eitaa logo
آوای ققنوس
8.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
580 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بشناسید خدا را هر کجا یاد خدا هست هر کجا نام خدا هست سقف آن خانه قشنگ است... صبحتون بخیر و شادکامی رفقا 🌞🌺 @avayeqoqnus
آمین 🙏🪴 ✨@avayeqoqnus
○●°♡°●○ اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند، بهتر كه سخن گویی تا دیگران خاموشت كنند. @avayeqoqnus
. 📕 دوستان ناخالص دهقان ثروتمندی بود که زمین و باغ فراوان داشت و همیشه در نگهداشتن مال و محافظت از آن پسرش را نصیحت کرده، او را به کسب دانش تشویق کرده و از دوستان بد برحذر می داشت. پدر درگذشت و همه ثروت او به دست پسر افتاد. در این زمان دوستان پسر چند برابر شدند. مادر پسر که زن دانا و فهمیده ای بود، به او گفت: "پسرم ارث و پند پدر را نگاه دار و دوستان را بدون این که بیازمایی خالص ندان." پسر گفت: "نه، اینها دوست واقعی هستند و حتی حاضرند جانشان را فدای من کنند." مادر گفت: "بهتر است آنها را امتحان کنی." فردای آن روز، پسر نزد دوستانش رفت و گفت: "به تازگی موشی در خانه ما پیدا شده که دیشب حتی گوشت کوب ما را خورد." دوستانش به هم نگاه کردند. یکی از آنها گفت: "بله، درست است. اتفاقا همین بلا سر ما هم آمد .موشی گوشت کوب ما را برداشت و به سوراخش برد." دیگری گفت: "این که چیزی نیست ما موشی داریم که یک روز نصف وسایلمان را به خانه اش برد." آن یکی گفت: "اگر بشنوید موش ما چه کرده ، شاخ در می آورید . موش ما گوش کوب و وسایل خانه و حتی آشپزخانه را هم به لانه اش برد." پسر دهقان با خوشحالی نزد مادر رفت و ماجرا را تعریف کرد و از دوستان لایقش گفت که دروغ به آن بزرگی را پذیرفته بودند. مادر گفت: "همین نشان می دهد که دوستان خوبی نداری، چون دوست خوب آن است که به تو راست بگوید نه آن که تو را دل خوش کند." پسر نپذیرفت. مدتی بعد مادرش درگذشت و او هم تمام دارایی خود را از دست داد. روزی در جمع دوستان نشسته بود، آهی کشید و گفت: دیشب فقط یک نان توی سفره داشتم که آن را هم موش خورد. دوستانش خندیدند، یکی گفت: "عجب حرفی می زنی؟ مگر موش می تواند یک نان کامل را بخورد؟" پسر دهقان با دلی شکسته به خانه بازگشت. دوستان ناخالص در وقت گشایش هستند و در وقت تنگی، به یکباره غیب می شوند. همانند قوطی نوشابه ای که تا پر باشد، همه آن را دو دستی نگه می دارند و وقتی خالی شد، آن را به گوشه ای پرتاب می کنند. 🔸 برگرفته از کتاب "مرزبان نامه" @avayeqoqnus
. یک درخت می تواند شروع یک جنگل باشد؛ یک لبخند می تواند آغازگر یک دوستی باشد؛ یک دست می تواند یاریگر یک انسان باشد؛ یک واژه می تواند بیانگر هدف باشد؛ یک شمع می تواند پایان تاریکی باشد؛ یک خنده می تواند فاتح دلتنگی باشد؛ یک نوازش می تواند راوی مهرتان باشد؛ امروز آن “یک” باشید … @avayeqoqnus
. هنگام مواجه شدن با ابلهان، انسان تنها یک راه برای نشان دادن شعور دارد که همکلام نشدن با آنهاست ! 👌 🔻 از کتاب "در باب حکمت زندگی" ✍ آرتور شوپنهاور @avayeqoqnus
کُجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت به قصه‌ی تو هم امشب درون بسترِ سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت تُهی است دستم اگر نه برای هدیه به عشقت چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت چگونه می‌طلبی هوشیاری از منِ سرمست که رفته‌ایم ز خود پیش چشم هوش رُبایت هزار عاشقِ دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فُسونی نمی‌کنند رهایت دل است جای تو تنها و جز خیالِ تو کس نیست اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت هنوز دوست نمی‌دارمت مگر به تمامی؟ که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ این دو بیتی از مولانای جان چه زیباست: من دردِ تو را ز دست آسان ندهم دل بَر نَکَنم ز دوست تا جان ندهم از دوست به یادگار دردی دارم کآن درد به صد هزار درمان ندهم @avayeqoqnus
حمایت‌گری چون خدا ما را بس است...@avayeqoqnus
روزی گنجشکی عقربی را دید که در حال گریستن است. از او پرسید برای چه گریه می‌کنی؟ عقرب گفت می‌خواهم آن سمت رودخانه بروم اما نمی‌توانم… گنجشک او را روی دوش خود گذاشت و پرید… وقتی به مقصد رسیدند گنجشک دید پشتش می‌سوزد به عقرب گفت من که کمکت کردم برای چه نیشم زدی؟ عقرب گفت خودم هم ناراحتم ولی چکار کنم ذاتم اینه…!! حکایت بعضی از ما آدمهاست…… از دست رفیقان عقرب صفت… هم نشینی با مارم آرزوست… 👈 مراقب رفاقت‌هایمان باشیم @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا