1.71M
#قسمت_دوم
#شبهات_زن_درنهج_البلاغه
📗زن از دیدگاه قرآن
🤞تساوی رتبه و شأن زن و مرد
🕸تله نفس برای زن یا مرد؟
💫ایمان در زن و مرد
♻️تساوی مسئولیت ها در زن و مرد
🌀مشاوره با زن یا مرد؟
🗣ر.فنودی
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌏 شبکه های اروپا با نشان دادن این تصاویر از مردم خواستند برای خالی شدن بار مغناطیسی بدن و جلوگیری از سرطان این حرکات را روزی ۱۰ دقیقه انجام دهند.
فقط نمیگن اسمش نمازه😐
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فقط یه ابرقدرت میتونه!
#نقطه_زن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان حجت الاسلام وافی صاحب ۱۴ فرزند درباره اهمیت فرزند آوری
#فرزندآوری
#جهادفرزندآوری
#نشر_حداکثری
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷
[📖 #تفسیر_صوتی_قرآن ]
🔺️ مقام معظم رهبری :
💢 #تلاوت را باید با #تدبّر انجام داد.
۱۴۰۲/۰۱/۰۳
هر #روز_تفسیر_یک_آیه قرآن را بشنوید
✋ #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #هر_روز_یک_آیه
🔖 #قرائتی_تفسیر
🔖 #تلاوت_تدبر_قرآن
🔖 #مهار_تورم_رشد_تولید
🔖 #ثامن #جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 173.mp3
8.36M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز صد و هفتاد و سوم خطبه ۱۵۱
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هفتاد و سوم
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه151
1⃣ ارزش شهادتين
♦️خدای را می ستايم و در راندن شيطان و دور ساختن و نجات پيدا کردن از دام ها و فريب های آن، از خدا ياری می طلبم و گواهی می دهم که جز خدای يگانه معبودی نيست و شهادت می دهم که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده برگزيده و انتخاب شده اوست، که در فضل و برتری، همتايی ندارد و هرگز فقدان او جبران نگردد. شهرهايی به وجود او روشن گشت، پس از آن که گمراهیِ وحشتناکی همه جا را فرا گرفته بود؛ و جهل و نادانی بر انديشه ها غالب و قساوت و سنگدلی بر دل ها مسلّط بود و مردم حرام را حلال می شمردند و دانشمندان را تحقير می کردند و جدای از دين الهی زندگی کرده و در حال کفر و بی دينی جان می سپردند.
2⃣ نكوهش مردم گمراه
♦️شما ای عرب ها! هدف تيرهای بلا هستيد، که نزديک است. از مستی های نعمت بپرهيزيد و از سختی های عذاب الهی بترسيد و بگريزيد و در فتنه های در هم پيچيده، به هنگام پيدايش نوزاد فتنه ها و آشکار شدن باطن آنها و برقرار شدن قطب و مدار آسيای آن با آگاهی قدم برداريد. فتنه هايی که از رهگذرهای ناپيدا آشکار گردد و به زشتی و رسوايی گرايد، آغازش چون دوران جوانی پر قدرت و زيبا و آثارش چون آثار باقيمانده بر سنگ های سخت، زشت و ديرپاست، که ستمکاران آن را با عهدی که با يکديگر دارند، به ارث می برند. نخستين آنان پيشوای آخرين و آخرين گمراهان اقتداکننده به اوّلين می باشند. آنان در به دست آوردن دنيای پَست بر هم سبقت می گيرند و چونان سگ های گرسنه، اين مردار را از دست يکديگر می ربايند. طولی نمی کشد که پيرو از رهبر و رهبر از پيرو، بيزاری می جويد و با بغض و کينه از هم جدا می شوند و به هنگام ملاقات، همديگر را نفرين می کنند.
3⃣ خبر از آينده خونين عرب
♦️ سپس فتنه ای سر برآوَرَد که سخت لرزاننده، در هم کوبنده و نابودکننده است، که قلب هايی پس از استواری می لغزند و مردانی پس از درستی و سلامت، گمراه می گردند و افکار و انديشه ها به هنگام هجوم اين فتنه ها پراکنده و عقايد پس از آشکارشدنشان به شکّ و ترديد دچار می گردد. آن کس که به مقابله با فتنه ها برخيزد کمرش را می شکند و کسی که در فرو نشاندن آن تلاش می کند، او را در هم می کوبد. در اين ميان، فتنه جويان چونان گورِخران، يکديگر را گاز می گيرند و رشته های سعادت و آيين محکم شده شان لرزان می گردد و حقيقت امر پنهان می ماند. حکمت و دانش کاهش می يابد، ستمگران به سخن می آيند و بيابان نشين ها را در هم می کوبند و با سينه مرکب های ستم، آنها را خرد می نمايند. تک روان، در غبار آن فتنه ها نابود می گردند و سوارانِ با قدرت در آن به هلاکت می رسند. فتنه ها، با تلخیِ خواسته ها وارد می شود و خون های تازه را می دوشد، نشانه های دين را خراب و يقين را از بين می برد. فتنه هايی که افراد زيرک از آن بگريزند و افراد پليد در تدبير آن بکوشند. آن فتنه ها پر رعد و برق و پر زحمت است، در آن پيوندهای خويشاوندی قطع شده و از اسلام جدا می گردند. فتنه ها چنان ويرانگرند که تندرست ها بيمار، و مسکن گزيدگان کوچ می کنند، در آن ميان، کشته ای است که خونش به رايگان ريخته و افراد ترسويی که طالب أمانند، با سوگندها آنان را فريب می دهند و با تظاهر به ايمان آنها را گمراه می کنند.
4⃣ رهنمودها در مقابله با فتنه ها
♦️ پس سعی کنيد که شما پرچم فتنه ها و نشانه های بدعت ها نباشيد و آنچه را که پيوند امّت اسلامی بدان استوار و پايه های طاعت بر آن پايدار است، برخود لازم شماريد و بر خدا، ستمديده وارد شويد نه ستمگر و از گرفتار شدن به دام های شيطان و قرار گرفتن در وادی دشمنی ها بپرهيزيد و لقمه های حرام به شکم خود راه ندهيد. شما برابر ديدگان خداوندی قرار داريد که گناهان را حرام کرد و راه اطاعت و بندگی را آسان فرمود.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
شرح حکمت ۵۰ قسمت ۳ راز جذب دلها.mp3
3.14M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت50 3⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت50 ( 3 )
🔹 راه جذب دلها
🔰 البته نکته بسیار مهمّ دیگری که در این رابطه هست، این است که گاهی مردم در ظاهر نسبت به هم اظهار محبت و مودّت می کنند، اما در قلبهایشان نفرت و کینه و جدایی هست. از این هم باید پرهیز کرد.
🔻 لذا مولا علی (علیه السلام) در بند هفتم از خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه می فرمایند: در آخرالزّمان یا در دوران حکومت بنی امیّه در آینده ، مردم چنین صفاتی پیدا می کنند ؛ از جمله با زبان اظهار دوستی می کنند ولی « تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ» ؛ در دلهایشان با هم مشاجره می کنند.
🔻 نکته پایانی هم عرض بکنم که یکی از نکات جالب در مورد قلب و آرام کردن قلب و مأنوس کردن قلب ، حکمت به آن عرضه کردن است. یعنی انسانها به حکمت احتیاج دارند تا روح و قلبشان در تکاپوی زندگی مادی و مشاجرات اجتماعی ، آرامش بگیرد و رفع خستگی کند.
🔻در این باره مولا علی (علیه السلام) ، حکمتی دارند که در نهج البلاغه تکرار شده است، هم در حکمت ۹۱ و هم در حکمت ۱۹۷ . یک عبارت است که اشتباهاً در نهج البلاغه مثل بعضی حکمت های دیگر تکرار شده است.
🔻 در این حکمت که هم در شماره ۹۱ و هم در شماره ۱۹۷ می خوانید ، حضرت فرمودند :
« إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ » ؛ "همانطور که بدن ها در اثر کار خسته می شوند ، قلب ها هم خسته می شوند." وقتی خسته شدند چگونه باید رفع خستگی کنند ؟ فرمود : « فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ » ؛
" در وقتی که قلبها احساس خستگی و ملالت می کنند ، حکمت های نغز و طُرفه را به آنها عرضه کنید ، سرزنده و شاد می شوند. "
🔻از همین جا می شود فهمید چرا نهج البلاغه انقدر انسان را سرحال می کند ، نیرومند می کند ، با نشاط می کند ، امیدوار می کند؛ چون سراسر حکمت است.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
#استوری_موشن
🌺میلاد با سعادت جلوهی کوثر و شفیعهی محشر حضرت معصومه سلام الله علیها مبارک باد.
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #روز_دختر
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
#موشن_گرافیک
♨️ برخورد با شبکه مولد بیحجابی
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #حجاب_سنگر
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷
#یادداشت
♦️از خرمشهر تا خرمشهرها
🔹مقام معظم رهبری در بیاناتشان در روز سوم خرداد 1395 در مراسم دانش آموختگی دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین علیه السلام فرمودند: بدانید در آینده خرمشهرها در پیش است.
حوادث پیش آمده پس از آن روز، شاهد صدق این پیش بینی است.
🔺استکبار پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هدف کوتاه مدت تغییر رفتار و بلند مدت تغییر نظام انواع نقشه ها را به کار برده است. یکی از این طراحی ها تشویق و حمایت از حمله صدام حسین به خاک مقدس جمهوری اسلامی بود. این حمله با هدف اولیه تجزیه ایران و اشغال خوزستان و با هدف کلان ساقط کردن نظام مقدس جمهوری اسلامی آغاز شد.
🔺اهداف کوتاه مدت و بلند مدت دشمن پس از سقوط خرمشهر در طول تاریخ مقدس جمهوری اسلامی به شیوه های گوناگون جنگ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی نامتقارن ادامه دارد.
🔺روحیه انقلابی، شکست ناپذیری اراده ها، وحدت وانسجام ملی، خلاقیت ها وحضور مخلصانه گروهی از رزمندگان در خط مقدم باعث فتح خرمشهر شد. همین عوامل در حال حاضر نیز در نقاطی که احساس سقوط شهرها را داریم می تواند نقش آفرین باشد.
✍ #موسی_سلیمانی
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #خرمشهرها
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: #ساجده
براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای #مدافع_حرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_142
"علیرضا"
زنگ زدم صدای حنین سادات امد
+کیه
_باز کن خواهر جان منم
صداش یکم دور تر شد
+مامانی داداش علیرضا امده
در با تیکی باز شد نفسم رو بیرون دادم و وارد شدم...کفش هام رو در آوردم و وارد شدم..مامان اومد جلو در.
خم شدم و دست هاش رو گرفتم...بوسیدم
+علیک سلام علی جان....باز شروع کردی...بیا تو خوش اومدی.
با لبخند گفتم
_سلام امي
وارد پذیرایی شدیم حنین سادات بدو بدو به سمتم اومد..
+سلام داداشی ، نی نی ها خوبن؟
_بله بله...قبلا ها می گفتی ساجده جونی خوبه! الان شد نی نی ها
با خنده گفت
+ساجده جونی خوبه؟
_بله حنین خانوم خوبن ،شما چکار میکنی خواهر گلم؟
خندون دستشو زد بهم
+خاله نرگس، معلممون رو میگم... امروز برای نقاشیم بهم صد افرین داد.
_اوووو....افرین خواهر گلم.
صورتش رو بوسیدم و دست اش رو گرفتم. به سمت آشپزخونه رفتیم.
حنین کنار مامان رفت.
_کمک نمی خوای مادر؟؟
+نه چه کمکی...برو پیش سید عباس.
سری تکون دادم و به سمت اتاق بابا رفتم. روی تخت دراز کشیده بود و دست اش رو رویِ پیشونی اش گذاشته بود.
_یاالله...صاحبخونه؟؟
لبخندی زد
+بیا تو پسرم
لبخندی زدم و وارد شدم.
_سلام بابا ، ببخشید بیدارت کردم.
از جاش بلند شد و سعی کرد بشینه...به سمت اش رفتم و کمک اش کردم.
+سلام ، نه صدا زنگ که اومد بیدار شدم ، ساجده خوبه؟ بچه هات خوبن؟
_الحمدالله شکر خدا خوبن، شما خوبی مشکلی نداری؟
+نه شکر خدا...
تقه ای به در خورد و مامان با سینی چایی و شیرینی وارد شد.
_چرا زحمت کشیدی مادر...میگم کمک نمی خوای میگی نه اونوقت؟
سینی رو رویِ میز گذاشت و روی صندلی مطالعه نشست.
+کاری نکردم...سید علی برای شام ساجده و بچه هارم بیار اینجا باشید.
_نه مادر ....راسیتش امشب عازمم..اومدم خداحافظی.
نگاهی به بابا کردم که با لبخند محوی نگاه ام میکرد
+خدا به همراهت باشه بابا جان.
مامان با حالت گرفته ای نگاهم کرد
مامان+کی میایی علی جان ؟
_ان شاءالله برای فارغ شدن عاطفه سادات.
+یکماه دیگه؟
سرم رو تکون دادم
_مادر حواستون به ساجده هم باشه دست تنها نمونه.
+اره حتما خیالت راحت، نمی خواد تو خونه تنها بمونه بگو وسیله هاش و جمع کنه این چند وقت اینجا باشه...فقط....علی پسرم حواست به خودت باشه.
اهی کشید و ادامه داد
+الهی شر این داعش کنده بشه.
بعد خوردن چایی و شیرینی ازجام بلند شدم... دستمو دراز کردم دست بابارو سفت فشردم
بابا سرم رو بوسید و گفت
+خدابه همراهت علی جان التماس دعا
_مخلصیم سید
لبخندی زد و رفتم سمت مامان.
جا داره فدای تک تک چین و چروک های گوشه چشم اش باشم...برای این چهره ی مهربون...برای مادری که با شیره ی وجودش رشدم داد و حسینی بزرگم کرد.
محکم در آغوش گرفتمش و سر شونه اش رو بوسیدم.
_حلالم کن مامان.....خیلی به دعآت محتاجم...خیلی دعام کن.
سرس رو تکون داد و تسبیح تربتی رو دور گردنم انداخت
+تو هم مارو دعا کن پسرم
،،،،،،،،
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_143
"ساجده"
توی اتاق داشت ساک اش رو جمع و جور می کرد.
پتو رویِ بچه ها کشیدم و جلو اینه ایستادم..اشک هام رو پاک کردم.
سمت آشپزخونه رفتم و کاسه سفالی برداشتم و پر اب کردم...روی سینی کنار قرآن و آینه گذاشتم.
همون قرآن صورتی رنگی که برای مهریه ام بهم داده بود.
به سمت اتاق رفتم.
_علیرضا پاشو آماده شو دیرت میشه...من ساک ات رو جمع و جور می کنم.
+دستت درد نکنه خانوم
لباس هاش رو عوض کرد....ساک به دست از اتاق بیرون رفتیم.
ساک اش رو گوشه حال گذاشت و به سمت اتاق بچه ها رفت.
اروم دنبالش رفتم...رفت سمت تختشون و اروم بوسیدشون
+خوشگل های من مامانی رو اذیت نکنید ها...مهدی بابا مراقب مامان و زینب باش....مرد خونه بعد من تویی.
زینبم همیشه حواسم بهتون هست..فکر نکنید نیستم ها..
از اتاق بیرون اومد و با لبخند گفت
+خب ساجده خانوم با من کاری نداری؟
نگاهم رو چرخوندم و سمت اتاق رفتم.دوربین عکاسی ام رو برداشتم.
_علیرضا بیا تو این لباس میخوام ازت عکس داشته باشم...
+خب پس وایسا این کلاه رم بزارم.
کلاه خاکی رنگی که دورش تویِ صورت اش میوفتاد رو رویِ سرش گذاشت..
_چه ژستی هم گرفتی...!!!
خنده ای کرد
+بگیر
بعد از چند تا عکس از علیرضا و بچه ها دوربین رو رویِ اُپن گذاشتم.
_علیرضا من چشم انتظارت می مونم....مراقب خودت باش
دستشو روی چشمش گذاشت و گفت
+بر روی چشم ، ساجده خانوم دعا برای ما یادت نره فقط.
ساک اش رو از روی زمین برداشت و به سمت در رفت...چادر رنگی ام رو سرم کردم و سینی به دست همراه اش رفتم.
همینجوری که کفش اش رو می پوشید گفت :
+در اولین فرصت باهات تماس میگیرم عزیز دلم....تنها هم نمون تو خونه...برو پیش مامان.
کلید رو برداشتم و در رو آروم بستم تا بچه ها بیدار نشن... باهم از ساختمون بیرون امدیم.
گردنبند "وانیکاد" ؛ تسبیح تربتی که زن دایی گردنش انداخته بود از زیر لباسش بیرون اومده بود.
آیت الکرسی زمزمه کردم به صورتش فوت کردم.
+خب ساجده جان سفارش نکنم دیگه مراقب خودت و بچه ها باش.
_چشم توهم همینطور
+زودتر برم تا توهم بری بالا هم سرده هم بچه هابیدار میشن.
قران گرفتم بالایِ سرش و از زیرش رد شد. قرآن رو بوسید.
سینی رو رویِ زمین گذاشتم و قرآن رو محکم تو بغل ام گرفتم.علیرضا سوار ماشین شد و رفت.
توی دلم گفتم خدایا صبر بده تا دوری اش رو تحمل کنم...سپردم به خودت..کاسه ی آب رو برداشتم و پشت سرش ریختم.
خدا به همراهت مرد من
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_144
کلید رو تویِ در چرخوندم و وارد شدم....به سمت آشپزخونه رفتم و بادام هایی که زندایی داده بود رو شستم تا پوست اش راحت تر کنده بشه.
نشستم روی زمین و شروع به رنده کردن کردم. تا فردا برای بچه ها فرنی درست کنم.
ساعت سه صبح بود...علیرضا بیشتر وقت ها این ساعت نماز می خوند....یعنی الان هم تو سوریه داره نماز می خونه؟؟؟
به سرویس رفتم و وضو گرفتم...مثل علیرضا که همیشه برای نماز، لباس مرتب می پوشید و عطر می زد...کارهام رو کردم...همون سجاده ی معطر علیرضا رو برداشتم.
علیرضا سر این سجاده حاجت دل اش رو گرفت....مشکلات اش رو سر سجاده حل می کرد.
دلم برای علیرضا تنگ شده بود با اینکه خیلی وقت هم نگذشته بود.
کنار هم نیستیم...اما هردو رو به یک قبله داریم نماز می خونیم...تو در سوریه و من اینجا.
بعد از نماز صبح...کنار بچه ها دراز کشیدم و خوابیدم.
،،،،،
زینب سادات رو تویِ روروئک نشونده بودم و لباس سید مهدی رو عوض می کردم.
یکم اذیت می کرد و دست و پا می زد تا فرار کنه...به هر زوری بود لباس اش رو تن اش کردم..
پاییز اومده بود و هوا سرد شده بود. باید بخاری رو نصب می کردم.
مهدی رو هم داخل روروئک گذاشتم تا به آشپزخونه برم برای نهار.
تلفن خونه به صدا اومد..
+سلام ساجده جانم ، خوبی بچه ها خوبن؟
_علیرضا فدات بشم تو خوبی؟
خنده ای کرد
+خدا نکنه ، اره عزیزم نگفتی خوبید؟
_اره خیالت راحت ، الان کجایی جات خوبه ؟
+بله نگران نباش ، غصه الکی هم نخور عزیزم.... از طرف من خوشگل های بابارو ببوس ، من باید برم ساجده جان باز بتونم زنگ میزنم
_باشه یادت نره..مراقب خودت باشه
+چشم توهم
خوشحال بودم....همین دو کلام برای رفع دلتنگی من بس بود.
خیلی نمی تونست تماس بگیره...اما بهم قول داده بود هروقت بتونه حتما تماس می گیره.
امدم برم سمت اتاق بچه ها که باز گوشی زنگ خورد فکر کردم علیرضاس
_الو علی
+سلام ساجده جان
_سلام زندایی خوب هستین؟
+شکر شما خوبی؟ ساجده علی زنگ زد؟؟
_اره زندایی پیش پا شما حالش خوبه
+الهی شکر ، میگم دخترم وسیله هات رو جمع کن چند وقت بیا اینجا...راه به کار علی نیست.
_نه زندایی
+تعارف ندارم خوب سخته دست تنها با دوتا بچه
_نه ، میام سر میزنم
+بیا عزیز دلم منتظرم
،،،،،،،
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایات تکان دهنده از #شهدا
سه پذیرایی شهدا از ما
استاد #ماندگاری
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رفع بلا با دعا_5834462722267285365.mp3
3.57M
🔊 كليپ صوتی نکات بسیار مهم 👌
❇️ موضوع : رفع #بلا با #دعا
🌸 آيت الله مجتبی تهرانی (ره)
⚛ #درس_اخلاق
✅ بسیار عالی حتما گوش کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو نگه دارید هر وقت به #مشکل برخوردی نگاه کن
یا #حسین (ع)
اللهم عجل لولیک الفرج
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
2.05M
#قسمت_سوم
#شبهات_زن_درنهج_البلاغه
📚توجه به نامه 31 نهج البلاغه
📗درآیه 11سوره نساء چه چیزی بیان شده است؟
⚖علت تفاوت ارث در زن و مرد
💰چگونه زن ارث بیشتری می برد؟
🎙ر.فنودی
ادامه دارد....
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─