#حضرت_معصومه_س_مدح
این زن که خاک قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است
@hosenih
تکرار آفرینش افلاک بر زمین
تکرار آفرینش عرش مصوّر است
این جلوۀ فرشته صفت این شکوه غیب
بر خاک مینشیند و از خاک برتر است
دست سخاوتش پر از آمال دوستان
چشم محبتش به غریبان مضطر است
همشیرۀ شقایق و همراز رازقی
با آفتاب مشرقی عشق خواهر است
@hosenih
این زن که از نیایش او مست عالماند
معصومه است مریم آل پیمبر است
شاعر: #پروانه_نجاتی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم
در غروب گرفته پاییز..
نفس روشن بهار رسید
آی مردم به جاده اش بروید..
خوش بحال شما نگار رسید
@hosenih
این سکوت عبث شکستنی است
آسمان زمزمه فرستاده
مرتضی یک علی به ایران داد
فاطمه فاطمه فرستاده
کوثر موسوی آل الله
آیه ی نوری خدا امد
مردها صد قدم عقب بروید
بانوی ما به شهر، تا آمد
چشمه میجوشد از مناجاتش
خاک سبز است از قدمهایش
مرد و زن جمله چشمها بسته
همه کوراند از تماشایش
اهل قم!این امانت رضوی
بین شهر شما تک و تنهاست
حرمتش را همه نگه داریست
چادرش آبروی اهل ولاست
نکند دور او شلوغ شود..
نکند محملش تکان بخورد..
آی زنها حواستان باشد
دم افطار آب و نان بخورد
خانه اش که شدست بیت النور
نبردیش به سمت ویرانه
دور باشد ز آیه تطهیر
چشم سنگین مرد بیگانه
@hosenih
اهل قم!عمه همین بانو
وسط شام دیده اش تر بود
با لباس اسیر رد میشد
دستهایش براش معجر بود
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸️در مدیحه حضرت..... 🌾🌾
🔸️فاطمهی معصومه(س) 🔶️🔶️
دختر خورشید سلام علیک
معدن امید سلام علیک
تربت تو قبلهگه اهل دل
آیت توحید سلام علیک
قائمهی فقه و اصول و کلام
برتو و بر روح بلندت سلام
زینب ثانی و تو زهرا صفات
کرده به پای تو امامت قیام
ناطقه مصحف روحالامین
شعبهای از کوثر و زیتون و تین
سورهی قدری و به قدرت قسم
به مثل تو ندیدهام در زمین
گل به گلستان ز مقامت دمید
ذکر فداها ابوها رسید
خواهر سلطان خراسان شدی
پشت فلک به احترامت خمید
ام ابیهای امامت تویی
کریمهی فضل و کرامت تویی
قم ز وجودت شده شهر قیام
معنی انوار نجابت تویی
تا که تو آمدی به ایران ما
گشته دوعالمی گلستان ما
ای به فدای قدمت فاطمه
شور مناجات تو قرآن ما
ز بهر دیدار رضا آمدی
به چشمهی آب بقا آمدی
تمام هستیت به کف گرفتی
از پی سلطان ولا آمدی
به سر در حریمتان نوشتهاست
شفاعت تو ضامن بهشت است
ولایتان تمامی دین من
مهر تو در آب و گلم سرشته است
دخت امام و خواهر امامی
در همه جا تو یاور امامی
بوده مدینهالنبی شهر تو
ز شهر خود در به در امامی
مقام علمیت رفیع و بلند
جواب هر سوال گفتی چو قند
امام خشنود شد از علم تو
کهجای او به شیعیان داده پند
✍مرتضی محمود پور
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی و مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#صاحب_الامر🌻🌹
خیر بیمار زمین خورده اگر تسکین است
بغلم کن که مرا مرهم و تسکین این است
مهربانی بقیه به مذاقم تلخ است
جان به قربان تو ! دعوای تو هم شیرین است
کنده ام از همه جا تا که به تو رو بزنم
بده در راه خدا پشت درت مسکین است
بشکن بغض مرا تا که سبک تر بشوم
بغض مانده به گلویم چقدر سنگین است
همه جا خیر دعای تو نجاتم داده
گرچه این نوکر بد مستحق نفرین است
باز هم پیش تو شرمنده می آیم آقا
باز هم پیش تو ای دوست سرم پایین است
هرکسی کرببلایی ست تو امضا کردی
کربلا رفتن من از کرمت تضمین است
من اگر کافر و گمراهم اگر شیخ طریق
قبله ام روی حسین است و همینم دین است
@marsieha
#حضرت_زهرا
رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود
سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود
ز دهان زن همسایه شنیده زینب
حال او بسکه وخیم است مداوا نشود
بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت
آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود
پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش
به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود
چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد
گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود
حال او زار و خراب است بمیرم ای وای
دیگر از بستر بیماری خود پا نشود
علی بهرامی نیا
@deabel
#حضرت_زهرا
سیلی و میخ در و آتش نگارم را گرفت
بشکند دست مغیره چون که یارم را گرفت
پیش چشمم همسرم را زد عدوی بی حیا
این جسارت هدیه ی پروردگارم را گرفت
فاطمه بود و نبودم بود و قنفذ با لگد
ضربه ای زد پشت در ایل و تبارم را گرفت
شد کبود از ضربه ها برگ گل یاس نبی
حیف شد آمد خزان باغ و بهارم را گرفت
آسمان شد روضه خوان و گریه کن عرش خدا
داغ زهرا خنده های روزگارم را گرفت
صبر کردم در عزای خاتم پیغمبران
داغ زهرا عاقبت صبر و قرارم را گرفت
در دل شب غسل میدادم به جسم یاس خود
حیف شد گلچین رسید و گلعذارم را گرفت
در کفن وقتی که پیچیدم تن زخمی او
این مصیبت روشنی شام تارم را گرفت
پایه های عرش میلرزید وقت دفن او
گریه ی آهسته امشب اختیارم را گرفت
گرچه زهرا اعتبارم بود اما رفتنش
افتخار و اعتبار و اقتدارم را گرفت
سعید مرادی
@deabel
#حضرت_زهرا
غم که آوار می شود اِی وای
درد بسیار می شود اِی وای
خواب دُشوار می شود اِی وای
سُرفه خونبار می شود اِی وای
روضه تکرار می شود اِی وای
غربتِ بی حَدَش به یادش هست
هِق هقِ مُمتدَش به یادش هست
پسرِ ارشدش به یادش هست
قاتلی که زَدَش به یادش هست
تا که بیدار می شود اِی وای
کُن دعا که دِگَر زمین نَخورَد
هیچ زن در گُذَر زمین نَخورَد
لا اقل بی خبر زمین نَخورَد
پیشِ چشمِ پسر زمین نَخورَد
که چنین زار می شود اِی وای
شهر صد رنگ بود و مادر بود
نیَتِ چَنگ بود و مادر بود
کوچهای تَنگ بود و مادر بود
هر طرف سنگ بود و مادر بود
فصل آزار میشود اِی وای
خواست پیشَش سپر شود که نشُد
سدِ چندین نفر شود که نشُد
مانعی در گُذَر شود که نشُد
قَدِّ او بیشتر شود که نشُد
حرفِ انظار می شود اِی وای
وای از ازدحام و نامحرم
آه بیت الحرام و نامحرم
فاصله یک دو گام و نامحرم
پا به ماهِ امام و نامحرم
چشم خونبار می شود اِی وای
کَمَرَش را گرفت برخیزَد
پسرش را گرفت برخیزَد
چادرش را گرفت برخیزَد
تا سرش را گرفت برخیزَد
همه جا تار می شود اِی وای
از زمین خوردنش شکسته شده
هفت جایِ تنش شکسته شده
حسن از دیدنش شکسته شده
هم علی هم زنش شکسته شده
وقتِ دیدار می شود ای وای
با رُخِ خیس و چهره ی زردش
پسرش تا به خانه آوردش
صورتش را گرفته از مَردَش
نه که سیلی دلیلِ سر دَردَش
سنگِ دیوار می شود ای وای
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زهرا
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمیاُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش، سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ،گیرم...
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زهرا
سیلی زدند و صورت مادر سیاه شد
کوچه برای مادر من قتلگاه شد
با ضرب تازیانه ی دشمن به مادرم
دنیا به پیش دیده ی مولا تباه شد
وای ازغروب وکوچه ی غمبار و کوچ ماه
وای از دل حسن که پر از سوز و آه شد
مادر پناه خانه ی مان بود و پر کشید
دیگر علی ز جور و جفا بی پناه شد
از آن دمی که مادرم از بین مان برفت
مونس برای درد علی قعر چاه شد
امیر حسین عظیمی
@deabel
#حضرت_زهرا
پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست
مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است
دوش دیدم، که زینب به حسینم می گفت
که تماشای کتک خوردن مادر سخت است
یک زن و آنهمه نامرد خدا صبر دهد
چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است
پشت در بودم و ای کاش، میگفت یکی
که زن حامله را ضربه این در سخت است
@deabel
سالرور #صلح_امام_حسن_مجتبی_ع
بیش از تصور است، خیراتِ صلح تو
دین پا گرفته در، ساعاتِ صلح تو
لطفت همیشگی ست، غرق کرامتی
زیباست یاحسن(ع)، عاداتِ صلح تو
@hosenih
قطعاً سیاسَتت عینِ دیانت است
وقتی سکوت شد طاعاتِ صلح تو
میشد معاویه(لع) محوِ بصیرتَت
میخواند و خط به خط شد ماتِ صلح تو
دیوانه میکند دشمن شناسی ات
دیدم نبرد را، در ذاتِ صلح تو
صبر و درایَتت، جنگ مجسّم است
قرانِ ناطق است آیاتِ صلح تو
@hosenih
دور از جنایت و خواری و ذلت است
رمز شجاعت است، هیهاتِ صلح تو
با لحن اقتدار تحلیل میکند
شد کارِ ذوالفقار، اثباتِ صلح تو!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
به مناسبت سالروز #صلح_امام_حسن_مجتبی_ع
ای مسیح خانه ی مولی الموالی مجتبی
مظهر حُسن خدای لایزالی مجتبی
"ابن شهر آشوب" اینگونه روایت میکند
چون پیمبر صاحب شان و جلالی مجتبی
@hosenih
هم "سیادت" هم "شرافت" بهترین میراث توست
وارث "مجد" نبی کوه کمالی مجتبی
از تبار یاس هستی بوی زهرا میدهی
بسکه مثل مادرت پاک و زلالی مجتبی
میروی عکس همه با دست پر از خانه ات
رو به خانه میکنی با دست خالی مجتبی
خود به دنبال یتیمان میروی مثل علی
در سخاوت در کرامت بی مثالی مجتبی
هرکجایی که قدم برداشتی از رحمتت
شد متمول گدای آن حوالی مجتبی
حاتم طایی به لطفت حاتم طایی شده
سائلت برهم زده مال و منالی مجتبی
بیخود از خود میشوم وقتی صدایم میزنی
با نگاهت میشوم حالی به حالی مجتبی
من حبیبک ؟ من امیرک ؟ من امامک ؟ بی گمان
تو جواب روشن هرچه سوالی مجتبی
"بالحسن" بال قنوتم شد که معراجی شدم
ای نگاهت باعث رشد و تعالی مجتبی
@hosenih
ذکر تو دارد طراوت سینه را آباد کرد
مثل جنگل های سرسبز شمالی مجتبی
خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست
شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی
کام من مهر تو را از سینه ی مادر گرفت
بهترین سوغاتی شیر حلالی مجتبی
نذر فرش بارگاهت با هزاران آرزو
عمر من طی شد به پای دار قالی مجتبی
جان بگیرد با نگاهی مُرده غیر ممکن است
با تو ممکن میشود امر محالی مجتبی
@hosenih
چشمه های نور از شعر تو جاری میشود
روشنایی بخش چشمان "وصالی" مجتبی
دست و بال جانفدایت را نبندد وزن شعر
بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی مجتبی
به سیاهی ات قسم چندین برابر میدهی
هرکه خرج روضه ات کرده ریالی مجتبی
گر به دنیا بود عمرش حضرت شیخ صدوق
مینوشت از غربتت صدها "امالی" مجتبی
صلح تو زیر سر مردان از زن کمتر است
زخمی شمشیر اشباح الرجالی مجتبی
غصه ی قد کمان آخر کمانت کرده است
گریه داری با همین قد هلالی مجتبی
@hosenih
این همه موی سپید تو حکایت میکند
کرده پیرت غصه ای در خردسالی مجتبی
****
پای هر بیتی که میگویم خجالت میکشم
در خور شان ات ندارم شعر عالی مجتبی
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
نبود تاب و توانی که وا کند لب را
گرفت با نگه خود سراغ زینب را
خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد
دوان دوان به کنار برادرش امد
رسید و چادر خود را که از سرش انداخت
نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت
@hosenih
صدای گریه و آه بلند می آمد
زبان خواهر دلخسته بند می آمد
کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم
دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم!
عزیز مادر من باز خونجگر شده ای
شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای
چرا عزیز دلم رد خون به لب داری
چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری
غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است
تن تو سبز شده، گلشنت عوض شده است
شنیده ام که چه رنجی ز یار می بینی
شنیده ام که دو روز است تار می بینی
بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم
اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم
خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را
بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را
نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است
نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است
گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه
به عزت و شرف لااله الا الله
تن غریب وطن را بلند می کردند
تن شریف حسن را بلند می کردند
برادران همه رفتند زیر تابوتش
فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش
کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید
شکوه و جلوه ی تشییع مجتبی را دید
گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت
به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت
کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود
تلافی همه از کینۀ جمل شده بود
@hosenih
کنار قبر نبی از دل عقده واکردند
و از کمان همگی تیر را رها کردند
صدای ناله ی واغربتا به گوش آمد
چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد
غم غریبی ات آقای من چه دلگیر است
به پیکرت لب هفتاد چوبه تیر است
شاعر: #مجتبی_شکریان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز #صلح_امام_حسن_مجتبی_ع
ماه پشت ابرهای تار دستش بسته نیست
موج یعنی حیدر کرار دستش بسته نیست
آسمانی از کرامت دارد این ماه تمام
ماه من در موقع افطار دستش بسته نیست
@hosenih
صلح یعنی کربلا زیر سکوتش جاری است
رود اگر رود است در شنزار دستش بسته نیست
صلح یعنی رهبر بی یار دستش بسته است
کربلا یعنی که پرچمدار دستش بسته نیست
ای شهیدان مرحبا از برکت خون شما
این زمان تنهاترین سردار دستش بسته نیست
@hosenih
صبح فردایی امامم حی ّ و حاضر می رسد
برخلاف عهد ما این بار دستش بسته نیست
می نویسد آیه های عشق را دور بقیع
آن زمان استاد کاشیکار دستش بسته نیست
شاعر: #زهرا_سپه_کار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به مناسبت سالروز #صلح_امام_حسن_مجتبی_ع
صلح تو امید بود و صلح تو تدبیر بود
صلح تو بنیان کَن زور و زر و تزویر بود
صلح تو برّان به سان تیغه ی شمشیر بود
مایه ی عزت به ما و ذلّت تکفیر بود
صلح تو روح بقای عزت اسلام شد
صلح تو آخر کجا مانند این برجام شد؟
شاعر: #حامد_شریف
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•با گل اومدن مردم قم..
#سینه_زنی و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها _ محمد حسین حدادیان •ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
دخترِ امامم، خواهرِ امامم، عمۀ امامم
با گل اومدن مردم قم به احترامم
کجایی ای ماه شب های تارم
تو بی خبر نیستی از حال زارم
یه نامه از تو روی سینم دارم
آه از فراغ و دوری و درده جدایی
ای آسمونِ من شده وقته رهایی
من دارم از دنیا میرم پس تو کجایی
آه ، ای رضا جان ...
با چشمای گریون، دلتنگه مدینم، با دل شکسته
من این همه راه اومدم تو رو ببینم
به یاد تو بودم هر لحظه هر جا
برادرامو کشتن موندم تنها
با این که خیلی سختی دیدم اما
نه، تو جسارت دیده ای من جسارت
نه، تو به غارت رفته ای من به غارت
نه، تو اسارت رفته ای نه من اسارت
آه ، ای رضا جان ...
دخترِ امام بود، خواهرِ امام بود ، عمۀ امام بود
زینب تویه ازدحام کوچه های شام بود
نه من تو گودال دیدم جسم بی سر
نه خنجری رو دیدم روی حنجر
نه دیدم از تو غارت شد انگشتر
از طعنه و زخم زبان ای وای زینب
از خولی و شمر و سنان ای وای زینب
از مجلس نامحرمان ای وای زینب
از محاسن، هیچ نامردی سرت را بر نداشت
هیچ دستی روسریه خواهرت را بر نداشت
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
✓اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
#حضرت_زهرا
حال تو مثل کبوترهای بی بال و پر است
خنده هایت فاطمه! آرام جان حیدر است
بون نان در خانه پیچیده ست، پس شکر خدا
حال تو از روزهای قبل قدری بهتر است
خانه را جارو زدی. ..از بسترت برخاستی
از نگاهت می توان فهمید روز آخر است
این لباسی را که می بافی برای محسنت
آخرش هم قسمت او نیست، سهم اصغر است
می روم در کوچه ها، قنفز میان کوچه هاست
می روم مسجد مغیره در کنار منبر است
ای ستون خانه ی من ، حرفی از رفتن مزن
بی تو حالم مثل یک فرمانده ی بی لشکر است
این نمک نشناس ها آتش مهیا کرده اند
بی خبر از اینکه اینجا خانه ی پیغمبر است
موی زینب مثل حال حیدرت آشفته است
فاطمه! این حال و روز خانه ی بی مادر است
از همان روزی که آتش بوسه از بالت گرفت
جای بال زخمی و خاکی تو روی در است
چند ماهی می شود ، حیدر شده خانه نشین
چند ماهی می شود زهرا میان بستر است
دست هایی را که می بوسید پیغمبر شکست
راستی زینب چه حالی داشت وقتی در شکست
دست در دست حسن می رفت زهرا ، ناگهان...
روی خاک افتاد قرآن...سوره ی کوثر شکست
دست های بسته ی مولا گواهی می دهد
بارها بعد از پیمبر حرمت حیدر شکست
یک مَلَک ای کاش چشمان حسن را می گرفت
لحظه ای که بی هوا بال و پر مادر شکست
نیمه های شب زمان غسل زهرا بود که
بعد چندین ماه بغض فاتح خیبر شکست
سال های بعد عصر روز عاشورا که شد
پیش چشم مادرش گهواره ی اصغر شکست
از میان خیمه زینب دید ، پیش کوفیان
قامت ارباب از داغ علی اکبر شکست
از میان خیمه ها فریاد می زد خواهرش
ساربان! آرام تر قدری که انگشتر شکست
چوب محمل حال زینب را فقط فهمید بود...
راستی زینب چه حالی داشت وقتی "سر"شکست
احسان نرگسی رضاپور
@deabel
#حضرت_زهرا
گل که افتد آه میگیرد چمن را بیشتر
خندهٔ در بسترت آزرده من را بیشتر
از سکوتت آب گشتم اینکه رسمِ مهر نیست
غیر از آن عجل وفاتی گو سخن را بیشتر
از فدک،سرخیِ گلهایش نصیب تو شده
روی تو سوزانده من را و حسن را بیشتر
روز،خاموش است از بغضش حسن،اما به شب
میپرد از خواب و میگوید نزن را بیشتر
با چه زحمت بهر من مهمانِ آن آتش شدی
دیدمت بر جان خریدی سوختن را بیشتر
حاجتِ تو بعد از این نه سال،حالا این شده
آور آن تابوت که پوشد بدن را بیشتر
با همین دستانِ خسته بر حسینش دوخته
پس مواظب باش زینب پیرهن را بیشتر
روضه ای می خوانم و رد میشوم مولا ببخش
میخ در حتما دهد آزار زن را بیشتر
حامد آقایی
@deabel
#حضرت_زهرا
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را
زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را
تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد
به دست فاطمه داده زمام اختیارش را
نخی از چادر او را به همراه خودش برده
از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را
هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد
بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را
لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود
زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را
زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در
میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را
علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و
غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را
تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد
شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را
از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی
به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را...
علی علی بیگی
@deabel
#حضرت_زهرا
حدیث مادر مارا کبود میفهمد
کشیده خورده ی دست یهود میفهمد
نفس نفس زدنش را کبوتری زخمی
که تنگ شد نفسش بین دود میفهمد
درست اول کوچه حسن به خود پیچید
وقوع حادثه را ، طفل ، زود میفهمد
چقدر گفت نزن پابه ماه هست – مگر
حرامىِ عصبانى حدود میفهمد؟
ز خاک پوشیه ی او تمام واقعه را
على اگرچه در آنجا نبود،میفهمد
محمدجواد پرچمی
@deabel
#حضرت_زهرا
آتش زبانه میزد و زهرا به خون نشست
در بین شعله ها گل طاها به خون نشست
مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود
بال و پر پرستوی زیبا به خون نشست
معنای نور و کوثر و توحید را زدند
تفسیر آیه های تولا به خون نشست
روی کبود و پهلوی زخمی و چشم تر
دار و ندار حضرت مولا به خون نشست
سیلی به روی مادر سادات میزدند
روی کبود عصمت کبری به خون نشست
روی کبود و پهلوی زخمی و چشم تر
بانوی قد خمیده طوبی به خون نشست
مریم کنیز و فضه اسیر نجابتش
استاد درس هاجر و حوا به خون نشست
فرصت نشد که محسن خود را بغل کند
اولاد پاک شافع عقبی به خون نشست
وقتی صدای گریه زینب بلند شد
کون و مکان و عرش معلا به خون نشست
وقت گریز روضه شده یا ابا الحسن
در قتلگاه ماه دلارا به خون نشست
وقتی که نیزه آمد و زد بوسه بر گلو
حلقوم خشک رهبر تنها به خون نشست
با چکمه ها به صورت مولا لگد زدند
آن دم تمام عالم معنا به خون نشست
عبدالحقیر مرادی
@deabel
#حضرت_زهرا
تلاش كن كه دو چشمی مرا نگاه كنی
چنين نديدن و ديدن به تو نمی آيد
تكان نخور قفس ِسينه ات تكان نخورد
نفسْ بلند كشيدن به تو نمی آيد
علی اکبر لطیفیان
@deabel
﷽
❀
#یا_صاحب_الزمان_عج
صاحبا یک نظری کن به گدا عیبی نیست
رحم بر اشک دو چشم فقرا عیبی نیست
دل ویرانه ی ما و نظر لطف شما
نظرت گر برسد بر دل ما عیبی نیست
کوری من اثر بردگی شیطان است
چشم بیمار بگیرد چو شفا عیبی نیست
"روزها فکر من این است و همه شب سخنم"
من ندیدم رخ محبوب... چرا عیبی نیست؟
حال افتاده ام از پا...به تو رو آوردم
تو بگیری ز کرم، دستِ مرا عیبی نیست
بارها اشک تو از فعل بدم جاری شد
گر بمیرم ز غم اشک شما عیبی نیست
درکثافات عمل غرق شدم کاری کن
دست خود را تو بگیری به دعا عیبی نیست
ما که مردیم و ندیدیم جمالت آقا
ما شنیدیم فقط وصف تو را یا مولا
سه شنبه های مهدوی
التماس دعای فرج
#صاحب_الامر🌻🌹
دلتنگم و حال دل من نیست مناسب
در مسجد و محرابِ تو ای حاضرِ غائب
صد مرتبه «إیاکَ» و صد مرتبه «نَعبد»
با چشم ترم نذرِ تو شد حضرت صاحب
می خوانمش و معتقدم سورۂ یوسف
از عشق تو دارد به خدا سجدۂ واجب
این سائلِ هر هفته رسیده ست گداتر
پس «أوفِ لَناالکیلْ» به کوریِ اجانب
می دیدمت ایکاش زمانی که گرفتم...
از دستِ پر از برکتِ تو جیره مواجب
شرمندۂ سنگینیِ پروندۂ خویشم
شرمنده ام از این همه عصیان و معایب
هر بار به یادت گرهی کور گشودم-
شد بیشتر از پیش حضورت به مراتب
ای آرزویِ بهجت و شیخ احمد کافی
ای حسرتِ دیرینۂ ادیان و مذاهب
برگرد که چشمانِ به راهم شده کم سو
کمرنگ شده تابش ِ خورشید و کواکب
شد هر ورق از دفتر من باطله ای محض
تا گوشۂ چشمان تو شد لبّ مطالب
🖋مرضیه عاطفی
❣﷽❣
🍂زمزمه_امام_رضا_علیه السلام🍂
🎶سبک سلام آقا که الان.....
سلام ای مشهدِ تو کربلای ما، غریب آقا
تویی روحِ مناجات و دعای ما، غریب آقا
سلام ای جان، وجودت گل، دمت باران، نگاهت عشق
دعا کن حضرتِ دریا برای ما، غریب آقا
نگاهم شمعِ گریانِ همه صحن و سرای توست
نگاهت التیامِ زخم های ما غریب آقا
گرفتار آمدیم، امّا کنارِ پنجره فولاد
افق را می شکافد هر نوای ما غریب آقا
به هر کنجِ ضریحِ تو ، ز سوزِ دل دعا کردیم
تو آمین گوی دستانِ گدای ما غریب آقا
اجابت را فقط امشب ز چشمانِ تو میخواهیم
یقیناً که تویی حاجت روای ما غریب آقا
فدای قلبِ محزونت. فدای چشمِ پُر خونت
حرم مَملوِ ذکرِ یا رضای ما غریب آقا
طلوعِ مشرقِ خورشید از سمتِ نگاهِ توست
تویی تو هدیه ی باغِ خدای ما غریب آقا
به اشکِ چشمِ هر زائر به آن بغضِ فرو مانده
به لطفت می دهی عطرِ شفای ما غریب آقا
در این دنیای وانفسا گرفتاریم و سرگردان
بوَد دستت فقط مشکل گشای ما غریب آقا
اگر جا مانده ایم از اربعین جَدِ تو، امّا
کشاندی سمتِ مشهد قلبهای ما غریب آقا
همیشه از ضریحِ تو شرابِ سیب می نوشیم
بده امشب براتِ کربلای ما غریب آقا
به روزِ حشر چون دلها همه مدهوش و حیرانند
شفاعت کن همه جرم و خطای ما غریب آقا
تو عشقی ای شهید ابنِ شهیدان، شافیِ محشر
بده اجرِ تولایت در روز جزای ما غریب آقا
✍(هستی محرابی)
┈••☘☘☘☘☘
🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
🌷🍀🌷🍀🌷🍀
🍀🌷🍀🌷🍀﷽
# زمزمه
🍂درد_دل_با
امام رضا علیه السلام 🍂
🎶سبک_ای صفای قلب زارم......
هر چه دارم از تو دارم ، ای امام مهربانم
هرکه هستم هر چه هستم برتو مولا میهمانم
اگرچه من بدم به کویت آمدم
به جان مادرت مکن مولا ردم
علی موسی الرضا،علی موسی الرضا (۲)
زائرکوی تو هستم گوشه ی صحنت نشستم
این دخیل قلبم و بر پنجره های تو بستم
ضمانت کن ز ما حمایت کن ز ما
به جان فاطمه شفاعت کن ز ما
علی موسی الرضا،علی موسی الرضا (۲)
در کنار زائرانت گریه ها کردم به یادت
حاجت ما را روا کن جان زهرا و جوادت
دراین ایوان طلا عنایت کن به ما
براتم را بده روم در کربلا
علی موسی الرضا،علی موسی الرضا (۲)کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی و مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__سرود
شیر زن کربلا زینب زینب
نائبه المرتضی زینب زینب
علمداره سپهداره ، خون حسینه
به ما امرش شده واجب ؛ جون حسینه
حمکش ، قانون حسینه
دختر ِ حیدر ، آره کوثری نسله
خادمش اباالفضله حضرت عقیله
حمزه و جعفر ، دیدبان درگاهش
فرش مخمل راهش ، بال جبرئیله
شیر زن کربلا زینب زینب
نائبه المرتضی زینب زینب
علمداره ، سپهداره ، خون حسینه
به ما امرش شده واجب جون حسینه
حمکش قانون حسینه
دختر حیدر ، آره کوثری نسله
خادمش ابالفضله ؛ حضرت عقیله
حمزه و جعفر ، دیدبان درگاهش
فرش مخمل راهش ، بال جبرئیله
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
به اسم هو قسم بانو ؛ آیه ی زهراست
آره سایه ش توی محشر ؛ سایه ی زهراست
زینب آرایه ی زهزاست
خوب اومد فالش اون که توی این مکتب
پای حضرت زینب میشه سر سپرده
خوش به اقبالش اون که تو صف محشر
رو پیرهن سیاهش مهر زینبیه خورده
شیر زن کربلا زینب زینب
نائبه المرتضی زینب زینب
نقش شده بر علم زینب زینب
رمز دفاع از حرم زینب زینب
یه رزمنده م که سربندم می کنه اثبات
شعف میده بهم این ذکر اکثر اوقات
ای جانم عمه ی سادات
دیگه نزدیکه با عنایت زهرا
روزگار پیروزی ؛ این سُرور سینه س
باورم اینه با مدافعان تو
بعد فتح سوریه نوبت مدینه س
سیب سرخی
حضرت زینب (س)
سرود
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_معصومه__س__نوحه
سیده ی شهر قمی و سر تا به پا منزلتی
خواهر شاه مشهد و مظهر نور و رحمتی
مثال بانوی دمشق تو عاشق برادری
چشم به راه برادرت تو لحظه های آخری
دلت گرفت از غصه ها از این دنیای بی وفا
میگفتی زیر لب چنین رضا بیا رضا بیا
بیا مهتابم کنار من بیا ماه شام تار من
بیا ببین حال زار من
(رضای من ای رضای من)
اگه مزار مادر ما مخفیه و تو غربته
قبر شریفت ای خانوم تو شهر قم یه نعمته
حریم با صفای تو قبله ی جان ما همه
تو حرمت تا که میایم میپیچه عطر فاطمه
شفیعه ی روز جزا ای زینب امام رضا
به شان تو گفته پدر سه بار فداها ابوها
کریمه ی آل مصطفی سلاله ی حضرت زهرا
یا فاطمه اشفعی لنا
(یا فاطمه بی بی معصومه)
نم نم اشکتون خانوم چکیده رو صورتتون
واسه ملاقات رضا اجل نداد مهلتتون
گریز روضه ی شما روضه ای از اسارته
گریه ی صاحب الزمون واسه همین عبارته
اسیری قسمتت نشد شکسته حرمتت نشد
مثه قد زینب،بی بی خمیده قامتت نشد
ندیدی بر روی نیزه ها چهل منزل در بر اعدا
سر خونین برادر را
(یا فاطمه بی بی معصومه)
روزی که اومدی به قم به اونجا بخشیدی حیات
تموم مردم اومدن با سلام و با صلوات
کسی بهت طعنه نزد از دوریه برادرت
بهت نزد زخم زبون کسی نکرد مکدرت
از بالای مناره ها کسی نزد سنگ جفا
خداروشکر نبردنت تو مجلس نامحرما
خرابه ها منزلت نشد غم معجر مشکلت نشد
و کعب نی قاتلت نشد
(یا فاطمه بی بی معصومه)
شعروسبک:کربلایی امیرحسین سلطانی
حضرت معصومه (س)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__میلاد
شبی كه مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
هزار رود نواگر ز كوثر و تسنیم
روان به خانه ی زهرا، به بوی زینب بود
هزار چشمۀ خورشید، از كرانۀ شب
دمیده از دل مهتاب، و چشم كوكب بود
شكوفه بار لب مرتضی به باغ دعا
ستاره ریز دم مصطفی، به یا رب بود
شراب نور ز خمخانۀ سحر، جوشید
كه جام سرخ شقایق، ز می لبالب بود
اگر چه "زین اب" و را نهاد نام، رسول
خدای داند، كاو زینب "ام و اب" بود
زنی به همت و مردی، به مردمی سوگند
پس از حسین، سپهدار عشق، زینب بود
مشفق کاشانی
حضرت زینب (س)
میلاد
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_عسکری__ع__میلاد
کیستم من؟ گوهرِ ده بحر نور کبریایم
آفتاب سامره، روشنگرِ مُلکِ خدایم
آسمانِ معرفت را در زمین شمس الضحایم
کعبه ام، رُکنم، مقامم، مَروه ام، سعیم، صفایم
منظـر حُسنِ خدا مصباح انوارُالهدایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
من همان دریای نور استم، که نور از آن دمیده
دین و دانش را خدا، در موج موجم پروریده
انتهایم را به جز چشم خدا چشمی ندیده
در درونم گوهر نابی چو مهدی آفریده
بشنوید ای آسمانی هـا زمینی ها صدایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
چارده معصوم گل پیداست از باغ جمالم
نیست آگه از جلالم، غیر ذاتِ ذوالجلالم
تشنگانِ چشمۀ توحید را آبِ زلالم
بنده ام اما چو حیِّ بی مثالم، بی مثالم
فیض بخشِ عالمی از شهر «سُرِّ مَن رآ»یم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
من علیِ بن جوادِ بن رضا را نورِ عینم
پیشتر از عالم خلقت هدایت بوده دِینم
گر چه در سنّ شبابم پیرِ خلقِ عالمینم
هم محمّد، هم علی، هم مجتبایم، هم حسینم
هم بُوَد زهد و کمال و عصمتِ خیرالنسایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
پیشتر از خلقتم بر چشم عالم، نور دادم
بر همه شور آفرینان تا قیامت شور دادم
پاسخ موسی بن عمران را به کوهِ طور دادم
حاجتِ اربابِ حاجت را ز راه دور دادم
همچو اجدادم ز خلق عالمی مشکل گشایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
من به شهر سامره، خود کعبۀ اهلِ یقینم
پَر زَند همچون کبوتر در حرم، روح الامینم
حاجت کُونِین می بارد چو باران زآستینم
حضرت مهدی پذیرایی کند از زائرینم
مهر و مه گیرند نور از گنبد و گلدسته هایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
حضرت هادی از اوّل دید چون حُسن تمامم
خنده زد بر روی زیبا و «حَسَن» بگذاشت نامم
همچو قرآن بُود روی سینۀ بابا مقامم
خود امام اِبنِ امام اِبنِ امام اِبنِ امامم
دختـر پـاکِ یشـوعا، همسـر پاکیـزه رایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
جلوۀ معلوم و نامعلوم را دیدند در من
سرِّ هر مفهوم و نامفهوم را دیدند در من
انتقام خون هر مظلوم را دیدند در من
فاش گویم چارده معصوم را دیدند در من
چارده معصوم نورم، بلکه خود وجه خدایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
مِهرِ ما در قلب ابناء بشر پایان ندارد
هر که مِهر ما ندارد، در حقیقت جان ندارد
و آن که شد بیگانه با آلِ علی ایمان ندارد
درد بغض ما به جز خشم خدا درمان ندارد
ای خوشا آن کس که گوید مدح، چون میثم برایم
من اَباالمهدی، امامِ عسکری اِبنُ الرضایم
شاعر : استاد غلامرضا سازگار
امام عسکری (ع)
میلاد
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar