هفتاد و دو شهید به صحرای زینب است
پایین نامه ی همه امضای زینب است
می میرم و دم تو مرا زنده می کند
قاری من صدات مسیحای زینب است
از سربلندی تو سرافراز می شوم
بالای نیزه ها سرت آقای زینب است
جای مرا گرفته ای و پس نمی دهی
جای تو نیست بر سر نی ، جای زینب است
امروز که مشاهده کردی مرا زدند
عین همین مشاهده ، فردای زینب است
در طول زندگانی پنجاه ساله ام
این اولین نماز فرادای زینب است
این جلوه های مختلف روی نیزه ات
از " ما رایت الا جمیلا " ی زینب است
طوری قدم زدم که همه باخبر شدند
کاخ یزید زیر قدم های زینب است
دارند سمت من صدقه پرت می کنند
خرمای نخل ها جلوی پای زینب است
هرچه زدند سنگ ، سرش آخ هم نگفت
آخر حسین گرم تماشای زینب است
#مرثیه_ی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#علی_اکبر_لطیفیان
اگر چه آدمی با آب ، با دریا ، بدن شوید
ولی در کربلا دیدم ملک با خاک ، تن شوید
برای بردن نام تو کعبه باز محرم نیست
هزاران بار اگر با چشمه ی زمزم دهن شوید
به قدر دست شستن بین کمال هر شهیدی را
نصیبش بوریا گردد اگر دست از کفن شوید
نصیبش می شود آغوش تو چه ” جون ” ، چه ” قاسم “
به شرط آنکه چون پروانه دست از خویشتن شوید
به توبه نیست ، تطهیر نجاست آب می خواهد
خدا با اشک از آلودگی دامان من شوید
قیامت پیش از تشریف فرمایی صدیقه
زمین حشر را آب جبین سینه زن شوید
همه دور حسین و بچه هایش جمع می گردند
ولی پرونده ی گریه کنانش را حسن شوید
چه ها بر آن بدن رفته ؟ چه بر آن پیرهن رفته ؟
که زهرا چهارده قرن است خون از پیرهن شوید
#مناجات_با_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#علی_اکبر_لطیفیان
وقت پذیرایی ات غذا نشود كم
لطف تو با حیف و میل ما نشود كم
هر كه نشد سائل تو باخت وگرنه
دور كرم خانه از گدا نشود كم
بنده زیاد است و با نیامدن من
در حرم تو برو بیا نشود كم
عادت ما بر گناه گرچه زیاد است
عادت احسان كبریا نشود كم
قهر ز ما آشتی ز بنده نوازان
از سر ما سایه ی خدا نشود كم
حاجت ما در خورِخزانه ی تو نیست
هرچه كرم می كنی عطا نشود كم
روز قیامت به آتشم كه بسوزند
در دل ما مهر مرتضا نشود كم
از سر ما هرچه رفت هیچ غمی نیست
سایه ی سلطان كربلا نشود كم
شكر، خدا را كه مبتلای حسینیم
سینه زن بیرق عزای حسینیم
#مناجات_با_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#علی_اکبر_لطیفیان
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد
بهار زود هنگامند ، شب های زمستانی
توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن
در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی
اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی
تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد
خطایش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی
اگر چه گریه ی هجران ، شکسته می کند ما را
ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمی آید به کار این گره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد
” چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی “
در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن
اگر خون جگر خوردی تو هم جزو شهیدانی
خبر داری که تو رفتی ، به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟
#مناجات_با_امام_زمان
#علی_اکبر_لطیفیان
جز رحمت چشمان تو ، دنیا چه می خواهد
تشنه به غیر آب ، از دریا چه می خواهد
حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات ، این قوم از موسی چه می خواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می خواهد
پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی
مجنون جز این پیغام ، از لیلا چه می خواهد
پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
جز دل خوشی ، یعقوب نابینا چه می خواهد
تا کیسه ی ما پر شود احسان تو کافی است
مسکین به جز خیرات از آقا چه می خواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه می خواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه می خواهد
ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه
غیر از ظهور تو مگر مادر چه می خواهد
#مناجات_با_امام_زمان
#علی_اکبر_لطیفیان
بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا ، غیر از خدا ، غیر از خدا نیست
زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست
چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است
زخم گلوی تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست
این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا می کنی ؟ این پا که پا نیست
اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع می کنی وقتی حیا نیست
نامرد ! زندان بان ! در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا عبا نیست
این تخته ی در که شده تابوت حالا
بهتر نباشد بدتر از آن بوریا نیست
اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست
#مرثیه_ی_حضرت_امام_کاظم_علیه_السلام
#علی_اکبر_لطیفیان
عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنون ترین صحابی دوران نوشته است
این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی ست
دست مرا برای گریبان نوشته است
از دست اختیار تو راه فرار نیست
این جبر را خدات به پامان نوشته است
مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است
شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است ، مسلمان نوشته است
نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است
کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان
اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است
امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا
قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مرده های روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازه ی شعور پرم آسمان بده
آخر چه قدر قوم پسردار می شوند
دختر به دست دامن این مادران بده
جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم
پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده
تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست
تنها دلیل روشنی راه تو علی ست
مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشته ها همه پرواز می کنند
اطراف آستانه ی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوت ها
ایمان می آورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسّر شود ، بلی
قرآن برای توست ، علی هم برای تو
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار می کشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
ای زیر سقف فاطمه ات عرش دوّمت
دیدار روی فاطمه معراج دیگرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری ؟! چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت
از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست
شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت
با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها
در بنده ی خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانه ی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
گاهی کنار سفره ی بیوه زنان شهر
گاهی کنار خاطره ی کودکان گذشت
وقت نزول ؛ حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت
برگرد ، رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن
یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند
از خانواده ام همه عبدالله شما
از خانواده ات همه آقای من شدند
تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای
محصول زندگی تو پنج تن شدند
یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عده ای حسین شدند و حسن شدند
بعد تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پیرهن شدند
یک عده بچه های تو پاره جگر ولی
یک عده بچه های تو پاره بدن شدند
این کشته ها تمام جگر گوشه ی تواند
یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند
” یا مصطفاه ” این تن پامال را ببین
این کشته ی فتاده به گودال را ببین
#عید_مبعث
#علی_اکبر_لطیفیان
تا صبح می خوابند و من تا صبح بیدارم
تازه به غیر از درد و دل , من درد هم دارم
درمان بیندازی نگاهش هم نخواهم کرد
اما به جایش درد بفروشی خریدارم
دیروز مجنون بودم و حالا زلیخایم
من داستانم , قصه ی در حال تکرارم
این کوچه گردی ام برای کوچه گردی نیست
دارم نهال عشق را در کوچه می کارم
کارم سه شنبه تا سه شنبه التماس توست
نفرین به من گر دست از این کار بردارم
اشک مرا هر وقت می بینی تفضل کن
هر وقت گریه می کنم یعنی گرفتارم
من عرضه کردم خویش را , بی مشتری ماندم
مانند جنس دور ریز بین بازارم
جز کنج این کوچه دگر جایى ندارم من
جایى ندارم من ولی این کنج را دارم
هرطور باشی زندگی ما همانطور است
ابرو گره کردی ، گره افتاد در کارم
من فقر را مانند فرزندم بغل کردم
نفرین به من گر دست از این کار بردارم
امروز که پشت درم خب دستگیری کن
فردا که اعلامیه ی ترحیم دیوارم
#مناجات_با_امام_زمان
#علی_اکبر_لطیفیان
🏴 نوحه ماه محرم🏴
🆔:http://eitaa.com/torkiy
🎼سبک :با نوای کاروان
✍شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
موج ها اندر خروش
عاشقان رفته ز هوش
موج طوفان بلا
می وزد از کربلا
رد خون جاری شده
عشق را یاری شده
آ ه و واویلا حسین
یا حبیبی یا حسین
---------------------------
کاروان آهسته ران
می رسد آ رام جان
سید و سالار دین
اِبْنِ خَیر المُرسلین
با علیِ اصغرش
اکبرِ نام آ ورش
آ ه و واویلا حسین
یا حبیبی یا حسین
---------------------------
کربلا شد میزبان
بر حسین و یاوران
جای جای کربلا
می شود صحن و سرا
خیمه گاه زینب است
شرح خشکی لب است
آ ه و واویلا حسین
یا حبیبی یا حسین
------------------------------
ماه تابان حرم
بر زمین اُفتد علم
دست و بازویش قلم
می شود باب کرم
روضه میخواند ز غم
بر امیر محترم
آ ه و واویلا حسین
یا حبیبی یا حسین
------------------------------
فاطمه مویه کنان
می رسد بر سر زنان
روضه خوانش حیدر و
بر زمین است پیکر و
روی نی رأس حسین
عالمی در شور و شین
آ ه و واویلا حسین
یا حبیبی یا حسین
-----------------------------
لشگر سینه زنان
نوحه خوان و روضه خوان
پرچم و طبل و علم
می برد دل را حرم
آرزوی عاشقان است کربلا
روضه ی عمه میان قتلگاه
آ ه و واویلا حسین
یا حبیبی یا حسین
------------------------------
✍شاعر و ستایشگر اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی و مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
✨اَلــــــلــــــّهُمــــــَّ عــــــَجــــــِّل لــــــِوَلــــــیــــــِّڪــَ الــــــفــــــَرَجــــــ✨💫
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•بیا و درد هجران محبّان را...
#قسمت_اول / #روضه و توسل به امام زمان روحی له الفدا و سه سالۀ حضرت اباعبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۹۹ به نفس حاج مهدی سلحشور •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
بیا و دردِ هجرانِ محبّان را مداوا کن
نگاهی از کَرَم بر چشمهای بسته ما کن
تمام آفرینش بیتو باشد، جسم بیجانی
بیا با یک نگه، بر خَلق، اعجازِ مسیحا کن
بیا از غربتِ جدّت بگو، با مَردم عالم
بیا و چشمِ ما را، از سَرشکِ سرخ، دریا کن
*عزيزِ زهرا الان كجايي؟"أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ؟" كنارِ علقمه اي؟ ...*
کنارِ علقمه با مادرِ مظلومهات زهرا
دو چشم خویش را دریا، به یادِ چشم سقا کن
*ما يه چيزي از چشماي عباس ميگيم، اما آقامون اين چشم هارو ديده، شنيدن كي بُوَد مانندِ ديدن، قربون چشمايِ تيرخورده ي عموت برم...*
بیا! با اشک کن، همچون عموی خویش، سقّایی
بریز از دیده خون و گریه بر اولادِ زهرا کن
بيا و تير را بيرون بِكِش از حنجرِ اصغر
پسر که ذبح شد از تیرِ قاتل، فکرِ بابا کن
بیا دست یداللهی، برون از آستین آور
*اين لحظه رو كه ميگم مجسم كن، عمه ي سادات همه رو سوار بر مركب كرد،زن و بچه رو دونه دونه سوار بر ناقه كرد، ركاب گرفت، سكينه و رقيه رو سوار كرد،همه همه، خودش تنها موند، يه نگاه كرد سمتِ علقمه، گفت: عباس جان! اين امانت رو دستِ كي ميسپاري؟...*
بیا دست یداللهی، برون از آستین آور
طنابِ خصم را، از دستهای عمّهات وا کن
سَرِ بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی
بیا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن
#شاعر حاج غلامرضا سازگار
*به چشم هات التماس كن، بگو: شبِ سه ساله است، من رو شرمنده ي اربابم نكنيد، بگو: آي چشم ها! به زينب خنديدن شما جبران كنيد...
نان و خرما بينِ زن و بچه هاي حسين پخش مي كردن، زينب يه نگاه كرد، گفت: چيكار داريد مي كنيد؟ صدقه بر ما حرامِ، ما اهل و عيالِ پيغمبريم، من زينب دخترِ علي هستم...
توي خَصائصُ زينبيه، مرحوم جزائري نوشته: يه رهگذري اومد گفت: من نمي دونم راست ميگي يا نه، تو ميگي ما خارجي نيستيم، هستيد يا نيستيد كاري ندارم، مال اين ديار هستيد يا نيستيد به من ربطي نداره، اما حال و روزِ شما رو كه مي بينم از خدا ميخوام زن و بچه ي من رو به حال و روزِ شما نندازه، اين چه حال و اوضاعي است برايِ شما درست كردن، صورت ها زخم، پاها آبله زده، با اين معجر پاره ها بچه ها دارن سرها رو مي پوشونن....*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_مهدی_سلحشور
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•سر و رویت بهم خورده ..
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به سه سالۀ حضرت اباعبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۹۹ به نفس حاج مهدی سلحشور •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
رواقِ خاک آلودِ شبستانی که من دارم
کجا و شأن بی پایان مهمانی که من دارم
ببافم فرش قرمز رنگ با گیسویِ خونینم
به کار آید همین مویِ پریشانی که من دارم
*فرش ندارم جلو پاهات بندازم .. از مهمون نوازیم شرمندتم باباجان .. از این سه ساله مدد بگیر به چشماتون التماس کنید .. امشب گره خیلی داریم .. دستامون خیلی خالیه آی دستایِ تاول زده ... یه نگاه کرد به سر گفت :*
سر و رویت به هم خورده ..
*این چه پیشونی برای تو درست کردند.. آی قربون دندونای شکسته ت برم .. آی قربون این صورت خاکیت برم ... اگر من بودم نمیذاشتم تو رو کنج تنور ببرن ..*
سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی
ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم
اگر چه خاکی هست اما شبیه تشت اصلاً نیست
بیا بنشین عزیزم رویِ دامانی که من دارم ..
*تا چشماش افتاد به لب و دندان ، گفت :...*
الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید
شده لب پَر ، لبِ قاریِ قرآنی که من دارم
به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر
پریشان تر شده مویِ پریشانی که من دارم
نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست
دلیلِ از سرِ شب دستِ لرزانی که من دارم
سراغت را گرفتم ، با لگد سرباز رومی زد
زبانم را نمی فهمد ، نگهبانی که من دارم
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_مهدی_سلحشور
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•اِنَّ کَمَن زارَ العَلی...
#روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج مهدی سلحشور •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
اِنَّ کَمَن زارَ العَلی، مَن زارَ زینب
عالم نمی بیند دگر تکرارِ زینب
تاریخ جایِ صبر، زینب می نویسد
معنا گرفت ایثار از ایثارِ زینب
با دست بسته باز کرد از دست ما بند
پُر شد زمین از عزتِ سرشارِ زینب
مریم مقدس شد اگر در بین زن ها
در عالم زر بوده خدمتکار زینب
هم میشود قبله نمایِ ما عقیله
هم قبله ی ما کعبه ی سیارِ زینب
یکبار حتی سایه ی او را ندیده
همسایه ی دیوار به دیوارِ زینب
*گفت: اين همه سال خونه ام كنارِ خونۀ زينب بود، يه بار قد و قامتش رو نديدم...*
پُشتِ همه لرزید با یک اُسْکُتویش
*وقتي مردم حرف ميزدن، سر و صدايِ اين جمعيت، خانم نمي تونه حرف بزنه، يك كلمه گفت: "اُسْکُتوا" ساكت باشد، همه آرام گرفتن، نه تنها مَردم، بلكه حيوانها هم ساكت شدن و حتي زنگوله هاي شترها از حركت ايستادن، زينب گفته ساكت باشيد، همه آرام شدن....*
پُشتِ همه لرزید با یک اُسْکُتویش
دشمن هلاکِ نحوه ی پیکارِ زینب
هرکس نمک گیرش شود آخر شهید است
چشمانِ ما بر سفره ی پُربار زینب
چشمان ما بر لطف و احسان عقیله
دستان ما بر دامنِ سالارِ زینب
با این که خودگرمیِ بازارِ حسین است
عون و محمد گرمیِ بازار زینب
ماهیِ دریا هم برایش گریه کرده
وقتی فَلَک دارد سَرِ آزار زینب
از نور چشمانش به سختی چشم پوشید
جانسوز یعنی غربتِ بسیارِ زینب
*وقتي شهدا رو مي آورند، حضرت زينب سلام الله عليها، سراسيمه مي اومد وسطِ ميدان كمكِ حسين مي كرد، برا علي اكبر تا كنار جنازه هم رفت، اما وقتي بچه ها اومدن گفتن: مادرجان! اجازه بده ما برويم ميدان، گفت: بريد، گفتن: دايي مون نميذاره بريم، گفت: يه رمزي بهتون ياد بدم، دايي تون به اين نام حساسِ، كافيِ بريد گردنتون رو كج كنيد بگيد: جانِ مادرت...،بچه ها رفتن با رمزي كه مادر يادشون داده بود پيشِ دايي خندون برگشتن، حضرت زينب بچه ها رو در آغوش گرفت، مادرِ، ميخواد بچه هاش رو بفرسته قربانگاه،گفت: بچه ها! هرچي ميخواهيد اينجا مادر رو ببينيد همين جا ببينيد، هر چي حرف داريد اينجا بزنيد، من ديگه بيرونِ خيمه نميآم....بچه هارو كه راهيِ ميدان كرد، وقتي رفتن ميدون، صدايِ رجزشون بلند شد،الله اكبر،بي بي زينب خوشحال شد، الحمدالله من شرمنده مادرم نشدم، شرمنده ي ام ليلا نشدم، شرمنده ام البنين نشدم...*
باید تمام روضه را از سر بخواند
مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند
بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو
در بین میدان میکند خشمش هیاهو
مانند زهرا می زنم بر آب و آتش
دختر فقط از مادرش می گیرد الگو
افتاده اند از شوقِ جان دادن برایت
امروز محسن های زینب در تکاپو
عون و محمد را کفن کردم برایت
سرباز تو هستند در قحطی نیرو
قاسم فدایی تو باشد عونِ من نه؟
زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو؟
با دست خود راهی شان کُن سمت میدان
قبل از قسم بر فاطمه و پهلوی او
از پا می اندازد مرا این داغ اما
در پیش تو دستی نمی گیرم به زانو
بگذار از مویِ محمد گیرد اَخنَس
بسته ست وقتی جان تو تنها به یک مو
مثل تو یاد مادرم کردم همین که
بیرون کشیدی نیزه را از بینِ پهلو
داغ جوان دیدی، منم دیدم عزیزم
دارم پریشان میکنم در خیمه گیسو
بهتر که فردایی نباشند و نبینند
از مادرشان شمر می گیرد النگو
بهتر که فردایی نباشند و نبییند
از کعب نی دارم نشانی رویِ بازو
غرق خجالت می کشی بر سر عبا را
می آوری تا خیمه خواهرزاده ها را
#شاعر: عليرضا خاكساري
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_مهدی_سلحشور
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net