eitaa logo
گنجشکهای پاییز
373 دنبال‌کننده
20 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
در این زمانه‌ی در شهر خود غریب شدن خوشا به دوست رسیدن خوشا حبیب شدن بیا به سر بدویم این مسیر را زیباست به قصد کشته‌شدن در برش، رقیب شدن بخواه تا که بمیریم، در معیّت عشق کم است صاحبِ یک جان بی‌شکیب شدن بیا که می‌بردت روی شاخه‌های بهشت میان معرکه همراه عطر سیب شدن برای شکوه‌ی از میله‌های دنیا نه خوش است از غم آن یار عندلیب شدن اگر که آخر این جاده می رسد به حسین چه غم ز خسته و بیمار و بی طبیب شدن * خوشا اگر نرسیدن،ز وصل حرف زدن به شوق گفتنِ از کربلا خطیب شدن @azam_saadatmand
Ashura (2).pdf
3.82M
. دفتر شعر عاشورا [اشاره به تو با ده‌انگشت شهادت] شاعر سعید مبشر ده‌غزل و ده‌اشاره به امام حسین علیه‌السلام. پ‌ن: دوستان هر شکل می‌تونند به انتشار این‌مجموعه کمک کنند ممنون می‌شم. و این‌که هر گونه استفاده به جز استفاده‌ی استدیویی بدون‌ هماهنگی بی‌مانع هست. @azam_saadatmand
می‌آید از آن سوی خیابان نم‌نم رد می‌شود از آجر و سیمان نم‌نم می آید و تکیه می زند در قلبم با گریه صدای تعزیه‌خوان نم‌نم @azam_saadatmand
همین خطوط که روی کتیبه مرقوم است همین نوشته که یک "یا حسین مظلوم" است همین حروف که در امتداد هم، حرفش سلام‌ها به همان کاروان معصوم است همین ستون و همین سقف‌ هم که در ظاهر از اینکه گریه کند، های‌های محروم است و منبری که بر آن قرن‌های طولانی‌است ستاره می‌چکد از روضه‌ای که منظوم است همین تکان دادن‌های پرچم عاشق که در محافل اندوه عشق مرسوم است و آجرآجر شهر دوباره مشکی پوش که سر به شانه‌ی دیوار عرش، مغموم است و رود اشک که تاثیر شیر مادرم است و در برش غم و مهر حسین معلوم است شود شفیع من و تو به روز رستاخیز همین خطوط که روی کتیبه مرقوم است پ‌ن: "فردای قیامت این کتیبه‌ها ما را شفاعت میکنند" که رضوان الهی بر او باد "من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم" که درود و رحمت خدا بر او باد @azam_saadatmand
تیر می‌آمد ز هر سو، ایستاد امّا سعید گفت درس عاشقی را این چنین با ما سعید تیر می‌آمد ز هر سو بی‌محابا می‌گرفت تیرها را با سر و با قلب و دست و پا سعید سینه‌اش آماج تیغ و نیزه بود، اما نبود در دلش دردی به جز تنهایی مولا،سعید تا نماز عشق در میدان خون برپا شود داد جانش را هزاران بار بی پروا سعید بر زمین افتاد؟ نه، کوچید سمت آسمان با پرستوهای سرخ ظهر عاشورا سعید در جواب این وفاداری امامش مژده داد پیش روی من تویی در جنت الاعلی سعید @azam_saadatmand پ‌ن:او در آخرين ديدارش با امام عليه السلام ، در حالى كه به شدّتْ زخمى شده بود ، به ايشان گفت : [ به پيمانم ] وفا كردم ؟ امام عليه السلام پاسخ داد : نَعَم ، أنتَ أمامي فِي الجَنَّةِ ، فَاقرَأ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِّي السَّلامَ وأعلِمهُ أنّي فِي الأَثَرِ .آرى . تو در بهشت ، پيشِ روى من هستى . به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، از جانب من ، سلام برسان و به ايشان بگو كه من هم در پى [ تو ] مى آيم .‌ منبع: گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام_ص ۵۵۹
علیه‌السلام با ما بگو: از رسم خاطرخواه بودن با جسم و با جان پیش‌مرگ ماه بودن از پا گرفتن، قد کشیدن در بر عشق از سوختن آگاه و ناآگاه بودن هنگام ظلمت مثل برق از جا جهیدن در اوج طوفان یارِ شمعِ راه بودن با ما که عمری در عزایش گریه کردیم چیزی بگو از اشک بودن، آه بودن ای نخلِ کم‌سالِ تناور، مهربان باش با دستهای خسته از کوتاه بودن ای کودک ده‌ساله‌ی دشتِ رسیدن لختی بگو از راز عبدالله بودن @azam_saadatmand
نخلِ تَر است و سیمایی چون باغ یاسمن دارد پیراهن بلندی از نور کساء به تن دارد هنگامه‌ی بهارِ خود، دارد هوای کوچیدن تا راه آسمان باز است آهنگ پر زدن دارد عمامه‌ای به سر بسته شمشیر بر کمر بسته جای زره چرا اما بر پیکرش کفن دارد با صولتی رجزخوان است این لاله‌ی جوان انگار نهج‌البلاغه‌ای بر لب، صد حکمت کهن دارد شمشیر می‌زند شمشیر،چون فاتح جمل این شیر این نوجوان که در میدان سربند یا حسن دارد بر اره و تبر نفرین، بر خنده‌های شر نفرین شاعر بخوان نهالی را کز زخم، پیرهن دارد زیباترین غزل را دید، "احلی من العسل" را دید بر دامن بهشت اینک آن نخلِ تَر وطن دارد @azam_saadatmand
دوس دارم شلوغیای شبای محرم و صدای نوحه‌ی مسجدا رو،شورِ ماتم و دوس دارم قدم زدن همراه با خیابون و هم‌قدم شدن با دسته‌های نامنظم و وقتی باد میاد نمیدونی چه لذتی داره بخونی اِسمای بی‌قرار روی پرچم و اگه بارون بزنه آخ اگه بارون بزنه... کربلایی میکنه حال و هوای آدم و طعم آسمون می‌ده چایی نذری وقتی‌که ببینی تو فنجونت کبوترای حرم و می‌بوسم کتیبه‌‌های کهنه‌ی روضه‌ها رو میخونم پا‌به‌پاشون گریه‌های محتشم و کوچه‌های مشکی‌پوش‌وخونه‌های مشکی‌پوش نمی‌دم به هرچی شادی، زندگی با این غم و @azam_saadatmand
کفش مهمانان مجلس را نشستم جفت کردم پا‌به‌پای روضه‌ی قاسم برایت گریه کردم @azam_saadatmand
مگر می‌شود بی‌خداحافظی رفته باشد مگر می‌شود که به خیمه عمو برنگردد @azam_saadatmand
بعد عباست تمام چشمها سقا شدند مشک آب خیمه‌ها را بر زمین نگذاشتند شاعر: پ‌ن:سالهاست این بیت را در خاطر دارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 مشاهده کنید 🏴 🎥 مراسم عرض ادب هنر انقلاب اسلامی به ساحت مقدس اهل بیت 📆یک شنبه ۸مرداد ۱۴۰۲ ▪️حالا که به این ناحیه افتاده گزارم رد میشوم از مرز، در آن خاک ببالم شعر خوانی خانم اعظم سعادتمند در محفل عرض ارادت هنر انقلاب اسلامی به ساحت مقدس اهل بیت (علیه السلام) @arthamedan مرکز رسانه حوزه هنری انقلاب اسلامی استان همدان https://arthamadan.ir/
یا سیّدالسّاجدین.... خورشید سرگردان میان کوچه های شام خورشید زخمی با فرود سنگ ها از بام یک چشم او با پرچم بر نیزه‌ها افشان آن چشم دیگر با زنان و کودکان هم‌گام مردم نمی‌بینید!خورشید است او خورشید خورشید را اینگونه آیا میکنید اکرام مردم نمی‌بینید قرآن مبین است او اینگونه زیر بارش خاکستر و دشنام بر کودکان زخمی آیا حکم شلاق است طبق کدامین آیه ها طبق کدام احکام الحق که کفر کافران را هم در آورده است این حد خدا نشناسیِ در پوست اسلام نفرین به هرکس دشمن صبح‌است و آل صبح نفرین به آل شام در هر لحظه هر هنگام از ما سلامی از ازل تا به ابد بر تو ای آنکه داری از شهید کربلا پیغام @azam_saadatmand
دیدن بعضی آدمها حال آدم را خوب میکند. دیدن بعضی نقشها و بازی‌ها حتی حال آدم را خوب می‌کند دیدن بازی، جای آدمهایی که واقعی بودند،واقعی خوب بودند، حال آدم را خوب می‌کند. @azam_saadatmand
و می‌پرسم چطور عده‌ای«مدائن مؤتفکات» را فراموش کرده‌اند؟ @azam_saadatmand
از عشق حضرت رباب علیها‌سلام به حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام می‌خواندم.... درون چشم تو رازی به آشکاری عشق نهان میان دلت زخم‌های کاری عشق پس از چهل شب طوفان دوباره‌ آمده‌ای کنار کشتی در خون و خاک جاری عشق رسیده‌ای به دیاری که معدن عشق است که گشته مدفن هفتاد و دو حواری عشق پی نشان کدامین عزیز تشنه‌لبی به سر دویده‌ای ای ابر تا صحاری عشق شروع می‌کنی ای کوه از کدام جهت به رودخوانی خویش و به سوگواری عشق شروع میکنی از آن دقیقه‌ای شاید که مرغ شاخه‌ی افلاک شد قناری عشق مرور می‌کنی انبوه خاطراتی را به بی‌شماری اشک و به بی‌شماری عشق ببار! بارش تو رعد و برقها دارد پر است گریه‌ات از لحن ذوالفقاری عشق @azam_saadatmand
زن عموی عزیزم از دنیا رفت😭 ممنون میشم براش فاتحه‌ای بخوانید
غم است و غم است و غم است و غم است جهان سر به سر ماتم و ماتم است فقط رنج نان،جنگ،آوارگی ست هر آن چیز از زندگی یادم است به جز زلزله،سیل،طوفان،بلا.. چه در صدر اخبار این عالم است فقط زخم بر زخم بر زخم زد هر آن کس که پنداشتم مرهم است کسی که به اسمش قسم خورده ام چه بسیار دیدم که نامحرم است بگویم هر آنقدر از بی کسی کم است و کم است و کم است و کم است ندیدم به جز غم،چرا گفته اند غم و شادی این جهان در هم است بگریید ای ابرهای سیاه دلم تنگ آن آبی‌‌‍ِ نم نم است :: تو ای عشق ویرانگر من،بمان! که جای تو در سینه ام محکم است @azam_saadatmand
هیچ‌کس نیست بفهمد غم لبریزم را حسّ شهریور برخورده به پاییزم را باید از پنجره‌ی رو به خیابان بِکَنم عکس آن هم‌قدمِ خاطره‌انگیزم را باید آتش بزنم،دود کنم،محو کنم نامه‌‌ی اول تا آخر پرویزم را بشکنم،خرد کنم،پخش کنم در عالم شیشه‌ی سمّ غزلهای جنون‌ریزم را مغولستانم و یک بار نپرسید کسی علت آن غم مردم‌کش چنگیزم را کاش می‌شد که پراند از قفس سینه‌ی من آه.. این آهِ چهل سال گلاویزم را * خسته از دست پریشانی من، باد نشست تا مرتب کند این‌بار خودش میزم را ۳۱ شهریور ۱۳۹۵ @Azam_saadatmand
السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَوْلاَیَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ الْهَادِیَ الْمُهْتَدِیَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ‏ امشب که نرگس‌ها اسیر دست پاییزند کوکب به کوکب در عزایت اشک می‌ریزند بی چشم‌هایت کوچه‌های سامرا، حتی بیش از شبِ زندان هارون خوف‌انگیزند بی شانه‌هایت شهر نا امن است، مردم کاش از هر که نامش معتمد باشد بپرهیزند.. تا کی بنوشیم از عبورِ عمر، حسرت را؟ تا کی تمام کاسه‌ها از زهر لبریزند؟ با رفتنت زانو زدیم، ای آن‌که یارانت یک‌روز با فرمان فرزندت به‌پا خیزند @Azam_saadatmand
دوست دارم فکر کنم در همانندی نقش تابلویی که در میان اثاث متروک اتاقی یافتمش و پاکش کردم و به دیوار نشاندمش و نام مدرسه‌ی تازه‌ام داستان خوشایندی وجود دارد. دوست دارم فکر کنم رازی در این اتفاقات معمولی نهفته است. این فکرها روشنم می‌‌دارند.این فکرها به خانه‌ام به کوچه‌هایی که از خود عبورم می‌دهند به خیابانهایی که می‌برند و می‌آورندم چراغ می‌‌بخشد. بَقِيَّه اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ... @azam_saadatmand
با پرنده با هوا و خاک و آب دشمن است جیوه است با مزارع طلای ناب دشمن است می‌درد اگر چه دست دوستی نشان دهد گرگ قصه با نقاب و بی‌نقاب دشمن است ای که روی مبل راحتی نشسته چای می‌خوری دشمن تو بی‌حساب بی‌حساب دشمن است آن که خنده‌های زیر هفت سال غزّه را ریخت در دهان آهن مذاب دشمن است او که پیپ پیپ برگ سبز دود می‌کند با بهار با درخت ِآفتاب دشمن است پاییز ۱۳۹۷ @azam_saadatmand
در لحظه های خسته‌ی این عصر، دلتنگ یک رویای دیرینم  من سرگذشت تلخ یک قومم، من رنج انسان نخستینم آئینه می سازم سخن دارم ، کفراست ایمانی که من دارم  در سینه‌ام پیغمبری سنگی بین خدایان سفالینم با من گلوی رودهای خشک، آواز اقیانوس می خواند  :دریانوردی در دلم مرده ست، من روح ماهی های غمگینم چون زائران کوچه‌ی گیسو، آشفته و شبگرد آن شب بو  آه ای خیابانهای بی‌مجنون! تصویری از دارالمجانیم من نابلد، من ساده، من ناشی، روح فنا در کاسه و کاشی  رقص و تحیّر، رنگ و نقاشی، یک چشمه هندم، یک قلم چینم! هم سندباد جستجو رفته است، هم شهرزاد قصّه گو خفته است  ویرانه‌ای از من به جا مانده است، حس می کنم خاک فلسطینم در لحظه‌های خسته‌ی این عصر، دلتنگ رویائی که خود بودم  با من کبوترهای خونینی است، بیهوده خواب صلح می‌بینم در لحظه های خسته‌ی این عصر، یک شاخه از یاد تو می کارم  شاید که فصل دیگری آمد! شاید نگارا با تو بنشینم @azam_saadatmand پ‌ن:"حس میکنم خاک فلسطینم"
السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةَ الْمَعْصُومه می‌‌کشد پای مرا جانب دریا چه کسی می‌‌‌برد روح مرا تا به ثریا چه کسی تا ببینم در خود،آدم دیرینم را می‌دهد اشک به چشمان من اما چه کسی تا که زل میزنم از یأس به دیوار و به سقف می‌فرستد پی من پنجره‌ها را چه کسی می‌عبوراندم از موسم فرعونی خویش تا بهشت حرمت،دختر موسی!چه کسی؟ چه کسی جز تو به بدنام‌ترین آدم شهر می‌دهد گوشه‌ای از خانه‌ی خود جا،چه کسی؟! جز برای تو ،مهم نیست برای احدی که کجا هستم و می‌گردم من با چه کسی @azam_saadatmand
صدای نوحه‌ی بی‌مادری که می‌آید به گوشم این‌که کجا مجلس عزای شماست @azam_saadatmand
داشتیم درباره‌ی سبک زندگی صحبت می‌کردیم گفتم جنسیت هم تاثیر دارد بر شیوه‌ی زندگی یکی بی مقدمه پرسید خانم اگر مرد بودید چه‌کاره می‌شدید سر کلاس جوابی ندادم رسیدم خانه صدای روضه‌خوان دوره‌گردی محله را پر کرده بود،مادرم علاقه‌ی خاصی به این روضه‌خوانها داشت همیشه پولی می‌داد می‌گفت بگو روضه‌ی حضرت عباس بخواند... الان فکر میکنم یک روضه‌خوان دوره‌گرد می‌شدم در کوچه‌های آذر از امام‌زاده علی‌بن جعفر تا خانه‌ی پدریمان که دیگر خانه‌ی پدریمان نیست... مسیری که هنوز برایم رویایی‌ترین مسیر دنیاست. @azam_saadatmand
صدای روضه‌خوان دوره‌گردی می‌رسد، پاشو نمی‌خواهی بخواند روضه‌ی عباس را مادر؟ @azam_saadatmand
نیافته‌است دلش،منزلی پس از زهرا نداشته‌است غمش،ساحلی پس از زهرا عجیب نیست که غرق سکوت و تنهایی است کجاست همدم دریادلی پس از زهرا عجیب نیست اگر باغبان نمی‌بیند برای باغ جهان حاصلی پس از زهرا به چشم او زحل و زهره و زمین و زمان شده‌است ذره‌ی ناقابلی پس از زهرا عجیب نیست اگر نخل،بارِ لاله دهد چنین که خون شده اشک علی پس از زهرا @azam_saadatmand