eitaa logo
گنجشکهای پاییز
372 دنبال‌کننده
22 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
در بیشه‌زار موی سیاهش زبانزد است این روزها سپیدی زیبای سوسنی انگار یافته است پس از سالها نبرد آن‌سوی مرزهای دل و عقل،مأمنی فهمیده است اهل جهان من و تو نیست هرگز نداشته است به جز شعر میهنی @azam_saadatmand
"...برای من نامه‌های بزرگ بنویسید و راه و رسم خوشبخت زندگی کردن را به من بیاموزید..." "... آدم  هر قدر درویش‌تر بشود در زندگی راحت‌تر است حالا من خودم را عادت داده‌ام که از زندگی توقع زیادی نداشته باشم همیشه می‌گویم همینطور هم که هست باز خوب است خیلی‌ها هستند که به قدر من هم خوشبخت نیستند و به این ترتیب کمتر فکر می‌کنم و بیشتر زندگی می‌کنم..." از نامه‌‌های به  از کتاب فروغ فرخزاد زندگی‌نامه‌ی ادبی همراه با نامه‌های چاپ نشده: فرزانه میلانی @azam_saadatmand
باران ببار ببار و خيابان ها را غرق كن بر سر اين چهار راه در انتظار نوحيم باران ببار و تنگ حوصلگي مكن آب ، اگر از سر نگذشته باشد كشتي نوح نخواهد رسيد نوح خواهد آمد و كبوترش را بر ميدان ها و اداره هاي دفن شده در توفان                                       رها خواهد كرد تا بر نك بانك ها بنشيند و از رستگاري خبر آورد قدري شتاب كن باران ببين دلال هاي چوب چه گونه بر هر سويي مي دوند و عرق مي ريزند باران ببار و خيابان ها را غرق كن و فقط لامپ ها را نپوشان كه چهره ي نوح را ببينيم ما از جماعت كشتي فقط ابليس را مي شناسيم  @azam_saadatmand
آنکه با جهل زمین پنجه در افکند تویی بذر صد مزرعه در خاک پراکند تویی باغبانی که علی‌رغم ستم‌های خزان سخت آموخت به هر باغچه لبخند تویی آن بهشتی که نیاید به زبان توصیفش نه درختان و گل و حور که سوگند تویی رشته‌ی مهر که دل‌های حقیقت‌جو را تا ابد داده به یکدیگر پیوند تویی ای احادیث نگاه تو پر از عشق هنوز راوی آنچه در این غم بنویسند تویی هرکجا نامی از آن قافله آید به میان زخمی دشت بلا! بارشِ یک بند تویی نیست تاثیر تو از عالم پنهان شدنی که شکافنده‌ی شب، نور خداوند تویی @azam_saadatmand
با خاطرات سامرایم عالمی دارم ای خاطرات خوب عالم! دوستت دارم @azam_saadatmand
خمیده، خسته،مچاله،ملول، ترسیده چقدر حرف که در چشمهاش ماسیده چقدر حرف که یک‌ریز بر زبان دارد ولی از آن همه یک جمله هم نفهمیده صدای مندرسش قژ‌قژ دری کهنه‌است که روی پاشنه با ساز باد رقصیده دهان ملتهبش سرنوشت پنجره‌‌ای است که مشت محکمی آن را به سقف کوبیده چقدر حال صدایش گرفته‌است ببین صداش پر شده از ابرهای نشنیده "به شکل حزن پریشان واقعیت‌"هاست خمیده،خسته،مچاله، ملول، ترسیده... پ‌ن: "صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود" @azam_saadatmand
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 آذر آمد آخرین سبزه قبا هم زرد شد بعد با طوفان دی رفت و خیابانگرد شد شاخه‌ای که بیقرار سوختن در باد بود زیر بار دانه‌های برف کم‌کم سرد شد بی‌نوا آن بچه گنجشکی که با من دوست بود از میان دسته‌ی گنجشکها هم طرد شد گرچه می‌دانست هرگز وصل ممکن نیست..آه.. ریشه‌ی من عاشق ابری که آب آورد شد مثل روح خسته‌ی تبدار سرماخورده‌ای قسمتم از عشق تنها شب به شب سردرد شد دخترِ دیوانه وضعِ زود رنجِ کوچکم در نبرد عشق و عقل و درد و درمان مرد شد    ۱۳۹۶ @azam_saadatmand
دلم امشب شبیه کوچه‌های تا حرم تنگ است دلم در حسرت ایوان دلباز شما تا چند؟... @azam_saadatmand
میان رفت و آمدهای قایق‌های سرگردان به غیر از کشتی‌ات راه نجاتی نیست در عالم @azam_saadatmand
کتابی درباره‌ی امام جواد علیه‌السلام میخواندم که حکایتهای کوتاهی از زندگی و کرامات امام در آن مطرح شده بود در یکی از حکایتها آمده بود که"....در حیاط مسجد درخت سدری بود که از مدّت‌ها قبل خشک شده بود و میوه نمی داد، پس حضرت مقداری آب درخواست نمود؛ و آن گاه در کنار آن درخت خشکیده وضو گرفت و در همان جا نماز مغرب را به جماعت خواند. پس هنگامی که نماز پایان یافت، مردم متوجّه شدند که آن درخت خشکیده به برکت آب وضوی حضرت، سبز گردیده است و پر از میوه می‌باشد..." با الهام از این داستان غزلی نوشتم .... 👇👇
قنوت شاخه‌های بی برش را بال و پر دادی به انبوه دعاهای کهن‌سالش اثر دادی امانش دادی از آن ارّه که یک‌ریز می‌خندید نجاتش از غم زخم زبان‌های تبر دادی میان سایه‌ی سنگین و سرد عابران گم بود به او چتری که باشد بر سر هر رهگذر دادی فقط با قطره‌ای آب وضویت حضرت دریا! درخت شوربختی را قیامی شعله‌ور دادی به مشتی چوب خشک لایق در آتش افتادن چطور از هر گیاهی سرنوشتی سبزتر دادی؟ * کبوتر در کبوتر می‌رسد هر صبح تا مشهد سلامی که به قصد بوسه بر دست پدر دادی @azam_saadatmand
یک عمر از این بام به آن بام پریدم حالا که به بام تو رسیدم،نفسی نیست @azam_saadatmand