eitaa logo
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
4.1هزار دنبال‌کننده
523 عکس
123 ویدیو
2 فایل
. ﷽ - چرا پناهگاه ؟! ' من دلم نیومد بی‌پناهیِ آدمارو پناه نباشم ؛ ⤶‏و پناه بر تو از حزن‌های پی در پی🌱 ' . - اینجا جای کسیه ؟! ± بله ؛ پناهگاهِ منِ " 👤: @Imenshabah
مشاهده در ایتا
دانلود
لعنت‌به هرکسی که تورا با علی نخواست تنها پناھِ غربت حیدر، بمان، نرو .. ! (: 💔
رفقا از فردا شب که محرم ابی عبدالله است ؛ اگه فرصت کردم شبا داستان بزارم که داستان افرادی میزارم که یه تغییر تحولی تو زندگیشون به واسطه آقا امام حسین شده باشه ک انشاءالله الگو ماهم بشه ؛ اگر شبا فرصت نشد ساعتش میارم عقب تر ؛ تو این ماه دلتون شکست منم دعا کنید 🖐🏿💔(:
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
خلاصه میزنه زیر گریه میگه حالا که ناامیدم کردین میرم به امیرالمومنین میگم من با امید رفتم دم در خونه
تو راه از دور یه اقای نورانی میبینه ک ازش میپرسه کجا میری ؟! میگه میرم نجف چقولی کنم به آقا ؛ میگه دیگه لازم نیست برگرد حسین "ع" دخترت شفا داد ؛ خانوم عرب ک تعجب کرده بود میگه شما کی از کجا میدونی ؛ میگه من قمربنی هاشمم آقا منو فرستاد بگم نرو آبرومون پیش امیرالمونین ببر ؛ برگرد بیا دخترت شفا دادیم کسی از خونه ما ناامید برنمیگرده :)!💔🖐🏿
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
خانوم میگه چرا امشب نیومدی خونه پیرزن ؟! کل امشب منتظرت بود ؛ چون کسی نمیره خونش نیومدی ؟! من و حسن
مداح سراسیمه از خواب میپره به سرعت میره سمت خونه پیرزن که میبینه پیرزن جلوی در خوابش برده ؛ بیدارش میکنه میگه مادر جان شرمندتم دیر شد امشب پیرزن میگه فدای سرت پسرم فکر کردم دیگه نمیای تا اینکه یه خانومی بهم گفت غصه نخور مهمونات امشبم میان :)!💔🖐🏿
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
میگه برگشتم با یه حالت عصبی گفتم بله ؟! مگه نمیبینی درگیرم چیکار داری ؟! خندید گفت اقا من یه نذری کر
میگه خانومم گفت دلم شکستی با حرفات به آقا گفتم دیگه نمیام کربلات دختر سه سالم خیلی اذیت شد شما خودت سه ساله داشتی میدونی چی میگم اقا :)! حرفم تموم نشده بود که کالسکه جور شد برای دخترم 💔🖐🏿
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
مصطفی تا اینا رو شنید از پیش سید رفت ؛ هرچی داشت نداشت فروخت اورد گذاشت جلو سید گفت این پولا از راه
خانومش میگف آخرای عمر مصطفی وقتی تو تخت دراز کشیده بود ؛ یهو دیدم از جاش بلند شد گفت السلام علیک یا ابی‌عبدالله !(: اره خلاصه رفقا ارباب احترام کنای مادرش تنها نمیزاره💔🖐🏿 کاش منم حُر بشمُ توبه مردانه کنم ..
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
زن بخاطر خاکستر های داغی که نشست رو چشماش اشکش دراومد ؛ خلاصه سرتون درد میارم ! ذغال برداشت رفت غذاش
ملائک گفتن ولی بدکارس آقا یه عمل نیک هم تو پروندش نداره ! آقا گفت مگه ندیدین ذغال زیر دیگ غذای نذری منو روشن کرد ؟! ملائک گفتن ولی میخواست ذغال خودش برداره ! آقا گفت مگه ندیدین تو روضه من گریه کرد ؟! ملائک گفتن ولی بخاطر خاکستر ذغال گریه کرد ! آقا گفت ولی نزاشت غذای روضه من خراب بشه زیرش روشن نگه داشت ! رهاش کنید بره .. ای مهربان تر از پدر و مادرم :)!🖐🏿💔
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊ‌ܣܭَߊ‌ܘ
بعد رفتن شیخ شاه عباس میاد برای بازدید که میبینه سر درها ساخته نشده ؛ پرس جو میکنه میگن شیخ بهایی گف
شاه میگه شیخ دیشب تو خواب امام رضا (ع) رو دیدم ! بهم گفت اولا که کار ساخت حرم تموم کنید ؛ دوم به شیخ بهایی بگو : ای مرد خدا ؛ پیر هنر ؛ دست مریزاد ! معمار کرم خانه ی ما خانه ات آباد ! در خانه‌ی امید تو در فکر طلسمی؟! ما کار نداریم که امد به چه اسمی ! بگذار بیایند همه در حرم ما .. ما چشم به راهیم گنه کار بیاید :)!💔🖐🏿