eitaa logo
آستانِ مهر
6.4هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام تنها کانال بانوان اعتاب مقدس Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
آستانِ مهر
📖 #حکایت 💎 #انقلابي‌دروني‌با‌يك‌آيه ( #قسمت‌اول) علامه مجلسی رحمه‌الله می نويسيد: وقتی آيه«وَ اِنّ
📖 💎 ( ) فاطمه -سلام‌الله‌علیها-به پدر عرض كرد: ای پدر، فدايت شوم! چه چيز شما را گريانيده است؟ پيامبر-صلی الله عليه وآله-آن دو آيه را بر او خواند. فاطمه -سلام‌الله‌علیها-از شدت اندوه به صورت در افتاد و صدای ناله اش بلند شد كه وای، وای بر آن كسی كه داخل آتش گردد. در اين حال سلمان نيز گفت: ای كاش برای اهلم گوسفندی بودم و آنان گوشت مرا خورده، پوست مرا پاره می كردند و من هرگز اسم آتش را نمی شنيدم. ابوذر گفت: ای كاش مادرم نازا بود و مرا نمی زاييد ومن هرگز اسم آتش را نمی شنيدم. مقداد گفت: ای كاش پرنده ای بودم كه در بيابان های دور دست به سر می بردم و حساب وكيفری نداشتم و ذكر آتش را نمی شنيدم. علی -عليه السلام- می فرمود: ای كاش درندگان گوشت مرا پاره پاره كرده و ای كاش از مادر متولد نشده بودم و نام آتش را نمی شنيدم. سپس دست روی سر گذاشت و شروع به گريه كرد و می گفت: آه، از دوری راه و كمی توشه در سفر قيامت. گناهكاران به سوی آتش می روند و بسرعت داخل دوزخ می شوند... 📔 چهل داستان از به ضميمه چهل اعتراف از دانشمندان پيرامون عظمت قرآن و چهل معما برگزيده قرآنی تاليف: مصطفی محمدی اهوازی 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎 هنگامى كه مأمون حضرت رضا عليه السلام را از مدينه به خراسان احضار كرد، آن حضرت در مسير راه ، معجزات و كراماتى را به اذن خداوند متعال به مردم و همراهيان خود ارائه نمود. از آن جمله وقتى امام عليه السلام به روستاى سناباد رسيد، بر كوهى - كه از سنگ سياه بود - تكيه زد و اين دعا را بر زبان مبارك خويش جارى نمود: ((اللّهمَ انْفَعْ بِهِ وَ بارِكْ فيما يَنْحَتُ مِنْه )) يعنى ؛ پروردگارا، مردم را از اين كوه سودمند گردان ، و در آنچه از آن مى تراشند، بركت و فايده اى بسيار قرار بده . سپس فرمود: هر غذائى كه مى خواهيد براى من طبخ نمائيد در ظرف سنگى تراشيده شده از اين كوه باشد. و چون از آن كوه براى حضرت در ظروف سنگى غذا تهيّه شد، مرتّب غذا تناول مى فرمود؛ گرچه حضرت كم خوراك بود. و از آن روز به بعد، مردم ظرف هاى سنگى گوناگونى از آن كوه مى تراشند و مورد استفاده قرار مى دهند، كه به وسيله دعاى حضرت بركات بسيارى ديده اند. 📔 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲،ص۱۳۶ 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎 مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه‏ السلام - وارد شدند .  علی با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی‏ آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی ، حوله‏ ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی‏ آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان‏ خود را عقب كشید و گفت :  " مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .  علی فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می‏ خواهد عهده‏ دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا می‏خواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟ " باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی او را قسم داد كه من می‏ خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .  مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی فرمود : " خواهش می‏كنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می‏ خواست دستت را بشوید می‏ شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "  همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه‏ گفت :  " دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو  دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی‏ بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می‏ شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه‏  پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .  محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیه‌السلام- وقتی‏ که این داستان را نقل كرد ، فرمود : " شیعه حقیقی باید این طور باشد ."  📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
🏴 💎 🔻امام خامنه‌ای حفظه‌الله: ◾️اساس دین، با عاشورا پیوند خورده و به برکت عاشورا هم باقی مانده است. اگر فداکارىِ بزرگِ حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام نمی‌بود - که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلّی متوجّه و بیدار کرد - در همان قرن اول یا نیمه قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلّی برچیده می‌شد. قطعاً این‌گونه است. اگر کسی اهلِ مراجعه به تاریخ باشد و حقایق تاریخی را ملاحظه کند، این را تصدیق خواهد کرد. ◾️چیزی که وجدان جامعه اسلامی را در آن زمان برآشفت و اسوه و الگویی برای بعدی‌ها شد، همین حادثه‌ی عجیبی بود که تا آن روز در اسلام سابقه نداشت. 🗂۱۳۷۲/۰۳/۲۶ ◼️◾️▫️◾️◼️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎 ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻫﻠﺒﻴﺖ ﻋﻔﺖ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﺳﻴﺪۀ ﺟﻠﻴﻠﻪ ﺁﻣﻨﻪ¹ ﺩﺧﺘﺮ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺳﻴﺮِ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ست که ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﻣﺪﻓﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺎﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺪۀ ﺍﺻﻴﻠﻪ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺎﺭﻳﻜﻰِ ﺷﺐ ،ﺻﻮﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺁﻣﻨﻪ می شنیدم ﻭ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ ﻣﺮﺩی بیست ﺭﻃﻞ ² ﺭﻭﻏﻦ زیتون آورد ﻭ ﺑﺎ ﺧﺎﺩﻡ ﺁﻧﺠﺎ ﭘﻴﻤﺎﻥ بست ﻛﻪ همه‌ی آن ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺷﺐ استفاده کند، ﺁﻥ ﺧﺎﺩﻡ ﺁن مقدار ﺭﻭﻏﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ چراغ های ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺭﻳﺨﺖ. هیچ یک ﺍﺯ چراغ‌ها ﺭﻭﺷﻦ نشد، خادم ﺍﺯ ﺍﻳﻦ حالت ﻏﺮﻕ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﻣﺘﺤﻴﺮ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ شد. ﺷﺐ، ﺳﻴﺪﻩ ﺁﻣﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﺏ دید ﻛﻪ به او ﻓﺮﻣﻮﺩ: ای مرد ﻓﻘﻴﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻏﻦ زیتون ﺭﺍ به صاﺣﺒﺶ برگردان و به او بگو ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻏﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻛﺴﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ به خاطر اینکه ما فقط مال طیب را می پذیریم. ﻛﻨﺎیه ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭغن را ﺍﺯ راه ﺣﻠﺎﻝ ﻛﺴﺐ ﻧﻜﺮﺩه ﻭ ﻃﻴﺐ ﻭ ﻃﺎﻫﺮ ﻧﻴﺴﺖ .ﺧﺎﺩﻡ به نزد ﺻﺎﺣﺐ ﺭﻭﻏﻦ ﺭﻓﺘﻪ ، ﻗﺼﻪ ﺭﺍ برای او تعریف کرد. ﺁن مرد ﮔﻔﺖ ﺳﻴﺪﻩ سخنِ درستی فرموده است . به خاطر اینکه کار من گرفتن مالیات از مردم است و با همان پول روغن را تهیه کردم. 📔 ﺟﻠﺪ 3، ﺻﻔﺤﻪ 324-ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه (بازنویسی) ___________________ ۱: صاحب کتاب مجدی گوید قبر آمنه در مصر است و این آمنه را آمنهٔ وسطی معرفی کرده اند. ۲: واحدی است برای وزن. (فرهنگ فارسی معین) 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanemehr
📖 💎 مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه‏ السلام - وارد شدند .  علی علیه‌السلام با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی‏ آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی علیه‌السلام ، حوله‏ ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی‏ علیه‌السلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان‏ خود را عقب كشید و گفت :  " مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .  علی علیه‌السلام فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می‏ خواهد عهده‏ دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا می‏خواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟ " باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی علیه‌السلام او را قسم داد كه من می‏ خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .  مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی علیه‌السلام فرمود : " خواهش می‏كنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می‏ خواست دستت را بشوید می‏ شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "  همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه‏ گفت :  " دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو  دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی‏ بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می‏ شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه‏  پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .  محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیه‌السلام- وقتی‏ که این داستان را نقل كرد ، فرمود : " شیعه حقیقی باید این طور باشد ."  📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
📖 💎 مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه‏ السلام - وارد شدند . علی علیه‌السلام با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی‏ آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی علیه‌السلام ، حوله‏ ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی‏ علیه‌السلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان‏ خود را عقب كشید و گفت : " مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " . علی علیه‌السلام فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می‏ خواهد عهده‏ دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا می‏خواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟ " باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی علیه‌السلام او را قسم داد كه من می‏ خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " . مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی علیه‌السلام فرمود : " خواهش می‏كنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می‏ خواست دستت را بشوید می‏ شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. " همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه‏ گفت : " دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی‏ بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می‏ شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه‏ پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " . محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیه‌السلام- وقتی‏ که این داستان را نقل كرد ، فرمود : " شیعه حقیقی باید این طور باشد ." 📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr