آنکه با جهل زمین پنجه در افکند تویی
بذر صد مزرعه در خاک پراکند تویی
باغبانی که علیرغم ستمهای خزان
سخت آموخت به هر باغچه لبخند تویی
آن بهشتی که نیاید به زبان توصیفش
نه درختان و گل و حور که سوگند تویی
رشتهی مهر که دلهای حقیقتجو را
تا ابد داده به یکدیگر پیوند تویی
ای احادیث نگاه تو پر از عشق هنوز
راوی آنچه در این غم بنویسند تویی
هرکجا نامی از آن قافله آید به میان
زخمی دشت بلا! بارشِ یک بند تویی
نیست تاثیر تو از عالم پنهان شدنی
که شکافندهی شب، نور خداوند تویی
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
اَلسَّلاَمُ عَلَیکَ یَا سَفِیرَ الحُسَینِ(ع)
یَا مُسلِم بنِ عَقِیلِ
شهری که دعوت کرده بود از آفتاب ای مرد
وقت وفای عهد،خود را زد به خواب ای مرد
افسوس متن و خط و مُهر نامههاشان را
انکارها کردند روز انتخاب ای مرد
(دارم برایت روضه میخوانم، که خود بهتر
آگاهی از این دردهای بیحساب ای مرد)
وقتی که سر چرخاندی، از جمعیت مسجد
دیدی فقط تنهاییات را در رکاب ای مرد
دادند با شمشیر و سنگ و دشنه و دشنام
آیینههای اعتمادت را جواب ای مرد
آبی طلب کردی ولی دریای احمر شد
در دل چه سرّی داشت آندم ظرف آب ای مرد
آوارگیهایت به خاطر ماند و باقی نیست
از کوفهی آن عصر،جز قصری خراب ای مرد
خون گریه کردی غربت او را شجاعانه
وقت شهادت، ای سفیر آفتاب ای مرد
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
448.5K
السَلامُ عَلیکَ یا مُسلِم بن عَقیل یا سَفِیر الحُسین
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
آب را حتی به سوز خویش میافروختم
عشق را،جادوگری را از تو میآموختم
گوش میدادم تمام شب به توفانهای شن
لابه لای گیسوانم باد میاندوختم
کوک می زد ناخودآگاهم مرا تا خانه ات
چشم وقتی بر خطوط جادهها میدوختم
چون چراغ کوچک بغدادی مادربزرگ
شعلهای آبی به دل در غربتم میسوختم
سرزمین نفت خیزی بودم اما هیچ وقت
قطرهای از چاههای خویش را نفروختم
#اعظم_سعادتمند
پاییز ۱۳۹۰
@azam_saadatmand
پن:مادرانم به فانوسهای کوچک آبیرنگ
"چراغ بغدادی"میگفتند،دلیلش را نمیدانم
سلام و مهر 🌹
دوستان عزیز شماره تلفنم و واگذار کردم
در اولین فرصت شمارهی جدیدم و به اطلاعتون میرسونم
همهی راهها پر از سنگ است
یا امام زمان دلم تنگ است
میشود لحظهای اجازه دهید
که شما را پدر صدا بزنم؟
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
شکافتیم شبی حلقهی محاصرهها را
و یک به یک همهی جاده ها و سیطره ها را
شکست هیبت بغداد تا که نام تو آمد
گذاشتیم اگر پشت سر مخاطرهها را
و چشم بر ستمِ سنگلاخ و آبله بستیم
که وا کنیم به سوی تو پلک پنجره ها را
نداشتیم به همراه جز دو شعلهی لرزان
که می کشید به دنبال خویش شب پره ها را
چه ابرها که چکیدند بی بهانه و شستند
عبور شیشهی پر گرد و خاک منظره ها را
*
نه عکسهای زیارت که آن هوای صمیمی
نگاه داشته روشن چراغ خاطرهها را
#اعظم_سعادتمند
#سفر_نامه
@azam_saadatmand
در به در عمری صدایش کردم و پاسخ نداد
دارد آیا عشق،غیر از عشق، نام دیگری؟
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
فرصتی بخواهید
تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه
شانه بزنید
فرصتی بخواهید
که مخفی ترین نام خود را
که خون شما را صورتی می کند
از رود بزرگ بپرسید
به نام آن اسب
به نام آن بیابان
شما فرصت دارید
تا چیدن گندم ها
تا زرد شدن کامل گندم ها
عاشق شوید
فقط روزهای کودکی را برای یکدیگر
نگویید
گندم ها زرد شدند
گندم ها چیده شدند
نان گرم آماده است
ولی
شما کنار بوته های زرد ذرت باشید
آب را در کوزه بریزید
کوزه را کنار تنها بوته ی گل سرخ
بگذارید
ما
شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ
دوست داریم
#احمدرضا_احمدی
۱۳۱۹_۱۴۰۲
@azam_saadatmand
ای فصل لالههای معظّم خوش آمدی
شهر همیشه سرخ محرم خوش آمدی
در چشمهای تشنهی با شب عجین من
سیل شدید، آتش نمنم خوش آمدی
در جان زخم خوردهام از جور روزگار
ای مهربانترین غم عالم خوش آمدی
ای از حجاز آمده تا دشت کربلا
اشک فرات،گریهی زمزم خوش آمدی
ای بیرق، ای کتیبهی در عشق کهنهکار
بار دگر به مسجد اعظم خوش آمدی
ای ابر بیامان قدمت روی چشم ما
طومار نوحههای دمادم خوش آمدی
ای کاروان که یاد تو و داغهای تو
بر هر مصیبتی شده مرهم خوش آمدی
بر پرچم حسینیه زهرا نوشته است
به مجلس عزای حسینم خوش آمدی...
#اعظم_سعادتمند
پن:شاید بعدها تغییر کنه..خیلی بداهه بود... به نیت عرض ارادت..
@azam_saadatmand
در این زمانهی در شهر خود غریب شدن
خوشا به دوست رسیدن خوشا حبیب شدن
بیا به سر بدویم این مسیر را زیباست
به قصد کشتهشدن در برش، رقیب شدن
بخواه تا که بمیریم، در معیّت عشق
کم است صاحبِ یک جان بیشکیب شدن
بیا که میبردت روی شاخههای بهشت
میان معرکه همراه عطر سیب شدن
برای شکوهی از میلههای دنیا نه
خوش است از غم آن یار عندلیب شدن
اگر که آخر این جاده می رسد به حسین
چه غم ز خسته و بیمار و بی طبیب شدن
*
خوشا اگر نرسیدن،ز وصل حرف زدن
به شوق گفتنِ از کربلا خطیب شدن
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
Ashura (2).pdf
3.82M
.
دفتر شعر عاشورا [اشاره به تو با دهانگشت شهادت]
شاعر سعید مبشر
دهغزل و دهاشاره به امام حسین علیهالسلام.
#عاشورا
پن: دوستان هر شکل میتونند به انتشار اینمجموعه کمک کنند ممنون میشم. و اینکه هر گونه استفاده به جز استفادهی استدیویی بدون هماهنگی بیمانع هست.
#سعید_مبشر
@azam_saadatmand
میآید از آن سوی خیابان نمنم
رد میشود از آجر و سیمان نمنم
می آید و تکیه می زند در قلبم
با گریه صدای تعزیهخوان نمنم
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
همین خطوط که روی کتیبه مرقوم است
همین نوشته که یک "یا حسین مظلوم" است
همین حروف که در امتداد هم، حرفش
سلامها به همان کاروان معصوم است
همین ستون و همین سقف هم که در ظاهر
از اینکه گریه کند، هایهای محروم است
و منبری که بر آن قرنهای طولانیاست
ستاره میچکد از روضهای که منظوم است
همین تکان دادنهای پرچم عاشق
که در محافل اندوه عشق مرسوم است
و آجرآجر شهر دوباره مشکی پوش
که سر به شانهی دیوار عرش، مغموم است
و رود اشک که تاثیر شیر مادرم است
و در برش غم و مهر حسین معلوم است
شود شفیع من و تو به روز رستاخیز
همین خطوط که روی کتیبه مرقوم است
#اعظم_سعادتمند
پن:
"فردای قیامت این کتیبهها ما را شفاعت میکنند"
#علامه_سید_محمدحسین_طباطبایی که رضوان الهی بر او باد
"من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم"
#مرشد_چلویی که درود و رحمت خدا بر او باد
@azam_saadatmand
#سعید_بن_عبدالله_حنفی
تیر میآمد ز هر سو، ایستاد امّا سعید
گفت درس عاشقی را این چنین با ما سعید
تیر میآمد ز هر سو بیمحابا میگرفت
تیرها را با سر و با قلب و دست و پا سعید
سینهاش آماج تیغ و نیزه بود، اما نبود
در دلش دردی به جز تنهایی مولا،سعید
تا نماز عشق در میدان خون برپا شود
داد جانش را هزاران بار بی پروا سعید
بر زمین افتاد؟ نه، کوچید سمت آسمان
با پرستوهای سرخ ظهر عاشورا سعید
در جواب این وفاداری امامش مژده داد
پیش روی من تویی در جنت الاعلی سعید
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
پن:او در آخرين ديدارش با امام عليه السلام ، در حالى كه به شدّتْ زخمى شده بود ، به ايشان گفت : [ به پيمانم ] وفا كردم ؟
امام عليه السلام پاسخ داد :
نَعَم ، أنتَ أمامي فِي الجَنَّةِ ، فَاقرَأ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِّي السَّلامَ وأعلِمهُ أنّي فِي الأَثَرِ .آرى . تو در بهشت ، پيشِ روى من هستى . به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، از جانب من ، سلام برسان و به ايشان بگو كه من هم در پى [ تو ] مى آيم .
منبع:
گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام_ص ۵۵۹
#عبدالله_بن_حسن علیهالسلام
با ما بگو:
از رسم خاطرخواه بودن
با جسم و با جان پیشمرگ ماه بودن
از پا گرفتن، قد کشیدن در بر عشق
از سوختن آگاه و ناآگاه بودن
هنگام ظلمت مثل برق از جا جهیدن
در اوج طوفان یارِ شمعِ راه بودن
با ما که عمری در عزایش گریه کردیم
چیزی بگو از اشک بودن، آه بودن
ای نخلِ کمسالِ تناور، مهربان باش
با دستهای خسته از کوتاه بودن
ای کودک دهسالهی دشتِ رسیدن
لختی بگو از راز عبدالله بودن
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
هدایت شده از اعظم سعادتمند
414K
نخلِ تَر است و سیمایی چون باغ یاسمن دارد
پیراهن بلندی از نور کساء به تن دارد
هنگامهی بهارِ خود، دارد هوای کوچیدن
تا راه آسمان باز است آهنگ پر زدن دارد
عمامهای به سر بسته شمشیر بر کمر بسته
جای زره چرا اما بر پیکرش کفن دارد
با صولتی رجزخوان است این لالهی جوان انگار
نهجالبلاغهای بر لب، صد حکمت کهن دارد
شمشیر میزند شمشیر،چون فاتح جمل این شیر
این نوجوان که در میدان سربند یا حسن دارد
بر اره و تبر نفرین، بر خندههای شر نفرین
شاعر بخوان نهالی را کز زخم، پیرهن دارد
زیباترین غزل را دید، "احلی من العسل" را دید
بر دامن بهشت اینک آن نخلِ تَر وطن دارد
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
دوس دارم شلوغیای شبای محرم و
صدای نوحهی مسجدا رو،شورِ ماتم و
دوس دارم قدم زدن همراه با خیابون و
همقدم شدن با دستههای نامنظم و
وقتی باد میاد نمیدونی چه لذتی داره
بخونی اِسمای بیقرار روی پرچم و
اگه بارون بزنه آخ اگه بارون بزنه...
کربلایی میکنه حال و هوای آدم و
طعم آسمون میده چایی نذری وقتیکه
ببینی تو فنجونت کبوترای حرم و
میبوسم کتیبههای کهنهی روضهها رو
میخونم پابهپاشون گریههای محتشم و
کوچههای مشکیپوشوخونههای مشکیپوش
نمیدم به هرچی شادی، زندگی با این غم و
#اعظم_سعادتمند
#محاوره
@azam_saadatmand
کفش مهمانان مجلس را نشستم جفت کردم
پابهپای روضهی قاسم برایت گریه کردم
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
مگر میشود بیخداحافظی رفته باشد
مگر میشود که به خیمه عمو برنگردد
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
بعد عباست تمام چشمها سقا شدند
مشک آب خیمهها را بر زمین نگذاشتند
شاعر: #زهرا_یعقوبی
پن:سالهاست این بیت را در خاطر دارم
هدایت شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی همدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 مشاهده کنید
#حسین_صفیر_امید🏴
🎥 مراسم عرض ادب هنر انقلاب اسلامی به ساحت مقدس اهل بیت
📆یک شنبه ۸مرداد ۱۴۰۲
▪️حالا که به این ناحیه افتاده گزارم
رد میشوم از مرز، در آن خاک ببالم
شعر خوانی خانم اعظم سعادتمند در محفل عرض ارادت هنر انقلاب اسلامی به ساحت مقدس اهل بیت (علیه السلام)
#هیات_العباس_همدان
#حوزه_هنری_انقلاب_اسلامی
@arthamedan
مرکز رسانه حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان
https://arthamadan.ir/
گنجشکهای پاییز
📺 مشاهده کنید #حسین_صفیر_امید🏴 🎥 مراسم عرض ادب هنر انقلاب اسلامی به ساحت مقدس اهل بیت 📆یک شنبه ۸مر
البته .....افتاده گذارم
.......ببارم
متاسفانه با غلط املایی این بیت را نوشتهاند
یا سیّدالسّاجدین....
خورشید سرگردان میان کوچه های شام
خورشید زخمی با فرود سنگ ها از بام
یک چشم او با پرچم بر نیزهها افشان
آن چشم دیگر با زنان و کودکان همگام
مردم نمیبینید!خورشید است او خورشید
خورشید را اینگونه آیا میکنید اکرام
مردم نمیبینید قرآن مبین است او
اینگونه زیر بارش خاکستر و دشنام
بر کودکان زخمی آیا حکم شلاق است
طبق کدامین آیه ها طبق کدام احکام
الحق که کفر کافران را هم در آورده است
این حد خدا نشناسیِ در پوست اسلام
نفرین به هرکس دشمن صبحاست و آل صبح
نفرین به آل شام در هر لحظه هر هنگام
از ما سلامی از ازل تا به ابد بر تو
ای آنکه داری از شهید کربلا پیغام
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
دیدن بعضی آدمها حال آدم را خوب میکند.
دیدن بعضی نقشها و بازیها حتی حال آدم را خوب میکند
دیدن بازی، جای آدمهایی که واقعی بودند،واقعی خوب بودند، حال آدم را خوب میکند.
#سریال_عاشورا
#شهید_مهدی_باکری
@azam_saadatmand
#اربعین
از عشق حضرت رباب علیهاسلام به حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام میخواندم....
درون چشم تو رازی به آشکاری عشق
نهان میان دلت زخمهای کاری عشق
پس از چهل شب طوفان دوباره آمدهای
کنار کشتی در خون و خاک جاری عشق
رسیدهای به دیاری که معدن عشق است
که گشته مدفن هفتاد و دو حواری عشق
پی نشان کدامین عزیز تشنهلبی
به سر دویدهای ای ابر تا صحاری عشق
شروع میکنی ای کوه از کدام جهت
به رودخوانی خویش و به سوگواری عشق
شروع میکنی از آن دقیقهای شاید
که مرغ شاخهی افلاک شد قناری عشق
مرور میکنی انبوه خاطراتی را
به بیشماری اشک و به بیشماری عشق
ببار! بارش تو رعد و برقها دارد
پر است گریهات از لحن ذوالفقاری عشق
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
غم است و غم است و غم است و غم است
جهان سر به سر ماتم و ماتم است
فقط رنج نان،جنگ،آوارگی ست
هر آن چیز از زندگی یادم است
به جز زلزله،سیل،طوفان،بلا..
چه در صدر اخبار این عالم است
فقط زخم بر زخم بر زخم زد
هر آن کس که پنداشتم مرهم است
کسی که به اسمش قسم خورده ام
چه بسیار دیدم که نامحرم است
بگویم هر آنقدر از بی کسی
کم است و کم است و کم است و کم است
ندیدم به جز غم،چرا گفته اند
غم و شادی این جهان در هم است
بگریید ای ابرهای سیاه
دلم تنگ آن آبیِ نم نم است
::
تو ای عشق ویرانگر من،بمان!
که جای تو در سینه ام محکم است
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand