eitaa logo
آستانِ مهر
6.3هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
61 فایل
کانال رسمی «فرهنگی خواهران» آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام ✔اطلاع رسانی اخبارخواهران حرم Admin: @karimeh_135 @Mehreharam سایت 🌐astanehmehr.amfm.ir اینستاگرام: https://Instagram.com/astanehmehr ایتا: https://eitaa.com/joinchat/3163553795Cd8320e803c
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم✨ سلام مهربانوان عزیزتراز جانم امروز مهمان جزء هفتم قرآن (تندخوانی) هستیم هرروز بایک حاجت دل امروز به نیت همه قرض دارها ، قرآن را باهم تلاوت کنیم 👇
جز7.mp3
4.22M
🍃🌺🍃 تحدیر(تند خوانی) جز ٧ التماس دعا
مرا به سمت حرم پر بده...صدایم کن اسیرِ خانه‌ی خود کن...مرا رهایم کن 📸رضااحمدی 〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️ @astanehmehr
🌹دعای‌روز‌هفتم ماه مبارک‌رمضان🌹 بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ و قیامِهِ و جَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ و آثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلّین. خدایا یارى کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و برکنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم کن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان.  @astanehmehr
sharh-doa-ramazan-7-1396_03_12.mp3
5.91M
🔸 شرح ماه مبارک 🔹 دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان 🔸به کلام استاد موسویان 🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
زندگی حلالِ کسانی که عاشقند..... ჻ᭂ࿐✰🌸჻ᭂ࿐✰
44949968801997.mp3
3.58M
🤲 🎙مهدی رسولی ✾ ⃟ ⃟ 🌙 ⃟ ⃟⃟•🌙•༅ᭂ࿐ @astanehmehr
💎 🔸«قربان» به چیزى گفته مى‌شود که به وسیله آن تقرب مى جویند؛ خواه این وسیله، عبادتى از عبادات مانند نماز و روزه و حج باشد یا گوسفندان و سایر حیوانات قربانى یا صدقه اى در راه خدا 🔹امام در مورد روزه مى‌فرماید: زکات بدن است، زیرا روزه چیزى از بدن مى‌کاهد؛ ولى بر برکات آن مى‌افزاید همان گونه که زکات مال ظاهرا چیزى از آن مى‌کاهد؛ اما برکات غیر قابل انکارى دارد. در جهان نباتات نیز این موضوع در مورد بسیارى از درختان عملى مى‌شود که شاخه‌هاى زیادى از آن را مى‌بُرند ولى بعداً درخت نمو فوق العاده‌اى پیدا مى‌کند. 🔷🔸💠🔸🔷 کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشحال و شادمان بودیم و از اینکه فرزند زیباو عزیزمون سالم بود و سلامتیشو بدست آورده بود لذت می بردیم. ☺ دیگه گریه هاش برام آزار دهنده نبود بااینکه اوضاعش هیچ تغییری نکرده بود و همچنان شبها برنامه ای برای خوابیدن نداشت و گاها از شدت خستگی چشمام حس شکنندگی پیدا می کرد ولی راضی بودم که با اون تو خونه باشم و بیمارستان رو تجربه نکنیم. صبح روز بعد خدارو شکر از شش و نیم تا هشت خوابیدیم.خیلی عالی بود توی این مدت اصلا یک ساعت و نیم خواب مداوم رو تجربه نکرده بودم. با غرغر محمدجواد بیدارشدم. داشت با دست و پاش بازی می کرد آفتاب تو صورتش بود.پرده رو کشیدم تا چشاش اذیت نشه.همونطور درازکش بغلش کردم.چه لذتی داشت بوئیدن بچه ای که هنوز عطر بهشت رو با خودش داشت.صورت نرم و گرمش. بوسه ای ناب میخواست.چقدر امروز محمدجواد پسرخوبی بود هم گذاشت من دوساعت بخوابم هم با گریه بیدارم نکرد.🥰عصبانی نبود و اجازه می داد ببوسمش.ماچ مالیش کردم و به موهای نرمش دست کشیدم.گفتم خدایا نمی دونم این لطفی که بهم کردی رو بازهم تکرار میکنی یانه.شایدم این لحظات اولین و آخرین بار باشه که دارم ازش لذت می برم.من با اون سابقه پزشکیم شاید باز سالها بچه دار نشم. از خدا درخواست کردم اخلاق محمدجوادو خوب کنه تا از این فرصت طلایی لذت ببریم.😂 داشتم کیفمو میکردم.اصلا به ساعت و زمان کاری نداشتم روی لب کوچیکش با انگشت دست کشیدم دماغش ابروش اون مژه های میلیمتریش...چقدر همچی شیرینه.چقدر در آغوش گرفتن تن نرم پسرم دوست داشتنی بود. کل هیکلش به اندازه ای بود که میتونستم یه لقمش کنم و بخورمش.داشتم انگشتای کوچولوی پاشو می مالیدم که فهمیدم قلقلکیه.دلم خاست آزارش بدم😁 قلقلک و قلقلک.... اما کار خوبی نکردم خوب شد ملافه بطور اتفاقی زیرش بود و تشک خیس نشد و گرنه چطوری باید اون نجاستو پاک میکردم.خلاصه روزم شروع شده بود دیگه🥴 داشتم تو روشویی دستشویی دسته گلای محمدجوادو میشستم و همزمان با شعر خوندن بهش ثابت میکردم که حواسم بهش هست که دیدم از خونه بغلی صداهای عجیب میاد خدایا یعنی حورا باز داشت شکنجه میشد؟ صدای کوبیدن می اومد. صداها زیادتر شد اعصابم بهم میریخت.😰 تصور اینکه اون طرف دیوار چه خبربود رنجم میداد. با خودم گفتم آخه وقتی شوهرت بده برای چی برگشتی. ادامه داشت تموم نمیشد.محمدجوادمو بغل کردم و باهاش رفتم تو بالکن.هوای لطیف به صورتمون خورد برگشتم. دلم طاقت نمی آورد.یعنی زبون روزه داشت کتک میخورد؟ دلم نیومد فقط نظاره گر باشم. بچه رو بغل کردم و بهونه چیزی رو گرفتم رفتم در خونه حورا. میخواستم با در زدنم ماجرا رو فیصله بدم. در باز شد حورا داشت می خندید گفتم سلام جواب سلاممو داد و گفت آبجی الان میام چشم فهمیدم میخاد بهم بفهمونه برو من میام گفتم میشه چادرتو سرکنی بیای تو خونمون ببینی محمدجواد چشه.انگار چیزی تو حلقش گیر کرده. ازاونجاییکه همون پشت در چادر داشت برش داشت و ریحانه هم دنبالش اومدند خونه ما. صدایی از شوهرش نمی اومد.انگار نه انگار که داشت اون بلوا رو ایجاد میکرد. خلاصه حورا و ریحانه اومدند تو و درو بستم. علامت دست مرد نامردش روی صورتش قرمزو نمایان بود.ریحانه مثل اینکه فیلم ترسناک دیده باشه چشماش درشت و خیره بود.😐بنده های خدا.حرف که نمیزدند به تلویزیونمون خیره بودند و از کنار لب حورا که معلوم بود چیزی ازش نمی دونه خون می اومد.دستمال کاغذی بهش دادم و گفتم لبتو پاک کن.تمام صورتش نشون میداد توی چه بکش واکشی بود نیازی نبود بپرسم چه اتفاقی افتاده.حورای مظلوم هم مثل همیشه عجیب بود و گریه نمی کرد.مثل همیشه که شوک میشد میخندید لبخند میزد و انگار اتفاق خوبی افتاده باشه با لبخند شروع کرد به گفتن. آبجی رفته بود سرکار.ما خواب بودیم. دوباره برگشت بدون اینکه علتی داشته باشه یهو یقمو گرفت بیدارم کرد و شروع کرد به کوبیدن سرم توی دیوار با وحشت گفتم صدای کوبیدنا از سرتو بود؟؟مگه میشه روسریشو باز کردم به اندازه نصف پرتقال باد کرده بود و روش نمناک و خونی بود.قلبش تند میزد و پرک پرک میزد تا باهام حرف بزنه. ریحانه داشت با محمدجواد بازی می کرد اما همه حرکاتش گواه ضربه روحی بود که تحمل کرده بود. دقیقا همونجای سرمامانش که ضربه خورده بود رو روی سر پسرمن نازی می کرد خدایا من چه کاری برای این دختر میتونستم انجام بدم؟😭 ✍ مطهره‌ پیوسته 👼🏼🐥👼🏼🐥👼🏼🐥👼🏼 https://eitaa.com/joinchat/3163553795C
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 سلام رئوف دلم. در ابتدای سال جدید، چشم دارم به محبت بی انتهای شما، رزق مهربانی می‌خواهم. قلبم، همان کاسه خالی گدایی است که ملتمسانه می‌خواهم پُرَش کنی. قلبم را پر کن از رأفتی بی‌پایان. که اگر پدر و مادر، حرفی زدند و ناخوشایندم بود، از کوره در نروم... که اگر فرزندانم، از روی خامی، کاسه صبرم را لبریز کردند، باز صبوری کنم... که در برابر حرف و حدیث دیگران، بدخلقی‌های همسر و هر چیزی که خاطر انسان را مکدر می‌کند، بتوانم مقاوم باشم... در این بهار رحمت، قلبم تشنه بارانی از رأفت شماست... 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»
بسم الله الرحمن الرحیم✨ سلام مهربانوان عزیزم امروز مهمان جزء هشتم قرآن (تندخوانی) هستیم هرروز بایک حاجت دل: امروز به نیت همه کسایی که مشکل منزل دارن، خدایا از لطف خودت وبه حق آیاتت مشکلشون حل بشه🤲 قرآن امروز را باهم تلاوت کنیم 👇
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze8.mp3
4.07M
🍃🌺🍃 تحدیر(تند خوانی) جز ۸ التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا به حرمت هشتمین ستاره ی افرینشت دراین هشتمین روز به ما بهترین روزی راعنایت کن عشق خودت ....
بوی مهرت هر که را ناید ز ذرات وجود از نسیم مغفرت هم نشنود بوی بهشت 📸رضااحمدی 〰️⚜〰️⚜〰️⚜〰️ @astanehmehr
🌹دعای‌روز‌هشتم‌ماه‌مبارک‌رمضان🌹 بسم‌الله الرحمن الرحیم اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ و إطْعامِ الطّعامِ و إفْشاءِ السّلامِ و صُحْبَةِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین خدایا در این ماه، مهرورزی به ایتام، و خوراندن طعام، و آشکار کردن سلام، و همنشینی با اهل کرامت را نصیبم فرما، به عطایت ای پناهگاه آرزومندان. @astanehmehr
sharh-doa-ramazan-8-1396_03_13.mp3
6.03M
🔸 شرح ماه مبارک 🔹 دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان 🔸به کلام استاد موسویان 🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️ کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
4_6050965044336788394.mp3
7.44M
🎙 پادکست بسیار زیبا و شنیدنی رحمت واسعه 🔹مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی به همراه مناجات خوانی حاج منصور ارضی درباره ماه مبارک رمضان ✾ ⃟ ⃟ 🌙 ⃟ ⃟⃟•🌙•༅ᭂ࿐ @astanehmehr
هدایت شده از معصومانه
‌‌🍃🌟🍃🌟🍃🌟🍃 ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ 🌙 ┊ ┊ ✨ ┊ 🌙 ✨ «محیصا ۲» ✨نورباران قرآنی✨ در محفل دختران بهشتی هدیه هر هفته رمضان گلدان‌های معطر قرآنی 💟 ویژه دختران ۱۲ تا ۱۷ سال ⏰زمان: پنج شنبه ۱۰ فروردین ، ساعت ۱۵:۳۰ 🕌مکان: حرم مطهر، صحن امام هادی علیه السلام، شبستان حضرت زهرا سلام الله علیها ╭━━⊰❀🌙❀🌸❀🌙❀⊱━━╮ https://eitaa.com/joinchat/3969187913C5562147d4c ╰━━⊰❀🌙❀🌸❀🌙❀⊱━━╯
هدایت شده از آستانِ مهر
🌸 🔰 با رعایت این نکات، ماه رمضان بهتری داشته باشیم: 1⃣ بهترین برنامهٔ غذایی را برای خود و خانواده‌تان تهیه کنید. 2⃣ سعی کنید فضای سفرهٔ سحری‌تان به گونه‌ای باشد که خواب را از سر بیاندازد و میل به خوردن غذا را ترغیب کند. این به هنر شما بر می‌گردد. 3⃣ ممکن است فرزندان و همسرتان به علت روزه‌داری و ضعف، کمی بدخلقی کنند. هر وقت چنین شد با خود تکرار کنید که این رفتارشان طبیعی است و با حفظ خونسردی خود، محیط خانه را آرام نگه دارید و نگذارید عصبانیت و خشم باعث شود ساعات پایانی روزه‌داری برایتان سخت‌تر باشد. 4⃣ سعی کنید وقت آن‌ها را به گونه‌ای پر کنید تا گذر زمان برایشان آسانَتر باشد. به اصطلاح سرشان را گرم کنید. 5⃣ تشویق‌شان کنید که فعالیت بدنی زیادی نداشته باشند تا تشنگی و گرسنگی اذیتشان نکند. 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۷) نمایشگاه ضیافت بهاری تربیت صحیح در بستر ماه رمضان در سبک زندگیِ شهید محمد غفاری جهت دریافت فایل تابلوی نمایشگاهی این داستان، از آدرس زیر اقدام فرمایید: https://mfpo.ir/upload/ziafat-bahari-12.jpg ––─┅─🍃🌸🍃🌸🍃─┅─—– کانال رسمی «آستانِ مهر» حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها @astanehmehr
🕊 😋 افطاری بهشتی در ایام سخت اسارت، یکی از راه‌های تحکیم ارتباط الهی، بحث نماز و روزه بود. بارها اتفاق می‌افتاد که هنگام نماز دژخیمان بعثی به بچه‌ها حمله میکردند و جهت آن‌ها را از قبله تغییر می‌دادند و نماز را به هم می‌زدند. حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم. روزه گرفتن جرم سنگین‌تری بود بچه‌ها غذای ظهر را می‌گرفتند در یک پلاستیک به قطر 30*30 می‌ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدند، سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردند و افطار میل می‌نمودند. اگر موقع تفتیش از کسی غذا می‌گرفتند او را شکنجه می‌دادند، آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیاناً در شب می‌دادند را بچه‌ها به عنوان افطار می‌خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. خدا شاهد است امروز که سال‌ها از اسارت می‌گذرد و به هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفره‌هایمان یافت می‌شود؛ ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد! به نظر من آن غذا، غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعاً حضور خدا را احساس می‌کردیم. دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچه‌ها قرائت می‌شد. هر چند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود. 🎙راوی: سردار مرتضی حاج باقری 🔷🔸💠🔸🔷 @astanehmehr | «آستانِ مهر»