eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 سهم : خطبه ۱۲۵ تا ۱۲۴ ┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄ 📜 : (در‌سال‌۳۷ هجری در جنگ صفین، برای تشویق یاران به جهاد فرمود:) 1⃣ آموزش نظامی (تاكتيكهای رزم انفرادی) ♦️زِرِه پوشيده ها را در پيشاپيش لشکر قرار دهيد و آنها که کلاه خُود ندارند در پشت سر قرار گيرند؛ دندان ها را در نبرد روی هم بفشاريد، که تأثير ضربت شمشير را بر سر کمتر می کند؛ در برابر نيزه های دشمن پيچ و خم به خود دهيد که نيزه ها را می لغزاند و کمتر به هدف اصابت می کند؛ چشم ها را فرو خوابانيد که بر دليری شما می افزايد ودل را آرام می کند، صداها را آهسته و خاموش سازيد که سُستی را می زدايد. پرچم لشکر را بالا داريد و پيرامون آن را خالی مگذاريد و جز به دست دلاوران و مدافعان سرسخت خود نسپاريد، زيرا آنان که در حوادث سخت ايستادگی می کنند، از پرچم های خود بهتر پاسداری می نمايند و آن را در دل لشکر نگاه می دارند و از هر سو از پيش و پس و اطراف مراقب آن می باشند نه از آن عقب می مانند که تسليم دشمنش کنند و نه از آن پيشی می گيرند که تنها رهايش سازند. هر کس بايد در برابر حريف خود بايستد و کار او را بسازد و به ياری برادر خود نيز بشتابد و مبارزه با حريف خود را به برادر مسلمان خود وامگذارد که او در برابر دو حريف قرار گيرد؛ حريف خود و حريف برادرش. 2⃣ آموزش معنوی سربازان ♦️ به خدا سوگند، اگر از شمشير دنيا فرار کنيد از شمشير آخرت سالم نمی مانيد، شما بزرگانِ عرب و شرافت مندان برجسته ايد، در فرار از جنگ خشم و غضب الهی و ذّلت هميشگی و ننگ جاويدان قرار دارد، فرارکننده بر عمر خود نمی افزايد و بين خود و روز مرگش مانعی ايجاد نخواهد کرد. کيست که شتابان و با نشاط با جهاد خويش به سوی خدا حرکت کند؟ چونان تشنه کامی که به سوی آب می دود؟ بهشت در سايه نيزه های دلاوران است. امروز در هنگامه نبرد، آنچه در دل ها و سر زبان هاست آشکار می شود. به خدا سوگند که من به ديدار شاميان در ميدان نبرد شيفته ترم تا آنان بر بازگشت به خانه هاشان، که انتظار آن را می کشند. بار خدايا! اگر شاميان از حق روی گرداندند، جمعشان را پراکنده و در ميانشان اختلاف و تفرقه بيفکن و آنان را برای خطاکاريشان به هلاکت رسان. 3⃣ ضرورت جنگ بی امان برای شكست شاميان ♦️ "همانا شاميان بدون ضربت نيزه های پياپی هرگز از جای خود خارج نشوند. ضرباتی که بدن هايشان را سوراخ نمايد، چنانکه وزش باد از اين سو فرو شده بدان سو در آيد، ضربتی که کاسه سر را بپراکند و استخوان های بدن را خُرد و بازوها و پاها را قطع و به اطراف پخش کند. آنان دست برنمی دارند تا آنگاه که دسته های لشکر پياپی بر آنان حمله کنند و آنها را تيرباران نمايند و سواران ما هجوم آورند و صف هايشان را در هم شکنند و لشکرهای عظيم پُشت سر لشکرهای انبوه، آنها را تا شهرهايشان عقب برانند و تا اسب ها سرزمينشان را که روی در روی يکديگر قرار دارد و اطراف چراگاهايشان و راه های آنان را زير سُم بکوبند. (می گويم: «الدعق» به معنی کوبيدن زمين ها با سُم اسب ها است و «نواحر» به معنی متقابل است. می گويند: منزل های فلان طايفه «تتناحر» يعنی مقابل هم هستند.") ┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز (20).mp3
10.11M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و چهل و ششم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵ تا خطبه ۱۲۴
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 زمانی که می توانی امامت را ببینی! 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات نوه (۲۶) موج سواری موج سازی و موج سواری برای من بسیار جذاب است شاید فراتر از ماموریت و کارم باشد و بیشتر به عنوان یک تفریح و سرگرمی پر هیجان به آن نگاه کنم. از راه هایی که می شد افکار ایرانی ها را منحرف کرد، موج سازی بود. یک تیم خوش فکر و زیرک برای این کار انتخاب کرده بودم. به صورت منظم جلساتمان بر گزار می شد و در آن روی موضوعات داغ و جذاب ایران کار می کردیم. و از آنها موج ساخته و از مردم و دولت ایران سواری می گرفتیم. پروژه موج آثار مهمی داشت . با این پروژه آسایش فکری و روانی را از مردم و مسولین ایرانی می گرفتیم و ذهنشان را به حواشی منحرف می کردیم. هر موجی که می ساختیم برای حکومت ایران هزینه بر بود. مطالبات و خواسته های اجتماعی و مردمی از دولت، اظهار نظر و موضع گیری های اشتباه مسئولین، انحراف افکار از موضوعات مهم به موج های ایجاد شده، سلب آسایش روانی و .. از آثار مهم پروژه موج سازی بود. ادامه دارد... 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهیدعلی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 «تحول» راوی:داریوش بهمن پور یکی ازاساسی ترین خاطراتی که از علی برای ما ماند،همان سفر مشهد بود.در تهران که بودیم،علی به من گفت که امام زمان(عج) به من گفته در یکی از پنج شنبه ها بیا مشهد،شفا بگیر.به هر حال دکترها معتقد بودندکه مایش باید قطع بشه.من تهران بودم.می خواستم برم جبهه.ولی خب خدا خواست بروم مشهد.ظهر پنج شنبه اتفاقی افتاد که نتوانستیم بریم.نزدیک اذان رفتیم حرم.علی خیلی عادی بود.همیشه شوخ طبعی داشت.خیلی خون گرم بود،سریع می توانست جذب بشه وجذب کند.وقتی داشتیم وارد حرم می شدیم،یک روحانی اونجا بود،کمی سر به سر اون روحانی گذاشت.در حقیقت باهاش شوخی می کرد.بعد رفتیم وضو گرفتیم تا بریم واسه نماز،بعد از وضو،حال علی آروم آروم عوض شد.هر قدمی که بر می داشتیم تحول را میشد دید،حتی طوری شد که نگذاشت ما نماز عشاء را بخوانیم.گفت بریم سنت ضریح.اما مگه امکان داشت از بین اون همه جمعیت! مخصوصا اینکه تو دستاش دو تا عصا داشت وبا پاش نمی توانست راه برود،ولی خب رفتیم.ولی در حقیقت علی ما رو هدایت کرد.اما از جلو می رفت و ما هم پشت علی راه می رفتیم.با نزدیک شدن به ضریح،انگاردقیقا واسه دو نفر راه باز شد،گویی کسی مردم را می کشید کنار.علی تقریبا پنج قدم مانده بود به ضریح،عصا را انداخت و شروع به دویدن کرد.دستشو انداخت به ضریح‌،شروع کرد به گریه کردن،صلوات فرستادن و صدا زدن امام عصر(عج).بعد هم ماجراهایی که خواندید. من با فرزاد دوست بودم از طریق او با علی دوست شدم.من خودم زود جوش هستم.ولی علی خیلی زود جوش تر وخیلی احساسی تر از من بود.یعنی در اولین جلسه آدم عاشق او می شد.ما جوان بودیم.برخی ایده آل ها را داشتیم.روی هم رفته،علی در تمام موارد از همه ی ما بالاتر بود.شدیدا علاقمند مداحی بود،یعنی در مجالس ما اصلی ترین نوحه خوان علی بود.قرائت قرآن و اذان او فوق العاده بود.ولی علاقه شدیدش به مداحی بود،او با سوز درونی خودش بسیاری از رفقا را به راه خدا کشاند.ما باور کرده بودیم که امام عصر در دسترس است و در کنار ماست.بعد از شفا یافتن،علی روز به روز متحول شد،نوع نگرش او،اصلا نوع دنیایش عوض شد.انگار علی یکباره بزرگتر شد.در حقیقت انگار از کودکی و نوجوانی رد شد.بعد از آن،حتی ارتباطاتش و انتخاب دوستانش حساب شده تر شد.سعی می کرد انسان مفیدی برای جامعه باشد.عده ای از بچه ها را جمع کردتا از نظر تربیتی بتواند برایشان تاثیرگذار باشد.برایشان کلاس های مختلف می گذاشت.از طرفی به شدت شوق شهادت داشت.بعد از آن،دیگر در جبهه در یک محیط مشخص نبود.هر بار به یک لشگر و گردان می رفت.بیشتر با بجه های اطلاعات وعملیات و تخریب بود.سعی می کرد بیشتر در جاهای خطرناک و با افراد غریبه باشد.بعد از آن حالات معنوی و دیدارهای علی با امام عصرادامه یافت.هر چند که او با صراحت حرفی نمی زد.اما آن ها که دوستان خاص او بودند،متوجه این ماجرا بودند. 📚منبع:نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی(همه ی کتاب تایم نمیشه فقط نیمی از کتاب) ... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌
خاطرات شهیدعلی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 «در محضرعلما» راوی:آیت الله عابدی و رضاداوری مدت کوتاهی بعد از شفا یافتن،علی دوباره راهی جبهه شد.ارتباط علی با عالم بالا همچنان برقرار بود.اگر کسی علی را میشناخت،متوجه می شد که این اتفاقات از او بعید نیست.آیت الله عابدی که از دوستان و همررمان علی بود،ماجرایی از قول یکی از روزنامه نگاران نقل کرد...این شخص می گوید: در یکی از خطوط پدافندی منطقه مهران،همراه با علی مستقر بودیم،یک روز متوجه رفتار غیر عادی علی شدیم هرچه اصرار کردیم حرفی نزد.فقط گفت:باید بروم خدمت آیت الله اشرفی اصفهانی در کرمانشاه. ظاهرا در خواب پیغامی از امام عصر(عج) شنیده بودکه باید منتقل می کرد.مولای ما به علی میفرمایند:بروید خدمت اقای اشرفی اصفهانی و پیام ما را برسانید... علی صبح رفت پیش فرمانده محور ودرخواست مرخصی ساعتی کرد.این ها را بعدها که با علی آشنا شدم و از او وبرخی دوستان شنیدم.علی راهی کرمانشاه و مستقیم به منزل آیت الله اشرفی می رود.روز جمعه بود.پاسدارها می گویند:چیکار داری؟ می گوید:پیامی برای حضرت آیت الله دارم... می گویند تو کیستی؟ میگه یه بسیجی و آن ها راهش نمی دهند.از علی آقا اصرار واز پاسداران امتناع.در نهایت علی آقا تصمیم به بازگشت می گیرد.هنوز از کوچه دور نشده بود،که آیت الله اشرفی دوان دوان از منزل بدون عمامه وعبا بیرون آمد وخطاب به محافظان می گوید:شما یک جوان دگرا ندیدیدکه سراغ مرا گرفته و پیامی آورده باشد.پاسدارها ماجرا را گفته و سریع می روند او را پیدا کنند...آیت الله همان سر کوچه منتظرماند تا ایشان را آوردند.محافظان می گفتند:آن ها همدیگر را در آغوش کشیدند.و رفتند داخل منزل. آیت الله عبادی در مورد اولین حضور علی در منزل آقای اشرفی ادامه می دهند،پس از دقایقی سکوت،آیت الله اشرفی این شعر حافظ را خواند: ای پیک راستان خبریار مابگو احوال گل به بلبل دستان سرا بگو ما محرمان خلوت اُنسیم،غم مخور با یار آشنا سخن آشنا بگو... بر این فقیر،آن نامه ی محتشم بخوان با این گدا حکایت آن پادشه بگو... آخر این شعر می رسد به اینجا که خلاصه اگر دوباره خدمت آن یار رسیدی،سلام ما را برسان. این شعر را آقای اشرفی مـیخواند.می دانید آیت الله اشرفی اصفهانی کسی است که امام راجع به ایشان می فرمایند:من از ارادتمندان آقای اشرفی بودم.سکوت در جلسه حاکم بود شهید سیفی در پاسخ شعر ایشان،غزل دیگری از حافظ می خواند.غزلی که بیانگر حالات درونی و پاسخی به غزل آقای اشرفی است: درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس آن چنان در هوای خاک درش می رود آب دیده ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده ام که مپرس سوی من لب چه می گزی که مگوی لب لعلی گزیده ام که مپرس بی تو در کلبه گدایی خویش رنج هایی کشیده ام که مپرس همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس در این شعر ابیاتی هست که میگه: ... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهیدعلی سیفی... شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر... (بیامشهد) 📚 دیشب به خدمتش رسیدم و مولایم را در آغوش گرفتم و سخنی شنیده ام و... این به معنای این است که علی سیفی مرتب به خدمت آقا رسیده.البته نمی توان ادعاهایی در مورد رؤیت امام را باور کرد.ولی اگر کسی شهید سیفی را می شناخت و با روحیات معنویش آشنا بود این ادعاها باورکردنی بود. خلاصه در آن جلسه،بعد از خلوت شدن اتاق،پیغام به آیت الله اشرفی منتقل می شود.این اولین وآخرین دیدار این دو دلداده نبود.آن ها بعد از آن بارها دیدار داشتند،هرچند که مدت این آشنایی طولانی نشد.حتی یکی دو مورد نیز از علی سیفی دعوت شد تا قبل از خطبه های نماز جمعه کرمانشاه برای مردم صحبت کند.بار دیگر آیت الله اشرفی اصفهانی به علی می گوید که تشریف بیاوریداینجا.ظاهرا آیت الله اشرفی اصفهانی کتابی می نوشت در رابطه با امدادهای غیبی در جبهه.به علی هم می گوید بیا.اینجا هم با فرزاد پاک نیا می روند به کرمانشاه،فرزاد می گفت:ما رسیدیم دم درب منزل،آقا خودشان در را باز کرد،با من احوال پرسی کرد،بعد گفت:به به سلام،علی آقا خوش اومدی،استقبال گرمی ازعلی کرد.تعجب کردم.علی یک طلبه سال دوم وایشان یک مجتهد کامل؟! در حالی که تا آن موقع یکی دوباربیشتر علی را ندیده بود.دعوت کردند رفتیم داخل.کمی صحبت کردیم.فرمودند: خب نحوه شفا یافتنت رو بگو تا بنویسم.یه مقدار علی صحبت کرد.آقا هم یادداشت کرد.وسط صحبت،آقا خودش رفت چایی آورد.گذاشت جلوی ما،خیلی احترام کرد.عملیات نسلم ابن عقیل نزدیک بود.رفت وآمد هم در منزل آقا زیاد بود.علی گفت:اقا اگه اجازه بدید،ما برمی گردیم مابقی ماجرا روتعریف می کنیم.آیت الله اشرفی گفت:علی آقامی روید واین ناقص میمونه ها.گفتیم یعنی چی ناقص میمونه؟! ما هفته بعد برمی گردیم.فرمودند:خلاصه اگه بروید ناقص می میمونه! ما خداحافظی کردیم و برگشتیم.دو روز بعد از آن،ایت الله اشرفی اصفهانی در محراب نماز جمعه کرمانشاه شهید شد.آن مطلب هم ناقص ماند.همانطور که آقا گفته بودند.که بعدها در دست نوشته های آیت الله اشرفی به ماجرای او اشاره ونوشته شده که علی سیفی،آن طلبه مراغه ای که شفا یافته امام زمان(عج) بود... 📚منبع:نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی(همه ی کتاب تایم نمیشه فقط نیمی از کتاب) ... ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌨⚡️ 🌹🕊 سردار شهید داوود عابدی 🌀به روایت: همسر شهید وقتی از منطقه جنگی آمد، مثل همیشه سرش را پایین انداخت و گفت: من شرمنده تو هستم. 😓 من نمی توانم همسر خوبی برای تو باشم ✴️ می گفت: جنگ ما با همه خصوصیات و مشکلاتش در جبهه است و زندگی با همه ویژگی هایش در خانه 🏠 وقتی داوود به خانه می آمد، ما نمی فهمیدیم که در صحنه جنگ 💣 بوده 🖐🏻 و با شکست 🍂 یا پیروزی ⛲️ آمده است. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
⭐️ 🌹🕊شهید شیخ علی تمام زاده سه ماه برای کار تبلیغی به مدارس آموزش پرورش رفته بود سال بعد هم از آن مدرسه درخواست کردند که همان روحانی سال گذشته را برای اینجا اعزام کنید! ☺️ با ایشان در میان گذاشتم و بدون درنگ قبول کرد. چند وقت گذشت ⌛️ من مسؤول اعزام بودم با مدیر مجموعه صحبت کردم و پرسیدم: سال گذشته به روحانی اعزامی چقدر حقوق دادید؟ گفت: متاسفانه مبلغی نداده ایم 😵 خواستم اعتراض کنم 🤨 که مدیر مدرسه گفت: ایشان هیچ وقت از ما مطالبه پول نکرد! دیدم واقعا او به دنیا و بازی هایش اعتقاد نداشت 👏🏻 و فقط به تکلیفش عمل می کرد. 🌀به روایت: محمود دهقاندار مدیریت ارشاد اسلامی ماهدشت https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
29.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازبرادر رزمنده حاج حسین پیرامون یکی از غواص عملیات چهار https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 من این است که قدر و را بدانید. می‌گوید : اگر شکر کردید را افزون می‌کنم، اگر هم کفران کنید از شما می‌گیرم. شکرگزاری از فقط دعا به نیست بلکه از فرمان‌های اوست. قدر را بدانید، مواظب باشید دل به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به شکایت نکند. ما بر اساس نیازی که به داریم باید تلاش کنیم، به ما هیچ نیازی ندارد. در می‌فرماید : اگر شما امت، را یاری نکردید، شما را و امت دیگری را قرار می‌دهم که را یاری کنند. مسئله دیگر حمایت از شخصیت‌های مملکتی است که پشت سر قرار دارند. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─