eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و پنجاه و هفتم ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (این سخنرانی را در سال ٣٦ هجری، هنگام حرکت اصحاب به سوی بصره ایراد فرمود. ) 1️⃣ ضرورت اطاعت از رهبری ♦️همانا خداوند پيامبری راهنما را با کتابی گويا و دستوری استوار برانگيخت. هلاک نشود جز کسی که تبهکار است و بدانيد که بدعت ها به رنگ حق در آمده و هلاک کننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد و همانا حکومت الهی حافظ امور شماست، بنابراين زمام امور خود را بی آن که نفاق ورزيد يا کراهتی داشته باشيد، به دست امام خود سپاريد. به خدا سوگند! اگر در پيروی از حکومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت که هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد. 2️⃣ افشا توطئه ناكثين ♦️همانا ناکثين عهدشکن، به جهت نارضايتی از حکومت من به يکديگر پيوستند و من تا آنجا که برای وحدت اجتماعی شما احساس خطر نکنم، صبر خواهم کرد، زيرا آنان اگر برای اجرای مقاصدشان فرصت پيدا کنند، نظام جامعه اسلامی متزلزل می شود. آنها از روی حسادت بر کسی که خداوند حکومت را به او بخشيده است، به طلب دنيا برخاسته اند. می خواهند کار را به گذشته باز گردانند. حقّی که شما به گردن ما داريد، عمل کردن به کتاب خدا (قرآن) و سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و قيام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست. ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (پس از بيعت با امام علیه السلام در سال ٣٥ هجری، گروهی از صحابه گفتند: ای کاش شورشیان برضد عثمان را کیفر می دهی؟ پاسخ فرمود:) 1️⃣ واقع بينی در مبارزه با ناكثين ♦️ای برادران! از آنچه شما می دانيد بی اطّلاع نيستم، امّا قدرت اجرای آن را چگونه به دست آورم؟ آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند، بر ما تسلّط دارند و ما بر آنها قدرتی نداريم. هم اکنون بردگان شما با آنها می جوشند و باديه نشينانِ اطرافِ شما به آنها پيوسته اند. آنها در ميان شما زندگی می کنند و هر مشکلی را که بخواهند بر شما تحميل می کنند. آيا برای خواسته های خود تواناييد؟ 2️⃣ مشكلات جنگ داخلی ♦️ کاری که پيش آمده از جاهليّت است، شورشيان يار و ياور دارند، اگر برای کيفر دادنشان حرکتی آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم می شوند: گروهی خواسته های شما را دارند و عدّه ای بر خلاف شما فکر می کنند و گروهی نه اين را می پسندند و نه آن را. پس صبر کنيد تا مردم آرام شوند و دل های مضطرب در جای خود قرار گيرد و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود. اکنون مرا آسوده گذاريد و در انتظار فرمان من باشيد، کاری نکنيد که قدرت ما را تضعيف کند و اقتدار امّت ما را متزلزل سازد و سستی و زبونی به بار آورد. اين جريان سياسی را تا می توانم مهار می کنم، امّا اگر راه چاره ای نيابم، با آنان می جنگم (که سرانجام درمان، داغ کردن است). ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (سخنرانی امام علیه السلام در آغاز خلافت در سال٣٥ هجری نوشتند که نخستین سخنرانی آن حضرت است. ) 1️⃣ ويژگيهای قرآن ♦️همانا خداوند بزرگ کتابی هدايت گر فرستاد، نيکی و بدی، خير و شر را آشکارا در آن بيان فرمود. پس راه نيکی در پيش گيريد، تا هدايت شويد و از شرّ و بدی پرهيز کنيد، تا در راه راست قرار گيريد. واجبات! واجبات! در انجام واجبات کوتاهی نکنيد، تا شما را به بهشت رساند. همانا خداوند چيزهايی را حرام کرده که ناشناخته نيست و چيزهايی را حلال کرده که از عيب خالی است و در اين ميان حرمت مسلمان را بر هر حرمتی برتری بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله اخلاص و توحيد استوار کرد. 2️⃣ ويژگيهای مسلمانی ♦️پس مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزاری نبينند، مگر آنجا که حق باشد و آزار مسلمان روا نيست، جز در آنچه که واجب باشد. به سوی مرگ که همگانی است و فرد فرد شما را از آن گريزی نيست بشتابيد، همانا مردم در پيش روی شما می روند و قيامت از پشت سر، شما را می خواند. سبکبار شويد تا به قافله برسيد، که پيش رفتگان در انتظار بازماندگانند. از خدا بترسيد و تقوا پيشه کنيد، زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا و شهرها، و خانه ها و حيوانات هستيد. خدا را اطاعت کنيد و از فرمان خدا سر باز نزنيد، اگر خيری ديديد برگزينيد و اگر شرّ و بدی ديديد از آن دوری کنيد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 157.mp3
9.32M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد و پنجاه و هفتم خطبه ۱۶۹ تا ۱۶۷
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و پنجاه و هفتم ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (این سخنرانی را در سال ٣٦ هجری، هنگام حرکت اصحاب به سوی بصره ایراد فرمود. ) 1️⃣ ضرورت اطاعت از رهبری ♦️همانا خداوند پيامبری راهنما را با کتابی گويا و دستوری استوار برانگيخت. هلاک نشود جز کسی که تبهکار است و بدانيد که بدعت ها به رنگ حق در آمده و هلاک کننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد و همانا حکومت الهی حافظ امور شماست، بنابراين زمام امور خود را بی آن که نفاق ورزيد يا کراهتی داشته باشيد، به دست امام خود سپاريد. به خدا سوگند! اگر در پيروی از حکومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت که هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد. 2️⃣ افشا توطئه ناكثين ♦️همانا ناکثين عهدشکن، به جهت نارضايتی از حکومت من به يکديگر پيوستند و من تا آنجا که برای وحدت اجتماعی شما احساس خطر نکنم، صبر خواهم کرد، زيرا آنان اگر برای اجرای مقاصدشان فرصت پيدا کنند، نظام جامعه اسلامی متزلزل می شود. آنها از روی حسادت بر کسی که خداوند حکومت را به او بخشيده است، به طلب دنيا برخاسته اند. می خواهند کار را به گذشته باز گردانند. حقّی که شما به گردن ما داريد، عمل کردن به کتاب خدا (قرآن) و سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و قيام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست. ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (پس از بيعت با امام علیه السلام در سال ٣٥ هجری، گروهی از صحابه گفتند: ای کاش شورشیان برضد عثمان را کیفر می دهی؟ پاسخ فرمود:) 1️⃣ واقع بينی در مبارزه با ناكثين ♦️ای برادران! از آنچه شما می دانيد بی اطّلاع نيستم، امّا قدرت اجرای آن را چگونه به دست آورم؟ آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند، بر ما تسلّط دارند و ما بر آنها قدرتی نداريم. هم اکنون بردگان شما با آنها می جوشند و باديه نشينانِ اطرافِ شما به آنها پيوسته اند. آنها در ميان شما زندگی می کنند و هر مشکلی را که بخواهند بر شما تحميل می کنند. آيا برای خواسته های خود تواناييد؟ 2️⃣ مشكلات جنگ داخلی ♦️ کاری که پيش آمده از جاهليّت است، شورشيان يار و ياور دارند، اگر برای کيفر دادنشان حرکتی آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم می شوند: گروهی خواسته های شما را دارند و عدّه ای بر خلاف شما فکر می کنند و گروهی نه اين را می پسندند و نه آن را. پس صبر کنيد تا مردم آرام شوند و دل های مضطرب در جای خود قرار گيرد و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود. اکنون مرا آسوده گذاريد و در انتظار فرمان من باشيد، کاری نکنيد که قدرت ما را تضعيف کند و اقتدار امّت ما را متزلزل سازد و سستی و زبونی به بار آورد. اين جريان سياسی را تا می توانم مهار می کنم، امّا اگر راه چاره ای نيابم، با آنان می جنگم (که سرانجام درمان، داغ کردن است). ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (سخنرانی امام علیه السلام در آغاز خلافت در سال٣٥ هجری نوشتند که نخستین سخنرانی آن حضرت است. ) 1️⃣ ويژگيهای قرآن ♦️همانا خداوند بزرگ کتابی هدايت گر فرستاد، نيکی و بدی، خير و شر را آشکارا در آن بيان فرمود. پس راه نيکی در پيش گيريد، تا هدايت شويد و از شرّ و بدی پرهيز کنيد، تا در راه راست قرار گيريد. واجبات! واجبات! در انجام واجبات کوتاهی نکنيد، تا شما را به بهشت رساند. همانا خداوند چيزهايی را حرام کرده که ناشناخته نيست و چيزهايی را حلال کرده که از عيب خالی است و در اين ميان حرمت مسلمان را بر هر حرمتی برتری بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله اخلاص و توحيد استوار کرد. 2️⃣ ويژگيهای مسلمانی ♦️پس مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او آزاری نبينند، مگر آنجا که حق باشد و آزار مسلمان روا نيست، جز در آنچه که واجب باشد. به سوی مرگ که همگانی است و فرد فرد شما را از آن گريزی نيست بشتابيد، همانا مردم در پيش روی شما می روند و قيامت از پشت سر، شما را می خواند. سبکبار شويد تا به قافله برسيد، که پيش رفتگان در انتظار بازماندگانند. از خدا بترسيد و تقوا پيشه کنيد، زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا و شهرها، و خانه ها و حيوانات هستيد. خدا را اطاعت کنيد و از فرمان خدا سر باز نزنيد، اگر خيری ديديد برگزينيد و اگر شرّ و بدی ديديد از آن دوری کنيد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۴۷ قسمت ۶ معیار صداقت و شجاعت و عفت(1).mp3
2.63M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 7⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 7 ) 🔹 معیار صداقت و شجاعت و عفّت 🔰 در ادامه حکمت ۴۷ ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: « وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ » ؛ یعنی " شجاعت هر کسی به مقدار احساس ننگ و عاری است که از ترسیدن می کند. " 🔻 برای فهم دقیق این عبارت، باید ابتدا واژه « اَنفه » را از طریق نهج‌البلاغه معنا کنیم. «اَنفه» یعنی آن ناراحتی که همراه با احساس ننگ و عار و خفّت است. وقتی یک کسی ضایع می‌شود، وقتی یک کسی، در واقع به قول عوام مردم کِنِف می‌شود، یا ناراحت می‌شود ولی ناراحتی اش غیر از آن حالتی است که مثلاً مالی از دست می‌دهد، عزیزی از دست می‌دهد، این ناراحتی همراه با احساس خفّت و ننگ و عار همراه است. برای اینکه این حرف را ثابت بکنم، کافی است به بند چهارم از خطبه ۱۰۶ نهج البلاغه مراجعه کنید، تا ببینید که واژه « اَنفه » یعنی ناراحتی همراه با احساس سختی و تلخی ننگ و عار. 🔻حضرت خطاب به مردم زمانه خودشان می فرمایند: « وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَأْنَفُونَ» " ای مردم شما با چشم خودتان دارید می‌بینید که پیمان‌های خدا نقض می‌شود، اما اصلاً عصبانی و خشمگین نمی‌شوید، (شاهد مثالم این واژه تأنفون است که واژه اَنفه هم از همین ماده است.) در حالی که شما برای نقض شدن پیمان‌های پدرانتان ناراحت می‌شوید (و به شما بر می‌خورد)، اما وقتی پیمان‌های خدا نقض می‌شود به شما بر نمی‌خورد. " 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و پنجاه و پنجم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻خلاصه اینکه، معاویه با ایجاد اختلاف در جامعه امام و قتل و غارت شهرهای اسلامی، توان مقابله با خود را از بین برد. به همین دلیل، یاران امام در نبرد با لشکر دشمن، از خود سستی نشان می دادند و بسیاری از آن ها حاضر به جنگ نبودند. امام بارها مردم را نسبت به مقابله با لشکر معاویه، ترغیب کرد، امام با مشاهده رخوت و بی میلی آنان فرمود: «اگر هزار نفر یار داشتم، در این مورد تصمیم می گرفتم.» بعد از این ماجرا، بسیاری از اهل کوفه با ارسال نامه به معاویه، از وی امان خواستند. 🔻 گویا آن ها گمان می کردند روزی، لشکر کفر بر بلاد مسلمانان چیره می شود و ممکن است جان آن ها در این حملات به خطر افتد. اینجاست که سازش و مدارا با دشمن که امام در صفین نسبت به آن هشدار داده بود، آثار ناگوار خود را بر مردم گذاشت. همین مردم، دیگر توانایی مقابله با معاویه را نیز در زمان امام حسن علیه السلام نداشتند و علیرغم کوشش های فراوان امام مجتبی برای تشویق آنان به جنگ با جبهه کفر بنی امیه، همگی یکپارچه فریاد زدند: ما می خواهیم زنده بمانیم. 🔻حتی آثار این سازش تا مدت ها ادامه داشت و در زمان سیدالشهدا نیز جلوه کرد. بسیاری از مردم در زمان امام حسین نیز دچار رخوت و سستی در مبارزه با بنی امیه شده بودند و حاضر نشدند برای یاری امام، قیام کنند. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 +پاشو عزیزم بریم خونه بابا حالت عوض میشه از جام بلند شدم تا حاضر بشم...برگشتم رو به علیرضا گفتم _نماز خوندی +آره تو راه که داشتم میومدم اذان گفتن...رفتم مسجد نمازم رو خوندم....اول وقت بیشتر میچسبه توی اتاق در حالی که لباس هام رو می پوشیدم گفتم _فکر کنم نزدیک خونمون هم مسجد باشه...صدای اذان اش میومد. تو چهار چوب اتاق ایستادم _منم نماز بخونم بریم سری تکون داد و با لبخند باشه ای گفت. ،،،،،،،،، بعد از شام دور هم نشسته بودیم....سوغاتیه حنین عروسک قشنگی بود که موهاش مثل خودش بود. یک گوشه نشسته بود و با عروسک اش بازی می کرد. وقتی علیرضا عروسک رو بهش داد اخم هاش رو توهم کرد و گفت +چادر نماز گل گلی که گفتم رو جرا نخریدی؟ +اونم به وقت اش می خرم برات آبجی خوشگله با حرف علیرضا از فکر بیرون اومدم. +بابا فردا نوبت دکترته؟؟ دایی تک سرفه ای کرد +نمی خواد بابا +نمیشه که بابا...باید وضعیتت رو دکتر بررسی کنه رو به دایی گفتم _دایی منم بیام همراهتون دایی خنده ای کرد +من می خوام نَرَم بعد تو می خوایی بیایی خندون گفتم _نمیشه که...خودم میبرمتون +الله اکبر...عاطفه سادات و علیرضا کم بودن....ساجده هم اضافه شد با حرف اش زدیم زیر خنده علیرضا به اتاق مجردی اش رفت تا وسایل ضروری اش رو برداره . آخرشب بود باهمه خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه.. ،،،، 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 کش موم رو باز کردم و روی تخت نشستم تا موهام رو شونه بزنم. علیرضا با کیف دستی که آورده بود اومد توی اتاق خواب....کیف رو گذاشت کنار من و زیپ اش رو باز کرد. بعد هم نگاهی به من کرد +موهاتو شونه می کنی...با این شونه!!؟ الان شونه رو نشونت میدم. از توی کیف اش یک شونه در آورد...دو برابر شونه معمولی...دست از موهام کشیدم و زل زدم به شونه اش. نگاهی به شونه ی خودم انداختم. شونه اش اندازه ی کله ی من بود. شروع کرد به شونه زدن موهاش _علیرضا چقدر شونه ات بزرگِ!! ابرویی بالا انداخت و جلویِ آیینه به موهاش حالت می داد. _الو علیرضا با توعم میگم چرا انقدر شونه ات بزرگه😐؟ +چی؟ اعصابم خورد شد....داشت با دقت موهاش رو بالا میزد...معلوم بود حواس اش بهم نیست. نوچی کردم و شونه رو ازش گرفتم _اع علیرضا چرا جوابم رو نمیدی؟ زل زد بهم +جونم _چرا محل ام نمیدی !!! میگم شونه از این بزرگتر نبود ؟ خندید...مسخره ای زیر لب گفتم و شونه رو کشیدم به موهاش و همه رو تویِ صورت اش ریختم. زدم زیر خنده _تا تو باشی جواب منو بدی همینجور که چشماش زیر موهاش بود گفت +حواسم نبود بعد نگاهی از تو آینه به خودش کرد. موهاش رو کنار زد +بیا همه زحماتم رو به باد دادی که دختر خوب انقدر قیافه اش خنده دار شده بود که از خنده دلم رو گرفته بودم....شانه ای بالا انداختم _میخواستی جوابم رو بدی خندون شونه رو از دست ام گرفت و موهاش رو درست کرد....نقاشی که ازش کشیده بودم رو که قبلا قاب گرفته بود هم آورده بود. گذاشت کنار کمد +بزارم فردا بزنم به دیوار...الان سر و صدا میشه همسایه ها اذیت میشن. _بابا دمت گررم. +لاتی کردی ساجده خانم ،،،،، "دوماه بعد" صبح از خواب بیدار شدم....به آشپزخونه رفتم تا بساط نهار رو آماده کنم...صبحانه ام رو مثل همیشه صبح با علیرضا خورده بودم....علیرضا به فروشگاه رفته بود. درِ یخچال رو باز کردم تا فکرم کار کنه و غذایی به ذهنم بیاد...همیشه علیرضا به این کارَم می خندید. +ساجده...یخچال خانه تفکر نیستااا...فکر کنم باید به فکر یک یخچال دیگه باشم. واقعا هم درست می گفت...همینجور انگشت به دهان جلویِ یخچال می ایستادم و فکر می کردم.. هنوز به نتیجه ای نرسیده بودم که تلفن خونه زنگ خورد. _الو سلام +سلام ساجده خانوم گلرخ بود _وایی گلرخ خوبی سجاد خوبه عزیز عمه چطوره خندید +خوبیم شما چطورید آقا سید خوبه؟ _شکر ماهم خوبیم ، چکار میکنید؟؟ +هیچی مشغول بچه داری _الهی ، مهسا کجاس؟ +داره با اسباب بازی هاش بازی می کنه. _گوشی بزار کنار گوش اش تازه یکم زبون باز کرده بود...ماما بابا جوجو همه چی اِلا عمه!!! ولی همون کلمه هارم انقدر شیرین می گفت که آدم دل اش ضعف می رفت. _وایی گلرخ چقدر شیرین شده این بچه ماشاءالله خندید +اره...ماشاءالله به جونت ، تو چی خبری نیست _خبر چی ؟ +ای بابا میگم نمیخوایی من زندایی بشم. تازه دو هزاریم افتاد _اع گلرخ از دست تو....نه بابا چخبره +خلاصه گفتم بگم دیگه از حرفش خندم گرفت سعی کردم بحث رو عوض کنم _از مامان اینا چه خبر!؟ ،،،،، 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─