eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
124 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 :مصیبت حضرت زهرا از زبان حضرت علے علیه السلام ✍شاعر:حسین ایمانے ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ پایِ من ایستاده‌اے بانو نذرِ من کرده‌اے پَر و پهلو بی‌قرارم نکن قرارِ علی پیشِ حیدر نگیر دیگر رو ذوالفقارم به رویِ دیوار و... چادرِ خاکیِ تو سِرِّ مَگو قاتلِ جانِ من شده بستر قاتلِ دخترت عیادتِ او...؟! ... او که بعد از عیادتَت می‌گفت به همه رفتنی‌ست با اَبرو تو نگفتے ولے علے فهمید که ندارد دو دیده دیگر سوء نیمه‌شب می‌پرد حسن از خواب پیشِ من می‌زند بغل زانو می‌زند ناله... العجل مهدی پا به کوچه که می‌گذارد او
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است من در میان جمع و دلم جای دیگر است من در میان جمع و دلم سمت سامراست آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است دیری است رفته است و دگر و برنگشته است دیری است آسمان دلم بی‌کبوتر است او پیش رو نشسته و من کورم از گناه او می‌زند صدایم و ما گوش‌مان کر است آواره‌ایم در هیئات و شنیده‌ایم در روضه احتمال حضورش قوی‌تر است شاید صدای گریه‌ی آقا بلند شد چون روضه‌های مادر او گریه‌آور است در فاطمیه پهلوی او تیر می‌کشد او نیز زخمی غم دیوار و آن در است آقا سری بزن به مدینه نگاه کن کوچه بدون تو صحرای محشر است آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟ یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است انگار در گلوی شما بغض می‌شود آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است اینجا برادران همه در فکر خنجرند شکر خدا که یوسف ما بی‌برادر است گرچه پر از گناه ولی در رکاب‌تان آخر شهید می‌شوم، این حرف آخر است شاعر:
گرچه عمری‌ست که زانوی غمت در بغل است همچنان منتظرش باش که خیرالعمل است مردن از چشم‌‌ به‌ راهیش گوارا عسل است ای که ذکر شب و ورد سحرت "العجل" است! بیش‌ از این در پی آن باش که دلداده شوی باید آماده‌ی آماده‌ی آماده شوی شب بی‌تابی ما را سحری در راه است باز هم بت‌شکنی با تبری در راه است در قد و قامت حیدر پسری در راه است بر یتیمان محمد پدری در راه است عاقبت منجی بین‌المللی می‌آید باز از کعبه یکی مثل علی می‌آید آن که گل‌ها همه وا می‌شود از لبخندش ابر و باد و مه و خورشید و فلک در بندش "یاحسین" است مزیّن شده بر سربندش یعنی ای مردم مشتاق! منم فرزندش آمدم جامعه را غرق در اعجاز کنم به نگاهی گره از کار جهان باز کنم هیبت حیدر و سیمای پیمبر دارد خاک زر می‌شود آن‌جا که قدم بردارد عالمی منتظر اوست علم بردارد کو جلودار اگر تیغ دودم بردارد؟ لشکری ساخته از نسل جمارانی‌ها و امیران سپاهند سلیمانی‌ها بی‌خود از خود شده خورشید خلاف آمده است آسمان هیبت او را به طواف آمده است آفتاب است که شب را به مصاف آمده است ذوالفقار است که بیرون ز غلاف آمده است همه جا پر شده از عدلِ گریبانگیرش خون بیدادگران می‌چکد از شمشیرش آی شیطان‌صفتان! هیبت‌تان پوشالی‌ست ژست آقای جهان بودن‌تان توخالی‌ست گرچه امروز رجزخوانی‌تان جنجالی‌ست حالتان لحظه‌ی موعود چه بد احوالی‌ست می‌رسد لحظه‌ی پایانی عیاشی‌تان شده نزدیک‌تر از پیش فروپاشی‌تان دست شب می‌شود از غائله کوتاه آخر می‌شود نوبت جولان سحرگاه آخر می‌دمد طلعت آن چهره‌ی دلخواه آخر چشم برهم بزنی می‌رسد از راه آخر آفتاب آن‌سوی این کهنه‌شب تاریک است شاعری گفت کمی صبر سحر نزدیک است شاعر: علی_سلیمیان
در میان خلق با او بوده هم‌سر فاطمه از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با "هُم فاطِمَه" آغاز شد در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با حدیث قدسی "لولاک" شد سر فاطمه هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد خطبه خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ حضرت امام صادق (علیه السلام ): 🌀«در روز جمعه هيچ عملى برتر از بر محمد و خاندان او نيست.» ‌ ‌ بر خاتَمِ انبیاء محمّــــد صلوات ‌ @velayat0135
گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را گل من نی بود این و نه آنست  گل من مهدی صاحب زمان است دلم اندر هوایش می زند پر شرر افکنده بر جانم چو آذر خوش آن روزی که با شم یاور او بمانند گدایان بر در او خوش آن روزی که من پروانه باشم  فدای آن گل یکدانه باشم خوش آن روزی که من بر عهد دیرین نثار او کنم این جان شیرین الا ای گل کجایی جان فدایت چه باشد گر که گردم خاک پایت ز درد انتظارت جان به لب شد تن فرسوده ام در تاب و تب شد بسی رفتند و مردند از فراقت ندیدند در جهان آن روی ماهت "نبوی گرگانی" اللّهم عجل لولیک الفرج والعافیة النصر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ گفتم در انتظارم ، کی فصلِ غم  سرآید گفتا نمانده  چیـزی ، از پرده، مَه در آید گفتم که از شـبِ تـار یارب دلـم گـرفتـه گفتـا بخـواه از  من ،  شمس منـوّر  آیـد گفتم که در غم او از دیده خون فشـانم گفتـا خوشـا که عاشـق بـا دیـدهٔ تـر آید گفتم که تکیـه گاهم تنـها محبت اوست گفتـا تو عاشقی کن او عشـق پـرور آید گفتم که جانِ تشنـه می سوزد ازفراقش گفتـا که شـاه عالَــم بـا جـام کوثـر آید گفتـم  بگــو خـدایــا ! او را کجـا ببـینم گفتـا تـو نـوکری کـن او نـزد نـوکـر  آید گفتم که آبـرویی من پیـش او نـدارم گفتـا کـه از دلِ  او بخشـندگی بـر آید گفتم که چارده قرن،زهرادرانتظار است گفتـا رسیده وقتـش ، فـرزند حیدر آید گفتم هوای جمعه مـا را به جمکران برد گفتا خوشـا هوایی کـز سـوی دلبـر آید گفتم عزیـز زهـرا ! صبـری به دل نمانده گفتـا غـمـت  نـباشـد ،ایـام بـهـتـــر آیـد گفتـم بـه زیر پایـت بـر"کیمیا" نظـر کن گفتا اگر بخواهیـم هـر ذره چون زَر آید ─┅═𑁍✿𑁍═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تقدیم به قهرمان کربلا زینب کبراس 🎋🌺🌹💐🌷🎋 دست ما و عنایت زینب همه غرق کرامت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 روز و شب خواهم از خدای رئوف تا کنم مدح حضرت زینب 🎋🌹🌷💐🎋 زین اب زینت پدر گردید این بود از فضیلت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 تالی فاطمه عقیلتنا هست در شان و شوکت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 عالمه زاهده است و فاضله او همه القاب رفعت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 نام او را نهاد حضرت حق کین بود از سعادت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 بوده او با حیا و با عفت این نشان از شرافت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 شد شریک الحسین در هر حال بُوُد این از محبت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 عشق او بر حسین تاریخی است با شکوه از ولادت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 مادر و خواهر شهید است او این مدال شهامت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 شد نمازش نشسته در شب غم جان فدای عبادت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 به عدو "ما رایتُ الا "گفت کین بود از شجاعت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 کاخ دشمن نموده زیر و زبر خطبه ی با صلابت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 راس شه را به نیزه دید و گریست چون شد اوج مصیبت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 زیر بار مصیبت وغمها خم نگردیده قامت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 شده تنها میان قوم پلید این بود اوج غربت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 شیعه پژمرده می شد ار که نبود کربلا صبر و طاقت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 کربلا مرده بود اگر که نبود ماجرای روایت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 تازیانه کجا و بازویش شد جسارت به ساحت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 از شهیدان اگر چه میگوییم این بود از رسالت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 الگوی بانوان در این عالم شد حجاب و نجابت زینب 🎋🎋🎋🎋🎋🎋🎋 قلب مهدی شکست و خون شد از غصه ها و اسارت زینب 🎋💐🌺🌹💐🎋 مهدی فاطمه بیا مولا جان زهرا به حرمت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 (ناطق ) از حق طلب کند که شود شامل او شفاعت زینب 🎋🌺🌹🌷💐🎋 غلامرضا محمودنژاد (ناطق ) قم
یا صاحب زمان ای که  میان  دلبران از همه دلبران  سری غنچه  باغ  سرمدی تو   از  تبار   حیدری قبله تویی برعاشقان دردل هر پیروجوان کعبه تویی  منا  تویی  تو  یادگار  مادری خیمه زدی درعرفه به یاد جد خودحسین مکه  بود ظهور   تو  امام   ما  تو  رهبری صدای هل من ناصرت کی بِرَسدبگوش ما جمعه به جمعه  آمدوصاحب ما در  سفری ما  همه قربان تو ائیم   مهدی  فاطمه  بیا وارث  ذوالفقاری   و   تو  از  تبار  حیدری ظلم نشسته جای حق بُتکده انتظارتوست خلیل بت شکن بیا  تو  شهسوار و سروری قرارِ  (بیقراری)  و  مهدی  صاحب الزمان تو  در  میان دلبران از  همه  دلبران  سری بیقرار اصفهانی یا علی مدد
در سیه چاله یک شبی مرموز فارغ از نور روشن مهتاب در هیاهوی مبهم این قرن دور شد چشم خسته ام از خواب پوستین ضخیم چرم ابر بر تن لخت آسمان بنشست طیف نور ضعیف شب رنگی در خُمی از سکوت شب بشکست در شبستان نامرادی ها پرده از چشم خسته ام افتاد بی خود از خود رها شدم یکبار برگ خشکی شدم به دست باد روی بال سترگ باد آرام گرد بام جهان بگردیدم در مهیب موج و طوفانها عالمی را غریق خون دیدم در هجوم غبار بد عهدی عطر ایمان اسیر ظلمت بود مسجد و دیر و خانقاه آنجا گرد باد هبوط فطرت بود حاملان پیام حق را من خسته از یک نبرد می دیدم صوت بال کبوترانش را ناله ای پر ز درد می دیدم بر سریری ز شوکت و هیبت خالقم را غریب می دیدم با همه قدرت اهورایی صابری بی شکیب می دیدم من در آن لجه ی پر از تشویش فتنه هایی پلید می دیدم دام های ضخیم شیطان را در لوایی سپید می دیدم پهن دیدم بَساط شیطان را روی طاق بلند انسانی لال بادا زبانم از گفتار مابقی را خدا! تو می دانی چشم سر سوی هر کجا بردم جای پای پلید شیطان بود آنچه پنهان ز چشم دل ها بود جایگاه رفیع انسان بود خالقا! قوم لوط را دیدم پرچمی رنگ کفر بر پا داشت بذرهای هبوط آدم را در لجن های کهنه ای می کاشت ان زنا زادگان بی فرهنگ خط و امضای اهرمن دارند یعنی در هر کجای این عالم می توان گفت، انجمن دارند نقطه هایی سپید دیدم هان! روی ان صفحه ی سیاه شب می درخشید همچنان خورشید پرچم سرخ رنگِ حضرت زینب مردمانی نجیب و آزاده قلب هایی پر از تب ایمان بر بلندای قله می تابید سرزمین مقدس ایران عشق مولا علی به دل هاشان شور و شوقی نظیر باران پاک پر تپش مثل آفتابی داغ پاک می کرد تیرگی از خاک من در آن وادی پر از امید یک جهان غرق نور می دیدم مردمانی شریف و صادق را منتظر بر ظهور می دیدم گردبادی ز فتنه می مانَد از شکوه و صلابت ایمان بر لب انبیای حق این بود زنده باشی و جاودان ایران دشت ها پر ز یاس خواهد شد نغمه خوان قمریان آبادی می نشیند ترانه بر لب ها گل دهد نخل سبز ازادی جهانشاهی
یا صاحب زمان ای که  میان  دلبران از همه دلبران  سری غنچه  باغ  سرمدی تو   از  تبار   حیدری قبله تویی برعاشقان دردل هر پیروجوان کعبه تویی  منا  تویی  تو  یادگار  مادری خیمه زدی درعرفه به یاد جد خودحسین مکه  بود ظهور   تو  امام   ما  تو  رهبری صدای هل من ناصرت کی بِرَسدبگوش ما جمعه به جمعه  آمدوصاحب ما در  سفری ما  همه قربان تو ائیم   مهدی  فاطمه  بیا وارث  ذوالفقاری   و   تو  از  تبار  حیدری ظلم نشسته جای حق بُتکده انتظارتوست خلیل بت شکن بیا  تو  شهسوار و سروری قرارِ  (بیقراری)  و  مهدی  صاحب الزمان تو  در  میان دلبران از  همه  دلبران  سری بیقرار اصفهانی یا علی مدد