ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 268.mp3
5.98M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز دویست و شصت و هشتم خطبه ۱ ، بند ۳ بخش سوم و چهارم
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و شصت و هشتم
┄═❁✦❀•••🌿🌸🌿•••❀✦❁═┄
📜 #خطبه1 : ( امام علیه السلام در این سخنرانی از آفرينش آسمان و زمین و آفرینش انسان یاد می کند.)
🔹سوم- شگفتی آفرينش آدم (عليه السّلام) و ويژگيهای انسان كامل.
♦️سپس خداوند بزرگ خاکی از قسمت های گوناگون زمين از قسمت های سخت و نرم، شور و شيرين، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلی خالص و آماده شد و با افزودن رطوبت، چسبناک گرديد که از آن اندامی شايسته و عضوهايی جدا و به يکديگر پيوسته آفريد. آن را خشکانيد تا محکم شد. خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد تا زمانی معيّن و سرانجامی مشخّص اندام انسان، کامل گرديد. آنگاه از روحی که آفريد در آن دميد تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نيروی انديشه، که وی را به تلاش اندازد و دارای افکاری که در ديگر موجودات، تصرّف نمايد. به انسان اعضاء و جوارحی بخشيد، که در خدمت او باشند و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی به کار گيرد. قدرت تشخيص به او داد تا حقّ و باطل را بشناسد و حواس چشايی و بويايی و وسيله تشخيص رنگ ها و أجناس مختلف در اختيار او قرار داد. انسان را مخلوطی از رنگ های گوناگون و چيزهای همانند و سازگار و نيروهای متضادّ و مزاج های گوناگون، گرمی، سردی، تری و خشکی ، قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عُهده دارند انجام دهند و عَهدی را که پذيرفته اند وفا کنند، اينگونه که بر آدم سجده کنند و او را بزرگ بشمارند و فرمود: «بر آدم سجده کنيد پس فرشتگان همه سجده کردند جز شيطان» غرور و خودبزرگ بينی او را گرفت و شقاوت و بدی بر او غلبه کرد و به آفرينش خود از آتش افتخار نمود و آفرينش انسان از خاک را پَست شمرد. خداوند برای سزاوار بودن شيطان به خشم الهی و برای کامل شدن آزمايش و تحقّق وعده ها به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخيز مهلت داده شدی».
🔹چهارم- آدم (عليه السّلام) و داستان بهشت
♦️سپس خداوند آدم(علیه السلام) را در خانه ای مسکن داد که زندگی در آن گوارا بود. جايگاه او را اَمن و اَمان بخشيد و او را از شيطان و دشمنی او ترساند. پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت که از زندگی آدم در بهشت و همنشينی او با نيکان حسادت ورزيد. پس آدم(علیه السلام) يقين را به ترديد و عزمِ استوار را به گفته های ناپايدار شيطان فروخت و شادی خود را به ترس تبديل کرد، که فريب خوردن برای او پشيمانی آورد آنگاه خدای سبحان دَرِ توبه را بر روی آدم(علیه السلام) گشود و کلمه رحمت، بر زبان او جاری ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم(علیه السلام) را به زمين، خانه آزمايش ها و مشکلات، فرود آورد تا ازدواج کند و فرزندانی پديد آورد و خدای سبحان از فرزندان او پيامبرانی برگزيد.
┄═❁✦❀•••🌿🌸🌿•••❀✦❁═┄
شرح حکمت ۱۰۵ بخش ۱ اقسام احکام الهی.mp3
4.1M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت105 1⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت105 (1)
🔹اقسام احکام الهی
🔰 در حکمت ۱۰۵ امیرالمؤمنین درباره چهار دسته از موضوعات سخن گفتند ؛
1⃣ نخست موضوعاتی که خداوند حکم وجوب بر آنها آورده است ،
2⃣ دوم موضوعاتی که حدود الهی هستند،
3⃣ سوم موضوعاتی که نهی شدیم از آنها ،
4⃣ و چهارم موضوعاتی که خداوند دربارهٔ آنها سکوت کرده ، در حالیکه نه جهل داشته و نه نسیان.
➖✦➖✦➖✦➖✦➖✦➖
1⃣ دربارهٔ فرائض و واجبات در نهج البلاغه، چند دسته مطلب مورد توجه است :
🔵 1.اولاً فهرستی از واجبات در نهج البلاغه شریف بیان شدند که به ترتیب عبارتند از :
✳️ حج ؛ (در خطبه اول نهج البلاغه)
✳️ سطح زندگی رهبران و مدیران و حکومت اسلامی در حدّ ضعفا بودن؛ (در خطبه ۲۰۹ نهج البلاغه)
✳️ قوت فقرا که در اموال اغنیاء قرار داده شده ؛ (در حکمت ۳۲۸ نهج البلاغه)
✳️ حقّ رهبر بر امّت و حقّ امّت بر رهبر ؛ (در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه)
✳️ بزرگ دانستن وفای به عهد ؛ (در نامهٔ ۵۳)
✳️ و ذکر زبانی ؛ (در خطبه ۱۸۳)
🔵 2. مطلب دوم فلسفهٔ بعضی از واجبات الهی است که در حکمت ۲۵۲ حضرت به آن پرداختند
🔵 3. و مسأله سوم اهمیت و جایگاه فرائض است.
🔻مولا علی (علیه السلام) دربارهٔ اهمیت و جایگاه فرائض این نکات را در نهج البلاغه بیان کردند :
🔸۱. روز قیامت خدا با آنها علیه ما احتجاج خواهد کرد؛ (حکمت ۳۸۲)
🔸۲.محبوب ترین دستور تربیتی مولا علی (علیه السلام) به فرزندش؛ (در نامه ۳۱)
🔸۳. عامل ورود انسان به بهشت؛ (در خطبه ۱۶۷)
🔸۴. بالاترین عبادت ؛(در حکمت ۱۱۳)
🔸۵. اگر مستحبّات به واجبات ضرر برسانند ؛
اولاً مایهٔ تقرّب بنده به خدا نمی شوند ؛ (حکمت ۳۹)
ثانیاً باید آنها را ترک کرد ؛ (حکمت ۲۷۹ و حکمت ۳۱۲)
🔸۶. بهترین وقتت را برای اقامه فرائض اختصاص بده؛ (نامه ۳۱)
🔸۷. خوشا به حال کسی که فرائض را در پیشگاه پروردگار انجام داده ؛ (نامه ۴۵)
🔸۸. همهٔ عبادات منوط به آمادگی و اقبال قلب است، الّا فرائض ؛ (نامه ۶۹)
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
15.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 تبدیل ۲۵۰ هزار حساب دولتی به ۴ هزار حساب شفاف
وزیر امور اقتصاد و دارایی:
🔹۲۵۰ هزار حساب دستگاههای دولتی به ۴ هزار حساب شفاف نزد خزانه داری تبدیل شد.
🔹همین امر منجر شد تا بتوانیم بدون استقراض از بانک مرکزی، با مبالغ رسوب شده در این حسابها ماههایی که دولت دارای درآمد کمتری است را سپری کنیم.
🔻پ ن: این کار صرفا یک حرکت مدیریت مالی سخت و بزرگ و هوشمندانه بوده که فقط از پس یک دولت انقلابی برمیآمده است و به همین راحتی جلوی افزایش پایه ی پولی و متعاقبا تورم گرفته شده است.
واقعا دست مریزاد دارند جناب وزیر و دوستان همکار دولت آقای رئیسی
👌 #محرمانه
نام رمان: #دو_مدافع
براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای #مدافع_حرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_91
به وضوح جمع شدن ایشان را دیدم...
دستی به چادرم کشیدم که پنجه علی میان پنجه ام قفل شد...
همه چیز یادم رفت....
خاکی بودن چادرم، دل شکسته ام و...
علی برای اولین بار دستم را گرفته بود...
مگر دست علی چه داشت که انقدر راحت آرامم می کرد؟!
دست علی عشق داشت....
عشقی که از هر آرامبخشی، آرام بخش تر بود.
تا مسیری که نمیشناختم پیاده رفتیم.
به مغازه لوازم حجاب که رسیدیم، لبخند محوم پر رنگ تر شد.
علی به سلیقه خودش، چادر دانشجویی خوش دوختی انتخاب کرد و در این میان، چادر نماز و سفیدی هم گرفت که بعدتر ها فهمیدم آن را برای نمازهای جماعتمان که بعد از ازدواج میخوانیم، گرفته...
********
صدای سنج، عطر اسپند، ازدحام جمعیت و صدای نوحه...
نگاهم می رود حول صف زنجیر زن ها.
علی با پای برهنه و آن سربند یا حسین با پیرهن سبز هیئت با نوشته ی یا باب الحوائج، سعی در نظم دادن به صف زنجیر زن ها دارد.
امسال جزو انتظامات هیئت شده و روزه هم دارد.
تمام لبش خشکی زده.
صدای ایلیا که در می آید، شیشه اش را برمی دارم و می دهم دستش که ساکت می شود.
پسرکمان هم لباس مشکی تن کرده...
از دور ریحانه و بهامین را میبینم که دست در دست نزدیک میشوند.
یک ماه من می شود که عروسی کرده اند.
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_92
یاد ازدواج خودمان می افتم...
ساده بود درست اما عطر و بوی نگاه مهدی (عجلالله) داشت.
یک عروسی ساده ام را نمیفروشم به عروسی پر زرق و برق عطر مهدی
(عجل الله) ندارد.
زندگیمان بی نظیر بود و حتی رویایی تر از تمام رویاهای صورتی دوران نوجوانی...
***********
سه ماهی می شد که با علی زیر یک سقف زندگی می کردم.
با صدای اذان صبح، لبخند میزنم.
چه زیبا بودند نمازهایی که با حضور علی جماعت می شدند و چه خواندنی بود نمازی که مامومش، مرد زندگیم بود.
برمیگردم تا علی را بیدار کنم که میبینم چشمهایش باز است.
با دستم موهای به هم ریخته روی پیشانیاش او را کنار می زنم و نفس عمیق می کشم که...
سرم را جلو میبرم و زیر چانه علی را بو میکشم.
جایی که همیشه عطر می زند.
من_ علی؟! عطر تو عوض کردی؟؟
علی_ این خانومم چطور؟
من_ پس... پس چرا که یه بویی میدی؟
علی_ بوی چی بانو؟ من که امشب حمام بودم.
دوباره بو میکشم...
چینی به بینیم میدهم میگویم:
من_ میشه نماز خوندیم یه دوش بگیری؟
لبخند میزند.
علی_ نکنه خبراییه؟
شرمگین مشکی حواله بازویش می کنم.
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─