eitaa logo
این عمار
3.2هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
23.2هزار ویدیو
636 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ارادت به حضرت زهرا(س) شهید زاده به فوق العاده احترام مے گذاشت . یکی از سادات نقل مے ڪرد: «ےڪ بار به سنگر فرماندهے رفتم.محمد نشسته بود.به احترام من از جا بلند شد. گفتم:«ےڪ مرخصے چند ساعته مے خواهم تا به اهواز بروم.» به دلایلے مخالفت ڪرد.اصرار ڪردم اما بے فایده بود در نهایت وقتے ناامید شدم گفتم:«باشد شڪایت شما را مے برم پیش مادرم.» هنوز چند قدمے از چادر دور نشده بودم ڪه پابرهنه به دنبالم دوید! دستم را گرفت و گفت:«اےن چه حرفے بود ڪه زدی؟!بےا این برگه ے مرخصے سفید امضا ڪردم هر چه قدر مے خواهے بنویس.» تا به چهره اش نگاه ڪردم دیدم خیس از است. گفتم:«به خدا شوخے ڪردم منظورے نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت ڪه من حرفم را پس بگیرم! یک سال از این ماجرا گذشت ساعتے قبل از محمد بود. با هم رفتیم تا به ها سر بزنیم گفت:«آن حرف پارسال را پس گرفتی؟!» با تعجب گفتم:«چی؟» گفت:«آن شڪایت و...» گفتم:«تو را به خدا چیزے نگو به خدا شوخے ڪردم.» ساعتے بعد وقتے در سنگر فرماندهے نشسته بود گلوله ے خمپاره به درون سنگر اصابت ڪرد.سرےع به سمت سنگر دویدم.عجےب بود. سه بزرگ خمپاره به او اصابت ڪرده بود.یکی به پهلو یڪے به بازو و دیگرے به سر. ےڪ باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم. او از شهادت خود این گونه گفته بود: من در شهید مے شوم ڪه با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا زهرا(س) باشم. مدتی بعد او تشییع شد و همان گونه ڪه وصیت ڪرده بود سربند (س) به پیشانے او بستیم و در ڪنار دوستانش در شهداے اصفهان آرمید. شهيد محمدرضا تورجي زاده https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
‍ ارادتــــــ شهــدااا به حضرتـــ زهرا(س) محمدرضا به سادات فوق العاده احترام مے گذاشت . یکی از سادات نقل مے ڪرد: «ےڪ بار به فرماندهے رفتم.محمد نشسته بود.به احترام من از جا بلند شد. گفتم:«ےڪ مرخصے چند ساعته مے خواهم تا به اهواز بروم.» به دلایلے مخالفت ڪرد.اصرار ڪردم اما بے فایده بود در نهایت وقتے ناامید شدم گفتم:«باشد شڪایت شما را مے برم پیش مادرم.» هنوز چند قدمے از چادر دور نشده بودم ڪه پابرهنه به دنبالم دوید! دستم را گرفت و گفت:«اےن چه حرفے بود ڪه زدی؟!بےا این برگه ے مرخصے سفید امضا ڪردم هر چه قدر مے خواهے بنویس.» تا به چهره اش نگاه ڪردم دیدم خیس از است. گفتم:«به خدا شوخے ڪردم منظورے نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت ڪه من حرفم را پس بگیرم! یک سال از این ماجرا گذشت ساعتے قبل از شهادت محمد بود. با هم رفتیم تا به سنگر ها سر بزنیم گفت:«آن حرف پارسال را پس گرفتی؟!» با تعجب گفتم:«چی؟» گفت:«آن شڪایت و...» گفتم:«تو را به خدا چیزے نگو به خدا شوخے ڪردم.» ساعتے بعد وقتے در سنگر فرماندهے نشسته بود گلوله ے خمپاره به درون سنگر اصابت ڪرد.سریع به سمت سنگر دویدم.عجیب بود. سه بزرگ خمپاره به او اصابت ڪرده بود.یکی به پهلو یڪے به بازو و دیگرے به سر. ےڪ باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم. او از خود این گونه گفته بود: من در شهید مے شوم ڪه با رمز یا زهرا(س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا زهرا(س) باشم. مدتی بعد پیڪر او تشیع شد و همان گونه ڪه وصیت ڪرده بود سربند (س) به پیشانے او بستیم و در ڪنار دوستانش در گلستان شهداے اصفهان آرمید. شهيد محمدرضا تورجي زاده 💔😔💔😔💔😔💔😔💔 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─