لَیْلِ قصهها
🍃💚 برسانيد به مسكين خبر شاد مرا اندكی مانده كريم ديده گشايد به جهان @Ayeh_Hayeh_Jonon
با کریمان کارها دشوار نیست...
🍃🖤
این خبر را برسانید به عشاق نجف
بوی سجاده خونین کسی میآید...
@Ayeh_Hayeh_Jonon
❤️🌱
_ یا الله، استبدل کُلّ أحزاني بِشيء جَميل
خدایا، تمام اندوههایم را با چیزی زیبا جایگزین کن.
@Ayeh_Hayeh_Jonon
لَیْلِ قصهها
❤️🌱 _ یا الله، استبدل کُلّ أحزاني بِشيء جَميل خدایا، تمام اندوههایم را با چیزی زیبا جایگزین کن.
چه دعایی قشنگتر از این برای امشب :) ❤️
4_5978860394637167499.mp3
11.03M
💚🍃
غیرِ علی هیچ
غیر علی شَر
@Ayeh_Hayeh_Jonon
لَیْلِ قصهها
🦋
آبان ماه سال 1400 آیهی دلربای جنون کنج آغوشم جا خوش کرد!
آیه ای که با صفحه صفحه اش جام جنون را به کام کشیدم و تمنایم آن بود که هرگز صفحه ها به فرجام نرسند... آیهی نازل شده از دل سورهی عشق! حکایت دختری هجده ساله به لطافت و رایحهی خوش برگ گل یاس... آیه ای که در میان تعصب و برخی افکار بستهی سخت گیرانه نازل شد و سعی داشت تا تعصبات پدر را کنار بزند و به آرزوهایش برسد. آرزوهایی که هم قد آسمان بود و آیه نازل شده از آسمان.
میان روزهای پر از کشمکش و سخت، زمانی که سیاهی شب بر سر شهر و مردمان چیره شد، سایه قد بلندی با جنگل تیره و رازآلود چشمانش فکر آیه را درگیر خود میکند و مسیر رسیدن به آسمان را پیچیده تر! صاحب آن چشمان هم رنگ جنگل، سرنوشت آیه را تغییر میدهد و پدر آیه روز به روز از نزدیک شدن آن سایهی مزاحم قدبلند، دل نگران تر می شود و دست آخر شرط می کند اگر آیه هدفش را می خواهد تنها باید ازدواج کند! در قاموس آیه پذیرش اجبار جایی نداشت! آیه دختری نبود که تا مانعی بر سر راه خود ببیند جا بزند و از آسمان دل بکند! دختری بود که تا پای جان برای رسیدن به آسمان می جنگید. آیه از پس ابرهای غلیظ عبور کرد و نیز از آبی ترین مکان ره رسیدن به آسمان! سخت ترین مکان راه، بخش آبی رنگ آسمان بود! بخشی که روح را اسیر می کرد و قلب را بی جان! آیه مسیر آسمان را طی کرد اما روحش اسیر شد! از پای در آمد به طوری که مردمان شهر دلشان به حالش سوخت و گریستند برای جان نصفه اش... روح آیه زخمی شد و دلش گیر رنگ آبی آسمان.
روزهایش را با وهم آبی آسمان می گذراند. روزهای شیرینی که باید می ساخت و بازی بی رحم دنیا نگذاشت... آن رنگ آبی مجنون کرد قلب شکستهی آیه را و نیز دیوانه کرد جان خسته اش را! باید آهسته آهسته ورق زد این سوره را و به عمق جان نشاند حلاوت کلامی همچو در که از قلم لیلی چکه میکند.
به قلم عزیزترین و دلربا ترین لیلی... به قلم لیلےسلطانے...
✍🏻آمنه سادات حکیم (مبتلا)
لَیْلِ قصهها
🦋 آبان ماه سال 1400 آیهی دلربای جنون کنج آغوشم جا خوش کرد! آیه ای که با صفحه صفحه اش جام جنون را ب
عکس و متن از آمنهی امنِ عزیزمه در توصیف کتاب آیههای جنون. شاگرد سیزده چهارده سالم که قلم پر نوری داره و آیندهی روشن. پروانهای که خوش بال گرفته تو آسمون قصهها.
انقدر عکسش شبیه دنیای آیه بود و رویایی، و انقدر قلمش شیرین شده که حیف بود این پستش به عنوان بهترين توصیف از آیههای جنون به یادگار نمونه💖
.
پینوشت: انگار از لباسای آیه تن کرده و داره قصهی خودشو میخونه :)
تمام روزها روزه
نماز شب دعا؛ شبها
همیشه دست بر تسبیح،
همیشه ذکر بر لبها
و آخر با وضو کشتند، علی را خشک مذهبها...
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🖤
لَیْلِ قصهها
تمام روزها روزه نماز شب دعا؛ شبها همیشه دست بر تسبیح، همیشه ذکر بر لبها و آخر با وضو کشتند، علی را
و آخر با وضو کشتند... و آخر با وضو کشتند... و آخر با وضو کشتند...
هر مرتبه که میخونمش بغضم سنگینتر میشه...
فکر کن، وقتی ابن ملجم شمشیرشو صیقل میداده میگفته: قربة الی الله...
اینم طراحی این شعر
برای کپی مانعی نیست🌱
امشب برای هم دعا کنیم. بگیم خدایا، هر خیری که به ذهنِ کم توقع من نمیرسه و تو فقط ازش با خبری نصیبش کن :) 💚
امشب برای سلامتی و ظهور بابامهدی (عج)، سلامتی همهی بیمارا، سبز شدن دامن چشم انتظارا، وصال دلای عاشق، ازدواج همهی جوونا، موفقیت کنکوریا، خونهدار شدن مستاجرا، برکت گرفتن زندگیا، آروم گرفتن قلبا، باز شدن همهی گرهها، یه دعای نادعلی یا حمد بخونیم🌱
🍃🖤
مرا هرگز نمی گنجد دو معنی، راست در باور
غزل گفتن پس از سعدی جوانمردی پس از حیدر...
#حسین_جنتی
@Ayeh_Hayeh_Jonon
شب اول قدر آرزوهامو یادداشت کردم. گذاشتم لای قرآن صورتیم.
که وقتی فردا به داشتههام نگاه کردم، یادم بیفته آرزوهای امروزم بودن.
ما فراموش میکنیم اما خدا نه!
یه نگاه به چیزایی که داری بنداز، خیلیاشون آرزوت بودن. یادت رفته :)
🍃💙
اگه درد داریم اگه خستهایم
دوای تمومش ظهور توعه
خدا عاشقاتو سوا میکنه
شب قدری حاجت روا میکنه
@Ayeh_Hayeh_Jonon
لَیْلِ قصهها
🍃💙 اگه درد داریم اگه خستهایم دوای تمومش ظهور توعه خدا عاشقاتو سوا میکنه شب قدری حاجت روا میکنه
دعای تو پشت سر ماست چون
پدر واسه بچش دعا میکنه...
لطفا امشب برای عاقبت به خیریمون، تابیدن نور به دلمون، روشن شدن چشمامون به روی ماه خودتون دعا کنید عزیزترین بابا🌙
امشب که شب آخر قدره، امشب که تقدیر یک سالمون مقدر میشه، امشب که دلت میشکنه، امشب که با خدا حرف میزنی سلام منم به خدا برسون و برام دعا کن❤️
موقع شکستن یادم افتاد تو بهم تکیه دادی، دوباره ایستادم.
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🌙
لَیْلِ قصهها
موقع شکستن یادم افتاد تو بهم تکیه دادی، دوباره ایستادم. @Ayeh_Hayeh_Jonon 🌙
نمیدونم این رو کی نوشته اما خیلی قشنگ نوشته.
شرح حال رایحهی محرابه. شرح حال دوتا عاشقی که به جای خودش شکستن اما برای هم بند زدن تن و قلب شکستهشون رو :) ❤️🩹
از الان دلم تو دلم نیست برای نمایشگاه کتاب. به خصوص که آیه جانم هست، حی و حاضر.
و رایحهی محراب هم انشاءالله تا اون روز تموم شده.
بعد از سالها همراهی سه تایی روی ماهتون رو میبینیم :)
این اردیبهشتِ قشنگ🌸
سلام و مهر و حب❤️
الهی خوب باشه حال دل و روزگارتون🌱
عزیزانم این هفته قسمت یکی مونده به آخر رمان گذاشته میشه و انشاءالله هفتهی آینده قسمت آخر.
اگر قصد مرور دوباره دارید شروع کنید. بعد از قسمت آخر رمان حذف میشه و کسی مجاز به نشر و نگهداری داستان نیست.
این روزا انقدر شلوغم که روزی چند خط چند خط مینویسم. انشاءالله حق رایحهی محراب به نحو احسنت ادا بشه.
مهربون خدا، لطفا خیرایی که برامون مقدر کردیو خواستهی دلمون کن و خواستههای دلمونو خیرِ زندگیمون.
ای خدای ملیحتر از شکوفههای بهاری🌸
@Ayeh_Hayeh_Jonon 🌱