eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•ادب نموده و شکر خدا.. و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا مَوْلاَتِی یا فاطمةُ الزَّهرَاءُ «وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ» ادب نموده و شکر خدا کنیم همه به گریه حق نمک را ادا کنیم همه به شکر اینکه رسیدیم بر عزای حسین به گریه محشر کبری به پا کنیم همه همه حسینیه ها تحتِ قبه‎ یار است رسیده وقتِ اجابت دعا کنیم همه به نام، یک یک ما را صدا زده زهرا به اذنِ او پسرش را صدا کنیم همه دوباره فاطمه در عرش مو پریشان شد ز سینه عقده ی‎ یک ساله وا کنیم همه حسین کشته‎ اشک استُ ما حبیبِ حسین به اشک، زخم تنِ او دوا کنیم همه خدا به عشقِ حسینش گناهِ ما بخشید از این به بعد زِ آقا حیا کنیم همه قسم به عشق، محرم بهار مُردن ماست تمام زندگی خود فدا کنیم همه حلال تیغ هلالت خون سینه زنان حرام باد که چون و چرا کنیم همه قسم به نام خمینی و غیرتِ شهدا در این مسیر به او اقتدا کنیم همه به یک سلام از این راهِ دور بر ارباب دلِ شکسته‎ ی خود کربلا کنیم همه تنی بدونِ کفن روی خاک صحرا بود همیشه گریه بر آن بوریا کنیم همه سلام بر بدن بی سری که عریان شد دوباره فاطمه در عرش مو پریشان شد *شبِ عاشورا شنیدید تا حضرت فرمود همه تون برید اینا با من کار دارن، ظهیر بلند شد عرضه داشت آقا ما تازه شما رو پیدا کردیم کجا بریم !! بعد یک یک شروع کردن خطبه خواندن آقامون حضرتِ اباالفضل اتمام کننده کلام بود .. این بچه هی تو دامنِ عمو بی قرار میکرد اشکای عمو رو پاک میکرد هی میگفت قربونت برم بابا .. تو دلش گفت فردا کاری میکنم آبرویِ بابامو حفظ کنم .. اگه اون نتونست سپر بشه من میشم .. اگه اون نتونست دستشو بیاره گوشواره ی مادرمون افتاد ولی من انجام میدم .. ای آبرویِ حسن آبرو بخر .. از اولِ صبح هنوز کسی میدان نرفته، گفت زینب جان خیلی حواست به یادگارِ حسنم باشه دستای این بچه رو با طنابی به دستِ عقیله بستن .. از صبح همه چیزُ دیده عبدالله .. یه وقت دید عمو رو دوره کردن .. شمشیرا بالا و پایین میشه .. دست عمه رو رها کرد زد به دلِ میدان .. تا رسید به ابی عبدالله یه نگاه به قاتل کرد، صدا زد « ویلک یابن الخبیثة اتقتل عمی »؟! .. تا دید شمشیر داره فرود میاد دستشُ حائل کرد .. گرچه تنهاست عموجانُ سراپا خشمم عمه جان هرچه بگویی تو به رویِ چشمم به شهیدان حرم، دلهره دارم نرسم دست من را تو گرفتی که به یارم نرسم؟! ای که عزت همه اش در نظر رحمت توست آن چه خیر است برایم به خدا حکمت توست خودت ای عمۀ سادات بگو تا چه کنم؟! بغض پنهان شده در بین گلو را چه کنم؟! عمویم روی تراب است، به خود می پیچد جگرش تشنۀ آب است، به خود می پیچد بنشینم ز تنش پیرهنش را بدرند رمق آخر مانده به تنش را ببرند گرگ ها دور تن محتضرش ریخته اند چند تایی ته گودال، سرش ریخته اند آه عمامه ی جدش ز سرش افتاده شمر با خنجرِ کندش شده است آماده به پرستوی زمینگیر و اسیر اذن بده دست خود را کمی آرام بگیر اذن بده من نمُردم که کسی سنگ به سویش بزند نانجیبی برسد، دست به مویش بزند منم عبدالله و مجنونِ اباعبدالله قتلگه پر شده از خون اباعبدالله حرمله، شمر، سنان، خولی و اخنس، همه را دور سازم، برهانم پسر فاطمه را دست خود را جلوی تیغ سپر می سازم سر خود را به فدای سر او می بازم عمه جان، تاب ندارم که بمانم دیگر می زنم مثل اباالفضل به قلب لشگر جد من شیر اُحد حیدر خیبر شکن است ذکر طوفانی من ذکر أنا ابن الحسن است رفتم و در دل گودال دلیری کردم بین روبه صفتان یک تنه شیری کردم تا که خنجر نخورد بر بدن ثارالله قطع شد دست من و ناله زدم وا اماه ایستادم به روی پنجه روی پاهایم حرمله دوخت تنم را به تن مولایم نام بابا حسنم بین گلو .. جان دادم چه یتیمانه روی پای عمو جان دادم آه عمه بنگر، روضه چه مبسوط شده خون من با پسر فاطمه مخلوط شده شاعر : عبدالله من، ابنُ الکریمم بِسم الله الرَحمن الرحیمم من بی قرارم، ارثِ جمل دارم ده ساله ام اما حیدرِ کرارم جانم حسن جانم .. بودم اسیرِ دستانِ عمه سویِ گودال است چشمانِ عمه دستم کشیدم سوی تو دویدم گیسویت را دستِ یک بی حیا دیدم یا ذبیح الله یا اباعبدالله .. دستم سپر شد بر حنجرِ تو افتادم بی دست بر پیکر تو گشتم در غوغا، دست و پا گیر اینجا از تو جدا کردن با نیزه جسمم را یا ذبیح الله یا اباعبدالله ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تو اين شب تاريک و دلگير اومدي چرا حالا که من شدم پير اومدي انفدر برات بگم ديگه دير اومدي داره بارون مي باره جوني تو تنم نمونده جون بدم نمي تونم بازوم و تکون بدم نمي خوام روم و بهت نشون بدم -- مي خوام که امشب جونم و فدات کنم بشين مي خوام يه دل سير نگات کنم مي خوام يه خورده درد دل برات کنم -- نمي دوني به سرم چي اومده نمي دونم يتيمي چقدر بده هر کي از راه رسيده من و زده -- چشاي خسته تو بيا و وانکن به صورت کبود من نگاه نکن زخمه لبت بيا من و دعا نکن -- روي دومنم مي زارم سر تو من مي بوسم رگهاي هنجر تو تو ببين تو صورتم مادرت و حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 باز باران با ترانه مي خورد بر بام خانه يادم آيد كربلا را دشت پر شور و نوا را گردش يك روز غمگين گرم و خونين لرزش طفلان نالان زير تيغ و نيزه ها را باز باران با صداي گريه هاي كودكانه از فراز گونه هاي زرد و عطشان با گهرهاي فراوان مي چكد از چشم طفلان پريشان پشت نخلستان نشسته رود پر پيچ و خمي در حسرت لبهاي ساقي چشم در چشمان هم آرام و سنگين مي چكد آهسته از چشمان سقا بر لب اين رود پيچان باز باران باز باران با ترانه آيد از چشمان مردي خسته جان هيهات بر لب از عطش در تاب و در تب نرم نرمك مي چكد اين قطره ها روي لب شش ماهه طفلي رو به پايان مرد محزون دست پر خون مي فشاند از گلوي نازك شش ماهه بر لب هاي خشك آسمان با چشم گريان باز باران باز هم اينجا عطش آتش شراره جسمها افتاده بي سر پاره پاره مي چكد از گوشها باران خون و كودكان بي گوشواره شعله در دامان و در پا مي خلد خار مغيلان وندرين تفتيده دشت و سينه ها برپاست طوفان دستها آماده شلاق و سيلي چهره ها از بارش شلاقها گرديده نيلي وندرين صحراي سوزان مي دود طفلي سه ساله پر زناله پاي خسته دلشكسته روبرو بر نيزه ها خورشيد تابان مي چكد از نوك سرخ نيزه ها بر خاك سوزان باز باران باز باران قطره قطره مي چكد از چوب محمل خاكهاي چادر زينب به آرامي شود گل مي رود اين كاروان منزل به منزل مي شود از هر طرف اين كاروان هم سنگ باران آري آري باز سنگ و باز باران آري آري تا نگيرد شعله ها در دل زبانه تا نگيرد دامن طفلان محزون را نشانه تا نبيند كودكي لب تشنه اينجا اشك ساقي بر فراز خيمه برگونه ها بر مشك ساقي كاش مي باريد باران امام حسین (ع) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 مادرى در کربلا مهمان شاه بى سر است همچنان ابر بهارى هر دو چشم او تر است دست بر پهلو گرفته زير لب گويد حسين ناله هايش در حرم جلوه گر يک محشر است ميرود تا باشد انجا زائر فرزند خويش همره او مجتبى و حيدر و پيغمبر است تا که سر را فاطمه بگرفت در اغوش خويش ديد روى حنجرش هم رد پاى خنجر است من سوالى دارم از تو اى حسين بى سرم از چه رو تير سه شعبه در گلوى اصغر است هر شب جمعه زيارت ميکند در قتلگاه مقصد بعدش زيارت از يل آب آور است گفت برخيز و ببين ياس پر از درد آمده ديده بگشا چون کنار تو خميده مادر است تا به اينجا قامت دخت على را کس نديد ديده بگشا دخت حيدر از چه رو بي معجر است از چه رو شد پيکرت کوچک رشيد خيمه ها واقعا اين پيکر فرزند مرد خيبر است آخرين بيت غزل مضمون حال شاعر است قطره جارى شده از چشم نوکر گوهر است امام حسین (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 وای وای ، خون می‌چكد از آه زینب وای وای ، ای كربلا كو مــاه زینب عزیز مادرم كجائی دلدار و دلبرم كجائی حسین بی سرم كجائی جانم حسین جانم حسین جان ** وای وای ، برگشته زینب از اسارت وای وای ، من آمدم بهـــر زیارت من عاشق روی تو هستم دلبسته موی تو هستم من زائر كوی تو هستم جانم حسین جانم حسین جان ** وای وای ، ای یار خونین جامه من وای وای ، بشنو زیارتنــــامه من داغت شده پا بست زینب خیز و ببین ای هست زینب باشد به سینه دست زینب جانم حسین جانم حسین جان ** وای وای ، در كاروان اشك و ناله وای وای ، خالی بود جای سه ساله دیدم گل نیلوفر تو دیدم سه ساله دختر تو جان داده در پای سر تو جانم حسین جانم حسین جان ** وای وای ، ای روی تو ماه تمـامم وای وای ، ای قبر تو بیت‌ الحرامم بر تار گیسویت اسیرم داغت حسین جان كرده پیرم دورت بگردم و بمیرم جانم حسین جانم حسین جان شاعر : سید محسن حسینی امام حسین (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 داره بوی ماتم میاد سیاهیه پرچم میاد خون میجوشه توی چشام تا اسم محرم میاد سیاهیه رو دیوارا حال و هوای هیئت ها داره میگه اینو هرکی کربلا میخواد بسم الله قافله سالار اومده با پرچم داره خبر میده شده محرم بغضای آسمون داره میباره حسین حسین میخونه دریا بازم وای شال عزا رو گردنم وای لباس مشکیه تنم وای غباره رو پیراهنم حسین آقام آقام آقام 2 صدای در و دیوارا نیا کوفه یا ثارالله مهمون نوازیشون جنگه مسیرتو کج کن مولا همونا که نامه دادن فکر آشوب و بیدادن کوفه نیا اینجا مردم دشمنای مادر زادن یتیمایی که لطف علی رو دیدن حالا پشت درب کوفه صف کشیدن تو دامنا سنگو تو دستا خنجر همه اومدن برای سر بریدن وای اگه میشه آقا زود برو وای مدینه بهتر بود برو وای کوفه نداره سود برو 3 حالا که سه سالت خوابه مشکای حرم پر آبه مسیرتو کج کن برگرد دلم براتو بیتابه حالا که زنا تو پردن مسیرتو کج کن حتما حالا که همه چی خوبه چرا میری کوفه اصلا بگو لااقل زنا برن مدینه کوفه مسلح شده ترسم اینه پرده نشینای حرم بیانو وا بشه آقا شعله های کينه وای کوفه شولوغه این شبا وای اگه میای تنها نیا وای منتظر سرن نیزه ها 3 شلوغه دوره گهواره شش ماهه ی تو بیداره ربابه دلش آرومه میدونه که سقا داره نیا سمت این نامردا که آبو میبندن اینجا اینجا روبروی چشمات میشه اکبر اربن اربا کاش نخوره به شامیا مسیرت سنگ میزنن به خواهر اسیرت چشم کسی نبینه مثل زینب که میزنن رو نیزه سنگو تیرت وای دلم میکوبه برا حرم وای غمای دنیا ریخت رو سرم وای دلنگرون آب آورم امام حسین (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را وا کن گره يِ موی به هم ریخته ام را دیگر رمقي نيست به رویت بگشایم چشم تر ِ كم سویِ به هم ریخته ام را من فاطمه ی شام شدم خُرده نگیری لرزیدنِ بازوی به هم ریخته ام را از مو که مرا بین هوا زَجر نگه داشت دیدند تكاپويِ به هم ریخته ام را آرام کن عمّه تو پس از حرفِ کنیزی این خواهر ِکم روی به هم ریخته ام را هر تکه ای از زيور ِ من دستِ کسی رفت پیدا کن اَلَنگوی به هم ریخته ام را در شام ِ غریبانِ من آرام بشوئید خونابه ی پهلوی به هم ریخته ام را زيبايي دختر يكي اش مويِ بلند است صد حيف كه گيسويِ به هم ريخته ام را... شاعر : محمد جواد پرچمی حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
|⇦•با حق بگو از نوکران.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا با حق بگو از نوکران غم را نگیرد دار و ندار ماست، ماتم را نگیرد ماه حسین آمد بخواه از مادر او از ما گنهکاران محرم را نگیرد از چشم های گریه کن های حسینش ارث به جا مانده از آدم را نگیرد دلبستگی ها را بگیرد، صحبتی نیست اما فقط ذکر حسینم را نگیرد پرچم بماند بر زمین و زنده باشد؟! حاشا بر آن نوکر که پرچم را نگیرد گمراه خواهد شد یقینا هرکسی که دامان او، این حبل محکم را نگیرد یک عمر با هم در عزایش گریه کردیم از ما خدا این اشک باهم را نگیرد ای کاش شمشیر و سنان و خنجر و تیر جسم ولی الله اعظم را نگیرد حداقل ای کاش در گودال، قاتل در پنجه، موی شاه عالم را نگیرد کس نیست تا با ساربان او بگوید این گونه از انگشت، خاتم را نگیرد شاعر : وقتی عمو اجازه نداد بره، گریه کنان اومد تو خیمۀنجمه خانم، مادر .. عمو اجازه نداده، میگه من هر وقت دلم برا حسنم تنگ میشه به اون صورتِ قشنگت نگاه میکنم .. مادر همه رفتن، علی اکبر رفت، دیگران رفتن .. مادر یه لبخندِ تلخی زد گفت عزیزم صبر کن ..‌ تو خیمه یه ساروق بسته ای داشت باز کرد پارچۀ سبزی درآورد گفت ببر اینو بده عمو اذنِ میدان رو میده .. اومد پیشِ ابی عبدالله .. ای عزیزِ دلم ای همه کسم .. پارچه رو به حضرت داد حضرت ساروق بسته رو باز کرد دید یه کاغذی داخلشِ .. باز کرد دید دست خطِ حسنِ .. انقدر ابی عبدالله گریه کرد .. قاسمُ بغل کرد .. راوی میگه انقدر با هم دوتایی گریه کردن تا هر دو رو زمین افتادن .. نوشته بود حسین جان، بچه های من میان کربلا .. اجازه بده برات جون بدم .. انقدر این آقازاده خوشحال شد .. صورت قاسمُ پوشاند وارد میدان شد طلب کرد مبارز .. یکی گفت این بچه س دیگری گفت اگه بچه ست برو میدان باهاش بجنگ .. ازرق یکی از پسراشُ فرستاد، به سرعت آقا نابودش کرد .. دومین پسر، سومین پسر، چهارمی .. یکی گفت ازرق تو میترسی در مقابلِ این بچه جلو بری و بجنگی! گفت من مبارزه میکنم با هزار سوار. گفت برو میدان، اومد .. گفت چیجوری بکشمت ؟! گفت به من میگی چیجوری بکشمت؟! تو که عرضه نداشتی بندِ پوتینتُ ببندی اومدی با من بجنگی!! ازرق تا سرشُ انداخت پایین چنان با شمشیر زد .. قربونت برم .. یه وقت دیدن از تو خیمه زن ها صدای تکبیر بلند شد ماشالله ابنُ الحسن .. خوشحالی زنها طول نکشید .. یهو دورش کردن .. همه قدیمیا فیض ببرن اول کاری که کردن با نیزه بهش زدن، بدنُ از رو اسب آوردن پایین شروع کردن لگد کوب کردن .. دوش در خیمه اش از قصه نجاتم دادند تا فدایش بشوم برگ براتم دادند از عسل حرف زدم شاخه نباتم دادند یا حسن گفتمُ فوراً حسناتم دادند بی خیال همه ام حضرت او را عشق است پدرم یاد به من داد عمو را عشق است قاسمم من که به یل هایِ عرب هم زده ام با همین سن کمم مُرشد این میکده ام با زره کار ندارم به کفن آمده ام من سر ازرق چندین پسرش را زده ام اَشهدُ اَن حسین ابن علی ثارالله وقت جنگم همه گفتند که ما شاءالله ولی الآن بدنم بینِ بیابان مانده به تنِ من اثر سم ستوران مانده عمو از دیدن من خم شده حیران مانده روی لبهام فقط ذکر حسن جان مانده سنگ ها بوسه گرفتند همه از رویم پیچ خورده است به یک نیزه کوفی مویم لگدی خورده به رویِ پر اُفتادۀ من کج شده زیرِ لگدها سر اُفتادۀ من خم شده از چند جهت پیکر افتادۀ من وای بر حال دل مادر افتادۀ من خبرم را ببر ای باد برای زهرا پهلویم درد گرفت است فدای زهرا ای عمو پُر شده در هر گذر آوازۀ من مثل یک ظرف عسل ریخته شیرازۀ من کیف کن کیف کن الآن ز قد تازه من زره جنگِ ابالفضل شد اندازۀ من وقتی سوارِ اسبش کردن، پاهاش به رکاب نمیرسید .. وقتی ابی عبدالله سینه ش رو گذاشت به سینۀقاسم بلندش کرد، همه دیدن پاهایِ قاسم به زمین کشیده میشه .. ماهِ حرم شد از خیمه عازم سقا صدا زد جانم به قاسم بت شکن آمد، کفن به تن آمد با سربنده سبزِ جانم حسن آمد جانم حسن جان، ای جانم حسن جان نقشِ بازویش ذکرِ جاء الحق با یک ضربه زد گردن ازرق بر پا شد طوفان شد فاتح میدان نعره کشید عباس ایولله عمو جان جانم حسن جان، ای جانم حسن جان قاسمم شورِ جمل را به تنت میبینم از تو آقایی بابا حسنت میبینم مرگ در ذائقه ات مثل عسل شیرین است روح توحید میان سخنت میبینم جای بابای تو امروز کنارت عباس بچه شیر حسن آقا شدنت میبینم روی لبهای تو با سنگ نوشتند حسن خط کوفی به عقیق یمنت میبینم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•سلام میدهم از دل به.. و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ سلام میدهم از دل به ساحتِ ارباب ز راه دور روَم بر زیارتِ ارباب صدای شور حسین و قیام سینه زنان چه دیدنیست محرم قیامت ارباب رسیده ماهِ محرم حسینیان آیید به پا شده است دوباره ضیافت ارباب به دستِ حضرت زهرا خدا سوایم کرد شدم ز روز ازل عبد حضرت ارباب به هرکجا که علم گشت بیرق ماتم به روی شانه کشیدم علامت ارباب به اشک دیده بشویم لبان خود شاید اجازه ای بدهندم به صحبت ارباب به ترک یک گنه و چند قطره گوهرِ ناب چه عاشقانه شود حفظ حرمت ارباب شود به رویِ دعایم درِ اجابت باز دمی که سجده نمایم به تربت ارباب چه کرده این پسرِ بوتراب که دشمن نموده در همه جا مدح شوکت ارباب امیر عشق حسین و خدای عشق حسین خوشم شدم سر این سفره رعیت ارباب یقین کنید شفا دست سید الشهداست پناه هر دو جهان است هیئت ارباب اگر اراده کند اربعین حرم هستیم خدایی است به والله قدرت ارباب حصیر هم دل شب همرَه دهاتی ها زبان گرفت بمیرم ز غربت ارباب رفتُ داغِ دوری اش دامانِ مادر را گرفت از دم خیمه سر و سامانِ لشکر را گرفت *همچنین که آوردش وسطِ میدان همه گفتن ما دیگه با این بچه جنگ نداریم ..* تیر با چه سرعتی آمد بماند قصه اش آن چنان آمد که آقا جای تن سر را گرفت *بارها شنید گوش تا گوش، یعنی سر جدا شده بود به یه پوست فقط آویزان بود ..* تیر با یک شعبه هم کار خودش را می کند با سه شعبه جوری آمد کل حنجر را گرفت خطبه اش با گریه بود افسوس لشکر خنده کرد چند لحظه بعد آن خون کل منبر را گرفت باغبان چه خون دلها خورد باغش سبز شد با کمان آمد کسی و سیبِ نوبر را گرفت خون او گر بر زمین میریخت محشر می رسید این چه خونی بود داغش کل محشر را گرفت پشت خیمه نیزه ها رفتند پیدایش کنند نیزه ای در خاک شد جسم محقر را گرفت آنقدر از این و از آن سیلی و شلاق خورد تا رُباب از حرمله قنداقِ اصغر را گرفت *بمیرم برات حسین .. روضه م همین باشه : راوی میگه وقتی این بچه خودشُ انداخت رو زمین همه بغلش کردن، زن ها دست به دست مگه آروم‌میشد .. تا دستِ رقیه دادن .. همه صورتشُ میبوسیدن .. صدایِ گریه که بلند شد ابی عبدالله از میدان برگشت فرمود: گفته بودم آرام گریه کنید .. آقاجان این بچه همه رو ریخته بهم .. تا بغلش کرد آرام شد .. ای مشکل گشا، امشب یه واسطه ای شو بینِ ما و ابی عبدالله .. آه .. سکینه خانم میگه وقتی تیر خورد من ایستاده بودم دیدم بابای عزیزم عبا رو کشید رویِ بچه به سمت خیمه ها که اومد، دیدم رفت پشتِ خیمه ها دویدم گفتم رباب بیا ببین ..* شش ماهه یارِ نازک گلویم خونِ گلویت شد آبرویم ای علی جانم میلرزد دستانم آهسته برایت لالایی میخوانم لالا علی جان لالایی علی جان .. یکی دو تا نیست این لحظه دردم با چه رویی من خیمه برگردم در خیمه مادر منتظر اصغر روی سینه من پاره شده حنجر لالا علی جان لالایی علی جان .. آماده کردم یک قبر کوچک میاید از راه مادر کودک تو سر بلندی حق داری میخندی مهلت نشد بابا چشمت را ببندی لالا علی جان لالایی علی جان .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_5999087113620947872.mp3
13.19M
ترکی (اي مادر عاشوراي عشق)حلول ماه محرم اي پادشاه دلها حسين فرهنگ عشقه معنا حسين لوح و قلم لر قاره علم لر معناده يكسر سسلر حسين قاره گيين لر نوحه ديين لر آغلار سراسر سسلر حسين يا سيدي يا مولا حسين3 عالم حسينه قربان اولا آدم حسينه قربان اولا قان آغلار اللر گلشنده گللر محزون ئوركلر سسلرحسين هم انبيا لر هم اوليالر آغلار ملك لر سسلر حسين يا سيدي يا مولا حسين3 گلدي محرم ماه عزا عالم اولوبدي ماتم سرا گلدي محرم باشلاندي ماتم آغلار پيمبر سسلر حسين دللر نواخوان عالم پريشان زهرا و حيدر سسلر حسين يا سيدي يا مولا حسين3 آچدي بو آيدا گلزار عشق رونق تاپوبدي بازار عشق دشت ودمنده كلده چمنده پروانه لرده سسلر حسين شمع ياندي سؤندي دل قانه دؤندي غمخانه لرده سسلر حسين 3 يا سيدي يا مولا حسين كرب وبلاده طوفان اولوب عالم سراسر حيران اولوب دريالر آغلار صحرالر آغلارشمس و قمرده سسلر حسين درياي احساس ميدانا عباس هم سؤد امرده سسلر حسين يا سيدي يا مولا حسين3 كوي وفادي كرب وبلا قانلي منادي كرب وبلا كرب و بلاده قانلي مناده دشت و بيابان سسلر حسين طوفان اولاندا مخيم ياناندا زينب هراسان سسلر حسين 🎤اجرای متن فوق با صدای کربلایی حسن ظریفی
|⇦•به دل دوباره هوای.. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السلام علیک یا مولاتی با فاطمه الزهرا به دل دوباره هوای حسین را دارم هوایِ کربُبَلایِ حسین را دارم چه غم که پشتِ سرم در تمام سختی ها تمام عمر ، دعایِ حسین را دارم نگاهِ رحمت و لطفش خداپرستم کرد حسین خواست خدای حسین را دارم حرارتِ دل نوکر، عطایِ فاطمه است به سینه، داغ عزای حسین را دارم گدایِ رحمت و لطف قدیم الاحسانم هزار شکر عطایِ حسین را دارم رضای غیر نخواهم که ترک روضه کنم میان روضه ، رضایِ حسین را دارم چه حاجت است به تسنیمُ سلسبیلُ بهشت منی که مزه ی چایِ حسین را دارم خدا کند وسط روضه پر کشم سویش عجیب شوقِ لقای حسین را دارم چقدر در شب هشتم میان سینه، غمِ گرفتگیِ صدای حسین را دارم .. *همه دیدن ابی عبدالله چنان ناله میزد .. چنان فزع میکرد .. هی میگفت ولدی ..* به دل مصیبت آن پیکری که چیده شده میانِ سطح عبای حسین را دارم شاعر: واردِ مدینه شد، آرزویِ دیدارِ پیغمبرُ داره، نمیدونه پیغمبر از دنیا رفته" منافقین مدینه مسخره ش کردن، عربِ ناراحت شد یکی گفت این قبرِ پیغمبرِ .. کم کم داشت میرفت، سلمان دیدش صدا زد بیا .. آوردش دم خانۀ ابی عبدالله گفت اینجا برو به مقصدت میرسی .. وارد خانۀابی عبدالله شدن ابی عبدالله فرمود دوست داری پیغمبرُ ببینی؟! عرضه داشت بله آقا. صدا زد علی جان بیا .. جوانِ خوش سیما وارد حجره شد، فرمود یه مقدار راه برو بابا .. گفت ای عرب اگه میخوای جمالِ پیغمبرُ ببینی أشبه الناس خَلقاً، خُلقاً و منطقاً برسول.. یعنی حرف میزد همه اونایی که پیغمبرُ دیده بودن میگفتن این خودِ پیغمبرِ .. راه رفتُ و عربِ نگاهش کرد یه وقت ابی عبدالله سوال کرد آی مردِ عرب، حاضری یه خار تو پایِ این بچه بره؟!.. زد زیرِ گریه .. گفت ان شالله خدا اون خارُ تو چشمِ من کنه ولی به بدنِ این بچه آسیب نرسه .. میوۀ عمرِ پدر شعله نزن بر جگرم پا نکش روی زمین، درد نکش ای پسرم مثل قرآنِ بهم ریخته، درهم شده ای آه ای خیر کثیرم چقدر کم شده ای به برم بودی و این قافله پیغمبر داشت پدرت حالِ خوشی داشت، علی اکبر داشت خواستم بارِ دگر تا که بگویی چیزی لخته ی خون به روی دامن من می ریزی؟! *یه وقت دیدن ابی عبدالله انگشت انداخت در دهانِ علی اکبر .. خونُ درآورد بچه یه نفس کشید کار تموم شد .. همه گفتن حسین جان داده ..* تنم افتاده کنارت، مددی می گویم ولدی یا ولدی یا ولدی می گویم ارباً اربا شدنت، داد جزایم را حیف خُرد کردند سر پیری عصایم را حیف سوختم تا که غریبی مرا حس بکنی نیست انصاف ببینم که تو خس خس بکنی چه شد اینگونه بهم ریختنت؟! حرف بزن یوسفم، پس چه شده پیرهنت؟! حرف بزن نگذار این همه غم در دلم آکنده شود أشهدُ أنّ عَلی گو پدرت زنده شود هرچه کردم به خدا جمع نشد، جمع نشد بدنت بین عبا جمع نشد، جمع نشد مثل یک دشتِ پر از لاله و گلگون شده ای بس که نیزه به تنت خورده، دگرگون شده ای سینه ات، سوخته انگار به چشمم آمد ماجرایِ نوک مسمار به چشمم آمد عمه ات آمده از خیمه برایش برخیز دست بر معجر خود برده، به پایش برخیز بر دلم آتش این داغ مدام است مدام بعد تو صحبت لبخند حرام است حرام "ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی" رفتی و خون به دل مضطر لیلا کردی شاعر : *داشت با بچه ش حرف میزد، دید یه صدای آشنایی صدا میزنه حسینم داداشم .. نگاه کرد دید عمۀ ساداتِ .. زیرِ بغلای ابی عبدالله رو گرفتن .. جوان های بنی هاشم آمدن بدنُ گذاشتن میانِ عبا .. به خدا بدنُ جمع کردن .. وقتی زد به قلبِ لشکر، یه مرتبه دورَش کردن .. اول کاری که کردن عمودی به سرش زدن .. سر شکافته شد مثلِ علی .. اسب یه حیوانِ تربیت شده س، دست انداخت گردنِ اسب که بر گرده .. اما خون جلو چشمِ این اسبُ گرفت اشتباهی جای اینکه بیاد به سمتِ خیمه ها برد وسط لشکر، ارباً اربا* با چه وقاری مانندِ حیدر رو به میدان علی اکبر ای همه هستم محاسن بر دستم حرزِ یازهرا بر بازویِ تو بستم یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. تا ناله کردی خود را رساندم بهتر بگویم خود را کشاندم بگو کجایی تو بخشِ صحرایی پیشِ نگاهِ من تو ارباً اربایی یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. نیزه کشیدم از پهلوی تو افتاده بودم بی جان رویِ تو ای نامرتب جانم شده بر لب از تو جدایم کرد گریه کنان زینب یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ... 🔹 نمایی زیبای از حکاکی سوره مبارکه «حمد»، بر روی کتیبه‌های سنگی صحن آزادی _ حرم مطهر امام رضا علیه السلام