#حضرت_امالبنین سلاماللهعلیها
#یا_حضرت_امالبنین
این زن که می بینی نگاهی خاص دارد
در چشمهایش معدن الماس دارد
او عاشق شاهی است که جای زر و سیم
تنها دو تا پیراهن کرباس دارد
هنگام گندم آرد کردن گفتگوها،
با خاطرات نیلی دستاس دارد
با بچه های فاطمه چون همنشین است
بر دامنش عطر گلاب و یاس دارد
فانوس حاجات جهانی روشن است از
لطفی که نور چشم او _عباس_دارد
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
#حضرت_امالبنین سلاماللهعلیها
شکوه چادر سبزش میان شهر وزید
شکست هیبت طوفان همینکه او را دید
به سوی آینه با رود اشک جاری شد
به سرزمین خروشان نورها که رسید-
نشست منتظر ماه و با سرانگشتش
چهار پنجره بر غربت بقیع کشید
قدم گذاشت به صحرای پشت پنجرهها
دوباره از دل هر سنگ خون تازه تپید
نشست و از لبِ خورشیدِ روی نیزه روان
بهرغم هلهلهها،رازهای سرخ شنید
نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به ماه
به یاد تشنگی خیمه، رود رود چکید
همینکه در غم خون خدا غزل سر داد
میان دشت چهار اسب بیسوار دوید
نوشت نام خودش را در آخر این بیت
نه مادر پسران،مادر چهار شهید
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
هدایت شده از خاطرات خاکستری
نجیبِ خوبروی روشنی محکمتر از الماس
زنی معجون دانایی و مهر و قدرت و احساس
زنی پشت و پناه و همرکاب مرد مردستان
در آن تاریکی نه توی نامرد علی نشناس
نخست استاد رزم چارتن جنگاور میدان
زن بالا بلندی لشکر شیرافکنش عباس
زنی پرورده در ایل و تباری قهرمان پرور
زنی آغوش باز او پناه غنچههای یاس
زنی از کاخهای شام و بصره چشم پوشیده
زنی ابریشمین قانع به یک پیراهن کرباس
چه شاید گفت از گُردآفرین مهربانویی
چه میفهمند از قدر زنی چون او عوام الناس
چه شاید گفت؟ از آن زن که جزئی از کمالاتش
نمیگنجد به باورها به هر اندازه یا مقیاس
#شهربانو_طوسی
#ام_البنین
#خاطرات_خاکستری
@khateratekhakestari
دیو است دیوی بیقواره
با چارچشم بیشراره
با کُندهی شاخی شکسته
در جنگلی بی راه چاره
در شب،شبی بی روزن ماه
بی برقِ حتی یک ستاره
آتش ندارد در دهانش
میگیرد از دیوان کناره
از سختجانیهاش باقیست
یک مشت قلب پارهپاره
از او نمیترسند مردم
دیواست دیوی هیچکاره
#اعظم_سعادتمند
#دیو
پن:در درس تفکر و سبک زندگی کلاس هشتم درسی داریم به اسم "دیو و کیک" که انیمیشن جالبی دارد...از درسهای مورد علاقهی من است
@azam_saadatmand
هوا خوب شد خشکسالی سر آمد
به صحرای سوزنده نخلِ تر آمد
به گلزارها،سرخِ پر جنب و جوشی
به جوبارها،آبیِ جوهر آمد
پرستو پرستو پرستو پرستو
بهاری به پاییز هر دفتر آمد
من آوردهام مژده،کشتینشینان!
به دریای شب کوکبی دیگر آمد
یتیمی که آزرده و خسته بودی!
به غمخواریات باز یک مادر آمد
رسولی که دلتنگ عطر بهشتی!
بهپاخیز عطر خدا از در آمد
بخوان کو به کو سورهی تازهات را
که ای تشنگان! تشنگان! کوثر آمد
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
گنجشکِ دلسپرده به یک ترکهی انار!
تا آسمانِ شاخهی طوبی،بپر! نترس!
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
تا کی از تزویر باشم رهنمای
تا کی از پندار باشم خودپرست
پردهٔ پندار میباید درید
توبهٔ تزویر میباید شکست
.
.
همچو عطار از جهت بیرون شویم
بیجهت در رقص آییم از الست
#عطار
پن: در آ به حجرهی عطار و عشق را بو کن
مگر که شربتی از دست آن شهید خوری
@azam_saadatmand
در بیشهزار موی سیاهش زبانزد است
این روزها سپیدی زیبای سوسنی
انگار یافته است پس از سالها نبرد
آنسوی مرزهای دل و عقل،مأمنی
فهمیده است اهل جهان من و تو نیست
هرگز نداشته است به جز شعر میهنی
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
"...برای من نامههای بزرگ بنویسید و راه و رسم خوشبخت زندگی کردن را به من بیاموزید..."
"... آدم هر قدر درویشتر بشود در زندگی راحتتر است حالا من خودم را عادت دادهام که از زندگی توقع زیادی نداشته باشم همیشه میگویم همینطور هم که هست باز خوب است خیلیها هستند که به قدر من هم خوشبخت نیستند و به این ترتیب کمتر فکر میکنم و بیشتر زندگی میکنم..."
از نامههای #فروغ به #پدرش
از کتاب فروغ فرخزاد زندگینامهی ادبی همراه با نامههای چاپ نشده: فرزانه میلانی
@azam_saadatmand
باران
ببار
ببار و خيابان ها را غرق كن
بر سر اين چهار راه
در انتظار نوحيم
باران ببار و تنگ حوصلگي مكن
آب ، اگر از سر نگذشته باشد
كشتي نوح
نخواهد رسيد
نوح خواهد آمد
و كبوترش را
بر ميدان ها و اداره هاي دفن شده در توفان
رها خواهد كرد
تا بر نك بانك ها بنشيند
و از رستگاري
خبر آورد
قدري شتاب كن باران
ببين دلال هاي چوب
چه گونه بر هر سويي مي دوند و عرق مي ريزند
باران
ببار و خيابان ها را غرق كن
و فقط لامپ ها را نپوشان
كه چهره ي نوح را ببينيم
ما از جماعت كشتي
فقط ابليس را مي شناسيم
#شمس_لنگرودی
@azam_saadatmand
#امام_محمد_باقر_سلاماللهعلیه
#ماه_رجب
آنکه با جهل زمین پنجه در افکند تویی
بذر صد مزرعه در خاک پراکند تویی
باغبانی که علیرغم ستمهای خزان
سخت آموخت به هر باغچه لبخند تویی
آن بهشتی که نیاید به زبان توصیفش
نه درختان و گل و حور که سوگند تویی
رشتهی مهر که دلهای حقیقتجو را
تا ابد داده به یکدیگر پیوند تویی
ای احادیث نگاه تو پر از عشق هنوز
راوی آنچه در این غم بنویسند تویی
هرکجا نامی از آن قافله آید به میان
زخمی دشت بلا! بارشِ یک بند تویی
نیست تاثیر تو از عالم پنهان شدنی
که شکافندهی شب، نور خداوند تویی
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
#امام_هادی_سلاماللهعلیه
با خاطرات سامرایم عالمی دارم
ای خاطرات خوب عالم! دوستت دارم
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
خمیده، خسته،مچاله،ملول، ترسیده
چقدر حرف که در چشمهاش ماسیده
چقدر حرف که یکریز بر زبان دارد
ولی از آن همه یک جمله هم نفهمیده
صدای مندرسش قژقژ دری کهنهاست
که روی پاشنه با ساز باد رقصیده
دهان ملتهبش سرنوشت پنجرهای است
که مشت محکمی آن را به سقف کوبیده
چقدر حال صدایش گرفتهاست ببین
صداش پر شده از ابرهای نشنیده
"به شکل حزن پریشان واقعیت"هاست
خمیده،خسته،مچاله، ملول، ترسیده...
#اعظم_سعادتمند
پن:
"صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود"
#سهراب
@azam_saadatmand
🍂🍁🍂🍁🍂🍁
آذر آمد آخرین سبزه قبا هم زرد شد
بعد با طوفان دی رفت و خیابانگرد شد
شاخهای که بیقرار سوختن در باد بود
زیر بار دانههای برف کمکم سرد شد
بینوا آن بچه گنجشکی که با من دوست بود
از میان دستهی گنجشکها هم طرد شد
گرچه میدانست هرگز وصل ممکن نیست..آه..
ریشهی من عاشق ابری که آب آورد شد
مثل روح خستهی تبدار سرماخوردهای
قسمتم از عشق تنها شب به شب سردرد شد
دخترِ دیوانه وضعِ زود رنجِ کوچکم
در نبرد عشق و عقل و درد و درمان مرد شد
#اعظم_سعادتمند
#لیلی_آذر ۱۳۹۶
#انتشارات_شهرستان_ادب
@azam_saadatmand