📖 #حکایت
💎 #مهمانانِعلیعلیهالسلام
مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه السلام - وارد شدند .
علی با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی ، حوله ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان خود را عقب كشید و گفت :
" مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .
علی فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا میخواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟
" باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی او را قسم داد كه من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .
مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی فرمود : " خواهش میكنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "
همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه گفت :
" دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو
دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه
پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .
محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیهالسلام- وقتی که این داستان را نقل كرد ، فرمود :
" شیعه حقیقی باید این طور باشد ."
📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598
#الله_جل_جلاله #عشق #شیعهٔ_حقیقی #اهلبیت_علیهمالسلام #کیمیا #تواضع #حقیقت #اخلاص #الگو #مهمان
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖 #حکایت
💎 #مهمانانِعلیعلیهالسلام
مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه السلام - وارد شدند .
علی علیهالسلام با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی علیهالسلام ، حوله ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی علیهالسلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان خود را عقب كشید و گفت :
" مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .
علی علیهالسلام فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا میخواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟
" باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی علیهالسلام او را قسم داد كه من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .
مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی علیهالسلام فرمود : " خواهش میكنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "
همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه گفت :
" دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو
دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه
پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .
محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیهالسلام- وقتی که این داستان را نقل كرد ، فرمود :
" شیعه حقیقی باید این طور باشد ."
📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598
#اخلاص #الگو #مهمان
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖 #حکایت
💎 #مهمانانِعلیعلیهالسلام
مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه السلام - وارد شدند .
علی علیهالسلام با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی علیهالسلام ، حوله ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی علیهالسلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان خود را عقب كشید و گفت :
" مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .
علی علیهالسلام فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا میخواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟
" باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی علیهالسلام او را قسم داد كه من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .
مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی علیهالسلام فرمود : " خواهش میكنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "
همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه گفت :
" دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو
دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه
پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .
محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیهالسلام- وقتی که این داستان را نقل كرد ، فرمود :
" شیعه حقیقی باید این طور باشد ."
📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598
#اخلاص #الگو #مهمان
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr