آستانِ مهر
📖 #حکایت 💎 #انقلابيدرونيبايكآيه ( #قسمتاول) علامه مجلسی رحمهالله می نويسيد: وقتی آيه«وَ اِنّ
📖 #حکایت
💎 #انقلابیدرونیبایکآیه ( #قسمتآخر)
فاطمه -سلاماللهعلیها-به پدر عرض كرد: ای پدر، فدايت شوم! چه چيز شما را گريانيده است؟ پيامبر-صلی الله عليه وآله-آن دو آيه را بر او خواند.
فاطمه -سلاماللهعلیها-از شدت اندوه به صورت در افتاد و صدای ناله اش بلند شد كه وای، وای بر آن كسی كه داخل آتش گردد.
در اين حال سلمان نيز گفت:
ای كاش برای اهلم گوسفندی بودم و آنان گوشت مرا خورده، پوست مرا پاره می كردند و من هرگز اسم آتش را نمی شنيدم.
ابوذر گفت: ای كاش مادرم نازا بود و مرا نمی زاييد ومن هرگز اسم آتش را نمی شنيدم.
مقداد گفت: ای كاش پرنده ای بودم كه در بيابان های دور دست به سر می بردم و حساب وكيفری نداشتم و ذكر آتش را نمی شنيدم.
علی -عليه السلام- می فرمود: ای كاش درندگان گوشت مرا پاره پاره كرده و ای كاش از مادر متولد نشده بودم و نام آتش را نمی شنيدم.
سپس دست روی سر گذاشت و شروع به گريه كرد و می گفت: آه، از دوری راه و كمی توشه در سفر قيامت.
گناهكاران به سوی آتش می روند و بسرعت داخل دوزخ می شوند...
📔 چهل داستان از #عظمت_قرآن_كريم به ضميمه چهل اعتراف از دانشمندان پيرامون عظمت قرآن و چهل معما برگزيده قرآنی
تاليف: مصطفی محمدی اهوازی
#اهل_بیت #علیهمالسلامرا #الگو #قراردهیم
#بهخداوندپناهمیبریمازآتشیکهبرای #گناهکاران #فراهمشده
#قلب_سلیم #راهِفهمقرآن
#قرآن_راحفظکنیم #نور_قرآن
#عملبه #دستورات_قرآن #راه_نجات
#حفظ_قرآن #مقدمهیفهمقرآن
#قرآن_بهترینهمنشین
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖 #حکایت
💎 #ظروفوديگسنگى
هنگامى كه مأمون حضرت رضا عليه السلام را از مدينه به خراسان احضار كرد، آن حضرت در مسير راه ، معجزات و كراماتى را به اذن خداوند متعال به مردم و همراهيان خود ارائه نمود.
از آن جمله وقتى امام عليه السلام به روستاى سناباد رسيد، بر كوهى - كه از سنگ سياه بود - تكيه زد و اين دعا را بر زبان مبارك خويش جارى نمود: ((اللّهمَ انْفَعْ بِهِ وَ بارِكْ فيما يَنْحَتُ مِنْه )) يعنى ؛ پروردگارا، مردم را از اين كوه سودمند گردان ، و در آنچه از آن مى تراشند، بركت و فايده اى بسيار قرار بده .
سپس فرمود: هر غذائى كه مى خواهيد براى من طبخ نمائيد در ظرف سنگى تراشيده شده از اين كوه باشد.
و چون از آن كوه براى حضرت در ظروف سنگى غذا تهيّه شد، مرتّب غذا تناول مى فرمود؛ گرچه حضرت كم خوراك بود.
و از آن روز به بعد، مردم ظرف هاى سنگى گوناگونى از آن كوه مى تراشند و مورد استفاده قرار مى دهند، كه به وسيله دعاى حضرت بركات بسيارى ديده اند.
📔 عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲،ص۱۳۶
#سبک_زندگیاسلامی #اهلبیتعلیهمالسلام #الگو #سلامتِنفس #سلامتِ #جسم
#امام_رضا_علیهالسلام
#کرامت #معجزه
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖 #حکایت
💎 #مهمانانِعلیعلیهالسلام
مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه السلام - وارد شدند .
علی با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی ، حوله ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان خود را عقب كشید و گفت :
" مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .
علی فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا میخواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟
" باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی او را قسم داد كه من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .
مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی فرمود : " خواهش میكنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "
همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه گفت :
" دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو
دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه
پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .
محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیهالسلام- وقتی که این داستان را نقل كرد ، فرمود :
" شیعه حقیقی باید این طور باشد ."
📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598
#الله_جل_جلاله #عشق #شیعهٔ_حقیقی #اهلبیت_علیهمالسلام #کیمیا #تواضع #حقیقت #اخلاص #الگو #مهمان
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
🏴 💎 #کلام_ناب
🔻امام خامنهای حفظهالله:
◾️اساس دین، با عاشورا پیوند خورده و به برکت عاشورا هم باقی مانده است. اگر فداکارىِ بزرگِ حسینبنعلی علیهالسّلام نمیبود - که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلّی متوجّه و بیدار کرد - در همان قرن اول یا نیمه قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلّی برچیده میشد. قطعاً اینگونه است. اگر کسی اهلِ مراجعه به تاریخ باشد و حقایق تاریخی را ملاحظه کند، این را تصدیق خواهد کرد.
◾️چیزی که وجدان جامعه اسلامی را در آن زمان برآشفت و اسوه و الگویی برای بعدیها شد، همین حادثهی عجیبی بود که تا آن روز در اسلام سابقه نداشت.
🗂۱۳۷۲/۰۳/۲۶
#الگو #حادثهی_عجیب #عاشورا_محافظ_و_نگهبان_دین #فداکاری_و_ایثار #هر_خانه_یک_حسینیه #من_ماسک_میزنم
◼️◾️▫️◾️◼️
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖#حکایت
💎#آمنهبنتموسیبنجعفرعلیهماالسلام
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻫﻠﺒﻴﺖ ﻋﻔﺖ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﺳﻴﺪۀ ﺟﻠﻴﻠﻪ ﺁﻣﻨﻪ¹ ﺩﺧﺘﺮ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺳﻴﺮِ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ست که ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﻣﺪﻓﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺎﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺪۀ ﺍﺻﻴﻠﻪ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺎﺭﻳﻜﻰِ ﺷﺐ ،ﺻﻮﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺁﻣﻨﻪ می شنیدم ﻭ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻛﻪ ﻣﺮﺩی بیست ﺭﻃﻞ ² ﺭﻭﻏﻦ زیتون آورد ﻭ ﺑﺎ ﺧﺎﺩﻡ ﺁﻧﺠﺎ ﭘﻴﻤﺎﻥ بست ﻛﻪ همهی آن ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺷﺐ استفاده کند، ﺁﻥ ﺧﺎﺩﻡ ﺁن مقدار ﺭﻭﻏﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ چراغ های ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺭﻳﺨﺖ. هیچ یک ﺍﺯ چراغها ﺭﻭﺷﻦ نشد، خادم ﺍﺯ ﺍﻳﻦ حالت ﻏﺮﻕ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﻣﺘﺤﻴﺮ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ شد. ﺷﺐ، ﺳﻴﺪﻩ ﺁﻣﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﺏ دید ﻛﻪ به او ﻓﺮﻣﻮﺩ: ای مرد ﻓﻘﻴﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ ، ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻏﻦ زیتون ﺭﺍ به صاﺣﺒﺶ برگردان و به او بگو ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﻏﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻛﺴﺐ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ به خاطر اینکه ما فقط مال طیب را می پذیریم. ﻛﻨﺎیه ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭغن را ﺍﺯ راه ﺣﻠﺎﻝ ﻛﺴﺐ ﻧﻜﺮﺩه ﻭ ﻃﻴﺐ ﻭ ﻃﺎﻫﺮ ﻧﻴﺴﺖ .ﺧﺎﺩﻡ به نزد ﺻﺎﺣﺐ ﺭﻭﻏﻦ ﺭﻓﺘﻪ ، ﻗﺼﻪ ﺭﺍ برای او تعریف کرد. ﺁن مرد ﮔﻔﺖ ﺳﻴﺪﻩ سخنِ درستی فرموده است . به خاطر اینکه کار من گرفتن مالیات از مردم است و با همان پول روغن را تهیه کردم.
📔 ﺟﻠﺪ 3، ﺻﻔﺤﻪ 324-ریاحین الشریعه در ترجمه دانشمندان بانوان شیعه
(بازنویسی)
___________________
۱: صاحب کتاب مجدی گوید قبر آمنه در مصر است و این آمنه را آمنهٔ وسطی معرفی کرده اند.
۲: واحدی است برای وزن. (فرهنگ فارسی معین)
#فرزندان_قرآنی #الگو #سبک_زندگی_اهلبیت_علیهمالسلام
#دخترانِ_نمونه #طهارتِ_قلب #مدارا #یا_فاطمة_إشفعي_لي_فی_الجنة
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanemehr
📖 #حکایت
💎 #مهمانانِعلیعلیهالسلام
مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه السلام - وارد شدند .
علی علیهالسلام با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی علیهالسلام ، حوله ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی علیهالسلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان خود را عقب كشید و گفت :
" مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .
علی علیهالسلام فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا میخواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟
" باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی علیهالسلام او را قسم داد كه من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .
مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی علیهالسلام فرمود : " خواهش میكنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "
همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه گفت :
" دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو
دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه
پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .
محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیهالسلام- وقتی که این داستان را نقل كرد ، فرمود :
" شیعه حقیقی باید این طور باشد ."
📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598
#اخلاص #الگو #مهمان
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr
📖 #حکایت
💎 #مهمانانِعلیعلیهالسلام
مردی با پسرش ، به عنوان مهمان ، بر علی - علیه السلام - وارد شدند .
علی علیهالسلام با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا ، قنبر غلام معروف علی علیهالسلام ، حوله ای و طشتی و ابریقی برای دست شوئی آورد . علی علیهالسلام آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید . مهمان خود را عقب كشید و گفت :
" مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشوئید " .
علی علیهالسلام فرمود : برادرِ تو ، از سر تو است ، از تو جدا نیست ، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود ، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد ، چرا میخواهی مانع كار ثوابی بشوی ؟
" باز هم آن مرد امتناع كرد . آخر علی علیهالسلام او را قسم داد كه من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم ، مانع كار من مشو " .
مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد . علی علیهالسلام فرمود : " خواهش میكنم دست خود را درست و كامل بشویی ، همان طوری كه اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی ، خجالت و تعارف را كنار بگذار. "
همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد ، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه گفت :
" دست پسر را تو بشوی . من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو
دست پسر را بشوی . اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می شستم ، اما خداوند دوست دارد آنجا كه
پدر و پسری هر دو حاضرند ، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود " .
محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست . امام عسكری -علیهالسلام- وقتی که این داستان را نقل كرد ، فرمود :
" شیعه حقیقی باید این طور باشد ."
📔 بحارالانوار ، جلد 9 ، چاپ تبریز ، صفحه 598
#اخلاص #الگو #مهمان
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@astanehmehr