eitaa logo
گنجشکهای پاییز
357 دنبال‌کننده
19 عکس
4 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا که به این ناحیه افتاده گذارم رد می شوم از مرز، در آن خاک ببارم رد می شوم از کوه و در و دشت، که با او در یک شب بین الحرمین است قرارم @azam_saadatmand
نوری و می‌دهی به جهان خرابه جان می‌بخشی از نگاه خودت شام را چراغ
نبودی مگر در مسیر بهاران،پرستو؟ چرا سر در آورده‌ای از زمستان پرستو نگفتند اردیبهشت است حتماً بیایید؟! چرا ناگهان شد هوا برگ‌ریزان پرستو شنیدم پذیرایی میزبانان چنین بود که حتی ندادند آبی به مهمان پرستو نمی‌فهمم این را که بر بالهای بلندت چگونه دویده است خار مغیلان پرستو نگو بسته بودند بال تو و آسمان را قفس‌سازها زیر شلاق‌باران پرستو مگر خانه‌های دمشقی ندارند ایوان چرا آشیان کرده‌ای کنج ویران پرستو نگو که چه کردند طاقت ندارم ندارم ببینم تو را سرد و خاموش و بی‌جان پرستو
دوباره و دوباره فرمودند: نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
گرچه در فرزانگی عقلی هماوردم نبود عشق آن چیزی که عمری فکر می کردم نبود ناگهان دیدم چهل سال از تو دور افتاده ام فرصت آنی که از بیراه برگردم نبود . ِ ِ @azam_saadatmand
ای ابرهای در حرکت! اجتماعتان عاشق ترین پدیده ی جغرافیایی است @azam_saadatmand
اگر ترسی می‌آمد می‌گرفتم دستهایت را اگر شب بود می‌گشتم پی نور النگویت... پ ن:چهار سال گذشت...
تیغ است و آتش است و هزاران فدایی است هر جا که نام اوست هوا کربلایی است زیباتر از شکفتن لبیک یا حسین این هم‌مسیر بودن و این هم‌صدایی است.. از هیچ‌کس سؤال نکن ساکن کجاست از قلب غرب آمده یا آسیایی است این‌یک سفیدپوست و آن‌یک سیاه‌پوست فرقی نمی‌کند، دلشان نینوایی است جای قرارِ هر پرِ در باد دربه‌در آغوش بازِ آن حرم کهربایی است ای ابرهای در حرکت! اجتماعتان عاشق‌ترین پدیدۀ جغرافیایی است @azam_saadatmand
کی می‌آیی ای بهار من برای دیدنم دارد از در می‌رسد پاییز،اینجا که منم... @azam_saadatmand
گفت‌و‌گو آیینِ درویشی نبود ور نه با تو ماجراها داشتیم
تازه شعر گفتن را شروع کرده بودم،یادم می آید یک بیت گفته بودم که به نظر خودم خیلی شاهکار بود تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم تو کیستی که تو را دوست اینچنین دارم بعد برای یکی از دوستانم خواندم،گفت این که مصرع اولش برای بهمنی است... "تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم همیشه فاصله‌ای هست، داد از این دارم" و شعر هیچ وقت کامل نشد،نمی دانم توارد بود یا قبلا شنیده بودم و ناخودآگاهم فریبم داده بود...به هر حال،استاد بهمنی از غزل سرایانی است که من کتابهایش را همیشه کنار دستم دارم و خواندن غزلهایش مرا مبتلا به برق‌گرفتگی می کند،برایشان آرزوی سلامتی دارم. @azam_saadatmand
هر آن گیاه که بر خاک ما دمیده ببوی اگر که بوی وفا می‌دهد، گیاه من است @azam_saadatmand
روح استاد بهمنی عزیز شاد...این مطلب را چندی قبل نوشته بودم..
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
یادداشت تازه‌ام در میدان آزادی نگاهی به زندگی و آثار شاعر زلال پرست،استاد محمدعلی بهمنی
عکس یادگاری با شاعر یادداشتی کوتاه برای عرض احترام به استاد محمدعلی بهمنی @azam_saadatmand
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو گفتند بیش از هر کسی مهمان‌نواز است مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش می‌لرزد آن وقتی که هنگام نماز است در باد، بیرق‌های خونین محرم در امتداد پرچمت در اهتزاز است تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد! بیش از تمام دردهایت جانگداز است اما نشد_ آنقدر اندوهت کهن بود_ بنویسم از چشمان تو شعری که تازه ست @azam_saadatmand
از من پذیرا باش شعری اتفاقی را از بین انبوه قوافی یک اقاقی را شاه خراسان! پای عشق و عاشقی بگذار این بیت های درهم هندی_عراقی را بعد از تو آهوها پی صیاد می گردند دنیا ندیده ست اینچنین سبک و سیاقی را مستانگی ها را چگونه شرح باید داد وقتی گرفتند از زبان شعر, ساقی را زاینده رودم در سرشتم ردّی از دریاست تا کی بگریم سرنوشتی باتلاقی را آقا! به من فرصت ندادند این کبوترها در نامه بنویسم تمام اشتیاقی را... دیگر مرا تاب سرودن بیش از اینها نیست لطفا شما بنویس از این لحظه باقی را... @azam_saadatmand
تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم می‌گذارم که قلم پر شود از شیدایی
هدایت شده از دعوت‌نامه
به قدر یک غزل عاشقانه دلتنگم چقدر دورم و از این زمانه دلتنگم و باز هم منم و واژه‌های دلتنگی که قدر آمدن یک ترانه دلتنگم شب شهادت و مشهد شلوغ، امّا من میان خلوت خود کنج خانه دلتنگم کبوترانه کمی فکر کردم و دیدم برای خوردن از آن آب و دانه دلتنگم حرم کجاست که این‌قدر دوستش دارم! چرا همیشه و با هر بهانه دلتنگم! شبانه روزِ حرم غرقِ عشق و زیبایی ست برای دیدن روزش شبانه دلتنگم به من که عاشق چایم همیشه حق بدهید اگر برای صفِ چایخانه دلتنگم ۱۴۰۳/۶/۱۳ شب شهادت امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/maryam_karbasi_najafabadi
رويای آشنای شب و روز عمــــر من! در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو راِ
شبهای ماه، خون پلنگان کوهسار بر گردن هم‌‎اوست که دیوانه پرور است @azam_saadatmand
نمی‌دانم خاستگاه افسانۀ ماه و پلنگ کجاست تا امروز گمان می کردم حسین منزوی اولین بار آن را وارد شعر فارسی کرده است،ولی امروز یک رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر دیدم و با خواندن حاشیه نگاریهای آن متوجه شدم که که گویا سراینده‌ی این رباعی هم نیم نگاهی به این افسانه داشته سودا به سرم هم‌چو پلنگ اندر کوه غم بر سر غم به‌سان سنگ اندر کوه دور از وطن خویش و به غربت مانده چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه @azam_saadatmand
از محبتهای بافتار رسانه https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
گرت ای‌دوست بُوَد دیدهٔ روشن بین به جهان گذران تکیه مکن چندین نه بقائی‌ست به اسفندمه و بهمن نه ثباتی است به شهریور و فروردین @azam_saadatmand