امام حسین عليه السلام:
بی گمان شیعیان ما، دلهایشان از هر خیانت، کینه و فریبکاری پاک است.
بحار الأنوار ج۶۵ ص۱۵۴
❇️ @azhardarisokhan
دستورِ عشق غیر همین حرفِ ساده نیست
با فعلِ سوختن همه ی عُمر ساختَن
#محسنبهاری
❇️ @azhardarisokhan
خود را چنان ز هجر تو گم کرده ام که هست
مشکل تر از سراغ توام، جستجوی خویش
#عرفی_شیرازی
شادی روح سردار صلوات
❇️ @azhardarisokhan
کودکی کرد رها دستِ پدر را ، گُم شد
گفتبامردمِشهرشکهپدرگُمشدهاست
#کشّاف
#امام_زمان
❇️ @azhardarisokhan
از هر دری سخن
حرف هایی هست که نمی توانی با هیچکس بگویی نام این احوال تنهایی ست و تنهایی درد بی درمانی ست که باید س
اوايل که ساختمان روبهرویی را تخريب میکردند دلم گرفت و ناراحت بودم که چرا بايد دقيقاً پنجرهی اتاق من رو به چنين تصويری باز شود؟!
من بايد يک رمان عاطفی را تا يک ماه ديگر تحويل میدادم و اين تصوير تخريب، فضای ذهنیام را بر هم میريخت! اما کم کم با آمدن اين کارگر ساختمانی، ديگر عادت کرده بودم قبل از نوشتن چند دقيقه نگاهش کنم. دروغ چرا شخصيت اصلی داستانم، داشت شبيهاش میشد!
از بقيه زودتر میآمد! کفشهايش هميشه واکس داشت و پيراهن و شلوارش خط اتو! حتی لباس کارش هم مرتب بود!
هر روز بعد از ناهار، زير درخت مینشست و سيگاری روشن میکرد و مشغول حرف زدن با تلفن میشد. نمیدانم چه کسی پشت خط بود اما به محض اينکه جواب میداد بدون اينکه حرفی بزند لبخند میزد، از اين خندههایی که وقتی آدم حالش خوب میشود روی لبهايش مینشيند، حتی سيبيلهايش هم میخنديد!
گاهی ميان حرفهايش چشمانش را میبست و کام سيگارش سنگين میشد، با لبخواني فهميده بودم تکه کلامش چيست... چشمانش را که میبست میگفت: جان منی!
بعدازظهرها زودتر از همه آماده میشد و میرفت. چند باری هم ديده بودم از گلفروشی سر کوچه نرگس خريده بود! هر روز حواسم را پرت خودش میکرد اما اصلاً دوست نداشتم با او حرف بزنم، گاهی حيف است ساختهی تصوير ذهنت را با واقعيت آدمها عوض کنی، میخواستم همانگونه که هست در ذهنم بماند، يک تصوير تمام نشدنی!
يک روز صبح که مثل هميشه با فنجان قهوه در دست، از پشت پنجره انتظارش را میکشيدم خبری ازش نشد. سه روز هم به همين ترتيب گذشت و نيامد! تصميم گرفتم امروز هم اگر نيامد بروم و سراغش را از کارگران بگيرم.
تا هشت و رب منتظر ماندم، رفتم دم در، تا در را باز کردم دقيقاً از مقابلم رد شد. بوی سيگار لباسش خيلی کهنه بود!
برگشتم بالا! دوباره مشغول نگاه کردنش شدم.
کفشهايش هيچ واکسی نداشت و لباسش هم نامرتب، با موهایی برهم ريخته! گفتم: لابد خواب مانده! اما داشتم خودم را گول میزدم، من اين کار را دوست دارم! ساعت يک بعدازظهر شد و منتظر بودم بيايد زير درخت و سيگار و تلفن و جان منی!!
آمد زير درخت، سيگار را هم روشن کرد اما... اما گوشی را گذاشته بود روی زمين و زل زده بود به صفحهاش و آب دهانش را به سختی قورت میداد.
چند روزی گذشت... دير میآمد و دير میرفت، بیحوصله و پرخاشگر و بد تيپ هم شده بود.
يک هفته مانده بود به تحويل رمان، نشسته بودم به قهوه يخ کردهام نگاه میکردم و جواب تلفن مدير انتشارات را نمیدادم که يکدفعه صدای مهيبی از کوچه به گوشم رسيد، انگار چيزی از بالای ساختمان افتاد
با دلشوره و پاهای کرخت به سمت پنچره دويدم اما فقط يک کيسهی سيمان بود!
برگشتم و در حالی که قهوه يخ کرده را در سينک ظرفشویی میريختم به اين فکر میکردم که لازم نيست بلایی سر خودش بياورد همينکه دو هفته است هنگام بازگشت از سرکار سمت گلفروشی نرفته و نرگس نخريده، خودش يک جور مردن است!
#علی_سلطانی
چیزهایی هست که نمیدانی
❇️ @azhardarisokhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت آیاتی از قرآن کریم
❇️ @azhardarisokhan
ابرم و دلتنگم و میبارم از درد فراق
در بیابان شب افتادم ندارم یک چراغ
باد، با خود میبرد یاد تو را بر شانهاش
من ولی اینجا شدم با خاطراتت هم اتاق
سینهای دارم که میسوزد درآغوش غمت
مثل کتری، تنگ آغوش پر از مهر اجاق
من جهان را داشتم در مشت خود با بودنت
با چه حکمی کردهای دیوانهات را نقرهداغ!؟
رفتن تو، حس ماندن، پای رفتن را گرفت
از من و حالا ندارم در هوایت اشتیاق
مردهام یا مرگ را در خواب میبینم بگو؟
هیچ کس دیگر نمیگیرد چرا از من سراغ!؟
#نرگس_زارع
❇️ @azhardarisokhan
950904-Panahian-H-Haghshenas-AdamhaBaHamMotefavetand-01-18k.mp3
7.16M
آدم ها با هم متفاوتند
دین و دینداری پیچیده است و نباید هیچ کسی را قضاوت کنیم.
#استاد_پناهیان
❇️ @azhardarisokhan
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ...
در ظلمت گم شدم مرا پیدا کن
چشمم شده بینور مرا بینا کن
جز تو چه کسی پناه میداد به من
سوی تو گریختم خدا، در وا کن
#محمدتقی_عارفیان
#مناجات_شعبانیه
❇️ @azhardarisokhan
بازنگرد ، که عشقِ من
نیمکتی در تفرجگاهی عمومی نیست
که هر بار بخواهی آن را ترک کنی
و هر زمان که بخواهی به آن بازگردی !
عذرخواهی مکن
گلولهیِ شلیک شده باز نمیگردد...
#غادة_السمان
❇️ @azhardarisokhan
عشق با اینکه کمی سرخوش و سهل انگار است
وقت یادآوری خاطره ها هوشیار است
#علی_صفری
❇️ @azhardarisokhan
دنیا گرفتارِ قضاوت هاست
من از خودم بودن نمی ترسم
#شایان_مصلح
❇️ @azhardarisokhan
مریدِ عشقم و از یمن این مقام رفیع
خرد که پیرِ جهانی بود مرید مَنَست
#طالب_آملی
❇️ @azhardarisokhan
شبی دیگر گذشت از نیمه و شد باز هم دلتنگ
گُلِ مهتاب پشتِ ابرها پنهان به یادِ تو
#شاعر؟
❇️ @azhardarisokhan
اونجایی که همه گفتن دیگه کاری از کسی ساخته نیست!
خدا در گوشم گفت..؛
هیچ کاری نشد نداره
تو بندگی کن ، باقیش بامن
❇️ @azhardarisokhan
حتی به رستخیز زبان وا نمی کنم
آسوده باش نیست مرامم دو رو شدن
ایهام و استعاره و تمثیل و نقطه چین
آسان که نیست شاعرِ چشمان او شدن
#محمدعلی_بهمنی
❇️ @azhardarisokhan
سلام بر اعضای خوب و با معرفت
عیدتون مبارک 😊
امیدوارم امسال ، سالی پر از خیر و برکت باشه واسه همه مون 🤲
به امید فرج آقا امام زمان(عج)
🪴 اللهم عجل لولیک الفرج 🪴
دلی کز "درد عشق" آگاه شد راحت چه میداند
نمی گنجند در یک چشم باهم"خواب"و "بیداری"
#واعظ_قزوینی
❇️ @azhardarisokhan