#بربالِ_سخن
در زندگی ام هیچ کس از من طلبی ندارد، مگر مادرم.😍
من هرگز نمیتوانم طلب مادرم را بپردازم، زیرا زندگی ام متعلق به اوست . من هرگز شبهای بیداری اش را فراموش نمیکنم.🍁
من هرگز عبادتهای او را که در نیمه های شب برای برآوردن نیازهای مادی دست به دامن خدا میزد و در برابرش به زانو میافتاد را فراموش نمیکنم.🍁
من که در این دنیا برای جلب رضایتش نتوانستم کاری بکنم.
اگر خداوند مرا به عنوان شهیدی که با خلوص نیت و فقط به خاطر عظمت خداوند در این راه قدم بر میدارم قبول کند، شاید با این کارم توانسته باشم رضایت خدای یکتا را جلب کنم و پاداشی که به من تعلق میگیرد را از آن مادرم کنم.🍁
زنده باد مادرم! زیرا هرگز برای درآوردن نیازهای مادی دست به سوی کسی دراز نکردوهمیشه متکی به خدای یکتا بود و از او کمک میخواست...
📎فرمانده گردان ۱۴۴
#شهید_ابوالفضل_خیرالدین🌷
#سالـــــروز_شھـــــادت
💠 @azkarkhetasham
#بربال_سخن
ما در قبال تمام ڪسانی ڪه راه ڪج مےروند مسئولیم و حق نداریم با آنها تند برخورد ڪنیم..!
از ڪجا معلوم ڪه ما در انحراف آنها نقش نداشتهباشیم..؟!
#سردارشهید_محمدابراهیم_همت🌷
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
ابوذر در مجلسی که احساس میکرد احتمال گناه وجود دارد شرکت نمیکرد. مثلاً به خانهای که در آن ماهواره بود نمیرفت. یا غالباً به عروسیها نمیرفت و فامیل هم فهمیده بودند که نباید به او کارت دعوت به عروسی بدهند! یا در مجلسی که غیبت میشد، به فراخور شرایط طرف صحبتکننده، سعی میکرد موضوع بحث را عوض کند یا رک و راست درخواست میکرد غیبت را کنار بگذارند. خانه برادرم کنار مسجد جامع صحرارود است.خادم مسجد میگفت «ابوذر خیلی وقتها نیمه شبها برای راز و نیاز و نمازش به مسجد میرفت و برای اینکه من از این رفت و آمدها ناراحت و معذب نشوم، درخواست کرده بود کلیدی یدکی به او بدهم. به شرطی پذیرفتم که هدیهای به من بدهد. او هم انگشترش را به من داد.» این خادم مسجد هنوز انگشتر برادرم را به عنوان یادگاری از یک شهید در دست دارد.
✍به روایت برادرشهید
#بربال_سخن
از مردم ایران و تمام مسلمانان جهان خواستارم تا به حول و قوه الهی، رهبر فرزانه، حضرت امام خامنهای را یاری بفرمایند تا تیر حق و عدالت را بر قلب زورگویان جهان بنشاند و زمینه ظهور حضرت بقیةالله را فراهم آورند.
خدایی را شاکرم که نمیتوان شکرش را به جا آورد، مگر میشود او را شناخت که شکرش را به جا آورد؟ از اینکه به زیارتش میروم شاد و مسرورم اما از اینکه دستم از اطاعتش خالیست بسیار غمگینم.
#شهید_ابوذر_غواصی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۰/۹/۱۱ فسا ، فارس
شهادت : ۱۳۹۵/۱/۱۳ سوریه
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
خاطره ایی از آزاده حاج مرتضی حاج باقری، آزاده اردوگاه 12 که از ناحیه دست راست جانبازهستند(قطع دست)
یک روز در فرودگاه شهید حاج احمد کاظمی را دیدم. ایشان بعد از احوال پرسی از من پرسیدند: حاج مرتضی دستت چطور است؟ مواظبش هستی ؟ گفتم: بله یک دست مصنوعی گذاشته ام که به عصب های قطع شده دستم آسیبی نرسد و زیاد درد نکند.
حاج احمد گفتند: خدا پدرت را بیامرزد این را نمیگویم میگویم مواظبش هستی که با ماشینی، درجه ایی، پست و مقامی تعویضش نکنی؟ سرم را به پایین انداختم و سکوت کردم.
ایشان ادامه دادند: اگر یک سکه بهار آزادی در جیبت باشد و هنگام رانندگی یک مرتبه به یادت بیفتد سریعا دستت را از فرمان بر نمیداری و روی جیبت نمیگذاری که ببینی سکه سر جایش هست یا نه؟؟؟
آیا این دستی که در راه خدا داده ای ارزشش به اندازه یک سکه نیست که هر شب ببینی دستت را داری، دستت چطور است؟ سر جایش هست یا با چیزی عوضش کرده ای؟ پس مواظب باش با چیزی عوضش نکنی...
#بربال_سخن
اگر انسان از واقعیت خودش، دور شد دنیا برایش سخت، تنگ و تاریک خواهد شد.
ما یک واقعیتی داریم که این است؛ ما لشکر امام زمان عج هستیم. قدرتی بی همتا و این قدرت برگرفته از قدرت خداوند و این افتخار جاودانه همیشه تاریخ خواهد بود و چیزی از این بالاتر نیست...
#شهید_احمد_کاظمی
#سالروز_ولادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#رسم_خوبان
همه میخندیدند و میگفتند: اینجا هتل همدانی است، یعنی اینقدر با همه خودمانی، صمیمی و راحت بودند.
هر کسی هر کار ومشکلی داشت، اولین جایی که میآمد، منزل ما بود و ایشان هم با رویی خوش برخورد میکرد.
با آن همه خستگی که از سرکار میآمد، اگر میهمان در خانه بود، یک وقت تا ساعت یک یا دو مینشست. گرم و صمیمی بود و هر چه در خانه بود، با جان و دل در اختیار همہ میگذاشت اینطور نبود که خودش را برای کسی بگیرد و یا در جمعی از خود حرفی بزند....
#بربال_سخن
دشمنان ما نمیدانند و نمیفهمند که ما برای شهادت مسابقه میدهیم و وابستگی نداریم و اعتقاد ما این است که از سوی خدا آمدهایم و به سوی او میرویم.
📎حبیب حرم
#شهید_حسین_همدانی
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham