب کرد و کودک که در آغوش عمویش بود را کشت. 📓 ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ () هنگامی که امام علیه السلام دید قاسم قصد رفتن به جنگ را دارد ، او را در آغوش گرفت و آن قدر گریستند که از حال رفتند...امام علیه السلام به او اجازه نمی داد، دست و پای امام علیه السلام را بوسید تا توانست اجازهٔ جنگ بگیرد. چهره اش همچون ماه درخشان، شمشیر به دست و قبا و پیراهن به تن... به میدان آمد... لحظه ای شد که ملعونی شمشیری بر فرق مبارکِ قاسم... با صورت بر زمین افتاد و گفت : ای عموجان ! امام حسین علیه السلام چون بازی شکاری بر سر او حاضر شد، بالای سرش ایستاد، لحظات سختی بر او می گذشت و حسین علیه السلام می گفت: قاتلان تو از رحمت الهی دور باشند... سپس فرمود: سوگند به خدا برای عمویت سخت است که او را فراخوانی و نتواند جواب تو را بدهد، یا جوابت را بدهد اما سودی برایت نداشته باشد، سوگند به خدا این روزی است که دشمنانش بسیار و یارانش اندکند، امام علیه السلام قاسم را به سینه چسباند و آورد تا کنار دیگر کشته شدگان خانواده اش قرار داد... 📓 برگرفته از ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ (.) هنگامی که امام حسین علیه السلام پیکرهای جوانان و دوستانش را دید، تصمیم گرفت شخصاً وارد میدان نبرد شود و فریاد زد: آیا مدافعی هست که از حرم پیامبر دفاع کند؟ آیا خدا پرستی هست که درباره‌ی ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که برای خدا به داد ما برسد ؟ آیا یاوری هست به امید پاداش الهی به ما کمک کند؟ در اینجا فریاد و شیون زنان بلند شد، به سوی خیمه آمد و به زینب سلام الله علیها گفت: کودک شیرخوارم را بده تا با او خداحافظی کنم، او را در آغوش گرفت و خواست او را ببوسد، حرملة بن کاهل لعنة الله علیه تیری پرتاب کرد که به گلوی او خورد و گلویش شکافت... امام علیه السلام به زینب سلام الله علیها فرمود: او را بگیر، آنگاه کف دستش را زیر گلوی کودک گرفت،هنگامی که پر از خون شد، آنها را به سوی آسمان پرتاب کرد و فرمود: چون خدا ناظر اعمال ماست، هر مصیبتی که به من برسد برایم آسان است... خدایا بین ما و این قوم حکم نما، کسانی که ما را دعوت کردند تا یاری کنند اما مارا کشتند. از آسمان ندا آمد: حسین او را رها کن، در بهشت برای او شیردهنده ای وجود دارد... 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
🔳 ◾️ از پدر اجازهٔ نبرد گرفت،به او اجازه داد، آنگاه به او نظر افکند ، همانند فردی که از او مأیوس شده، و چشمانش را بر زمین دوخت و گریست... خدایا بر این قوم گواه باش، کسی به سوی آنان رفت که از تمام افراد از جهت خلقت و اخلاق به پیامبرت شبیه تر است ...سپس امام علیه السلام آن ملعون ها را نفرین کرد. آنگاه بر عمر سعد لعنة الله علیه فریاد زد: تو را چه شده خداوند نسلت را قطع کند ...علی اکبر علیه السلام با وجود تشنگی صد و بیست نفر را کشت طبق نقلی.آنگاه خدمت پدر آمد در حالیکه جراحت های زیادی داشت و گفت ای پدر تشنگی مرا کشته... آیا آبی هست ...؟ امام گریست و فرمود: واغوثاه، ای پسرم اندکی بجنگ ، به زودی جدت پیامبر را ملاقات می کنی و با جامش آبی به تو می نوشاند که بعد از آن هرگز تشنه نخواهی شد. آمدم من ز حرم لحظه ی پر پر زدنت اربا اربا شده ای پیش نگاهم چه کنم؟!... امام علیه السلام آمد تا اینکه کنار او ایستاد و گونه اش را روی گونه او نهاد، راوی می گوید با گوش های خودم شنیدم که امام علیه السلام فرمود: ای پسرم خداوند بکشد گروهی که تو را کشتند ، چه چیز آنان را نسبت به خدای مهربان و بر هتک حرمت خاندان پیامبر جسور ساخت؟! ... و چشم هایش پر از اشک شد، آنگاه فرمود: اف بر دنیا بعد از تو.گفته شده صدای گریهٔ امام علیه السلام بلند شد و کسی تا کنون صدای گریهٔ بلند امام را نشنیده بود. 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم @astanehmehr
🔳 ◾️ (.) هنگامی که حضرت عباس علیه السلام دید تنها او و امام علیه السلام مانده‌اند، عرضه داشت ای برادر آیا اجازه نبرد می دهی؟ امام علیه السلام به سختی گریست و فرمود ای برادرم تو پرچمدار منی و هرگاه تو شهید شوی لشکرم از بین رفته به شمار می آید. حضرت عباس علیه السلام عرض داشت سینه ام تنگ شده و از زندگی خسته شده ام...امام علیه السلام فرمود: پس برای این کودکان مقداری آب از آنان درخواست کن، حضرت عباس علیه السلام رفت و آنان را پند و اندرز داد اما سودی نبخشید... صدای فریاد تشنگی کودکان را شنید بر اسبش سوار شد و نیزه اش را برداشت و مشکی با خود حمل نمود و به سوی فرات حرکت کرد، جنگ نمایانی با نگهبانان آب و محاصره کنندگان کرد و داخل آب شد، هنگامی که خواست آب بنوشد ،به یاد تشنگی امام علیه السلام و خاندانش افتاد آب را ریخت، و مشک را پر کرد و روی کتف راست قرار داد و به سوی خیمه ها حرکت نمود جلوه حرکت ایشان را گرفته و از هر طرف او را محاصره کردند و با آنان جنگید... لحظه ای آمد که مردی لعنة الله علیه به ایشان حمله کرد و عمودی آهنین بر سرش زد که آن را شکافت و روی زمین افتاد در حالی که فریاد می زد : «ای اباعبدالله علیک منّی السلام». هنگامی که عباس شهید شد امام علیه السلام فرمود اکنون پشتم شکست و قدرت چاره‌جویی از من گرفته شد... ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ «بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد...» هنگامی که امام علیه السلام به شدت مجروح شد ، ملعونی نیزه ای به پهلوی مبارکِ امام... امام علیه السلام از اسب با گونهٔ راستش بر زمین افتاد، در حالی که فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله...» راوی گوید: زینب سلام الله علیها از درگاه خیمه خارج شد، در حالی که فریاد می زد: وای برادرم، وای سروَرم، وای خاندانم، ای کاش آسمان بر زمین می افتاد، ای کاش کوه ها بر دشت ها پراکنده می گردید... شمر لعنة الله علیه به یاران ملعونش فریاد زد: برای او منتظر چه هستید؟ و از هر سو به امام علیه السلام حمله ور شدند... در بی رحمی قاتلان امام علیه السلام همین بس که آقا با آنها در حال صحبت بود که سر از بدن مبارکش... (جان‌عالم‌فدات‌آقا‌جان...) اسب امام علیه السلام از میان لشکر فرار کرد تا دستگیر نشود، چهره اش را در خون امام علیه السلام قرار داد و شیهه کشان به سوی خیمه ها آمد، کنار خیمه آنقدر سرش را بر زمین زد که مرد. هنگامی که خواهران امام علیه السلام و دختران و خاندان او اسب را بدون صاحب دیدند، ناله و شیون سر دادند ام کلثوم دست بر سر نهاد و فریاد می زد: وا محمّداه وانبیّا ، واأباالقاسماه ، واعلیّاه... ، این حسین است که در دشت کربلا افتاده، سرش از قفا بریده، و عمامه و پیراهنش دزدیده شده ، سپس بیهوش بر زمین افتاد. 📓برگرفته از ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanemehr
🔳 ◼️ هنگامی که شمر ملعون به سوی خیمه ها آمد، دید علی بن حسین علیهماالسلام به دیوار خیمه تکیه داده، شمشیر کشید تا او را بکشد، حمیدبن مسلم گفت: آیا این بیمار را هم می کشی؟ او را نکش. بعضی از افراد گفته اند: عمربن سعد ملعون دست هایش را گرفت و گفت: آیا از خدا حیا نمی کنی که می خواهی این جوان بیمار را بکشی ؟ شمر لعنة الله علیه گفت: امیر عبیدالله (ملعون) فرمان داده تمامی فرزندان حسین (علیهم صلوات الله) باید کشته شوند، عمر لعنة الله علیه انقدر اصرار ورزید تا از او دست برداشت و دستور داد خیمه های خاندان پیامبر صلوات الله علیه وآله را آتش زدند. 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ یکی از خدمتکاران امام سجاد علیه السلام می گوید: روزی امام علیه السلام به صحرا رفت به دنبال ایشان رفتم، دیدم روی سنگ زبری سجده نمود و من صدای گریه و ناله او را می‌شنیدم ، شمردم هزار بار فرمود: «لا اله الا الله حقّاً حقّاً لا اله الا الله تَعَبُّداً و رِقّاً لا اله الا الله ایماناً و تصدیقاً » . سپس سر از سجده برداشت در حالی که سر و صورتش از اشک دیدگانش خیس شده بود ،گفتم : ای سرورم آیا این اندوه شما پایان نمی پذیرد و اشک شما کاهش نمی‌یابد ؟ فرمود: وای بر تو یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیه السلام پیامبری بود که پدرش نیز پیامبر بود ،دوازده پسر داشت ، خداوند یکی از آنان را از دیدگانش پنهان کرد ، موهای سرش از غصه سفید شد و پشتش از خمیده گردید و چشمش از گریه کور شد، در حالی که پسرش زنده در دنیا حضور داشت، اما من پدر و برادر و هفده نفر از خاندان مرا بر خاک و خون غلتیده رها کردم، چگونه غصه ام پایان پذیرد و اندوهم کاهش یابد ؟؟... 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ سکینه سلام الله علیها گوید: هنگامی که امام حسین علیه السلام شهید شد ، او را در آغوش گرفتم و از هوش رفتم ، شنیدم می گوید: شیعتی ما إن شربتم ریّ عذب فاذکرونی أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی «شیعیانم هر گاه آب گوارایی نوشیدید مرا یاد کنید، و هر گاه نام غریب یا شهیدی به گوش شما خورد برای من گریه کنید». هراسان از جا برخاستم، در حالی که از گریه چشمانم مجروح شده بود و بر سر و صورت می زدم، هاتفی ندا کرد: بکت الارض و السماء علیه بدموع غزیره و دماء یبکیان مقتول فی کربـــلاء بین غوغاء امّة أدعیاء منع الماء و هو من قریب عین أبکی الممنوع شرب الماء «آسمان و زمین بر او گریست، با اشک ها و خون های بسیار، برای کشته شده در کربلا می گریند، که به وسیلهٔ زنازادگان به شهادت رسیده است، با اینکه نزدیک آب بود تشنه شهید شد، ای چشم برای شهید تشنه لب گریه کن». 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ در مقابل مردم کوفه علی بن حسین زین العابدین علیه السلام با حالت بیماری همراه زنان از کوفه به کربلا آورده شد ، دید زنان و مردان کوفه ناله و شیون کرده و گریبان پاره می کردند ، زین العابدین علیه السلام که در اثر بیماری ضعیف شده بود با صدایی آرام گفت: اینان می گریند پس غیر از ایشان چه کسانی ما را کشتند؟ حضرت زینب دختر علی بن ابی طالب علیهم السلام به مردم اشاره کرد تا ساکت شوند. حذام اسدی گوید: سوگند به خدا خانم با شرمی ندیده ام که همانند او سخن ور باشد، و گویا از زبان علی بن ابی طالب علیهم السلام و همانند او سخن می گفت، به مردم اشاره کرد تا ساکت شوند، نفس ها به سینه ها بازگشت و زنگ ها خاموش شد، و بعد از حمد و ستایش الهی و درود بر پیامبر صلوات الله علیه و آله ، چنین گفت: ای کوفیان ای مردمی که اهل نیرنگ و پیمان شکنی و دروغ هستید، گریه هایتان تمام نشده و ناله هایتان پایان نپذیرد... 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ امام صادق علیه السلام فرمود: زمانی که امام حسین علیه السلام شهید شد، فرشتگان در بارگاه الهی ضجه و ناله کرده و گفتند: پروردگارا این حسین برگزیده و پسرِ دخترِ پیامبر توست، (صلوات الله علیهم أجمعین) خداوند بزرگ تمثال قائم علیه السلام را به آنان نشان داد و فرمود: با این از این گروه انتقام می گیرم. راوی گوید : در هنگام شهادت امام علیه السلام، گرد و غبار بسیار سیاه رنگی آسمان را فرا گرفت و باد سرخی وزید، که چشم چشمی را نمی دید ، و همه گمان کردند عذاب الهی نازل شده ، ساعتی گذشت تا گرد و غبار برطرف شد. 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ در مقابل مردم کوفه (ای کوفیان!) آگاه باشید ، مثال شما مثال زنی است که رشته های محکمی که بافته را باز می کند، ایمانتان را وسیله‌‌ای برای نیرنگ زدن و پیمان شکنی قرار داده اید(اشاره به آیه‌ی‌۹۲ سوره‌ی‌مبارکه‌نحل)، آیا جز خود بینی و دروغ و نیرنگ و پیمان شکنی و تملّق گویی کنیزان و عشوه گری برای دشمنان کار دیگری بلد هستید؟ 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ در هیاهوی جنگ، هنگامی که امام حسین علیه السلام به رهبرانِ چهار هزار نگهبانِ فرات حمله نمود، اسبش را وارد فرات کرد، هنگامی که اسب خواست آب بنوشد امام علیه السلام جمله ای فرمودند که آتش بر جان اهل محبت می زند! فرمودند خطاب به اسب باوفایشان: تو تشنه ای و من هم تشنه ام ، سوگند به خدا تا آب نخوری من نیز آب نمی خورم ! (جان ناقابل، فدای لب های مبارک شما ای طبیب قلب های ما...) هنگامی که اسب کلام امام علیه السلام را شنید، گویا مفهوم آن را دریافت، سر را بلند کرد و آب ننوشید، امام علیه السلام فرمود: بنوش تا من نیز بنوشم ! امام دستش را زیر آب برد و مشتی برداشت، اسب سواری گفت: ای أباعبدألله آیا از خوردن آب لذت می بری در حالی که به حَرَمت بی احترامی می شود؟! امام علیه السلام آب را ریخت و به لشکر حمله نمود و به خیمه ها رسید، دید آنها در سلامت کامل به سر می برند. 📓 برگرفته از ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ در مقابل مردم کوفه (ای کوفیان!) آگاه باشید ، بد توشه ای برای خود پیش فرستادید ، که باعث می شود خشم الهی شامل حالتان گردد و در عذاب الهی جاودانه بمانید، آیا برای پدرم گریه می کنید ؟ آری! به خدا سوگند که شما باید برای او گریه کنید ، بسیار گریه کنید و کم بخندید ، چرا که آنقدر ننگ بر خود خریده و گرفتار رسوایی گردیده اید که هرگز قادر به پاک کردن خود از آنها نیستید... 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ در مقابل مردم کوفه (ای کوفیان!) چگونه می توانید ریختن خون کسی را از دامن خود پاک کنید که زادهٔ خاتم پیامبران و جایگاه رسالت الهی و سرور جوانان اهل بهشت ، و پناهگاه جنگ و نبردتان، و پناه گروهتان ، و قرارگاه آرامش بخشی تان، و فریاد رس مشکلاتتان، و حفاظت کنندهٔ شما در جنگ ها، و درمان دردهایتان، و چراغ راهنمایتان بود...؟ 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🔳 ◾️ مقابل مردم کوفه ای مردم هر که مرا می شناسد که می شناسد، و هر که مرا نمی شناسد بداند من علی، پسر حسین (علیهماالسلام) هستم، کسی که در کنار رود فرات بدون گناه و خطا کشته شد، من پسر کسی هستم که پردهٔ حرمتش را دریدند و اموالش را غارت کردند و نعمت زندگی اش را از او گرفتند و خاندانش را اسیر نمودند، من فرزند کسی هستم که با تحمل زجر بسیار کشته شد و همین افتخار ما را بس. ای مردم شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید شما به سوی پدرم نامه نوشتید و او را فریب دادید و با او عهد و پیمان بستید، اما او را کشته و خوار گردانیدید، مرگ بر شما که چه بد توشه ای برای آیندهٔ خود فرستاده و عملکرد زشتی انجام دادید، چگونه می توانید به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بنگرید، آنگاه که به شما بگوید: خاندان مرا کشته و حرمتم را از هم دریدید، پس شما از امت من نیستید. در این لحظه فریاد ناله و شیون از هر طرف برخاست، و همدیگر را نفرین کرده و می گفتند: نا آگاهانه خود را به کشتن دادید... 📓 ، ◼️◼️◽️◼️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr